فرزاد حسنی: الو من دارم عروسی می کنم!

به گزارش افکارنیوز، هیچ وقت اون روزی که شماره فرزاد حسنی روی تلفنم افتاد رو فراموش نمی کنم؛ البته نه اینکه قبلش با هم ارتباط نداشتیم ها نه، ولی اون روز یه انرژی و هیجان دیگه ای تو صداش بود.(اصولا خیلی کم پیش میاد فرزاد از اتفاقی هیجان زده شه!) وقتی گفت داداش دارم ازدواج می کنم رو هیچ وقت یادم نمی ره. اولش فکر می کردم داره شوخی می کنه، چون تو ذهن خودم همیشه فرزاد رو پسر مستقلی می دیدم و بعید می دونستم از مجرد بودنش ناراضی باشه، ولی اون روز تمام تصوراتم نسبت بهش عوض شد.

به من گفت به خاطر اینکه رسانه ها استنباط و متن شخصی شون رو ننویسن، دوست دارم خودت یه متن خوشگل واسه ازدواج من و آزاده بنویسی و منتشر کنی. از اونجایی که شخصا علاقه زیادی به فرزاد دارم، با ذوق تمام شروع کردم به نوشتن متن ازدواج غیرمنتظره اش با آزاده نامداری. آنقدر برایشان خوشحال بودم که خواب از سرم پریده بود و چون خودِ فرزاد به شدت اهل قلمه، باید متنی می نوشتم که به دلش می نشست و بعد از تاییدش اون رو برای انتشار به رسانه ها می فرستادم.

خلاصه اولین بار متن ازدواج رسمی فرزاد حسنی و آزاده نامداری رو در روزنامه تماشا منتشر کردم که حسابی سروصدا کرد. چند روز بعدش هم که به یکی از خیابان های غربی تهران رفتم و فرزاد که اون روز حلقه دست چپش بدجوری تو چشم می زد، یک فلش بهم داد تا عکس های مراسم عقدشون در جماران رو به همراه عکس های یادگاری شان با حاج حسن خمینی منتشر کنم. نمی تونم فراموش کنم حساسیت های عجیب فرزاد در شب نوشتن روایت مراسم عقدشون تو جماران رو.

اون شب فرزاد خان حسنی برای اینکه متنی شایسته مراسم عقدشون در محضر حاج حسن خمینی منتشر شود، تا ۱۲ شب من رو تو دفتر تحریریه نگه داشت و بالاخره تایید متن رو ازش گرفتم و برای چاپ تو روزنامه تماشا فرستادم. بیاین گوشه ای از متن مراسم عقدشون رو با هم مرور کنیم: «پنج شنبه ۶ تیرماه ۱۳۹۲؛ ساعت ۱۱ صبح؛ کوچه پس کوچه های جماران برای رقم خوردن اتفاقی بزرگ لحظه شماری می کنند. اینجا میزبان کسانیست که سال ها برایمان حرف زده اند، اجرا کرده اند و حتی بعضی وقت ها از حقوق مان دفاع کرده اند. «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری» پنج شنبه به جماران رفتند تا حاج سیدحسن خمینی نوه به تعبیر داماد «آن تیر مُراد» ‌ خطبه عقدشان را جاری کند تا رسما همسر یکدیگر شوند.

فرزاد حسنی و آزاده نامداری به همراه خانواده هایشان وارد حسینیه جماران میعادگاه عاشقان روح الله شدند و بعد از دقایقی جهت جاری شدن صیغه عقد به دفتر حجت الاسلام حاج سیدحسین خمینی وارد شدند. فرزاد حسنی و آزاده نامداری که دلشان پر از شوق و دلهره بود، دقایقی بعد با حاج سیدحسن خمینی روبه رو شدند و بعد از ورود ایشان و خوشرویی همیشگی شان که موروثی حضرت امام(ره) است، حاج سیدحسن خمینی ابتدا به خوش و بش با فرزاد حسنی پرداخت و از او درباره مشغولیت های این روزهایش پرسید که آقا داماد توضیحاتی درباره مجموعه رالی ایرانی به تهیه کنندگی سعید ابوطالب خدمت ایشان ارائه کرد. حجت الاسلام سیدحسن خمینی سپس با آزاده نامداری سلام و علیک کرد و درباره مشغولیت های این روزهای او پرسید که مشخص شد عروس خانم این روزهای تلویزیون ایران، مشغول تحصیل در رشته روانشناسی است.

