به گزارش افکارنیوز، روزنامه خراسان نوشت: بیشتر والدین می پندارند که برای تربیت فرزندان موفق، خلاق، خردورز و متفکر باید هر لحظه با کودکان بود و به آن ها امر ونهی کرد و اگر کودک یا نوجوانی دچار خطایی شد، باید بلافاصله با او برخورد شود؛ در این شرایط تنش ها بین والدین و کودک یا نوجوان به اوج خود می رسد و لزوم ایجاد شرایط مناسب برای پرورش کودک خردمند و متفکر به کلی فراموش می شود. در حالی که همه کارشناسان تربیتی بر این نکته تاکید می کنند که والدین در مرحله اول باید فرزندشان را با هر ویژگی که دارد بپذیرند، به علایق و خواسته های او توجه کنند و او را به گونه ای پرورش دهند که خودش می خواهد. باید دانست بین تربیت کردن و تربیت شدن تفاوت هایی وجود دارد که اغلب ما والدین از آن غافلیم.

حسین سلیمان پورمقدم کارشناس ارشد روان شناسی تربیتی و عضو نظام روان شناسی، به این تفاوت ها اشاره می کند و در ادامه مطلب راهکارهایی به والدین ارائه می دهد.

وقتی درباره تربیت کودکان سخن به میان می آید و مفاهیمی مانند خردورزی، توانایی حل مسئله، خلاقیت و شیوه های تربیتی مطرح می شود، همیشه این سوال وجود دارد که چگونه می توان در تربیت کودکان به هر یک از مولفه های یاد شده دست یافت؟ آنچه قبل از هر نکته ای باید به آن پرداخت، بیان تفاوت «تربیت کردن» با «تربیت شدن» است، دو شیوه تربیتی که کاملاً با یکدیگر متفاوت است.

حال این سوال مطرح است که آیا باید کودک را تربیت کرد یا زمینه تربیت شدن او را فراهم کرد؟ و کدام یک از این شیوه های تربیتی بهتر است؟

در تربیت کردن، کودک مطابق میل والدین پرورش می یابد و فردی می شود که والدین دوست دارند اما در تربیت شدن تحت نظارت والدین، کودک فردی می شود که خودش می خواهد. در این روش مراقبت شدید والدین پذیرفته شده نیست.

در «تربیت کردن» از کنترل های بیرونی مانند نصیحت، تذکر، مقایسه، تهدید، تشویق، تنبیه و… استفاده می شود اما در روش «تربیت شدن» از کنترل های درونی مانند نظم دهی، خود کنترلی و انگیزه های درونی استفاده می شود که این روش به خویشتنداری، رشد اخلاقی و کمال انسانی می انجامد.

در «تربیت کردن» اگرچه افرادی به ظاهر مطیع و منضبط پرورش می دهیم اما این افراد منزوی و دچار استرس هستند و اعتماد به نفس ندارند. اگر والدین به دنبال تربیت فرزندانی متفکر، خردورز و خلاق هستند، نمی توانند با تعیین مقررات خود ساخته به این مهم دست یابند.

والدین باید به این نکته توجه کنند که با بایدها و نبایدهای بیش از حد، زمینه رشد خلاقیت، انگیزه و تفکر مثبت در فرزندشان از بین می رود.

کودکان ما قبل از این که فرزند ما باشند انسان اند و اگر به این نکته توجه کنیم، کودکان در هر شرایطی قابل احترام اند و والدین وظیفه دارند زمینه رشد آن ها را فراهم کنند نه این که آن ها را رشد دهند.

والدین باید به گونه ای رفتار کنند که فرزندان به جای حساب بردن از آن ها، به پدر ومادر اطمینان کنند. باید رفتارشان طوری باشد که فرزندان به آن ها احترام بگذارند نه این که فرزندان را وادار به احترام گذاری کنند.

این امر محقق نمی شود مگر با اعمال شیوه های درست تربیتی.

راهکار درست تربیتی

وی در ادامه سخنان خود با اشاره به روش صحیح تربیتی می افزاید: بر اساس این شیوه باید به کودکان عشق ورزید، به آن ها محبت کرد، در گفت وگو با آن ها از واژه های همراه با احترام و ادب از جمله «ممکن است»، «می شود»، «خواهش می کنم» و… استفاده کرد.

از طرفی والدین در کنار ابراز عشق، صمیمیت و محبت باید قاطعیت داشته باشند و در اعمال شیوه های تربیتی هماهنگ عمل کنند.

