به گزارش افکارنیوز، مهدي محمدي در روزنامه وطن امروز نوشت:

فرمایشات روز سوم مردادماه رهبر معظم انقلاب اسلامی، راهبردی‌ترین پیامی است که اساسا می‌توانست در شرایط حساس فعلی از داخل ایران و در عالی‌ترین سطح به طرف‌های غربی ارسال شود.

کوتاه‌ترین توصیف برای توصیف وضعیت منازعه راهبردی ایران و غرب(بویژه آمریکا) این است که بگوییم اکنون ۲ طرف درگیر یک جنگ محاسباتی عمیق هستند، به این معنا که هر یک از طرفین محاسبات طرف مقابل را هدف گرفته است. ادبیات تغییر محاسبه، یک ادبیات نه‌چندان قدیمی ولی بسیار پرکاربرد از جانب مقام‌ها و استراتژیست‌های آمریکایی است؛ وقتی می‌خواهند سیاست خود درباره ایران را توصیف کنند. هدف‌گذاری این راهبرد نیز همواره متمرکز بر شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده است به این معنا که آمریکایی‌ها بارها، طوری که هیچ ابهامی باقی نماند تاکید کرده‌اند هدف راهبرد ۲ مسیره فشار - مذاکره، اثرگذاری بر محاسبات رهبر عالی ایران است.

پروسه این اثرگذاری از دید غربی‌ها دارای مبانی و مراحل زیر بوده است:

۱ - ایران منطقی است و محاسبه‌گرانه رفتار می‌کند.

۲ - مهم‌ترین مساله آمریکا با ایران اکنون این است که ایران درباره مسائل کلیدی مرتبط با امنیت ملی خود حاضر به محاسبه مجدد نیست.

۳ - اولویت آمریکا این است که رهبری ایران وادار به محاسبه مجدد درباره سیاست‌های راهبردی ایران شود.

۴ - پس از آنکه ایران محاسبه مجدد را آغاز کرد - یعنی پذیرفت محاسبات قبلی‌اش نیازمند بازاندیشی است - باید محاسبات خود را بویژه در ۳حوزه برنامه هسته‌ای، برنامه موشکی و نوع رفتار با جریان فتنه تغییر بدهد.

۵ - وقتی محاسبات ایران تغییر کرد، رفتار آن خود به خود تغییر خواهد کرد.

این فرآیندی است که مبنای سیاستگذاری آمریکا درباره ایران را تشکیل می‌دهد. از دید آمریکا تنها کسی در ایران که تلاش برای تاثیرگذاری روی محاسبات او ارزشش را دارد، رهبر معظم انقلاب است چرا که او تنها کسی است که وقتی تغییر محاسبه داد، می‌توان مطمئن بود رفتار مجموعه نظام هم تغییر خواهد کرد.

روشی که آمریکایی‌ها برای کلید خوردن فرآیند ۵ مرحله‌ای بالا در پیش گرفته‌اند، استفاده از راهبرد تولید فشار است تا حدی که ایران حس کند پافشاری بر محاسبات قبلی روزبه‌روز امنیت نظام را به مخاطره می‌اندازد و در نهایت موجودیت آن را از داخل تهدید خواهد کرد.

ادبیات مربوط به این موضوع در منابع آمریکایی‌ها بسیار وسیع و قابل تامل است.

رابرت گیتس، رئیس اسبق سیا و و وزیر دفاع آمریکا در دولت‌های بوش و اوباما، کسی است که این ادبیات را نخستین‌بار و به دقت طرح کرده و توسعه داده است اما به هیچ وجه اینطور نیست که بحثتلاش برای تغییر محاسبه رهبری در ایران منحصر به گیتس مانده باشد، بلکه او در واقع پیشگام طرح این بحثبود و پس از وی نشانه‌هایی هست که می‌توان با اطمینان گفت این موضوع به سیاست راهبردی آمریکا درباره ایران تبدیل شده و هم‌اکنون هرکاری که آمریکایی‌ها می‌کنند چیزی غیر ‌از آنکه گیتس حدود

