بررسی شکایت آمنه بهرامی از تهیه‌کننده فیلم «لانتوری»

داستان قربانیان زن اسیدپاشی تقریبا شبیه هم است، آنها یا قربانی حسادت شده‌اند یا جنونی که مجرم نام عشق روی آن گذاشته، زندگی آنها و نفس‌هایشان را با اسید همراه کرده است. حکایت اسید، حکایت گوشت است و آتش و ذوب‌شدن... قربانیان می‌گویند هنگامی که اسید روی صورتشان پاشیده می‌شود، صدای جز‌جزکردن پوستشان را می‌شنوند، همه آنها تا پایان عمر این صدا را فراموش نمی‌کنند. آمنه بهرامی هم یکی از آنهاست، او قربانی جنون مردی شد که می‌خواست به هر نحوی با او ازدواج کند، این جنون کار را به اسیدپاشی کشاند و صورت زیبای آمنه از بین رفت و بینایی هر دو چشمش را هم از دست داد. با وجود درد زایدالوصف آمنه بهرامی، او از پا ننشست و با تلاشی تقدیرشدنی توانست زندگی خود را سروسامان دهد. او تنها قربانی اسیدپاشی بود که توانست از رؤسای ‌جمهور دوره‌های مختلف کمک مالی دریافت کند؛ این در حالی است که دیگر قربانیان اسیدپاشی از این کمک بی‌نصیب بودند. او توانست اقامت اسپانیا را نیز داشته باشد و در مصاحبه‌ای که سال‌ها پیش با خبرنگار این گزارش انجام داده بود، از کمک‌های بزرگ مسئولان اسپانیایی می‌گفت. آمنه بهرامی جزء زنان قدرتمندی محسوب می‌شود که در مشکل پیش‌آمده راه عزلت‌نشستن را برنگزید و با انتشار داستان زندگی‌اش هم توانست کمک‌های قابل‌توجهی به سمت خود گسیل کند. اما مسئله مهم درباره او نبود نگاه جمعی و اجتماعی به ماجرای اسیدپاشی است.

 

 

 

او جزئیات شکایت خود را این‌گونه مطرح می‌کند: «من سال ٨٩ یک قرارداد با هالیوود داشتم که داستان زندگی من ساخته شود ولی شرط این بود که متهم را قصاص کنم. من بخشیدم و آن قرارداد از بین رفت. دو سال بعد در سال ٩١ یک کمپانی آلمانی با من برای ساخت فیلم زندگی‌ام مکاتبه کرد که سر دستمزد با آنها به توافق نرسیدم، دو سال بعد یعنی سال ٩٣، قرار شد آنها ٢٥٠‌ هزار یورو با دو درصد از فروش فیلم را به من بدهند. این مبلغ پیشنهادی من بود و آنها قبول کردند. ٢٥٠ ‌هزار یورو معادل یک‌ میلیارد تومان ایران بود، ولی من گفتم تا به من پول ندهید، هیچ قراردادی را امضا نمی‌کنم. آنها مدعی شدند چون هزینه آن را باید دولت آلمان بدهد و کمپانی خصوصی نیست، باید صبر کنید...». بهرامی در پاسخ به این سؤال که نام این کمپانی آلمانی چیست، گفت: «متأسفانه من متعهد شده‌ام که نامی از کمپانی نیاورم و وقتی هم کنار رفتند گفتند نه اسمی از ما ببرید و نه ما را درگیر این قضیه کنید، ما اگر می‌دانستیم می‌توانیم حقمان را از آقای درمیشیان بگیریم و اگر قانون سفت و سختی در ایران دراین‌باره بود، خودمان اقدام می‌کردیم». وی ادامه داد: «من در این ماجرا ٨٠ ‌میلیون ضرر کردم. آنها گفتند ماجرای ساخت فیلم زندگی‌ام منتفی است و نمی‌توانند همکاری را ادامه دهند. آنها مدعی بودند بهمن ٩٤ فیلمی به نام «لانتوری» در جشنواره برلین به نمایش بین‌المللی درآمده که با اینکه ساختار ضعیفی داشته اما نکته‌های سخت و کلیدی زندگی شما در آن به نمایش گذاشته شده؛ پس سوژه این فیلم سوخته است».

