به گزارش افکارنیوز، قدیم رسم بود که عقد و عروسی با هم انجام می شد و زن و شوهر بلافاصله بعد از عقد سر خانه و زندگی شان می رفتند ولی از چندین سال پیش تا امروز، ‌به تدریج فاصله بین عقد و عروسی زیاد شد و حالا ما شاهد طولانی شدن دوران عقد حتی تا سه سال هم هستیم. واقعیت این است که جدا شدن مراسم عقد از عروسی، هم آسیب هایی دارد و هم امتیازهایی. طولانی شدن این دوران می تواند بسیار مخرب و تهدیدکننده باشد و کوتاه بودنش هم فرصت شناخت کافی را از طرفین می گیرد. اما اینکه بهترین فاصله زمانی بین عقد و عروسی چقدر است، سوالی است که تندرستی از روانشناسان پرسیده است. پاسخ های این کارشناسان را بخوانید.

اعظم السادات سیدصالح / کارشناس ارشد روانشناسی

بیشتر از ۶ ماه نباشد


فاکتورهایی که اشخاص براساس آن برای ازدواج اقدام می کنند فاکتورهایی است که باید قبل از رسیدن به دوره عقد محقق شود و تنها چیزی که برای دوران بعد از ازدواج مد نظر است، کامل شدن شناخت طرفین است.

افراد باید به بلوغ هایی نظیر بلوغ جنسی، اجتماعی و فرهنگی برسند و بعد از آن است که شرایط ازدواج را پیدا می کنند.

موردی که من به عنوان کارشناس روی آن تاکید دارم این است که رابطه بین عقد و عروسی نباید بیشتر از ۶ ماه طول بکشد چون بلوغ جنسی ای که در افراد رخ می دهد قبل از ازدواج مشکلاتی را ایجاد می کند که تنها با زیر یک سقف رفتن قابل حل است. اگر این زمان زیادتر شود، افراد با هم به مشکلاتی بر می خورند که گاهی موجب دلسردی شان می شود.

طولانی شدن دوران عقد و ادامه پیدا کردن آن بعد از آنکه دختر و پسر از همدیگر مطمئن شدند آسیب زا است و ممکن است ایجاد مشکل کند.
بخشی از شناخت را باید به زمان زیر یک سقف رفتن تان موکول کنید، در غیر این صورت نه تنها جذابیت طرفین برای ادامه زندگی کمتر می شود، بلکه حوصله خانواده ها از این رابطه و حاشیه هایی که در آن وجود دارد سر می رود و رفته رفته باعثایجاد دلخوری می شود.

علاوه بر اینها، شناخت باید در زمینه های روحی، فردی، اجتماعی و به خصوص مسائل ارزشی خانواده های دو طرف هم شکل بگیرد. بعضی خانواده ها در ابتدا با هم به توافق می رسند اما وقتی فاصله بین عقد و عروسی زیاد شود، براساس تجربه های مشترک زندگی ای که با هم داشته اند، متوجه می شوند اختلاف های زیادی در این بین است و بهتر است که رابطه شان را به پایان برسانند. البته در این باره استثنایی هم وجود دارد. اگر خانواده ها یکدیگر را از قبل بشناسند، ضرورتی نیست تا زمان بین عقد و عروسی حتی همین ۶ ماه باشد، چون زوج در عرض ۴ ماه هم می توانند یکدیگر را بشناسند. اما هر چقدر این آشنایی بین خانواده ها کمتر باشد، معقول است که این ۶ ماه را بگذرانند. از نظر من فاصله زمانی بین عقد و عروسی بستگی به میزان شناخت افراد و خانواده ها از یکدیگر دارد.

دکتر رزاقی / روانشناس

۹ ماه تا ۱ سال


هیچ قانونی برای اینکه چه فاصله ای باید بین عقد و شروع زندگی مشترک باشد وجود ندارد و نمی توان گفت طبق این قانون یا این تحقیق این مقدار زمان لازم است تا دوران شناخت طی شود. اما با توجه به تجربه های بالینی ای که من در این سال ها در اتاق مشاوره به دست آورده ام بهترین زمانی که می توان برای این دوران در نظر گرفت بین ۹ ماه تا ۱۲ ماه است. دلیل در نظر گرفتن این زمان این است که ثابت شده طی ۹ ماه می توان به شناخت کاملی از شخص رسید و تمام حساسیت های او را به شکل نسبی شناخت. کسانی که به شکل سنتی تن به ازدواج می دهند طی این چند ماه به شناخت کافی می رسند، اما کسانی که قبل از ازدواج سابقه آشنایی با هم را دارند، در این مرحله می توانند به جزئیات بیشتر توجه کنند و در آن ریز شوند. در این مدت شخص باید یاد بگیرد که با خانواده طرف مقابل به سازگاری برسد. در صورت عدم سازگاری شخص با خانواده همسر مشکلاتی به وجود می آید که حتی می تواند زندگی سراسر آرامش زوج را کاملاً به هم بریزد.

من تاکید دارم زمانی که بین عقد و عروسی تعیین می شود، بیشتر از یک سال طول نکشد، چون ممکن است با طولانی شدن این رابطه میل افراد برای ازدوج کردن کم شود و هر دو طرف با فکر اینکه «همسرم را دارم و فعلاً وقت هست» روزگارشان را بگذرانند. در این مرحله بارها شاهد این بوده ایم که افراد بعد از دو سال نامزدی و طی کردن دوران عقد تن به آشنایی های جدیدی داده اند که منجر به رابطه های خارج از چهارچوب شده و کل زندگی شخص را بهم ریخته است.

