از دربی مشهد تا دربی سرخابی با خداداد عزیزی

موضوع درباره خداداد وقتی جذاب‌تر می شود که بدانید او به غیر از یک دوره کوتاه که به عنوان یار کمکی به پرسپولیس کمک کرد، هرگز در تیم های سرخابی پایتخت نیز توپ نزد. پس هرچه دارد، از تیم ملی است و به قول خودش رفتار صادقانه ای که با مردم دارد.  خداداد به عنوان بازیکنی که هرگز بازی در دربی پایتخت را تجربه نکرده، حرف های جالبی درباره آن دارد. او اگرچه می گوید حسرت حضور در دربی را نمی خورد اما خیلی ها بر این باورند که اگر در یک دربی بود، به چهره ای ویژه تبدیل می شد.

خداداد عزیزی در گفت و گویی متفاوت حرفهای جالبی را درباره دوران فوتبالش و البته دربی پایتخت انجام داد که در ادامه می خوانید:

*می شود یک فوتبالیست محبوب نه پرسپولیسی باشد، نه استقلالی؟

چرا نمی شود؟اینکه یک نفر استقلالی یا پرسپولیسی باشد را طیف فوتبالی ها ایجاد کردند. هیچ جای دنیا چنین چیزی را نداریم که دو تیم خاص فقط طرفدار داشته باشند. در آلمان که حضور داشتم، می دیدم که مردم شهر شالکه طرفدار این تیم هستند، آنهایی که در اشتوتگارت حضور داشتند، طرفدار تیم شهرشان بودند و... . ما عادت داریم زمانی که بچه به دنیا می آید، به خوردش می دهیم استقلالی باشد یا پرسپولیسی. بچه های ما بعد از مامان و بابا اولین کلمه ای که می گویند این است که استقلالی اند یا پرسپولیسی! من هرگز طرفدار هیچ یک از این دو تیم نبودند و خیلی ها هم نیستند. البته الان دیگر در خانواده ها کمتر شده که به زور بچه شان را استقلالی یا پرسپولیسی کنند اما زیاد هستند افرادی که طرفدار هیچ کدام نباشند. درباره خودم یادم هست در دوران کودکی ام تلویزیون نداشتیم که بازی ها را تماشا کنم و اصلا برایم اهمیتی نداشت چه تیمی برنده می شود.

 

*اما در پرسپولیس بازی کردید!

رفتن من به پرسپولیس به عنوان یار کمکی بود و با ارتباط عابدینی و مصطفوی که آن زمان رییس فدراسیون فوتبال بود، رقم خورد. مالک باشگاه بهمن هم آن زمان همکاری کرد و من در قطر و مالزی به عنوان یار کمکی در پرسپولیس بازی کردم که این تیم سوم آسیا هم شد. با این حال طرفدار پرسپولیس نبودم.

 

*شما در دوران فوتبالتان همیشه به کسی مشهور بودید که به عنوان یک شهرستانی توانسته خودش را بالا بکشد؛ به عبارت بهتر از رانت استقلال و پرسپولیس استفاده نکردید. اصلا پیشنهادی از سرخابی ها داشتید که آن را رد کنید؟

من یک بار با پرسپولیس مذاکره کردم و یک بار با استقلال. وقتی از اروپا برگشتم، با مسئولان هردو تیم جلسه داشتم اما توافق نکردیم.

 

 

*چرا توافق نشد؟

آن زمان به پرسپولیس نزدیک تر بودم اما چون در هیچ کدام از دو تیم بازی نکرده بودم و تعلق خاطری هم نداشتم، انتخابم پاس تهران بود.

 

*الان حسرت بازی در یکی از دو تیم سرخابی را نمی خورید؟

من برای پرسپولیس بازی کردم اما کوتاه بود. با این حال همه چیزهایی که باید را در فوتبال دیدم. جام ملت ها را دیدم، در جام جهانی بازی کردم، بهترین بازیکن آسیا شدم، در جام باشگاه ها بازی کردم، به اروپا رفتم؛ مهم ترین مساله در استقلال و پرسپولیس طرفداران آنها هستند که من این شرایط را در تیم ملی تجربه کردم. واقعیتش را بخواهید نه، هیچ وقت حسرت بازی در استقلال و پرسپولیس را نخوردم.

 

*عجیب است؛ اینکه شما به عنوان بازیکنی که عضو استقلال و پرسپولیس نبودید، اینقدر محبوب هستید!