۲ سال پیش گفت، نیست. هفته‌نامه تایم، ۲۹ آبان ۱۳۸۹ در توصیف این راهبرد نوشت: «رابرت گیتس ۲ روز پیش هشدار داد تصمیم‌گیری ایرانی‌ها درباره موضوع هسته‌ای بر اساس یک تحلیل منطقی خواهد بود. وی می‌افزاید بازداشتن ایران از رسیدن به سلاح هسته‌ای مستلزم این است که این رژیم را متقاعد کنیم سلاح هسته‌ای برای بقای آن ضروری نیست، بلکه بالعکس موجب می‌شود امنیت آن روزبه‌روز کمتر و دسترسی آن به اقتصاد جهانی قطع شود». ۲ روز قبل از این تاریخ، بی‌بی‌سی سخنان رابرت گیتس را اینگونه توصیف کرده بود: «آقای گیتس در سخنان امروز خود تاکید کرد اگرچه معتقد است رهبران ایران هنوز در پی به دست آوردن سلاح هسته‌ای هستند اما اقدام نظامی را راه‌حل درازمدتی برای بازداشتن آنها از این هدف نمی‌داند.

وی گفت: حمله نظامی، ایرانیان را در مسیرکسب سلاح‌های هسته‌ای متحد کرده و به مخفیکاری بیشتر واخواهد داشت. وزیر دفاع ایالات متحده افزود: تنها راه‌حل درازمدت برای بازداشتن ایرانی‌ها از تولید سلاح‌هسته‌ای آن است که متوجه شوند این کار به نفعشان نخواهد بود».

چند ماه قبل از اظهارات گیتس، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا این راهبرد را با اصطلاحی دیگر، یعنی اصطلاح «کاهش گزینه‌های ایران» توصیف کرده بود. ادامانت و سوفیل استوارت، خبرنگاران خبرگزاری رویترز در گزارشی برای این خبرگزاری در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ می‌نویسند: «هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در دیدار با باراک اوباما، رئیس‌جمهور این کشور گفت واشنگتن در تلاش برای تحریم‌های شدید برای کاهش دادن گزینه‌های پیش‌روی ایران است».

اما شاید روشن‌ترین و رسمی‌ترین توصیف این راهبرد مقاله‌ای است که روز ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۰ در سایت وزارت خارجه آمریکا منتشر شد. در این مقاله آمده است: «همانطور که خانم کلینتون، وزیر خارجه در اوایل ماه جاری اظهار کرد، تحریم و فشار به خودی خود هدف نیستند. آنها اجزای سازنده اهرم فشار برای راهکار مبتنی بر مذاکره هستند. با انزوای شدید ایران از لحاظ مالی و تجاری و دستمایه قرار دادن نقاط ضعف موجود این کشور، می‌توانیم بر محاسبات ایران تاثیر بگذاریم. با این کار، راهبرد تدوین شده ما که هم‌اکنون در حال اجراست، می‌تواند اهرم فشار مهم و تعیین‌کننده‌ای را برای دیپلماسی ما ایجاد کند».

احتمالا نقل همین تعداد از کدها کفایت می‌کند برای اینکه دریابیم راهبرد ایجاد تغییر محاسباتی در ایران، برای آمریکایی‌ها راهبردی جایگزین‌ناپذیر است و همه اقداماتی که تاکنون انجام داده‌اند با در نظر گرفتن این راهبرد کاملا قابل تبیین و حتی اقدامات آینده آنها قابل پیش‌بینی است.

فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام در هفته اول ماه مبارک رمضان - که معمولا یکی از مهم‌ترین سخنرانی‌های سالانه ایشان محسوب می‌شود - دقیقا پاسخی به این راهبرد بوده است.

شکی نیست که آمریکایی‌ها منتظرند تا نتیجه پروژه فشار همه‌جانبه بر ایران را که از حدود ۶ ماه پیش وارد دوران اوج خود شده، مشاهده کنند. کمتر از ۳ ماه از زمانی می‌گذرد که دیوید پترائوس، رئیس سیا به مجلس سنا رفت و گفت ما کارمان را کرده‌ایم، حالا وقت آن است که منتظر بمانیم و ببینیم در داخل ایران چه اتفاقی خواهد افتاد. آن اتفاقی که آمریکایی‌ها منتظر رخ دادنش در ایران هستند، چیست. این نوشته مجالی برای نقل کدهای موجود در این زمینه از قول آمریکایی‌ها ندارد و بنای نگارنده هم استشهاد پی در پی به این کدها نیست. مهم این است که از جنبه تحلیلی به یک دید روشن درباره مساله برسیم.

