به گزارش افکار نیوز به نقل از سایت جبه متحد اصولگرا،تخریب ها در دور اول انتخابات نهم از طرف برخی گروههای جدایی طلب که اثبات خود را در نفی دیگران می دیدند و رقابت انتخاباتی را عرصه انگ زنی و تهمت پراکنی نسبت به رقبا می پنداشتند، به اندازه ای ناجوانمردانه و به دور از تقوای سیاسی و اخلاق انتخاباتی شد که حتی رهبر معظم انقلاب در سخنان نورورزی خود در مشهد به این موضوع اشاره کرده و فرمودند: "خودمان را مقيد كنيم به اخلاق اسلامى ... اين معنايش اين نيست كه همه يك جور فكر كنند؛ معنايش اين است كه اگر دو جور فكر ميكنند، دستبهگريبان نشوند.

هر گونه مخالفت ما با یکدیگر، هر گونه دعوا و نزاع ما با یکدیگر، دشمنان را امیدوار میکند، خوشحال می‌کند. "(۱) اما چه شد که ایشان لازم دیدند تا اینگونه خطاب به برخی از جریانات ضد وحدت را که با افتخار از لزوم رقابت اصولگرایان سخن می گفتند، تذکر دهند. برای پی بردن به حکمت فرمایشات مقام معظم رهبری و ابعاد تخریب ها و تلاش برای ایجاد نزاع در درون خیمه اصولگرایان بد نیست نگاهی به تخریب های انجام شده در دور اول انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی داشته باشیم. تا بلکه چرایی این مسئله را از رفتار دور از تقوا و غیر اسلامی انجام شده دریابیم:

اواخر دیماه سال ۱۳۹۰ در حالی که چند ماهی از تعیین سازوکار وحدت اصولگرایان و پاسخ رد آنها به درخواست جبهه پایداری برای افزایش سهم این جبهه که در نامه آقاتهرانی به آیت الله مهدوی کنی و آیت الله یزدی مطرح شده بود، می گذشت، برخی از دلسوزان نظام تلاشهای خود را به سمت افزایش نفرات مشترک در دو لیست اصولگرایان معطوف کرده بودند و می کوشیدند تا با تکیه بر نقاط مشترک گفتمانی و کم اثر کردن منازعات درونی تا حد امکان لیستهای نهایی اصولگرایان را به هم نزدیک کنند.

اما در این میان انتشار گسترده بولتنی تخریبی با نام «استقامت در منطقه ممنوعه» نه تنها تمامی این تلاشها را بر باد داد بلکه با توجه به تخریبها و اهانتهای بی سابقه که در آن نسبت به آیت الله مهدوی کنی شده بود، راه آینده را نیز برای رسیدن به تفاهم حداکثری با مانع روبرو کرد.

این بولتن ۸۰ صفحه‌ای تلاش شده بود تا با کنارهم چیدن نقل قول‌های غیرمستند از سوی مقام معظم رهبری، جبهه پایداری را به عنوان جبهه‌ برگزیده رهبری نشان داده شود و حتی از این طریق به نقل از رهبری، مشی جبهه پایداری را جوهر نمایندگی نشان دهند! همچینین با درج مطالب بی‌اساس موجب اختلاف افکنی و توهین به شخصیت‌های برجسته اصولگرایی شود.

در بخش‌هایی از این بولتن تخریبی تلاش برای اختلاف افکنی میان چهره‌های شاخص اصولگرایی و روبرو همدیگر قرار دادن آنها مشهود بود(۲) و بارها نظرات آیت الله مهدوی کنی و آیت الله مصباح یزدی که در این بولتن تخریبی به عنوان «پدر معنوی جبهه پایداری» از ایشان یاد شده، در مقابل یکدیگر تفسیر شده بود.

از قول عضوی از این جریان نیز آورده‌ بودند «ما برای آیت الله مهدوی کنی و یزدی احترام قائل هستیم ولی انتقاد هم به آن‌ها داریم» در بخش‌های دیگر بولتن وحدت شکن «استقامت در منطقه ممنوعه» هم ادعاهای واهی و به دور از تقوا همچون سوء استفاده رهپویان و ایثارگران از بیانات رهبری، مأموریت نداشتن آیت الله مهدوی کنی از سوی رهبری، پیروی نکردن جبهه متحد اصولگرایان از منویات رهبری و… مطرح شده بود. مطالب سراسر کذب و دروغی که با واکنش عمومی و منفی قاطبه اصولگرایان مواجه شد.

