به گزارش افکارنیوز به نقل از الف ؛متاسفانه نام جهود و يهودي از دير باز در تاريخ و فرهنگ ما نامي خوش آوازه نبوده. با شنيدن اين كلمه اكثر ما ايرانيان فردي طماع ، خيانت پيشه و فريبكار و خلاصه بي اخلاق را در ذهن متبادر كرده ايم اما اتفاق اخير در دنياي سياست خوشبختانه مي تواند ما را از اين ادراك غلط كليشه اي برهاند و نشان دهد كه اتفاقا ما ايراني ها و ما مدعيان مذهب بر حق اگر به خود توجه نكنيم مي توانيم بي اخلاق ترين افراد بوده و لكه سياهي بر مذهبمان باشيم و پيروان تمامي اديان مي توانند از ما برتر باشند.هفته اي بيش از شكست انتخاباتي نيكلاي ساركوزي رئيس جمهور يهودي زاده فرانسه نمي گذرد.يهودي زاده صهيونيست مسلكي كه درس اخلاق را به تمام بزرگان سياسي ما آموخت.

بله سارکوزی با ۱۶٬۸۶۹٬۳۷۱ رای در برابر اولاند با ۱۸٬۰۰۰٬۴۳۸ رای شکست خورد. اختلاف رایی زیر ۲ درصد یا کمتر از ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در بیش از ۳۷ میلیون رای. این واکنش سارکوزی است:

" به اولاند باید احترام گذاشت. به وی زنگ زدم و تبریک گفتم؛ رئیس زمانی رئیس است که شکست را به عهده بگیرد. مسئولیت شکست را بر عهده می‌گیرم و از این به بعد من یکی از شما خواهم بود می خواهم به فرانسوی‌ها بگویم از هر زمان دیگری به فرانسه علاقمند هستم. زندگی از شکست‌ها و پیروزی‌ها تشکیل شده است و موفق نشدم ارزش‌های مورد اعتقادم را پیروز کنم "

سارکوزی در اظهار نظر های بعدی گفت که خود را از سیاست کنار کشیده و از رهبری حزبش کنار می رود. این یعنی:

۱ - اخلاق قبول شکست
۲ - اخلاق مسئولیت پذیری در برابر طرفداران و حزب خود
۳ - اخلاق ترجیح منافع ملی بر منافع فردی و حتی حزبی

بله این واکنش همان یهودی زاده ای است که مخصوصا اصولگرایان در ایران او را به خاطر واکنش هایش در حمایت از جنایات اسرائیل و جدا شدن از همسر و ازدواج با یک مانکن جنسی فردی بی اخلاق و منفور خطاب می کردند. این واکنش اگر عرق شرم بر پیشانی سیاستمداران ما بنشاند عجیب نیست. این واکنش نشان می دهد که اخلاق تنها اخلاق جنسی و حجاب و ظواهر و پوسته دین نیست هر چند این مسائل نیز در اخلاق مورد نیاز هستند. این رفتار نشان داد که دموکراسی خواهی و روشنفکری تنها به کت و شلوار شیک و بی اعتقاد صحبت کردن و تقلید کردن بی چون و چرا از غرب نیست. سوال اینجاست که چرا سیاستمداران ایرانی لااقل گزینشی تقلید کرده و گزینشی اخلاق گرا هستند؟

حال این واکنش را مقایسه کنید با کشور عزیزمان ایران که در آن همه یا ادعای اخلاق اسلامی دارند و یا همزمان ادعای روشنفکری، دموکراسی خواهی و پیشرفت خواهی برای مردم و کشور.

۱ - جناب آقای هاشمی رفسنجانی. فردی که برای بسیاری از ما فردی قابل احترام می باشد. ایشان پس از شکست سال ۸۴ که اتفاقا شمارش آرا بر عهده طرفدارانش در وزارت کشور آقای خاتمی بود و با اختلاف بیش از ۷ میلیون شکست خورد ولی دریغ از تبریک به رقیب پیروز وپذیرش شکست و معذرت خواهی از طرفدارانی که برایش وقت و انرژی گذاشتند. در این انتخابات برای اولین بار پای نگفتن تبریک در انتخابات ایران بازشد. ایشان فراموش کردند که به جای طلبکاری از فرد پیروز و طرفدارانش می بایست از کسانی طلبکار می شدند که ایشان را با آن سابقه درخشان بر باسکول کشش وزن سیاسی با فردی قرار دادند که زمانی استاندارش بود. حتی پیروزی بر آقای احمدی نژاد نیز برای ایشان پیروزی تلقی نمی شد و فقط به نفع اطرافیانی بود که دوره خوشی هایشان رو به پایان بود. این افراد این ریسک را به جناب ایشان تحمیل کردند تا شاید به احتمالی بتوانند برای نمد سیاست خود دوباره کلاهی بسازند. تخریب کننده ایشان همان فرصت طلبان حامی بودند نه رقیبی که ذات رقابت به ناچار او را در برابر رقیب قرار می دهد.

