به گزارش افکارنیوز، خیلی وقت ها فکر می کنیم که عاشق شده ایم. احساس می کنیم کسی را خیلی دوست داریم و به خاطر رضایت او تن به هر ایثاری می دهیم. ما دنیا را از زاویه چشم او می بینیم و همه چیز را همان طور که او می خواهد تعبیر می کنیم، اما آیا هر احساسی، عشق است؟!

سوءتفاهم های زیادی هستند که با عشق اشتباه گرفته می شوند؛ سوءتفاهم هایی که به جای عشق، قاتلین خاموش محبت و دوستی اند و با عشق واقعی، سازگاری ندارند، اما به اشتباه، عشق تلقی می شوند. این سوءتفاهم های عشق عبارتند از:

۱. قربانی شدن به معنای عاشق بودن است!


عشق واقعی، اساساً یک رابطه دو طرفه و تقریباً برابر است و هر چند یکی از ویژگی های عشق، داشتن حس ایثار و از خودگذشتگی است، اگر این مسئله در رابطه ای یک طرفه شود، دیگر عشق محسوب نمی شود؛ بلکه به حساب نادانی، ناتوانی، نیازمندی و نگرانی او بابت از دست دادن طرف مقابل گذاشته می شود. رابطه ای که در آن، فرد از حق و حقوق و نیازهای مشروع و انسانی خود صرف نظر کند تا رضایت، توجه، حمایت یا محبت طرف مقابل را به دست آورد، عشق نیست؛ قربانی شدن است!

افراد قربانی کسانی هستند که به دلیل صدمات دوران کودکی(به ویژه سه سال اول تولد) عزت نفس پایینی دارند و ضمیر ناخودآگاه شان، خود را فردی ارزشمند، دوست داشتنی و لایق نمی پندارند و به همین دلیل، برای رفع عطش و میل رسیدن به حس ارزشمندی، تبدیل به افرادی مهر طلب می شوند که همواره نقش قربانی و مظلوم را در یک رابطه بازی می کنند تا بتوانند از حداقل توجه و محبت طرف مقابل برخوردار شوند. این افراد در ظمیر ناخودآگاه خود، رفتار نیازمندانه خود را تحت عنوان محبت بیش از حد، عشق، تعهد یا ایثارگری توجیه می کنند؛ غافل از آنکه خشم فروخورده ای که به دلیل رابطه نامتعادل در خود ذخیره می کنند، به زودی تبدیل به عقده های روحی و روانی بسیاری می شود و سبب بروز بیماری های روانی و روان تنی خواهد شد.

خصوصیات رفتاری افراد قربانی در یک رابطه:


۱. این افراد در موارد مختلف، حتی نظر خود را ابراز نمی کنند؛ چه برسد به اینکه بر خواسته و نظر به حق خود استوار بمانند.
۲. آنها از ترس اختلاف و کشمکش و یا به دلیل احساس درماندگی و ناتوانی در تصمیم گیری، از ابراز خواسته ها، نیازها و علایق خود(حتی در موارد ساده، خودداری می کنند و ترجیح می دهند تصمیم گیری را به طرف مقابل واگذار کنند.
۳. افراد قربانی به طور معمول حتی اگر طرف مقابل از وظایف و مسئولیت های خود سر باز زند و شانه خالی کند، اعتراضی نمی کنند.
۴. آنها نقشی کاملاً حمایتگر و کمک کننده و حالتی محافظه کارانه دارند و به ظاهر، هیچ توقعی از طرف مقابل ندارند.
۵. این گونه افراد شنونده خوبی برای طرف مقابل محسوب می شوند و به اصطلاح، سنگ صبور او هستند، اما یاس، نگرانی، ناراحتی و خواسته های خود را از او پنهان می کنند.
۶. افراد قربانی به سختی «نه» می گویند، چون به تعبیر خودشان نمی خواهند دل کسی را بشکنند؛ برای همین هم در عزا و هم در عروسی قربانی می شوند!
۷. آنها همیشه سعی در جلب رضایت و خشنودی دیگران و دریافت تعریف و تمجید آنها دارند؛ هر چند که به ظاهر سعی می کنند شکسته نفسی کنند.

۲. کنترل کردن طرف مقابل و اجبار او به انجام عملی، نشانه عشق شدید است!


بنیاد فکری چنین فردی این است: «اگر من بتوانم کاری کنم که او به خواسته من عمل کند، پس می توانم مطمئن باشم که او دوستم دارد!» فردی که چنین منش و طرز فکری دارد، دست به هر اقدامی می زند تا به خواسته خود برسد. او فردی است که در یک رابطه از طریق تملق گویی، ‌ مظلوم نمایی، سعی در رسیدن به خواسته های خود دارد؛ جملاتی نظیر «تو اگه منو دوست داشتی، فلان کار را می کردی، یا فلان جا نمی رفتی…» یا «چطور بدون من تونستی خوش بگذرونی؟»، جملات شایعی هستند که این افراد به زبان می آورند تا به مقصودشان برسند.