روابط عمومی جبهه متحد اصولگرایان نیز در کنار دیگر اصولگرایان ضمن ناشایست دانستن توزیع و انتشار بولتن تخریبی علیه جبهه متحد و آیت اله مهدوی کنی با انتشار بیانیه‌ای این اقدام را حرکتی بر خلاف مشی ترسیم شده رهبری و اقدامی مشکوک در راستای اختلاف افکنی میان اصولگرایان معرفی کرد و تاکید کرد که بعد از سخنان اندیشمندانه رهبر حکیم انقلاب در نوزدهم دی مبنی بر رعایت اخلاق در رقابت های انتخاباتی انتظار از تمام گروه ها و فعالین عرصه انتخابات و رقیبان این بود و هست که فضایی سالم، رقابتی و به دور از تخریب و نفی دیگران فراهم آید تا حضور گسترده مردم در انتخابات و انتخاب نمایندگانی شایسته را شاهد باشیم.


اما متاسفانه هنوز چند روز از بیانات راهبردی مقام معظم رهبری نگذشته که در روزهای اخیر بولتنی تخریبی به نام یکی از گروه های سیاسی و با شبکه عظیم توزیعی علیه جبهه متحد اصولگرایان هستیم.


* مطالب بولتن تخریبی ارزشمند بود!

این بولتن تخریبی به سرعت با واکنش مثبت جبهه ضد انقلاب مواجه شد. استقبال معنی دار رسانه های مخالف نظام با تیتر " جزوه پایداری، اردوگاه اصولگراها را به هم ریخت، مسائل بسیاری درباره این که سود این بولتن تخریبی در جیب چه کسی ریخته شد را برای افکار عمومی روشن کرد.


با این حال واکنش سخنگوی جبهه پایداری هم به توزیع این بولتن‌ها نیز در نوع خود، درخور توجه بود. کامران باقری لنکرانی در پاسخ به این سئوال که " اخیرا بولتنی منتسب به جبهه پایداری منتشر شده که در آن به شخصیت‌های برجسته‌ای چون آیت الله مهدوی کنی، حسین شریعتمداری و صفار هرندی اهانت شده است، نظر شما در مورد این بولتن چیست؟ " گفت: انتساب این بولتن به جبهه پایداری درست نیست… اما در کل بخش زیادی از این مطالب را که حاوی نکات ارزشمندی بود، درست می‌دانیم گرچه موضع جبهه پایداری نبوده است. البته به نظر ما بهتر بود بخشی از ادبیات این مطالب مومنانه‌تر گفته می‌شد.(۳)

این اظهار نظر عجیب سخنگوی پایداری با رفتار تعجب برانگیز و دور از منطق هفته نامه ۹ دی به صاحب امتیازی حمید رسایی تکمیل شد که با ارسال پیامک هایی از اساس توهین آمیز بودن آن را منکر شد و اعلام کرد که این جزوه پاسخی است به توهین‌هایی که به جبهه پایداری توسط برخی اشخاص و سایت‌ها شده است! این نشریه همچنین با انتقاد از عدم انتشار متن کامل بولتن از سوی رسانه‌ها! از تهیه کنندگان جزوه تشکر و خاطر نشان کرده که در شماره آینده متن کامل آن را منتشر می‌کند.

در متن تقدیر این نشریه از بولتن تخریب آمده است: هفته نامه ۹ دی همانطور که از ابتدا دفاع از دلسوزان انقلاب به ویژه دانشجویان جوان و انقلابی را وظیفه خود دانسته، اکنون نیز در برابر تخریب های ناجوانمردانه افسران جوان جنگ نرم می ایستد و اعلام می کند که متن کامل این جزوه را در اولین شماره پیش رو(۸بهمن) منتشر خواهد کرد تا سیه روی شود هر آن که در او غش باشد.


(۴) اما دم خروس مواضع متناقض و بی تقوایی نشریه ۹ دی آنجا مشخص می شود که آقای حمید رسایی چندی بعد وقتی به مناسبتی خدمت آیت الله مهدوی کنی می رسند، و با دلخوری ایشان از تخریب های انجام شده در این جزوه مواجه می شوند این گونه می گویند: نکته جالب توجه در این دیدار این بود که آیت الله مهدوی کنی ضمن اظهار دلخوری از بخش هایی که در جزوه تهیه شده توسط چند دانشجو بود، فرمودند که بنده از همان ابتدا هم گفتم به این رسانه ها اعلام کنند که به خاطر این جزوه نباید جبهه پایداری و کسی را تخریب کنند… من البته خدمت ایشان توضیح دادم که این جزوه هیچ ارتباط تشکیلاتی با جبهه پایداری نداشته و در چند مورد لحن آن به تناسب فضای دانشجویی بوده که بلا فاصله پس از انتشار در فضای مجازی، دوستان ما تذکر داده اند تا این لحن هم رعایت شود!


(۵) همین رفتار را سایر اعضای جبهه پایداری هم ادامه دادند. یعنی ضمن دفاع از محتوای آن بولتن تخریبی، انتساب آن را به خود رد کردند. و البته راستی و کذب این سخنان را آنجا می توان سنجید که بدانیم، بر صدر این بولتن عنوان کمیته دانشجویی پایداری حک شده بود!