۲ - جناب آقای مهدی کروبی فردی که اصلاح طلبان اصرار داشتند او را با نام شیخ اصلاحات و برخی به عنوان یار نزدیک امام بشناسند. ایشان نیز وقتی دوستانش در وزارت کشور آقای خاتمی پس از شمارش آرا او را در مقام سوم جای دادند با طلبکاری هر چه تمامتر از تمامی مناسب حکومتی استعفا داد و البته مردمی را آسوده ساخت. جناب شیخ در انتخابات بعدی با رای کمتر از آرا باطله مدعی تقلب شد یعنی ۲۵ میلیون رای اختلاف امکان و مجوز ادعای تقلب را به او داد. فردی که حتی رئیس ستادش آقای کرباسچی و بسیاری از ناظرانش در سر صندوق ها به او رای ندادند.

۳ - جناب آقای میر حسین موسوی خامنه نخست وزیر امام که زمانی انتقاد از او گرا دادن به دشمن بعثی تلقی می شد، وقتی با اختلاف ۱۱ میلیون رای و با داشتن ۵۰ هزار ناظر سر صندوقهای رای که هر کدام فرم مربوط به شمارش آرا را تایید و امضاء کرده اند از رقیب شکست خورد، نه تها تبریک نگفت بلکه قبل از شمارش آرا و اعلان نتایج با جملات زیر خود را رئیس جمهور ایران خواند:

" برابر اطلاعاتی که از ستادهایمان در سطح کشور داریم، برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد اینجانب هستم … ما از وزارت کشور و دولتی که ادعای مردمی بودن دارد می خواهیم که حافظ حقوق ملت باشد به هر حال بنده خود را پیروز قطعی این میدان می دانم و منتظر شمارش آرا به طور دقیق هستم. "

ایشان پس از شکست گویا فراموش کردند که باید لا اقل از طرفدارانش معذرت خواهی کرده و آنها را برای انتخابات بعد امیدوار کند. ایشان نه تنها از راس طرفدارانش استعفا نداده و راه را برای آینده هم حزبی هایش باز نکرد بلکه با انتحار سیاسی، خود را در جایگاه قهرمانی ملی قرار داد که گویی انتخابات ریاست جمهوری بهانه ای بیش نبوده و او برای نجات قهرمان وار یک ملت به میدان آمده بوده است. این شد که انتخابات برای او نه پایان یک رقابت بلکه بهانه ای برای بلند پروازی قهرمانانه و البته زمین زدن همفکرانش در تمامی نقاط حاکمیتی شد. کیست که نداند اگر او شکست را می پذیرفت و از راس طرفداران کنار می رفت در انتخابات بعد می توانست حزب خود را با احتمال پیروزی بیشتری مواجه کند؟

۴ - جناب آقای محسن رضایی فرمانده سپاه در دفاع مقدس که البته زحماتش بر کسی پوشیده نیست. ایشان
با رای کمتر از یک میلیون حتی پس از امتحان صندوقها و شمارش آرا در استانهایی که فکر می کرد بیشتر رای دارد نه تبریکی گفت و نه حرکتی.

نتیجه

متاسفانه مسئله پذیرش شکست و مسئولیت پذیری امری است که نه تنها مربوط به بزرگان سیاسی باشد بلکه خونی است که در رگ اغلب ما ایرانی ها جریان دارد. با این حال سخن اینجاست که اگر بزرگان یک قوم و کشور فاقد اخلاق باشند ازمردم چه انتظاری می رود؟ سوالی که مطرح است این است که آیا معنای تمامی امور مذهبی و دینی چیزی جز اخلاق است؟ آیا پیامبر نفرمود که من برای تکمیل کردن مکارم اخلاق مبعوثشدم؟ آیا اگر گروهی خود را در اکثر عقاید سیاسی پیرو بی چون و چرای غرب می داند نباید از این اخلاق او نیز پیروی و تقلید کند؟

مردم ايران از گذشته در پي انتساب عناوين همچون عناوين قاجاري براي بزرگان سياسي خود بوده و سپس به دنبال آنها حركت كرده اند. بر مردم است تا با معيار اخلاق در انتخاب سياستمداران بصيرت نشان داده و به جاي پيروي كوركورانه از آنها و نسبت دادن القاب و عناوين دهان پر كن قاجاري آنها را خواه از هر گروه سياسي از خود برانند.