به عبارتی عشق ورزیدن به کودکان، ابراز محبت کلامی، بیان درست پیام ها و رعایت احترام، صمیمیت، اقتدار لازم و هماهنگی در تربیت باعثمی شود که استعدادهای فرزندانمان شکوفا شود. چنان که ائمه بزرگوار ما نیز به این نکته اشاره کرده اند، انسان ها مانند معادن طلا و نقره هستند که باید استخراج شوند، بنابراین لازم نیست ما به فکر ایجاد طلا و نقره باشیم بلکه کودکان از ظرفیت کافی برخوردارند و والدین باید بدانند که چگونه می توان این استعدادها را شکوفا کرد.

برای استخراج این استعدادها به روش های صحیح تربیتی نیاز داریم و بی گمان این روش ها تذکر، تنبیه، باید و نباید نیست.

اما سوال این است که چگونه می توان کودکانی خلاق، توانمند، صاحب خرد اجتماعی و توانا در حل مسئله تربیت کرد.

در این راستا پیشنهاد می شود والدین از همین امروز تلاش کنند کنترل های بیرونی و فشارهای بی مورد را کم کم کاهش دهند و در مقابل انگیزه ها و کنترل های درونی را ایجاد کنند یعنی به جای تهدید، فشار و… از روش عشق ورزی، صمیمیت و احترام بهره ببرند. به عبارتی باید گفت؛ به جای ورود به مغز کودکان باید به قلبشان نفوذ کنیم، با این شیوه می توان زمینه خردورزی، قدرت حل مسئله و کسب مهارت های زندگی را فراهم کرد.

وی به والدینی که دوست دارند فرزندانی متفکر و خردورز تربیت کنند، چند راهکار پیشنهاد می کند و می گوید: والدین باید به این نکته توجه کنند که رفتارشان بر چه پایه ای استوار است؛ بیشتر از روش باید و نباید، بکن، نکن، تهدید و… استفاده می کنند یا زمینه ای را فراهم کرده اند تا کودک در آن رشد کند.

اگر والدین به این نتیجه برسند که روش تربیت کودکشان اشتباه بوده است، باید به تدریج از فاکتورهای یاد شده فاصله بگیرند و به جای آن احترام به کودک و دوستی با وی را جایگزین کنند.

به عنوان مثال اگر والدین دوست دارند فرزندشان نماز اول وقت بخواند، به درسش توجه بیشتر داشته باشد و… به جای دستور دادن از واژه های محترمانه استفاده کنند و اجازه دهند تا فرزندشان خودش تصمیم بگیرد در این روش کودک و نوجوان اگر چه دیرتر اما کار را انجام می دهند.

جلوگیری از ایجاد تنش

در روش «تربیت شدن» باید به این نکته توجه کرد که بین والدین و فرزندان نباید تنش ایجاد شود.

تنش زمینه پرورش خلاقیت، تفکر و خردورزی را از بین می برد.

این تنش ها زمانی به وجود می آید که ما از کنترل های بیرونی استفاده می کنیم و انتظار داریم فرزندان هر آنچه را می گوییم، اجرا کنند.

در حالی که باید به خواسته ها و علایق کودکان هم توجه کرد.

بهتر است والدین به جای تحمیل «بایدهای» خود، به کودک این فرصت را بدهند که با آن ها مخالفت کند در این شرایط والدین با شیوه مناسب با او گفت وگو کنند تا به نتیجه مطلوب برسند.

شاید والدین از طریق تاکید، تهدید و تطمیع کودک به هدفشان برسند و کودک یا نوجوان به خواسته والدین عمل کند اما آیا این شیوه تربیتی درست است؟ برای توضیح بیشتر این نکته باید یادآوری کرد که هر انسانی احساس، هیجان، باور، شناخت و… دارد که حتماً باید در نظر گرفته شود و در مرحله اول والدین باید کودک و نوجوانشان را با تمام ویژگی هایی که دارند بپذیرند. بی گمان بعد از برقراری رابطه عاطفی و احساسی و بیان روشن خواسته ها همراه با ادب و احترام، می توانیم زمینه لازم را برای تربیت شدن کودک فراهم کنیم.
نکته

در تربيت کردن، کودک مطابق ميل والدين پرورش مي يابد و فردي مي شود که والدين دوست دارند اما در تربيت شدن تحت نظارت والدين، کودک فردي مي شود که خودش مي خواهد، در اين روش مراقبت شديد والدين پذيرفته شده نيست. در تربيت کردن از کنترل هاي بيروني مانند نصيحت، تذکر، مقايسه، تهديد، تشويق، تنبيه و... استفاده مي شود اما در روش تربيت شدن از کنترل هاي دروني مانند نظم دهي، خود کنترلي و انگيزه هاي دروني استفاده مي شود که اين روش به خويشتنداري، رشد اخلاقي و کمال انساني مي انجامد. به جاي ورود به مغز کودکان بايد به قلبشان نفوذ کنيم، با اين شيوه مي توان زمينه خردورزي، قدرت حل مسئله و کسب مهارت هاي زندگي را فراهم کرد.