داستانی جالب و خواندنی از زبان "پرویز پرستویی"

رویای چهل ساله ی تو رو دوس داریم !

صاحب این عکس ؛ قادر نام دارد، او ثبات عقلی ندارد.او فکر میکند چوبی که سوار آن است یک ماشین مرسدس است.قادر به هر نقطه از شهر مالاتیا ( یکی از شهرهای ترکیه ) که بخواهد برود با مرسدسش میرود.

تا اینجای قضیه عادی بنظر میرسد اما :

تقریبا همه مردم شهر بزرگی چون مالاتیا؛ بنز خیالی قادر را پذیرفته اند و با چوب او مثل یک ماشین برخورد میکنند. قادر در چراغهای قرمز می ایستد.رانندگان مالاتیا هر چقدر هم عجله داشته باشند به قادر حق تقدم در عبور میدهند.

موقع پارک ماشین، مرسدس قادر را هم در نظر میگیرند. ‏

 

همه شهر حواسشان جمع است تا افرادی که از شهرهای دیگر به مالاتیا می آیند و قادر را نمی شناسند چیزی به او نگویند که ناراحت شود.

قادر عاشق ماشینش است او آن را به نمایندگی های تعمیر مرسدس در مالاتیا میبرد.

در آنجا مکانیک ها با جدیت مشکلات فنی ماشینش را به قادر توضیح میدهند،

شاید باور نکنید اما پلیسهای ترافیک شهر مالاتیا هم حواسشان به قادر هست.

تا کنون چندین بار بخاطر ورود ممنوع، سرعت زیاد، حرکت در پیاده رو و پارک ممنوع او را جریمه کرده اند.در زمانهای مشخص هم از قادر میخواهند ماشینش را به دفاتر معاینه فنی ببرد. مردم یک شهر با همه مشکلاتی که دارند ، با همه مشکلاتی که قادر با مرسدس خیالی اش میتواند برای ترافیک شهر بزرگی چون مالاتیا (که اغلب در مرکز شهر در تردد است) درست کند باز برای خراب نکردن رویای قادر و نشکستن دلش چوب او را مرسدس میبینند و با او در خیابانها مثل یک راننده مرسدس برخورد میکنند.

مرتضی عباد