آمریکایی‌ها منتظر بودند - و هستند - در داخل ایران این اتفاق بیفتد: فشار اقتصادی با ناکارآمدی و سوء‌مدیریت داخلی ترکیب شود، این ترکیب نارضایتی اجتماعی ایجاد کند، نارضایتی اجتماعی تبدیل به پدیده‌های امنیتی فراگیر از جمله آشوب و اغتشاش بویژه در طبقه محروم جامعه شود، فضای کشور حالت امنیتی پیدا کند، این دید در بین مردم و مسؤولان فراگیر شود که تنها راه‌حل مشکلات، ورود به گفت‌وگوی دو‌جانبه با آمریکا و سازش با این کشور است. جناح‌ها و گروه‌های سیاسی مختلف سازش را به عنوان تنها راه‌حل موجود برای خروج از بحران کنونی از رهبری مطالبه کنند، رهبری هم از جانب جامعه و از سوی نخبگان احساس خطر کنند و تحت فشار قرار بگیرند و در نتیجه به این جمع‌بندی برسند که بقای نظام به خطر افتاده و وقت تجدیدنظر در سیاست‌ها و محاسبات گذشته فرارسیده است و آنگاه همه‌چیز در همان مسیری به جریان بیفتد که آمریکا می‌خواهد.

فرمایشات حضرت آقا حاوی پاسخی بسیار دقیق، بموقع و کاملا راهبردی به این پروژه بود: چنین تغییر محاسبه‌ای در ایران - نه نزد ملت و نه درون حکومت و میان مسؤولان - رخ نداده و نخواهد داد.

از یک نگاه کلان، پیام این سخنرانی رهبر معظم انقلاب این بود که واقعیات کشور به گونه‌ای نیست که هیچ نوعی تغییر محاسباتی را ایجاب کند بلکه بالعکس این واقعیت‌ها نشان می‌دهد محاسبات قبلی ایران کاملا صحیح بوده پس باید بر آنها پای فشرد و در راه تداوم آنها مقاومت کرد.

شیوه استدلال رهبر انقلاب برای تبیین این موضوع به اندازه اصل موضوع اهمیت دارد. ایشان به جای اینکه محاسبات ایران را بشمارند و بدون اشاره به واقعیات و به اصطلاح به نحو لمی نتیجه بگیرند که این محاسبات درست است، ماجرا را به شکل دیگری روایت کردند. شیوه ایشان این بود که مستقیما سراغ واقعیت‌ها بروند و پس از توصیف آنها اصطلاحا به نحو آنی نتیجه بگیرند که بنابراین وضعیت کشور نه‌تنها بحرانی نیست بلکه کاملا رو به جلو و رو به پیشرفت است، اگرچه بی‌شک مشکلاتی وجود دارد که نه‌تنها نباید آنها را انکار کرد بلکه باید به استقبال آنها رفت چرا که نفس وجودشان نشان‌دهنده آن است که ما رو به جلو در حال حرکتیم، بنابراین تصمیم‌های کلان کشور در حوزه‌های امنیت ملی مخل پیشرفت کشور و معیشت مردم نیست و هیچ استدلال متقاعدکننده‌ای که نشان بدهد باید در این تصمیم‌ها تجدیدنظر کرد، وجود ندارد.

اساس استدلال مطرح شده از جانب حضرت آقا در این سخنرانی مبتنی بر ۲ مفهومی بود که ایشان چند ماه قبل به دقت طرح کرده و تبیین فرموده بودند، یعنی مفاهیم پیچ تاریخی و وضعیت بدر و خیبر.

به لحاظ راهبردی این دو اصطلاح به کوتاه‌ترین و پرمعنا‌ترین روش ممکن نشان می‌دهد، چرا رهبری ضرورتی برای تغییر محاسبات خود در نحوه اداره کشور احساس نمی‌کنند. مشخصه اصلی پیچ تاریخی که حضرت آقا حدود یک سال پیش هنگام بحثدرباره انقلاب‌های منطقه و بحران اقتصاد جهانی در مناطق دلار و یورو نخستین‌بار آن را طرح کردند و همچنین مهم‌ترین معنای وضعیت بدر و خیبر که در این سخنرانی هم مجددا از آن یاد کردند، این است که برای رسیدن به دوران بلند‌مدت و پایداری از ثبات، پیشرفت و شکوفایی باید دوران کوتاه‌مدت و گذرایی از فشار و سختی را تحمل کرد. اگر از استعاره پیچ تاریخی استفاده کنیم صورت مساله را اینگونه می‌شود بازنویسی کرد: گذر از این پیچ تاریخی کشور را به فراخنای گشایش و پیشرفت خواهد رساند به شرط اینکه بتوان سختی‌های حین ‌گذار را تحمل کرد و در آن متوقف نماند. اگر از مدل بدر و خیبر استفاده کنیم وضع فعلی کشور به این شکل قابل توصیف است که برای رسیدن به یک جهش بزرگ باید ابتدا مشقتی بزرگ را از سر گذراند.