* واکنش آیت الله مهدوی کنی

اما ابراهیم انصاریان کاندیدای جبهه متحد اصولگرایان و از نزدیکان آیت الله مهدوی کنی که در این بولتن تخریبی بیشترین تخریبها نسبت به ایشان انجام شده بود، چندی بعد در مورد واکنش آیت الله مهدوی کنی به توزیع این بولتن تخریب چنین گفت: خب این بولتن خیلی‎هایش با واقعیت منطبق نبود و خیلی‎هایش نظرات درستی نبود…ایشان جزوه را دیدند و نظرشان این بود که این‎طور کارها نه به نفع انقلاب است و نه به نفع انتخابات و تفرقه و جدایی و انشقاق ایجاد می‎کند بین نیروهای انقلابی.

البته تاکید داشتند که جبهه متحد و افرادی که در این بولتن مورد تخریب قرار گرفته اند برای وحدت نیروهای انقلاب از پاسخ خودداری کنند.(۶) اما این بزرگواری آیت الله مهدوی کنی در برابر هتک حرمت ها و تخریبهای این بولتن که از سوی تعدادی از جوانان کم تجربه و احساس بر تقوای آنها غلبه دارد و هدف برای آنها وسیله را توجیه می کند، به گونه ای دیگر تعبیر شد.


* بخشهایی از بی تقوایی های صورت گرفته در بولتن تخریبی

با اعلام خبر انتشار بولتن تخریبی دانشجویان حامی پایداری، سایتهای تخریبگر و مجریان سیاستهای رسانه ای وحدت شکنان، برای فرار از تبعات آن ابتدا ارتباط آن را با جبهه پایداری رد کردند سپس در دفاع تلویحی از آن به عنوان مدعی وارد عمل شدند و از رسانه ها پرسیدند، اگر تخریبی صورت گرفته چرا آن را منتشر نمی کنید! بعد از آن بود که البته به صورت پنهانی و مخفیانه بخش های موهن این بولتن تخریبی اصلاح شد و انگار نه انگار که چنین ظلمی در حق کسانی صورت گرفته و آبرویی افرادی به خطر افتاده است.



آن هم نه آبروی فردی معمولی بلکه تخریب نسبت به آیت اللهی که در تمامی دوران تحصیل و مبارزه خود به گواه امام و رهبر معظم انقلاب از جمله علمای زاهد و ربانی عصر خود بوده است و رهبر انقلاب انتساب ایشان در مقام ریاست مجلس خبرگان را انتخابی بحق و بجا خواندند. با این حال بخشهایی قابل نقلی که از سوی برخی از رسانه های فضای مجازی نشر شد به خوبی عمق بی تقوایی سیاسی و بد اخلاقی های انتخاباتی منتشر کنندگان این بولتن موهن را مشخص می کرد.



چنانچه چندی بعد عامل اصلی توهین به آیت الله مهدوی کنی و تدوینگر بولتن تخریبی به دلیل همین بی تقوایی از مسئولیتی که در بسیج دانشجویی یکی از دانشگاهها داشت، کنار گذاشته شد. بخشهایی از تخریبهای انجام شده در این بولتن که در فضای مجازی منتشر شرده به شرح ذیل است:


* نقل قولهای سودجویانه و غیر مستند از رهبر معظم انقلاب

در حالیکه دفتر مقام معظم رهبری بارها عنوان داشته که مرجع رسمی انتشار دیدگاهها و منویات معظم له، دفتر ایشان یا سایت رسمی منتسب به آن است، بخش اعظمی از بولتن تخریبی به نقل قولهای غیر مستند از رهبری انقلاب اختصاص یافته که در پایگاه اطلاع رسانی ایشان موجود نیست و استناد تهیه کنندگان این بولتن به مطالبی است که در سایت های غیر رسمی خبری درج شده و یا از سوی برخی افراد عنوان گردیده است.

به طور نمونه و مثال، عبارتی از رهبر انقلاب تقطیع و کنار هم چیده شده تا چنین وانمود شود که از جبهه پایداری برگزیده ایشان از میان اصولگرایان است! افرادی از این جریان سیاسی به نقل از رهبر معظم انقلاب گفته اند که «منشی که شما دارید جوهر نمایندگی است» و یا در جای دیگری مدعی شده اند که آقا تصریح کردند که اکثریت عظیمی از مردم طرفدار مواضع جبهه پایداری هستند!


* خط اختلاف افکنی و تمایز بین علما؛ فقط برای چند صندلی!

در این بولتن بارها آیت الله مصباح یزدی را «پدر معنوی جبهه پایداری» نامیده و از قول عضوی از این جریان نوشته است " ما برای آیت الله مهدوی کنی و یزدی احترام قائل هستیم ولی انتقاد هم به آنها داریم "!