کامبیز نوروزی، حقوق‌دان و فعال رسانه‌ای جزء کسانی است که فیلم را دیده خود را متعجب از اتفاقی می‌داند که آمنه بهرامی رقم زده، او می‌گوید: «اولا این شکایت مستلزم یک کارشناسی است، درحال‌حاضر این مسئله فقط یک ادعاست. هرکسی در هر زمانی می‌تواند علیه دیگری شکایت کند و طبیعتا مرجع قضائی شکایت او را ثبت می‌کند، اما نتیجه بعد از رسیدگی قضائی مشخص می‌شود. اینکه این فیلم تا چه اندازه به زندگی خانم بهرامی مرتبط است، امری است که باید کارشناسی شود. اما عرفا استفاده از یکی، دو جمله یا بعضی مشابهت‌ها الزاما به معنای استفاده از زندگی یک فرد به‌خصوص تلقی نمی‌شود». وی افزود: «این‌ را که این دعوا به کجا می‌رسد نمی‌شود پیش‌بینی کرد. اما حداقل از نظر نحوه انعکاس این مطالب در رسانه‌های حرفه‌ای، آنچه مطرح شده یک ادعاست و در فرایند انتقال اخبار، نشریات رسمی باید توجه کنند آنچه مطرح می‌کنند ادعاست و نباید به شکل یک حکم آن را منعکس کنند. مثلا در موضوع واگذاری برخی املاک شهرداری، طبیعتا هنوز چیزی اثبات نشده و اگر نظری منتشر می‌شود، باید توجه شود که هنوز چیزی اثبات نشده. درباره موضوع خانم بهرامی از نظر حقوق رسانه باید توجه کرد آنچه ایشان می‌گویند، فقط ادعاست. در ضمن اخلاق حرفه‌ای ایجاب می‌کند که حقوق اشخاص در انتقال اطلاعات رعایت شود». وی در پاسخ به این سؤال که آمنه بهرامی به دادسرا مراجعه کرده، آیا این موضوع جنبه کیفری دارد، افزود: «من نمی‌دانم چه عنوانی مطرح شده، ولی همان‌قدر که در اخبار منتشر شده، تصور نمی‌کنم ادعای ایشان عنوان کیفری داشته و جرمی اتفاق افتاده باشد. ایشان در واقع مدعی هستند که از بخشی از زندگی ایشان استفاده شده و باید این فیلم از ایشان اجازه می‌گرفته، در این صورت یک موضوع حقوقی است و باید در یک دادخواست از دادگاه حقوقی پیگیری شود. این مسئله یک امر کیفری نیست که از طریق دادسرا بتوان آن را پیگیری کرد. البته همان‌طور که گفتم اظهارنظر من مبتنی بر اخبار منتشره است».

