به گزارش افکارنیوزبه نقل از فاطر، ناصر احمدی مقدم گفت: «درباره فیلم گشت ارشاد هیچ نباید گفت… در زمان اکران آن چه ناملایمتی ها دیدم مهم نیست. فیلم در اکران پایین کشیده شد و در شهرستان ها اکران نشد مهم نیست، خودم همراه با فیلم آتش گرفتم و سوختم مهم نیست، پس هیچ نمی گویم و با تمام بی انصافی ها می سازم و دوباره می سازم»

این بخشی از یادداشت کارگردان است که بر روی بسته بندی نسخة ویدیوی فیلم است. جملاتی که به نظر می رسد برای برانگیختن احساسات بیننده و کاهش مخالفت های احتمالی با توزیع نسخة ویدیویی تنظیم شده است. فیلم برخلاف تظاهر فیلمساز اصلاً فیلم شریفی نیست و تصویر سیاه و تباه شده از ایران امروز ارائه می دهد.

در جامعة متصور شده در گشت ارشاد دختری چادری و جنوب شهری درصدد یافتن مردی ثروتمند است، در حالیکه پدرش چند قدم آن طرفتر خرما می فروشد. پدر عبارتی تمسخرآمیزی دربارة انرژی هسته ای را به عنوان شعار تبلیغاتی انتخاب کرده است. به زعم فیلم در جامعه ای که داعیة داشتن انرژی هسته ای دارد سه جوان که یکی از آنها هم بیمار است، از داشتن یک شغل ساده و شرافتمند محروم هستند و مجبورند با تلکه کردن مردم به نام مأموران گشت ارشاد، روزگار بگذرانند. تازه بیخ گوششان باید شاهد باشند دختر جوانی که توسط مردی متمول و با نفوذ اغفال شده و از وی باردارد است، تا مرز مرگ پیش برود.

پدر معتاد دختربچه اش را برای تأمین مواد به مکانی می فرستد که عاقبتش خودکشی دخترک و آشفتگی روانی برادرش است. در زمانی که جوان ها از بدبختی های خود می گویند، پیامکی می رسد که در آن خطیب جمعه نماز تهران معرفی شده است. شوخی با ارزشها تنها به انرژی هسته ای ختم نمی شود. بلکه به عبارت تکبیر به عنوان اصلی ترین نشانة رفتار انقلابی و نماد موضع گیری انقلابی نیز تاخته شده است. سردستة سه جوان که کسوتی به ظاهر جبهه ای دارد، تکبیر را به عنوان زنگ موبایلش انتخاب کرده که پخش آن در مکان هایی بی ربط مثل کافی شاپ، موجب هجو و تمسخر آن می گردد.

سعید سهیلی با ساختن آثاری جنگی مثل «مردی از جنس بلور» و «مردی شبیه بارای» برای بسیاری نوید ظهور یک فیلمسازی با نگاهی شاعرانه بود. چندی بعد با ساخت فیلم هایی مثل «سهراب» و «سنگ، کاغذ؛ قیچی» برای پیوند دادن ارزشها و گیشه تلاشی ناموفق داشت. تا اینکه با تولید فیلمهای «چارچنگولی» و «ازدواج در وقت اضافه» سیاست یک بام دو هوا را کنار گذاشت و به دامن گیشه خزید. گشت ارشاد در واقع حاصل بلوغ! این سیاست فیلمساز است.

در این میان نمی توان تلاش دوستانش در ارشاد را در خلق اثر نادیده گرفت . آنها وقتی نتوانستند پای اکران فیلم بایستند ، در زمان نمایش خارج از کشور سیاست سکوت و اظهار بی اطلاع بودن را در پیش گرفتند ، تا فیلمساز به عنوان جبران زیان های وارده ، چرخی در اروپا و آمریکا و کانادا بزند و بتواند به قیمت هجو ارزشهای انقلابی، لبخند بر لب مخاطبانی بنشاند که بلیطشان را به دلار می خرند . دوستان فیلمساز اکنون هم نسبت به نسخة متفاوت و تماشاچی پسندی که صاحب فیلم در سکوت خبری وارد بازار کرده ، اظهار بی اطلاعی می کنند . تا آنها بخواهند به تخلفات صورت گرفته در شیوه توزیع فیلم از مجاری قانونی رسیدگی کنند ، فیلم به مدد تکثیرهای غیرمجاز و دست به دست شدن نسخه ها در خانواده ها مخاطبانی میلیونی و به مراتب بیشتر از اکران سینماها خواهد یافت و پیامهای ارزشمندش! را به مخاطب منتقل خواهد کرد . در بیان همسو بودن فضای فیلم با امیال دشمنان انقلاب همین بس که به فاصله دو روز از توزیع ، سر از ماهواره در آورده است .