حمید رسایی به آیت الله مهدوی کنی و یزدی اشاره می کند که «هرگلی بویی دارد اما آیت الله مصباح یزدی عطر و رایحه خاص خودش را دارد.»


* ما مورد تائیدیم، آقای مهدوی کنی ماموریت از جانب رهبری ندارند!

در حالیکه آیت الله مهدوی کنی در اولین سخنرانی مربوط به تشکیل جبهه متحد اصولگرایی برای شکل دهی به حضور متحد اصولگرایان در انتخابات به عنوان قطبی قدرتمند در برابر جریان انحرافی و طیف اصلاح طلب، صراحتا از مستظهر بودن این حرکت به تائید و توصیه رهبر معظم انقلاب اسلامی یاد کردند(و بزرگان دیگری چون دکتر حداد عادل نیز بر این امر صحه گذاشتند)، این بولتن تخریبی با تحریف برخی مطالب و اظهار نظرها تاکید کرده و نتیجه گرفته است که «آقای مهدوی کنی ماموریتی از طرف رهبری ندارند»!!

بدین ترتیب جبهه پایداری از یکطرف خود و اعضایش را مستقیما مورد تائید رهبر انقلاب(در میان همه اصولگرایان) دانسته و از طرف دیگر هر گونه تائید محوریت آیت الله مهدوی کنی برای وحدت آفرینی در جبهه گسترده اصولگرایی را به دروغ و بدون ارائه سند نفی می نماید!


* طعنه به آیت الله مهدوی کنی؛ اصلاح طلبان را هم جا بدهید!

در بخش دیگری از این بولتن تخریبی، با طعنه های ظریف و غیر محترمانه از آیت الله مهدوی کنی یاد شده و به طور مثال با وارد کردن ایراداتی به بیانات ایشان و تاکیدشان بر استراتژی جذب حداکثری و دفع حداقلی(که راهبرد نظام و رهبر انقلاب است) از ایشان پرسیده شده که اگر اینطور است پس «چرا دایره وحدت را آنقدر بزرگ نمی کنند که اصلاح طلبان هم در آن جا شوند»!!


* رسایی: وقت وحدت با اینها نیست چون…

در این میان بولتن تخریبی به موضوع وحدت هم پرداخته و از جمله مدعی شده بدین خاطر به روند وحدت نپیوسته اند که فشار مدعیان اصولگرایی به نظام و آقا افزایش نیابد! آقای حمید رسایی می گوید: «الان وقت وحدت نیست… اگر ما وحدت می کردیم فشار اینها(؟!) به نظام و آقا بیشتر می شد.»

مخالفت صریح آقای رسایی با وحدت در حالی است که در برابر دعوت های مکرر و پذیرش چند باره آیت الله مهدوی کنی از اعضای این جریان برای پیوستن به فرایند وحدت، اعضای این گروه بهانه های متعدد سهم ویژه در کمیته داوری و هیات اجرایی و با فرسایشی کردن تعمدی مذاکرات خود با جبهه متحد دقیقا همان خطی را که جریان انحرافی پیگیری می کرد عملی ساختند: انشقاق در جبهه اصولگرایی با «استقامت در منطقه ممنوعه»!


* از توجیه خانه نشینی احمدی نژاد تا ثروت محصولی با…

برخی از افراد جبهه پایداری به گواهی اخبار و فیلمهای موجود تنها جریان منتسب به جبهه اصولگرایی بودند که در قضیه برکناری مصلحی از وزارت اطلاعات و خانه نشینی ۱۱ روزه احمدی نژاد در شرایط ویژه و خاص کشور، به توجیه رفتار رئیس جمهور پرداخته و به جای ایستادن یکپارچه پشت سر رهبر انقلاب، سکوت هنگام اختلاف نظر دو تن از بزرگان نظام(!) را عین «بصیرت» قلمداد کردند. و در پرسش و پاسخ ۴۴، به نقل از رسایی گفته شده که رهبری خواستار آن شده‌اند که موضوع خانه نشینی به جامعه کشیده نشود و مخالف روش اصولگرایان در برخورد با این موضوع بودند.

نکته دیگر هم اینکه؛ بولتن تخریبی از یکطرف ساده زیستی و پرهیز از اشرافیگری را از اصول مسلم خود عنوان می کند و از سوی دیگر با تقطیع و ذکر مطالب غیر مستند از رهبر معظم انقلاب سعی در توجیه این مطلب دارد که چون تحصیل ثروت مشروع از نظر اسلام پسندیده است، آقای محصولی هم چنین کرده اند و قبول مسئولیتشان در دولت احمدی نژاد هم باعثشده تا از کارهای تجاری شان باز بمانند!