آمنه بهرامی مدعی مسئله‌ای است که اثبات آن ساده به نظر نمی‌رسد؛ وی در پاسخ به این سؤال که با دیدن فیلم لانتوری این نکته به ذهن متبادر نمی‌شود که داستان زندگی شما روایت می‌شود، گفت: «این داستان، داستان زندگی من نیست و هیچ ربطی به من ندارد. داستان زندگی دو فرد تبهکار و یک خبرنگار است، با وجود این، آلمانی‌ها به من گفتند داستان زندگی تو سوخته». وی در تأکید خبرنگار مبنی بر اینکه جز شما قربانیان اسیدپاشی دیگری نیز در کشور هستند و نمی‌شود چون شما هم قربانی هستید، برای ساختن فیلم از شما مشورت بخواهند گفت: «اسیدپاشی در دنیا زیاد است، اما من اولین کسی بودم که در دنیا حکم قصاص را برای اسیدپاشی گرفتم. من اولین کسی بودم که بخشیدم، داستان زندگی شخص من نیست، ولی ماجرای قصاص و بخشش از من برداشت شده. شما قصاص و بخشش را از لانتوری حذف کنید، دیگر چیزی از آن باقی نمی‌ماند». وی در پاسخ به این سؤال که معصومه دیگر قربانی اسیدپاشی نیز بخشیده است و اما او چنین ادعایی ندارد، افزود: «معصومه قربانی اسیدپاشی پدرشوهرش بود. حکم قصاص مال من است، چون قبل از من قصاصی وجود نداشت. الان هرکسی بخواهد می‌تواند قصاص بگیرد، اما اولین‌بار این حکم را من گرفتم. قصاص مال من است، حکمی است که من از دادگاه ایران گرفتم. اصلا این مسئله در جهان با پیگیری‌های من اتفاق افتاد. پس من چرا ١٢ سال تلاش کردم تا حکم قصاص بگیرم. بعد از من، معصومه عطایی و داوود روشنی هم پیگیر شدند. اما من دلیل ایجاد حکم قصاص هستم». وی همچنین در پاسخ به این سؤال که مگر می‌شود چون شما پیگیر ایجاد حکم قصاص بودید، برای ساخت فیلم لانتوری از شما اجازه بگیرند، گفت: «قصاص به اسم من و برای من است و من برای گرفتن این حکم تلاش کردم. ایشان چیزی را که مال من است تصاحب کرده‌اند. قضیه من به دلیل قدرتی که دارم، جهانی شد.. معصومه را شما خبرنگارها بزرگ کردید. معصومه کاری نمی‌کند. به تلویزیون می‌آید و با زور دو کلمه حرف از او بیرون می‌کشند. آقای درمیشیان معصومه را با خودش همراه می‌کند، یا همین خانم بنی‌اعتماد که خودش را پشت درمیشیان پنهان کرده، او را به خانه من آورد و او نمی‌توانست یک کلام حرف بزند. رخشان بنی‌اعتماد هم پشت این قضیه است. این خانم می‌خواست در سال ٩١ از زندگی من فیلم بسازد و خانم توکلی وکیلشان را پیش من فرستادند و من هم گفتم پول پیش می‌گیرم و آنها گفتند پول پیش نداریم و ماجرا تمام شد. حالا درمیشیان را جلو انداخته‌اند... کارگردان‌های دیگری هم برای ساخت زندگی من با من تماس گرفتند اما من گفتم این داستان زندگی من است و شما حق ندارید از قصه من و قصاص و بخشش استفاده کنید. اینها به اسم من ثبت شده». صحبت‌های بهرامی قانع‌کننده به نظر نمی‌رسد؛ به او می‌گوییم ادعای شما مثل این است که کسی برای اولین‌بار به نوعی از سرطان مبتلا و درمان‌هایی روی او انجام می‌شود، بقیه هم سرطان می‌گیرند و درمان‌ها رویشان بعد از شخص اول پیش می‌رود و نمی‌شود گفت این بیماری مشخصا مال اوست، او می‌گوید: «وقتی شما می‌خواهید درباره درمان این بیماری صحبت کنید، می‌روید سراغ کاشف درمان آن. اما کسی سراغ من نیامد... این ادعا را هم که آقای درمیشیان سراغ حقوق‌دان رفته، قبول ندارم... چقدر حقوق‌دان بی‌سواد بوده که سراغ من نیامده. رخشان بنی‌اعتماد می‌دانسته باید با من صحبت می‌کرده... حالا خودش عقب ایستاده و درمیشیان را جلو انداخته... جامعه این‌طور نیست. آلمانی‌ها هم می‌توانستند خیلی راحت فیلم زندگی من را بسازند، اما از من اجازه گرفتند...». از بهرامی سؤال می‌کنیم انتقادی که همه به شما وارد می‌کنند این است که شما در کارهای خیریه جمعی مربوط به قربانیان اسیدپاشی وارد نمی‌شوید، دلیلش چیست و او می‌گوید: «نمی‌کنم، چون دروغ‌گو زیاد است. الان من جایی نمی‌روم که کارهای من به اسم دیگران ثبت شود. من آمدم به سوژه‌های اسیدپاشی کمک کنم، من تهمینه را به آلمان بردم و آنجا زندگی می‌کند. ولی او در ازای تشکر از من یک مشت دروغ گفت. من فقط یک سوژه اسیدپاشی نیستم که بنشینم و دیگران کمکم کنند. من برای چیزهایی که به دست آورده‌ام جنگیده‌ام و برای همین نمی‌گذارم به‌راحتی کسی از آنها استفاده کند. من رنج کشیدم، یک نفر بیخود چهره‌اش جهانی نمی‌شود. یکی از قربانیان اصفهان در برخی مراسم‌ها خودش را به نام من جا زده بود و برای همین من از او شکایت کردم و گفتم به این عملش پایان دهد. مردم ما فقط به چهره سوخته نگاه می‌کنند، اما من چهره اسیدپاشی نیستم، زندگی من با اسیدپاشی کلید خورد. من همان روزی که زیبایی‌ام تمام شد، گفتم دیگر وقت نشستن نیست. این حق من بوده، اما هنوز دیه‌ام را از دادگاه نگرفته‌ام. درمیشیان لحظه‌های زندگی من را دزدیده... من ١٢ سال تلاش کردم و به همه جا رفتم... متأسفانه سوژه‌های اسیدپاشی یک‌سری افراد ضعیف هستند که کارهای من را به اسم خودشان ثبت می‌کنند. کسانی مثل درمیشیان هم یک‌سری افراد ضعیف و دزد هستند... من سه جا شکایت کردم و پیگیری می‌کنم. من ناراحت می‌شوم وقتی می‌گویند مثل شما زیاد است، چون مثل من زیاد نیست، من حکم قصاص را برای اسیدپاشی گرفتم... مثلا داوود روشنی قربانی اسیدپاشی یک‌میلیاردو ٢٠٠ ‌میلیون تومان گرفت تا قصاص نکند. این اتفاق به خاطر این افتاد که داوود روشنی قصاص را در دستانش داشت... انتهای اسیدپاشی اعدام بود، ولی من قصاص گرفتم... هنوز هم دارم دنبال دیه‌ام می‌دوم...».