من فکر می کنم دلیل لطف مردم بازی با استرالیا و گلی است که به ثمر رساندم. واقعیت این است که فوتبال از جام ملت های 1996 تقریبا به سرگرمی خوب مردم تبدیل شد. وقتی ما از امارات برگشتیم، ناگهان همه به سمت فوتبال هجوم آوردند، پدر و مادر، پیر و جوان دعا می کردند که تیم ملی موفق باشد. رسید به بازی با استرالیا که یک بازی تاریخی برای فوتبال ایران شد. من هم آن گل معروف را زدم و فکر می‌کنم آن گل دلیل اصلی محبوبیتم است. واقعا اتفاقات عجیبی در آن روز افتاد، در تاریخ کشور ما سابقه نداشت مردم آنطور برای یک بازی به خیابان ها بریزند. نمی توانم توصیف کنم، واقعا خاص بود. البته در کنار گل تاریخی به استرالیا من همیشه سعی کردم صادقانه رفتار کنم و برایم فرقی نمی کند جلویم رییس نشسته یا نگهبان! خیلی چیزها هم به خاطر این برخوردم ازدست دادم و مواقع بسیاری ضرر کردم اما به هر حال اخلاقم است. فکر می کنم آن گل و ارتباط صادقانه با مردم دلیل اصلی محبوبیتم است. البته با شما موافق هستم. خیلی کم اتفاق می افتد که یک نفر بازیکن استقلال و پرسپولیس نباشد و محبوب باشد.

 

*به رفتار صادقانه تان اشاره کردید؛ به خاطر همین است که به عنوان کارشناس در برنامه های تلویزیونی دعوت نمی شوید؟

من از دوربین فراری ام و خودم زیاد دوست ندارم کارشناس باشم اما از طرف دیگر اینقدر کارشناس های عجیب و غریب زیاد داریم که به ما نمی رسد. من کارشناس آماری نیستم و فوتبال را طوری که می بینم کارشناسی می کنم. چیزی که مجری می گوید را تایید نمی کنم. مثلا سیستم بازی یک تیم 4-4-2 است و مجری می گوید این تیم در 2-5-3 چقدر خوب بازی می کند و کارشناس هم می گوید بله، شما درست می فرمایید. به خاطر این چیزها من به درد برنامه های تلویزیونی نمی خورم.

 

*از ابومسلم و طرفداران تان در این تیم بگویید.

بله، در مشهد طرفداران ابومسلم همیشه به من لطف داشتند. من از ابومسلم به فوتبال ایران معرفی شدم. یادم هست زمانی که سرباز ابومسلم بودم، به زور مرا به تیم فتح بردند. باشگاه فتح دنبال من آمد و گفتند اگر نیایی برایت اضافه خدمت می زنیم. وسایلم را جمع کردند و با وجود اینکه دلم نمی خواست از ابومسلم بروم اما مرا به فتح بردند. بعد از خدمتم هم به بهمن رفتم و سپس اروپا، شاید دیگر فرصتی برای بازی در استقلال و پرسپولیس نبود.

 

*به معرفی به فوتبال با ابومسلم اشاره کردید؛ بازی که در آن ستاره شدید را یادتان هست؟

از بچگی هایمان صحبت می‌کنی؛ فکر کنم دو ساله بودم که جلوی پرسپولیس بازی کردم(با خنده). یادم است آقای غیاثیان به ما تاکید کردند در 20 دقیقه اول از پرسپولیس گل نخورید، اتفاقا در همان 20 دقیقه دو گل خوردیم. اولین بازی بود که در ورزشگاه آزادی به میدان می‌رفتم؛ پرسپولیس هم غولی بود برای خودش. یک توپ به ما دادند دریبل زدیم که مجتبی محرمی از پشت من را زد و پنالتی شد. آن زمان پنالتی زن ابومسلم هم خودم بودم، ضربه را زدم که سعید عزیزیان در اختیار گرفت.

 

*قبول دارید از آن بازی خیلی ها شما را شناختند؟

بله، من تقریبا از آن بازی ستاره شدم و به تیم ملی امید رسیدیم. چند ماه بعد هم ملی پوش شدم.