* شریعتمداری خیالپردازی می کند!

یکی از مصادیق مورد تخریب بولتن دانشجویی حامیان جبهه پایداری، حسین شریعتمداری نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان و مدیرمسوول این روزنامه است که به سبب مواضع بهنگام، منطقی و قاطعش علیه فتنه، انحراف و فساد در میان امت حزب الله بعنوان یکی از مصادیق " عمار رهبری " مشهور شده است. بهانه این حملات بی سابقه و عجیب، سرمقاله یک ماه قبل او(۴ دی ۹۰) با عنوان " چه خواهند خرید؟! " در روزنامه کیهان بود. شریعتمداری در آن یاداشت روز، انشقاق در جبهه اصولگرایان را برنامه دشمن دانسته و نسبت به بازی ناخواسته برخی اصولگرایان(پایداری) در پازل نظریه پردازان معروف کودتاهای مخملی از قبیل " جان کین " و " جین شارپ " هشدار داده بود. در بخشی از مطالب تخریبی جزوه مجهول الهویه مذکور(صفحات ۴۴ تا ۴۷) در پاسخ به بخشهایی از سرمقاله شریعتمداری - که با قرار دادن علامت تعجب تمسخر نیز شده - آمده است:

۱ - سرمقاله برادر شریعتمداری مانند سایر استدلال تراشی های امنیتی، خیال پردازانه نیز هست!

۲ - با تعبیر آقای شریعتمداری باید برای همیشه باب رقابت میان اصولگرایان را بست و اساسا باب انتخابات در ایران را تخته کرد!

۳ - آقای شریعتمداری نباید از سرمقاله خود ضرورت کناره گیری جبهه پایداری را نتیجه بگیرد … امام راحل هم هنگام دو دسته شدن جامعه روحانیت و مجمع روحانیون چنین تعابیری نداشتند که امروز آقای شریعتمداری دارند؛ بد نیست ایشان هم به خط امام بازگردند!

و نیز با نقل قول از یک فرد سابقا امنیتی و عضو کنونی مرکزیت جبهه پایداری که: «ما اصلا قبول نداریم انشقاق در جبهه اصولگرایی از استرات‍ژی های دشمن است»؛ ادعا شده است:

۴ - برخی با سرهم کردن اخبار بی ربط و با ربط امنیتی می کوشند تا نتیجه مطلوب خود را بگیرند!

۵ - رقابت اصولگرایان و ایجاد فضای پرشور انتخاباتی هرچه باشد از حکومتی شدن لیست انتخاباتی بهتر است!

این تخریب ها در حالی بود که هنوز از زمانی که روزنامه های زنجیره ای دوم خردادی مدیرمسوول کیهان را با الفاظ بازجو، اطلاعاتی و مزدور خطاب می کردند چند سال بیشتر نگذشته که در این جزوه نیز به سبک جریان فتنه، نه تنها این سرمقاله شریعتمداری که سایر مطالبش نیز برچسب استدلال تراشی امنیتی خورده است.

تهیه کنندگان این بولتن، به سبک عناصر جریان انحرافی، شریعتمداری را متهم به خیال پردازی و سرهم کردن اخبار امنیتی برای نیل به هدف سیاسی خود کرده اند. جالب است که چندی قبل، دفاعیات منجر به تبرئه حسین شریعتمداری در دادگاه رسیدگی به دعاوی سرکرده گروه انحرافی علیه او، آنچنان روشنگرانه بود که اگر همچون بخش پاسخ به دعاوی شیرین عبادی اجازه پخش از سیما می یافت، طومار انحرافیون را برای همیشه در هم می پیچید.

به باور تهیه کنندگان بولتن مذکور، شریعتمداری معتقد به " بسته شدن باب انتخابات در کشور " و " حکومتی بودن انتخابات در جمهوری اسلامی " است. عباراتی که مدیرمسوول کیهان به آنها متهم شده است را تنها در ادبیات اپوزوسیون خارج نشین می توان یافت.

در این بولتن با مقایسه ای عجیب، شرایط امروز اصولگرایان با جدا شدن مجمع روحانیون از جامعه روحانیت مبارز مشابهت سازی شده و بر مبنای این قیاس مع الفارق، حسین شریعتمداری به صراحت به خروج از خط امام! متهم شده و به وی توصیه شده با پذیرش تفرقه بین نیروهای انقلاب! به خط امام بازگردد! ضمن اینکه نویسنده جزوه توجه نکرده است که ناخواسته جبهه پایداری را در جایگاه مجمع روحانیون قرار داده است.

البته به دنبال افشای برخی زوایای بولتن تخریبی جبهه پایداری، بخشی از این بولتن در روی سایت خبری وابسته به این گروه تغییر کرد.


* گرین کارت نه، سیتی زن شیپ!