وی افزود: «شما بحث کمک گروهی می‌کنید، در برنامه ماه‌عسل آمدم به آنها کمک کنم، دیدم با یک مشت آدم بی‌عرضه و بی‌دست‌وپا طرفم. به یکی از قربانیان اسیدپاشی زنگ زدم، دیدم افسردگی گرفته... خیلی از آنها قرص اعصاب می‌خورند. من خودم در حال افتادن به ته دره هستم و می‌توانم خودم را نجات دهم، به آدم‌های بی‌عرضه و بی‌دست‌وپا کمک نمی‌کنم. من آمدم کمک کنم اما دیدم بی‌عرضه هستند. آدم‌هایی هم که می‌گفتند کمکت می‌کنیم، فقط برای شهرت آمده‌اند. الان هم در دادگاه تنها هستم، حتی وکیل ندارم. خودم حقم را می‌گیرم... داستان لانتوری داستان بخشش من است... من بزرگ‌ترین کاری که برای قربانیان اسیدپاشی کردم، گرفتن بخشش بود». بهرامی در پاسخ به این سؤال که پول عمل‌ها و درمانش را در خارج از کشور چگونه تهیه کرده، می‌گوید: «من مدتی کتابم فروش رفت، کتابم در آمریکای جنوبی به زبان اسپانیایی چاپ شده و به زبان آلمانی و چکی و فنلاندی هم ترجمه شده.