همه سخن رهبری اکنون با ملت و مسؤولان این است که شرایط را درست ببینند و فرصت عظیم پیش روی کشور را به صرف رویارو شدن با مشکلاتی که کوچک نیست ولی حتما قابل رفع است، ذبح و ضایع نکنند. چه چیز موجب می‌شود برخی مسؤولان تصور کنند وضع بحرانی است و بنابراین زمان تغییر محاسبه فرارسیده است. فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی در این‌باره معیارهایی بدون ابهام به دست می‌دهد.

نخست اینکه نتوانند واقعیت را از عملیات روانی دشمن تفکیک کنند و اسیر آنچه دشمن تلاش می‌کند به مدد جنگ روانی و رسانه‌ای واقعیت بنمایاند، باقی بمانند. اکنون مهم‌ترین پروژه دشمن این است که مساله تحریم‌ها و آینده اقتصاد و معیشت کشور را در چارچوب یک پروژه بسیار فربه جنگ نرم قرار بدهد. هدف از تحریم‌ها در درجه اول هدف گرفتن سفره‌های مردم نیست بلکه هدف ذهن‌های آنهاست. در این باره وضع مسؤولان بدتر از مردم اگر نباشد قطعا بهتر نیست چرا که آنها بیشتر از مردم عادی در جریان خبرهای بد قرار دارند و پیش از آنها با عمق مشکلات مواجه می‌شوند.

دوم، مسؤولان نتوانند خود را از تعلقات و دلبستگی‌هایشان که گاه با اقتضائات قرار داشتن در وضعیت بدر و خیبر و لوازم عبور از پیچ تاریخی در تضاد قرار می‌گیرد، خلاص کنند، آنوقت است که یا جای دوست و دشمن را اشتباه می‌کنند و انرژی محدود خود را به جای خدمت به مردم صرف دعوا با کسی می‌کنند که در واقع یک دوست دارای اختلاف سلیقه است یا اینکه اساسا هدفگذاری‌های خود را بر هدفگذاری‌های کشور مقدم می‌پندارند و لذا در حالی که زمین بازی اصلی میان انقلاب اسلامی و جبهه استکبار است، در زمین بازی فرعی دیگری مانند نزاع با این یا آن گروه خودی، خود را مشغول می‌کنند.

اگر مسؤولان بتوانند خود را از این آفت‌ها دور نگه دارند و جلوی انتقال آنها به ذهن مردم را هم بگیرند، آنوقت است که می‌توان گفت موقعیت تاریخی بدر و خیبر درک شده است. در آن صورت دیگر نه فقط نیازی به تغییر محاسبات راهبردی احساس نخواهد شد بلکه ارزش حفظ این محاسبات، مقاومت بر سر آنها و اطمینان به نتیجه این مقاومت، بیش از هر زمانی آشکار می‌شود.

سخنرانی تاریخی رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع مسؤولان نظام با وضوح و شفافیت تمام به طرف غربی نشان داد ایشان درصدد تغییر محاسبات راهبردی خود نیستند و تصمیمات استراتژیک نظام در حوزه‌های امنیت ملی به همان شکل که بود باقی خواهد ماند، بنابراین اگر آمریکایی‌ها قادر به تحلیل درست این سخنان باشند به سرعت باید به این نتیجه برسند که صرف‌نظر از اینکه چقدر برای افزایش فشار بر ایران انرژی می‌گذارند، این افزایش فشار مطلقا منجر به تغییر رفتار ایران نخواهد شد و فقط آن را سرسخت‌تر و در تعقیب اهدافش مصمم‌تر خواهد کرد. این آدرس راهبردی قاعدتا باید فرآیند جدیدی را آغاز کند که می‌توان آن را تغییر محاسبات آمریکا درباره ایران نامید.

آمریکاییها از مذاکرات استانبول۲ به این طرف، هر روز منتظر بودهاند که ببینند بالاخره چه زمانی رهبری تغییر محاسبه را آغاز میکنند. حالا روشن شده این انتظار، طلب روزی ننهاده کردن است و به جایی نخواهد رسید، بنابراین اگر مسیری رو به جلو وجود داشته باشد، فقط در یک صورت گشوده خواهد شد و آن زمانی است که آمریکا محاسبات خود را تغییر داده باشد.