جزوه انتخاباتی جریان پایداری در بخشی هم به موضوع گرین کارت حجت الاسلام آقا تهرانی از اعضای این جبهه پرداخته است. در این بخش با توضیح روند حضور آقا تهرانی در ایالات متحده آمریکا و سلسله مراتب تحصیلی وی یادآوری شده که «گرین کارت تابعیت نیست، تابعیت اصطلاحا سیتی زن شیپ است… گرین کارت مستلزم هیچ گونه قسم(به وفاداری به قانون اساسی آمریکا) و امثال آن نیست.»!


* ایثارگران و رهپویان از بیانات رهبری سوء استفاده کرده اند!

بخش های متعددی از کتابچه پایداری به جبهه متحد، کمیته های ۷ + ۸ و بخش های موثر آن نظیر جمعیت ایثارگران و جمعیت رهپویان پرداخته است. از ذکر بی اعتنایی آیت الله مصباح یزدی در جلسه فدایی و زاکانی با ایشان تا نقل قولهای تقطیع شده از آنها.

جریان پایداری عملکرد جمعیت ایثارگران و رهپویان انقلاب اسلامی را که از جمله تشکیلات باسابقه ای روشن در مسیر انقلاب اسلامی به شمار می آیند را به «تحمیل گرایی، دروغ گویی و هزینه از رهبری برای منافع شخصی» متهم کرده و در جای دیگری با نادیده گرفتن سودجویی های خود و ذکر مطالب غیر مستند از رهبر انقلاب، نتیجه گرفته که: «رهپویان و ایثارگران از بیانات رهبری سوء استفاده کرده اند» نتیجه دیگر بولتن جریان پایداری این است که «۷ + ۸ به منویات رهبری عمل نکرد». در حالیکه محوریت جبهه متحد با آیت الله مهدوی کنی است!


* استفاده دوگانه از کلام رهبری برای تطهیر مشایی

رهبر معظم انقلاب در ۳۱ مرداد ۸۹ در جمع دانشجویان روزه دار درباره نسبت وحدت و خلوص بیانات مهمی داشتند: «بعضى‌ها میگویند وحدت، بعضى‌ها میگویند خلوص؛ من می گویم هر دو. خلوص که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عده‌اى را که ناخالصى دارند، از دائره خارج کنیم چیزى نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که اینجورى حاصل نمی شود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم. در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّ‌بن‌کعب بود، عمار بود، کى بود، کى بود؛ اینها درجه‌ى اول و خالص‌ترینها بودند؛ عده‌اى دیگر از اینها یک مقدارى متوسطتر بودند؛ یک عده‌اى بودند که گاهى اوقات پیغمبر حتّى به اینها تشر هم می زد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعه‌ى چند هزار نفرى - که کار خالص‌سازى خیلى آسانتر بود از یک جامعه‌ى هفتاد میلیونى کشور ما - میخواست خالص‌سازى کند، چه کار می کرد؟ چى برایش می ماند؟ آن که یک گناهى کرده، باید می رفت؛ آن که یک تشرى شنفته، باید می رفت؛ آن که در یک وقتى که نباید از پیغمبر اجازه‌ى مرخصى بگیرد، اجازه‌ى مرخصى گرفته، باید می رفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید می رفت؛ خوب، کسى نمی ماند.



امروز هم همین جور است. اینجورى نیست که شما بیائید افراد ضعاف‌الایمان را از دائره خارج کنید، به بهانه‌ى اینکه می خواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه می توانید، دائره‌ى خلّصین را توسعه بدهید؛ کارى کنید که افراد خالصى که می توانند جامعه‌ى شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ … راه خالص کردن این است. وحدت هم که ما گفتیم منظور من اتحاد بر مبناى اصول است.



بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسى که این اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌اى که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این می شود ولایت بین مؤمنین. آن کسى که اصول را قبول ندارد، نشان می دهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح می کند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است. بنابراین با این تفصیل و توضیحى که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم.»[۱]

با این بیانات رهبر معظم انقلاب روشن است که حذف افراد به بهانه خالص سازی اشکال دارد و اتحاد هم بر مبنای اصول انقلاب است و نه فروع است و در یک بیان گهربار دیگر از سوی ایشان، «اسلام، قانون اساسی، امام و ولایت فقیه» به عنوان اصول ۴ گانه نیروهای انقلاب بیان شده است.

در صفحات ۲۳ تا ۲۵ بولتن تخریبی، این بیانات رهبری به نفع شعار خالص سازی آنها در اصولگرایان تفسیر شده بود تا توجیه گر وحدت شکنی ایشان باشد.