بعد از چند دقیقه ای مراسم عقد این دو مجری توانای تلویزیون آغاز شد؛ ‌ حاج سیدحسن خمینی وکالت آزاده نامداری را برعهده گرفت و حاج آقا رحمانی وکیل فرزاد حسنی شد تا این مراسم با شکوه ویژه ای انجام شود. بعد از جاری شدن خطبه عقد با لحن زیبا و روحانی حجت السلام سیدحسن خمینی، ایشان فرمودند: «انشالله که خداوند این ازدواج را برای این دو جوان امروز ما مبارک گرداند و درهای رحمت و خیر و برکت خود را به روی این خانواده تازه شکل گرفته باز کند. انشالله خداوند دل های این دو جوان را روز به روز به هم با محبت تر قرار دهد و صفا و صمیمیت را بزرگ ترین سرمایه زندگی آقا فرزاد و آزاده خانم نماید. انشالله خداوند محبت پیامبر(ص) و اهل بیتش را سرمایه همیشگی این خانواده گرداند و این ازدواج را باعثاتمام رحمت، اکمال نعمت و وسعت رزق قرار دهد. انشالله خداوند فرزند صالحی به ایشان عطا کند که نور چشم خود و خانواده هایشان باشد و سربازان خوبی برای امام زمان باشند. امیدوارم این ازدواج طولانی و همچنین زندگی توام با خلوص نصیب شان کند.»

حالا اما سه ماهی از جدایی بی سروصدای فرزاد حسنی و آزاده نامداری می گذره. اهالی مطبوعات و رسانه همگی در جریان این اتفاق تلخ بودن، اما هیچ کس به حرمت حفظ حریم شخصی آنها دست به قلم نبرد و به قول رسانه چی ها گفتیم داستان رو زیر سیبیلی رد کنیم! ولی دو روز پیش آزاده نامداری با گفتگویی جنجالی همه چیز رو رسانه ای و رسما خبر جدایی اش از فرزاد حسنی رو اعلام کرد. شنیدن این خبر همان سه ماه پیش آنقدر تلخ بود که چند روزی بهش فکر می کردم. آنقدر تلخ که حتی رویم نمی شد به فرزاد زنگ بزنم و دلداریش بدم. اصلا باورم نمی شد اون همه هیجان و ذوق یکدفعه و قبل از اینکه حتی زیر یک سقف بروند در نطفه خفه شود و تبدیل به یک حسرت بزرگ در زندگی هردویشان شود.

تنها یک سوال از آزاده نامداری دارم؛ خانم نامداری… شما که می دانستی بهتر است این آتش زیر خاکستر و محرمانه بماند، چرا اینگونه خبر طلاق تان را رسانه ای کردید؟ مگر نه اینکه شما مجری تلویزیونی هستید که میلیون ها بیننده پای حرف هایتان می نشینند، بهتان اعتماد می کنند و شما و همکارانتان را الگوی زندگیشان قرار می دهند؟ چرا فرزاد با آن زبان نیش دار و تند و البته بی پروایش(که بارها و بارها چوبش را خورده)، قفل سکوت به زبانش زده و لام تا کام حرف نمی زند؟ اینکه همیشه چهره های سرشناس از مطبوعاتی ها شاکی اند که چرا در زندگی ما سرک می کشید را همه می دانیم، پس چطور شد شما این بار خودت پیش قدم شدی؟ چطور می شود یک زن ایرانی با این صراحت و بی هیچ ابایی در حرف هایش بگوید «قبل از اینکه همسر کسی باشم، مجری تلویزیونم!» خانم نامداری… یعنی مجری بودن در تلویزیون اینقدر با ارزش تر از همسر یک مرد ایرانی بودن است؟ منِ مخاطب دیگر چگونه می توانم پای حرف های شما در تلویزیون بنشینم و شما از راز و رمز موفقیت و اصالت یک زن ایرانی برایمان حرف بزنید و از خانه داری و همسرداری یک زن برایمان بگویید؟

شخصا از فرزاد حسنی به خاطر سکوت معنادارش بعد از انتشار گفتگوی جنجالی آزاده نامداری تشکر می کنم که حداقل با قفل زدن به زبانش اجازه نداد بیشتر از این حیثیت و حرمت صداوسیمای ایران از بین برود. خانم نامداری… من نمی دانم در زندگی خصوصی شما دو نفر چه اتفاقاتی افتاده است، اصلا هم نه به من و نه به هیچ کسی در این کُره خاکی ارتباطی ندارد، اما از شما که به واسطه آنتن تلویزیون ایران تبدیل به یک چهره سرشناس شده اید انتظار می رفت کمی دقیق تر به حساسیت جایگاه تان و بازتاب منفی انتشار حرف هایتان فکر می کردید و بعد تصمیم می گرفتید.

من به واسطه دوستی با فرزاد حسنی و صحبت های چند روز اخیرمان با صراحت می گویم او به شدت ناراحت است و البته ما همه متعجبیم از این همه عجولانه رفتار کردن شما. خانم نامداری… دیگر همه می دانیم خیلی از چهره ها که شهرت شان هم اندازه شما یا بیشتر هم هست، از همسرشان جدا شده اند اما هنوز یا شاید هم تا ابد این اتفاق تلخ را در بوق و کرنا نمی کنند و با مطمئن باشید هیچ گاه با افتخار از آن حرف نمی زنند.

امیدوارم دیگر شاهد اتفاقاتی از این دست در میان اهالی هنر نباشیم تا هر کسی که از راه می رسد به خودش جرات ندهد بگوید فضای این عالم مسموم و ناسالم است.