خصوصیات رفتاری افرادی که کنترل کردن و اسیر کردن را با عشق اشتباه می گیرند:

۱. آنها چیزی را از دیگران می خواهند که خودشان هم می توانند آن را انجام دهند. این گونه افراد غالباً به دیگران، به دید پیش خدمت و به رابطه، به عنوان وظیفه نگاه می کنند.
۲. پیش فرض ذهنی آنها این است که اگر فرد مقابل دوست شان دارد، پس باید از انجام و برآورده کردن خواسته آنها خوشحال باشد، به عبارت دیگر، فرد مقابل بایستی همان احساس و فکری را داشته باشد که او دارد.
۳. تحمل پذیرش هیچ گونه تفاوت و اختلاف نظری را ندارند و می خواهند که همه چیز بر وفق مراد آنها باشد.
۴. آنها بیشتر پرتوقع و خودخواه و گاهی خودشیفته هستند.

۳. وابستگی به معنای دلبستگی است!


هر چند با عشق، زندگی رنگ و بو و طعم دلپذیری پیدا می کند، اما در غیاب معشوق یا محبوب هم می توان و می بایست خوب و خوش زندگی کرد. عشق قید و بند و زنجیر نیست؛ بال پرواز است! نیرویی برای تحول و کشف ناشناخته های خود! عشق به معنای رسیدن به اوج خلاقیت و توانمندی است. عشق چاه نیست؛ نردبان است! عشق اعتیاد نیست؛ رهایی است! عشق وابستگی نیست؛ نهایت مسئولیت پذیری و تعهد است؛ بی آنکه زنجیری به پای محبوب ببندیم.

۴. دوست داشتن حقیقی چگونه است؟


محبت و مهربانی واقعی دارای چند ویژگی است:

۱. از روی میل و رغبت و انتخاب است؛ نه از سر ناتوانی، نادانی، نگرانی و نیازمندی.
۲. با احساس خرسندی و خشنودی درونی و واقعی همراه است.
۳. ابراز محبت در دوست داشتن حقیقی، بدون توقع و چشمداشت است، چون به دنبال(جبران) بودن، رابطه را تبدیل به معامله می کند و هیچ معامله ای را نمی توان عشق تفسیر کرد.

عاشق واقعی کیست؟


یک عاشق واقعی، در بیشتر موارد، خصوصیات اخلاقی زیر را داراست:

۱. چنین فردی به بلوغ کامل جسمی، عقلی، اجتماعی و عاطفی رسیده است.
۲. خود را تقریباً به طور کامل و محبوب را تا حدود زیادی می شناسد و می داند که یک انسان خوب و سالم، چه ویژگی هایی دارد.
۳. از روی نادانی، نگرانی، ناتوانی و نیازمندی محبت نمی کند.
۴. عشق و محبت بی قید و شرط دارد و انتظار پاسخ و واکنش متقابل ندارد.
۵. از ابراز احساسات خود نمی ترسد.
۶. بهترین ها را برای محبوب می خواهد.
۷. محبوب را در اولویت قرار می دهد؛ در عین حال که خود را فراموش و قربانی نمی کند.
۸. قادر است روابط صمیمانه ای برقرار کند.
۹. از دروغ، فریبکاری و کتمان می پرهیزد.
۱۰. به محبوب خود اطمینان و اعتماد دارد.
۱۱. محبت و عشق را گدایی نمی کند.
۱۲. محبوب را همان گونه که هست می پذیرد و دوست دارد و هرگز سعی نمی کند او را کنترل کند و یا تغییر دهد.
۱۳. تفاوت ها را می شناسد و می پذیرد و در اصطلاح اختلافات و تقویت رابطه، مسئول و فعال است.
۱۴. متعهد، مسئولیت پذیر، وفادار و صادق است.
۱۵. چیزی را از محبوبش مخفی نمی کند(البته منظور از این بند، داشتن صداقت صرف نیست)
۱۶. هر چند که از لحظه لحظه بودن با معشوق احساس رضایت می کند، اما به زمان های تنهایی معشوق نیز، احترام می گذارد.
۱۷. علاوه بر داشتن استقلال فردی و حفظ آن و احترام به حریم شخصی، از اتکا به معشوق خشنود است.
۱۸. هیچ گاه در ابراز احساسات و نظرات خود قصد سرزنش، توبیخ، تمسخر و بی احترامی ندارد.
۱۹. اگرچه سعی می کند که بهترین باشد، ولی هرگز از خود واقعی اش خارج نمی شود و نقش بازی نمی کند.
۲۰. اگرچه خود را با محبوب، کامل و در اوج موفقیت و سعادت می بیند، اما بدون محبوب نیز راضی و خشنود است و احساس ضعف و سردرگمی و بیچارگی نمی کند.

به هر حال آنچه تذکر آن در این مقاله مهم به نظر می رسد، بازنگری این حقیقت است که عشق واقعی، یک شبه و با یک نگاه به وجود نمی آید! عشق حقیقی به مرور زمان در اثر شناخت(تقریباً) کامل از خود و طرف مقابل و ایجاد صمیمیت(احساس عاطفی، عقلانی، ادراکی، عرفانی و…) شکل می گیرد و با ازدواج و وصال، به اوج خود می رسد و برای همیشه در قاب تعهد و مسئولیت پذیری، جای می گیرد و با توجه به مراقبت همیشگی، زنده و تازه می ماند.

راز/ شماره ۳۵/ نيمه اول آبان ماه ۹۲/ مهرنوش صفايي/ صفحه ۵۴