بولتن " استقامت در منطقه ممنوعه " – صفحات ۲۳ و ۲۴

و در ادامه آن، از مجموع بیانات مهم مقام معظم رهبری درباره ضرورت حفظ وحدت و گسترش دایره خلصین بجای حذف نه تنها اشاره ای به ضرورت وحدت نشده که منظور اصلی معظم له تنها خالص سازی تعبیر شده و منظور ایشان از عدم حذف را استفاده خطاکاران از حقوق عادی اجتماعی و مشاغل دولتی قلمداد کرده و وحدت را یک بهانه برشمرده است:


بولتن استقامت در منطقه ممنوعه – صفحه ۲۴

و در جای دیگری از همین بولتن نوشته شده که افراد مورد انتقاد آنها اگر هم اصلاح شده باشند، نباید در مرکزیت جبهه متحد اصولگرایان باشند همانند گناهکاری که با وجود توبه دیگر شایسته امام جماعت شدن نیست. البته حکم مقام معظم رهبری برای دوره جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام نشان داد که ایشان بر مبنای همان بیانات فوق الذکر معتقد به خالص سازی با حذف افراد نیستند و افرادی را از جمله خطوط قرمز جبهه پایداری در جبهه متحد اصولگرایان به عنوان عضو حقیقی در جایگاه مهم و خطیر مجمع حفظ کرده اند که بر مبنای تفسیر دوستان پایداری تنها از تصدی مشاغل دولتی محروم نیستند.

حال جالب است به بولتن " موقعیت استخوان در گلو " که توسط همان گروه تخریبگر در شهریور ۸۹ و برای محاجه با منتقدین احمدی نژاد به دلیل حمایت وی از مشایی نوشته شده، دقت شود و برداشت کاملا متناقض از همین سخنان مقام معظم رهبری این بار به نفع وحدت به عنوان یک استراتژی مدنظر رهبری مورد مداقه قرار گیرد. وجه تسمیه " استخوان در گلو " برای بولتن هم یعنی تحمل مشایی برای حفظ وحدت!
در بولتن مذکور، با استناد به سخنان مقام معظم رهبری درباره خلوص و وحدت، انتقاد از مشایی در شرایط آن روز که نظام درگیر تحول اقتصادی است، در مقابل خواست رهبری برای حفظ وحدت و افزایش دایره مخلصین و لذا در تضاد با ولایتمداری خوانده شده است.


بولتن " موقعیت استخوان در گلو " - صفحه ۴۶

در بولتن مورد اشاره برای محکم کاری و اثبات ضرورت حفظ اتحاد و نادرستی وحدت شکنی به بهانه انتقاد از مشایی، نقبی هم به تاریخ صدر اسلام زده شده و با طرح این سوال که " امام علی(ع) طرفدار خلوص بود یا وحدت؟! " استدلال شده که ایشان بنای بر حذف افرادی چون شمر و ابن ملجم نداشت، اگرچه علم داشت که آنها دچار انحرافاتی هستند و بعدها فجایع بسیار زیانباری نظیر کربلا را رقم می زنند و تلویحا به خواننده القا کرده است که اکنون نیز نباید کسی کمر بر حذف مشایی ببندد!



حتی در ادامه همین بخش، عدم اقدام حضرت رسول اعظم(ص) در برابر منحرفین امت با وجود علم ایشان به انحرافات آنها و فجایعی که در آینده به وجود خواهند آورد نیز به مدد استدلال برای عدم اقدام علیه مشایی گرفته می شود:



سپس خطبه شقشقیه امیرالمومنن هم پاسخ به دعوای وحدت و خلوص دانسته شده و اینکه امام به دنبال افزایش دایره مخلصین است نه حذف و ریزش و محدود کردن دایره خواص:



نویسندگان بولتن مذکور در ادامه به بحثآن روزها می پردازند و حرفهای امروز خود در ضرورت خالصتر کردن انقلاب بعد از فتنه ۸۸ را اینگونه با استناد به سخنان مقام معظم رهبری نفی می کنند:


بولتن " موقعیت استخوان در گلو " صفحات ۵۰ و ۵۱

این بولتن در ادامه دستور رهبری برای وحدت در مقابل خالص سازی حذفی و تلاش برای افزایش دایره مخلصین به جای حذف افراد را استراتژی مبنایی ایشان و نه یک تاکتیک زودگذر دانسته است و لذا تلویحا مخالفین مشایی را متعمد در ارتکاب خلاف شرع در مقابله با حکم رهبری و دارای اختلاف زاویه عمیق استراتژیک با ایشان قلمداد کرده است. چراکه از نظر آنها در این بیان رهبری حتی مصلحت سنجی هم نشده و حفظ وحدت یک حقیقت مبنایی در خط مشی رهبری است:


بولتن " موقعیت استخوان در گلو " صفحه ۵۱

در ادامه باز هم از امیرالمومنین(ع) نام برده شده، افزایش دایره مخلصین را استراتژی و حقیقت مطلوب جامعه آرمانی دانسته و سپس به سخنان رهبری در جمع مسوولان استناد شده تا اینگونه القا شود که انتقاد از مشایی همان ایجاد فضای رسانه ای اختلاف انداز در جامعه است.