 

*از بحث اصلی دور نشویم، خداداد عزیزی حسرت بازی در دربی پایتخت را نمی خورد؟

من دربی پیام و ابومسلم را تجربه کردم. در سال های 68و 69 این دو تیم رقیب سرسختی بودند و همه چیز در مشهد مانند دربی های دیگر بود. دربی اصولا برای کری و دعوا است و بازی کردن در این بازی خیلی متفاوت است. هیچ دربی در دنیا بار فنی آنچنانی ندارد و حاشیه های بازی بسیار بیشتر از متن آن است. با این حال دربی پایتخت چیز دیگری است.

 

 

*قبول دارید اگر در دربی پایتخت بازی می کردید،  حتما یک پای دعوا ها بودید؟

اگر به فوتبال من نگاه کنید، متوجه می شوید که اکثر دعواهای من به بیرون از زمین فوتبال برمی گردد. آنهایی که مرا می شناسند می دانند در زمان فوتبالم داخل زمین خیلی کم درگیر شدم و بیشتر تمرکزم روی بازی بود. خیلی کم پیش آمده بود که جار و جنجالی پیش بیاید. اگر در دربی پایتخت هم فرصت بازی پیدا می کردم، بیشتر روی مسائل فنی تمرکز می کردم. من فکر می کنم نباید اینقدر به دربی حاشیه و جنجال داد. آنقدر این بازی را حساس می کنیم که بازیکنان هم تحت تاثیر قرار می گیرند. بحث هواداران هم که تاثیر گذار است. شما به همین بازی ایران و قطر نگاه کنید، شور و هیجانی که هواداران ایجاد کردند و رفتارهایی که کی روش انجام داد، باعث شد دروازه بان قطر آن اشتباه را انجام دهد و ما به برد برسیم.

 

*البته یک بار هم پرسپولیس را با پیراهن فتح 6 تایی کردید و دو گل هم خودتان به ثمر رساندید..

این بازی هم مال بچگی هایم است؛ آن زمان استقلال و پرسپولیس شرایط متفاوتی داشتند. ما وقتی با ابومسلم یا فتح جلوی این تیم ها قرار می گرفتیم، فقط می خواستیم گل نخوریم و احتمال می دادیم مساوی بگیریم. یادم است در آن بازی جام حذفی فتح و پرسپولیس علی آقای پروین به چند بازیکنش استراحت داد اما به هر حال پرسپولیس بود. هرگز فکر نمی کردیم 6 بر یک ببریم اما این اتفاق افتاد. دو گل هم زدم و خیلی هم خوشحال بودم که این دو گل را زدم.

 

*حالا که به تیم ملی شدنتان اشاره کردید؛ چرا در دوران بازی کردن مدام در حال رفت و برگشت به اردو های تیم ملی بودید؟

حالا که پرسیدی، بگذار قصه کامل تیم ملی را تعریف کنم. بار اولی که به تیم ملی دعوت شدم، خیلی جوان بودم. 19 ساله بودم که علی آقا دعوتم کرد. وقتی وارد خوابگاه ورزشگاه آزادی شدم، برای اولین بار بود که بازیکنانی مثل عابدزاده، پنجعلی، ابطحی، نامجو مطلق، پیوس، کرمانی مقدم و ... را می دیدم. واقعا ترسیده بودم! یک بازی با کامرون کردیم، دیدم جوگیر شده ام و نمی توانم بازی کنم. کمی پیش رفتم، دیدم نمی شود. رفتم پیش علی آقا و گفتم من نیستم...

 

*خیلی ها می گویند آن زمان به خداداد کم محلی شد و به همین خاطر اردوی تیم ملی را ترک کرد. درست است؟