هر چند نمی توان تمام این نکاتی را که ذکر کردم به عنوان اصل اساسی درباره ازدواج در نظر گرفت و آن را یک قانون کلی دانست، چرا که زوج هایی هستند که بعد از ۲۰ سال و با تمام شناختی که از هم به دست می آورند با مشکلات زیادی از یکدیگر جدا می شوند. اما باید در نظر داشت که طولانی شدن این دوره شوق روانی، انگیزه، هیجان و مسائلی از این دست را از بین می برد و گاهی افراد را به این فکر وا می دارد که بهتر است به زندگی شان نوع دیگری نگاه کنند و رابطه شان را به پایان برسانند.

دکتر مرضیه مشتاقی / عضو انستیتو روانکاوی ایران

۶ تا ۱۲ ماه


برای شکل گیری هر رابطه ای که قرار است منجر به ازدواج شود باید سه مرحله را طی کرد تا به تصمیم نهایی رسید. مرحله اول آشنایی، مرحله دوم شناخت و در نهایت تصمیم گیری.

آشنایی دو شخص در مهمانی های خانوادگی یا دانشگاه اتفاق می افتد که خیلی مسئله سختی نیست. تمام بحثی که ما در مقوله ازدواج داریم، بحثشناخت است یعنی همان دومین مرحله ای که فرد نیاز دارد تا به تصمیم گیری درباره ازدواج برسد.

فرد در مرحله شناخت باید چهار شاخه را مورد بررسی قرار دهد. شاخه اول این است که فرد خودش را بشناسد، در مرحله بعد باید اجازه بدهد، شخص مورد نظرش به شناختی از او برسد. مرحله سوم این است که شخصی را که برای ازدواج در نظر گرفته ایم به این قطعیت رسیده باشد که خودش را می شناسد و می تواند در جلساتی که با هم می گذاریم اجازه دهد ما هم او را بشناسیم.

بعد از پشت سر گذاشتن این چهار مرحله است که می توان گفت شناخت به مرحله خوبی رسیده است. شناختی که ما در ایران به دست می آوریم در فاصله بین عقد و عروسی اتفاق می افتد و در بین رفت و امدهایی که معمولاً در چهارچوب است.

در اغلب اوقات پیشنهاد من به خانواده ها این است که نیازی نیست قطعاً فرد در زمان عقد به این شناخت برسد و می توان قسمتی از شناخت را قبل از عقد رسمی و قانونی به دست آورد. چرا که در آن زمان اگر مشکلی وجود داشته باشد نیازی به طلاق نیست. موانعی که در راه شناخت و ازدواج وجود دارد این است که افراد برای اینکه رابطه شان زودتر به ثمر برسد آنقدر عجله می کنند که از شناخت غافل می شوند. متاسفانه خیلی از رایطه های ما به این شکل شده که دو نفر همدیگر را این هفته می بینند و هفته بعد ازدواج می کنند. چند روز بعد از ازدواج شان هم در راهروهای دادگاه به دنبال وکیل هستند تا کارهای طلاق را سریع تر انجام بدهد. در بحثشناخت لازم است که ما انگیزه های خودمان را برای زندگی مشترک بشناسیم و بدانیم برای زندگی مشترک آماده هستیم یا نه. زمانی را که من در مشاوره هایم برای اشخاص در نظر می گیرم و توصیه می کنم معمولاً بین ۶ تا ۱۲ ماه است.
البته این زمان از روز اول آشنایی شروع می شود نه صرفاً بین عقد و عروسی. وقتی دختر و پسر در مرحله شناخت هستند باید ابزار مورد نظر را هم داشته باشند و بدانند که باید بچه شناختی از یکدیگر دست پیدا کنند.

به نظر من یکی از ابزارهای مهم در زمینه شناخت، ملاک های انتخاب همسر است، ‌ اینکه شخص از خودش بپرسد آیا ویژگی های طرف مقابل من با این معیارهایی که در نظر گرفته ام، همخوانی دارد یا خیر. ابزار دیگر این است که فرد از مشاوره قبل از ازدواج کمک بگیرد. کسی که بتواند تشخیص دهد فرد به شناخت نسبی از خودش و رابطه ای که دارد رسیده یا خیر، فرد باید بداند که عملکردهای او براساس مهارت هایی است که دارد یا نه؟

توصیه دیگر من به افراد این است که قبل از ازدواج با دو چشم بار به شخص مقابل شان نگاه کنند و بعد از ازدواج یکی از چشم ها را ببندند. من به نوبه خودم در تمام مشاوره هایی که تا به حال داشته ام، هیچ عاملی را که منجر به طلاق شده ندیدم مگر اینکه آن عامل قبل از ازدواج هم وجود داشته باشد. مشکل این است که ما در زمان نامزدی چشم هایمان را روی چیزهایی می بندیم که احساس می کنیم در ازدواج حل می شوند؛ در حالی که این طور نیست، یک شکاف کوچک در زمان نامزدی به یک دره بزرگ تبدیل می شود که زن و شوهر را در خود می بلعد.

اینکه من روی زمان ۶ تا ۱۲ ماه تاکید می کنم این است که معمولاً در روابط چند هفته اول به رودربایستی داشتن بین طرفین می گذرد و هر دو سعی می کنند خودشان را خوب و مثبت جلوه دهند. اما تقریباً بعد از سه چهار ماه است که اشخاص در موقعیت های مختلف خود واقعی شان را نشان می دهند.
در دوران بین عقد و عروسی بهتر است زوج ها با نظارت خانواده ها به سفر بروند و آداب معاشرت یکدیگر و نحوه برخوردهایشان را محک بزنند.

تندرستي/ شماره ۱۲۶/ ۱۱ مهر ماه ۹۲/ صفحه ۲۸