بولتن " موقعیت استخوان در گلو " صفحه ۵۲

سپس بولتن نویسان مذکور، شعله ور نمودن آتش اختلاف و تفرقه در کشور را از سوی هر جریانی که باشد در تضاد با استراتژی نظام و رهبری دانسته و نقش مصلحت و تاکتیک در پرهیز دادن ایشان از آتش افروزی سیاسی را کاملا نفی کرده اند که نباید از کنار آن گذشت. آنها که گمان نمی کردند روزی خود را در مقام توجیه اختلاف افکنی امروزشان ببینند، اینگونه قلم فرسوده اند و اختلاف افکنی را به درستی به نفع دشمنان دانسته اند:



کسانی که امروز مسائل اصلی کشور نظیر بیداری اسلامی، مقابله با فتنه، انحراف و فساد و پرداختن به جهاد اقتصادی را کنار گذاشته و مقابله با ساکتین فتنه را که البته در جای خود مهم است به مساله اصلی کشور در رسانه ها تبدیل کرده اند، در بخش بعدی بولتن قبلی خود، انتقاد از مشایی را مساله فرعی و ناشی از حب و بغض های سیاسی و محصول عدم ایفای نقش خواص دانسته اند:



جالبتر اینکه در ادامه بولتن مورد اشاره، از اینکه برخی افراد به جای کمک به انقلاب برای رسیدن به اهداف اصلی و متعالی اش به دنبال تریبون سازی برای پیگیری منافع سیاسی و گروه سازی برای انتخابات هستند، انتقاد شده است؛ کاری که اکنون جبهه پایداری با شعار اولیه کار گفتمانی در بالاترین مصداق آن را دنبال کرده است:


بولتن " موقعیت استخوان در گلو " صفحه ۵۷

نویسندگان بولتن مذکور در سخن آخر خود برای بستن راه هر گونه شبهه در ذهن خواننده نسبت به توجیه خطاهای احمدی نژاد و مشایی در بولتن، از نگاه واقع بینانه و قضاوت در حد و اندازه خطا می نویسند:

۱ از اشکالات(مشایی در کنار احمدی نژاد) همراه با حفظ وحدت و نشکستن خط اینگونه جمع بندی کرده اند:



با مقایسه این دو برداشت متضاد از یک سخنرانی رهبری که برای هر کدام آنها در زمان خود حوادثصدر اسلام نیز به صورت متناقض به مدد گرفته شده است، روشن می شود که نگاه ابزاری و سیاسی کارانه به مبانی اندیشه ای تا چه حد مخرب و برای مخاطب گمراه کننده خواهد بود.

اگر آن زمان می شد اشتباه بزرگ احمدی نژاد در اندازه های مشایی را که با نهی صریح رهبری از معاون اولی برکنار شد تحمل نمود و به طوری " نقد درون گفتمانی " کرد که وحدت برای به ثمر نشستن مسائل اصلی کشور نظیر تحول اقتصادی و هسته ای خدشه دار نشود و خط نشکند، چرا در آستانه انتخابات مجلس نهم نمی شد برخی کاستیها را درون جریان اصولگرایی حل و فصل نمود تا خواسته مهم رهبری مبنی بر خالص سازی از درون به جای برخورد حذفی محقق گردد؟ آیا خطاهای مشایی که لااقل در چند مورد مانند ادغام سازمان حج، دوستی با مردم اسرائیل و معاون اولی، محل تذکر علنی آقا بوده است قابل اغماض است و نباید مساله اصلی شود ولی حضور برخی اصولگرایان در جبهه متحد اصولگرایان مجوز وحدت شکنی است؟ بدون قضاوت درباره درستی یا غلطی هر یک از این دو موضع هم می توان فهمید که تناقض بسیار جدی است و هدف وسیله را توجیه کرده است.

چرا در سال ۹۰ مسائل اصلی کشور نظیر بیداری اسلامی، جهاد اقتصادی، مبارزه با اصل فتنه و انحراف و فساد در شعارها جای خود را به مساله فرعی تر تفرقه افکنانه داد تا وجه ممیزه یک جریان سیاسی و شعار انتخاباتی او برای تصاحب قدرت شود؟ و چرا در ادامه آنها نیز رها شدند و بزرگان اصولگرا همچون آیت ا... مهدوی کنی و منتقدان اصلی فتنه و انحراف و فساد همچون شریعتمداری، صفارهرندی، فدایی و زاکانی سیبل تخریب و حملات رسانه ای قرار گرفتند؟ آیا هدف ساکت کردن خط مقدم حزب الله در برخورد با انحراف و فتنه نیست؟