اصلا اینطور نبود. آن زمان من به قدری بچه بودم که حتی اگر کم محلی هم می شد، مهم نبود. من مهاجم تیم بودم و درکنارم مرفاوی، کرمانی مقدم، پیوس و یکی دو نفر حضور داشتند. اصلا شانسی برای بازی کردن نداشتم. به علی آقا گفتم من بروم بهتر است،او حتی به من گفت خداداد بمان اما گفتم می روم و هر زمان بهتر شدم، شما دعوتم کنید. ناصر ابراهیمی شاهد زنده این ماجرا است. حتی یادم است 100 هزار تومان پاداش و کت و شلواری که برای سفر به کویت به ما داده بودند را نیز از من نگرفتند و هرگز کم محلی اتفاق نیفتاد. بعد از آن تا زمانی که علی آقا سرمربی تیم ملی بود، دیگر مرا دعوت نکرد. زمان مایلی کهن برگشتم و در جام جهانی هم بازی کردم. همه چیزخوب بود تا زمانی که بحث پول های جام جهانی پیش آمد. فدراسیون بابت حضور در جام جهانی پول گرفته بود و چون فضای مجازی و اینترنت اینقدر فعال نبود، کسی نمی دانست به فدراسیون ها چقدر پول می دهند و لباس ها چیست و ... من چون در آلمان بازی کرده بودم، می دانستم بازیکنان کشورهای رومانی و آمریکا چقدر به بازیکنانشان از پولی که از فیفا گرفتند، پول می دهند. نزد صفایی فراهانی رفتم و گفتم بخشی از 3 میلیون فرانکی که فیفا به فدراسیون ایران به خاطر صعود به جام جهانی پرداخت کرده، حق بازیکنان است. حتی گقتم آمریکا 60 درصد به بازیکنان داده، آلمان 40 درصد و ... این مبلغ حتی جدا از اسپانسری است که می گیرید. صفایی از این حرف من خوشش نیامد و با یک بهانه عجیب خطم زدند.

 

*انگار گفته بودند شما دمپایی در اردو پوشیدید؛ درست است؟

بله، در حالی که در لابی هتل بازیکنان دیگر با شورت حضور پیدا می کردند و خودشان می دانستند که چه بازیکنانی شب نشینی میرفتند، من را به خاطر پوشیدن دمپایی و به بهانه بی احترامی خط زدند. از آن زمان به بعد 19 ماه دعوت نشدم؛ من در آلمان بازی می کردم اما به تیم ملی دعوت نمی شدم! یکروز جلال طالبی به تمرین کلن در آلمان آمد و گفت سوءتفاهم ها برطرف شده و برگرد. من هم گفتم سوءتفاهمی ندارم، دعوتم کنید، می آیم. بعدا فهمیدم که سوءتفاهمی در کار نبوده، قراردادی با فدراسیون آمریکا برای حضور در تورنمنت امضا شده بود که آمریکایی ها گفته بودند اگر در مسابقات خداداد، علی دایی و کریم باقری باشند، ما 800 هزار دلار پرداخت می کنیم. خلاصه رفتم و بازی کردم و مشکلی نبود تا زمانی که بلاژویچ آمد. همه چیز خوب بود تا اینکه یکروز در رختکن داشتند لباس ها را تقسیم می کردند و خود بلاژ هم این کار را می کرد. به من لباس ندادند! گفتم سوار اتوبوس نمی شوم چون به من لباس ندادند، بلاژ سریع برگشت و گفت خودم برایت لباس می دوزم. گفتم لباس خودم را می خواهم، نه لباس دوخته شده. پرسید: «شماره ات چند است؟»، گفتم آقای بلاژویچ! تو می دانی کریم باقری 6 می پوشد، علی کریمی 8، آنوقت نمی دانی شماره من 11 است؟ همه می دانند شماره من چند است. 11 را اشتباها به رحمان رضایی داده بود که گرفت و به من داد. بعد از بازی نزد او رفتم و گفتم من می خواهم بروم. به او گفتم عمدی نیست که شماره من از یادت می رود. به هر حال اول مخالفت کرد ولی در نهایت کار خودم را انجام دادم و از اردو رفتم. بعدا حرفهایی زده شد درباره اینکه مرا آشتی بدهند اما هیچ جلسه ای در نهایت برگزار نشد. هرچند که بعدها صفایی برایم یک موضوعی را تعریف کرد؛ اینکه بلاژ روز اولی که به ایران آمده، گفته یک شماره 11 دارید که می‌گویند یاغی است. صفایی می گفت به بلاژ گفته اینطوری هم نیست اما اگر یکسری چیزها سرجایش نباشد، اعتراض می کند.

 

 

 

*به دوره برانکو برسیم؛ موضوعی که به بحث مان درباره دربی هم نزدیک است.

وقتی برانکو آمد، مرا دعوت نکرد و اعتراضی هم نداشتم. هرچه زمان سپری شد من روز به روز بهتر شدم. با پاس قهرمان شدم و خلاصه روزهای اوجم بود. آنقدر به برانکو فشار وارد کردند که مرا دعوت کرد. شک ندارم او تحت فشار رسانه ها و مردم دعوتم کرد. یادم است در میدان تجریش یک پرده انداخته بودند که عکس من روی آن بود. البته بعد از دعوت شدن فلان مسئول گفت من باعث دعوت شدنت شدم؛ هرکسی ما را می‌دید، این را می‌گفت اما می‌دانستم تحت فشار مردم دعوت شده ام.