 این کتاب در سال ٢٠١٠ جزء پرفروش‌ترین کتاب‌های نمایشگاه فرانکفورت شد و من زندگی‌ام را گذراندم. ولی الان فروش کتابم به صفر رسیده. در زمان دکتر احمدی‌نژاد هزینه پنج عملم داده شد، اما هزینه یک عمل مانده که دولت جدید پرداخت نکرده. من حالا ٣٥٠ ‌میلیون بدهی دارم. مدارک این قرض‌ها هم موجود است». بهرامی در پایان در پاسخ به این سؤال که می‌دانید شما تنها قربانی اسیدپاشی هستید که از دولت‌ها پول گرفته، افزود: «به من ربطی ندارد! من تلاش کردم پولم را گرفتم. من ١٠٥ میلیون از دولت گرفتم و نه بیشتر. من ٢٦ عمل انجام دادم و تنها پول پنج عمل را دولت داد. خب آنها هم اگر می‌توانند بگیرند. دکتر احمدی‌نژاد حرف خوبی به من زد...، گفت آمنه وقتی در ماه‌عسل صحبت می‌کردی، خانمم تو را به من نشان داد و گفت ببین چقدر خوب حرف می‌زند... در همین ماه‌عسل معصومه را هم آوردند اما او یک کلمه حرف نزد... حرفی نداشت بزند. احمدی‌نژاد به من گفت آمنه، موضوع اسیدپاشی زیاد است، اما من تو را به خاطر قدرت و شخصیتت صدا کردم...».معصومه عطایی، قربانی دیگر اسیدپاشی است که او هم مانند آمنه مجرم را بخشیده، کسی که آمنه در گفت‌وگویش بارها نام او را می‌آورد.

 

او می‌گوید: «ما بارها از خانم بهرامی دعوت کردیم که در کارهای خیریه مربوط به ما حاضر شوند اما ایشان هیچ‌وقت وارد نشدند. از طرفی داستان لانتوری را نمی‌توان به ماجرای همه ما تعمیم داد. همه ما قربانی هستیم، ما هم بخشیده‌ایم، اینکه چطور چنین ادعایی از طرف این خانم مطرح شده را درک نمی‌کنم...». این صحبت‌ها را زیور پرورین که در ماجرای اسیدپاشی چشم‌ها و صورتش را از دست داد و دخترش نیز کشته شد، تأیید می‌کند. اما زیور برخلاف معصومه حرف از بخشش نمی‌زند، او می‌گوید: «من در این ماجرا دخترم و چشمانم را از دست دادم و کسی را که این بلا را سر من آورده، نخواهم بخشید. اما نمی‌توانم بگویم لانتوری داستان زندگی آدم خاصی است، این قصه، قصه همه ما بود».داستان لانتوری درباره یک دختر خبرنگار حوزه آسیب‌های اجتماعی است که قربانی اسیدپاشی فردی تبهکار می‌شود. این داستان را نمی‌توان به هیچ‌کدام از قربانیان اسیدپاشی تعمیم داد. اما تم موضوع اسیدپاشی برای همه زنان تقریبا یکی است؛ عشق و جنون و ناموس. گفتنی است رضا درمیشیان در پی شکایت آمنه بهرامی و ادعا درباره درمیشیان و فیلم او، در یادداشت کوتاهی که در اختیار ما قرار داد، عنوان کرد: در پی اظهارات سرکار خانم آمنه بهرامی و تهمت‌های ناروایشان علیه فیلم «لانتوری» و شخص این‌جانب رضا درمیشیان، ضمن اعلام همدردی با ایشان به‌عنوان یکی از صدها قربانی اسیدپاشی، اعلام می‌دارم که در جهت رفع سوءتفاهمات پیش‌آمده برای ایشان، آماده هرگونه پاسخ‌گویی در هر محکمه‌ای هستم. من فیلم «لانتوری» را همچون دیگر فیلم‌هایم -«بغض» و «عصبانی نیستم!»- بر اساس اعتقاد، تعهد اجتماعی و نگاهم ساخته‌ام و تهمت‌های این‌چنینی به من و فیلم‌هایم کمال بی‌انصافی است.ای‌کاش خانم آمنه بهرامی به‌جای شخصی‌کردن ماجرای فیلم «لانتوری»، به موجی که با کمک این فیلم برای حمایت از قربانیان اسیدپاشی و «نه به خشونت» ایجاد شده می‌پیوستند.به حرمت اعتقاد و نیت قلبی که برای ساخت این فیلم، در جهت کمک به قربانیان اسیدپاشی و ایجاد گفتمان اعتراضی به ناهنجاری اسیدپاشی در جامعه داشته و دارم و از همه مهم‌تر به دلیل احترام به سرکار خانم بهرامی که خودشان هم جزء قربانیان اسیدپاشى می‌باشند، فعلا سخنی نمى‌گویم و سکوت می‌کنم.