 

*به برانکو حق می‌دادید؟

بله، برانکو در آن زمان به عنوان کمک بلاژ سرمربی شده بود و به نوعی ادامه دهنده راه او بود. احساسش این بود که من نمی توانم کمکی انجام دهم. انصافا آن زمان علی کریمی هم قبراق و سرحال بود.

 

*برانکو در آن زمان با شما صحبتی کرده بود؟

صحبت خاصی که نه اما قبل از بازی ایران و آلمان رباط داخلی من کش آمده بود، برانکو صدایم کرد و گفت می توانی بازی کنی یا خیر؟ گفتم شما باید تصمیم بگیری بازی کنم یا نه. چلنگر شاهد است، برانکو به من گفت: «از تو و علی دایی می پرسم که می توانید بازی کنید یا نه. اگر بگویید نه، بازی نمی کنید.» من فکر می کردم سیاهم می کند اما واقعا این جمله را که گفت تحت تاثیر قرار گرفتم. در بازی با آلمان هم نیکبخت جایگزینم شد و کریمی جای من در هافبک بازی کرد. با تمام اینها من به برانکو حق می دهم؛ به هر حال او مربی است و در بحث مربیگری سلیقه اهمیت دارد.

 

*صادقانه بگویید، برانکو واقعا ترسو است؟

من فکر می کنم برانکو باتدبیر و حسابگر است. او در سطح ملی فوتبال ایران موفق بوده است و نمی توان به او لقب ترسو داد. اگر اینطور بود، مگر از من وحشتناک تر پیدا می کنید؟ او مرا کنار گذاشت؛ یعنی ترسو نیست. البته برانکو آن زمان را با الان نمی توانید مقایسه کنید. او در زمان تیم ملی کم تجربه تر بود و شرایط فرق می کرد.اگر الان هم می بینید که رامین رضاییان و مهدی طارمی را برگردانده، نشان دهنده ترسو بودنش نیست. اتفاقا درباره رضاییان، او با اقتدار وارد شده است. نه برانکو با رضاییان پدرکشتگی دارد و نه رضاییان با هواداران پرسپولیس.

 

 

*شما شناخت خوبی از برانکو دارید؛ آیا منصوریان جوان تر، مربی است که بتواند جلوی برانکو بایستد؟

قضیه دربی متفاوت است. معمولا بازی های استقلال و پرسپولیس بار فنی آنچنانی ندارد. همیشه هروقت درباره دربی ها پیش بینی انجام می شود، نتیجه عکس می شود. در این دربی خط حمله پرسپولیس فوق العاده قدرتمند است؛ طارمی، امیری، مسلمان و احمدزاده تکنیکی و فوق العاده هستند. مدافعان این تیم نیز باتجربه اند. کار استقلال سخت است اما به نظر من استقلال تیم باتجربه تری است. بازیکنانی نظیر وریا غفوری، امید ابراهیمی، خسرو حیدری و... در استقلال هستند که تجربه خوبی دارند. به طور کلی پرسپولیس شرایط فنی بهتری دارد و استقلال از نظر بازی فیزیکی تیم بهتری است.

 

*علیرضا منصوریان، همبازی سابق شما در هفته های گذشته فشار زیادی را تحمل کرده، فکر می کنید او از این فشار خارج می شود؟

من امیدوارم چنین شود. علیرضا دوست خوبم است و با او رابطه خوبی دارم. اعتقادم بر این است که او جزو کاربلدها است ولی شرایط استقلال و پرسپولیس فرق می کند. امیدوارم او بتواند استقلال را از بحران خارج کند، چون از نظر فنی قابل قبول است و در تیم امید و نفت تهران نیز خوب کار کرده است.

 

*توصیه تان به منصوریان چیست؟

توصیه‌ای ندارم اما فکر می کنم اگر کار به بازی فیزیکی بکشد، شانس استقلال بیشتر است. در آنالیز نفرات دو تیم، فکر می کنم استقلال خط هافبک قدرتمندتری از لحاظ فیزیکی دارد و اگر بحث فنی پیش بیاید، کار استقلال سخت می شود.

 

*پیش بینی تان از این بازی چیست؟

من پیش بینی نمی کنم. خیلی بازی سختی است و باید ببینیم روند بازی چطور پیش می‌رود.