افكار نيوز - برق نگاهش تمام چشمها را خيره ميکند. اينجا ديگر خبري از تپانچه استارت و سوت داور نيست. همان جايي که در خط استارت ۳۰ موتور ريس با هم گاز ميدهند و استرس برهمه غلبه کرده ديگر آنجا تجربه حرف ميزند نه ادعا کردن. اينجاست که اصطکاک تايرها با آسفالت، گوشها را کر ميکند و تا ساعتي تمام تماشاگران از شدت هيجان ميخکوب ميشوند. اين جزو معدود ورزشهاي رکوردي است که در آن هزارم ثانيهها هم محاسبه ميشود. من و عکاسمان در حالت عادي علاقهاي به موتور نداشتيم ولي وقتي هيبت يک موتور ۱۴۰۰ سيسي مدل ۲۰۱۰ مقابلت قرار ميگيرد ديگر نميتواني علاقه نداشته باشي! جذب اين همه
ابهت و در عين حال ظرافتي ميشوي که در يک موتور ريس به کار رفته است.
عرق ریختن برای موتورسواری
«حمید جینچی» با ۲۵ تا ۳۰ مسابقه جزو پیشکسوتهای این رشته میباشد او میگوید: «۲-۳ سال بعد از انقلاب بود که هیئت موتورسواری در مجموعه سعدآباد تشکیل و حدود۱۲ - ۱۰ سال پیش هیئت اتومبیل ریس و موتورسواری ادغام شد، اما در چند سال اخیر پیست اتومبیلرانی و موتورسواری از هم جدا شدند با این هدف که موتورسواران ریس از سطح شهر جمع شوند و به صورت متمرکز در این محل حضور یابند.»
او به اعضای ۵۰ تا ۶۰ نفری پیست اشاره میکند و میگوید: «۴۰ نفر عضو ثابت پیست هر هفته جمعهها در اینجا دور هم جمع میشوند و مشغول تمرین میشوند. کسب ۳ دوره قهرمان کشوری موتورسواران مشهدی باعثشده تیم موتور ریس مشهد بادی به غبغب بیندازد و بگویند اولین پیست موتور ریس در ایران را مشهد راهاندازی کرد!»
حمید جینچی یکی از کسانی است که سالها برای داشتن پیستی مستقل برای موتورسوران عرق ریخته، از کمتوجهی مسئولان گله میکند و میگوید: «در اوج گرمای تابستان بیش از هزار نفر تماشاگر هزینه میکنند؛ مسافت طولانی را طی میکنند تا به تماشای این ورزش از پشت فنسها برسند. لازم است مسئولان فقط روی چند تا ورزش خاص تمرکز نداشته باشند، اگر میخواهند جوانها ازتوی خیابان جمع شوند و به سمت خیلی چیزها کشیده نشوند از چنین ورزشهایی حمایت کنند.»
پیست کوچک است و جوابگوی موتورهایی با قدرت ۶۰۰ سیسی به بالا نیست، علاوه بر آن آسفالت نامناسب آن باعثاصطکاک موتور میشود. پوشش ایمنی موتورسواران از چند لایه چرم است و قطرههای عرق روی پیشانی حداقل فشاری است که تحمل میکنند، از حمایت چندانی هم برخوردار نیستند، به دلیل نبود قانون مشخص هر لحظه امکان بسته شدن همین پیست هم وجود دارد، اما هیچ یک از این مشکلات باعثنمیشود که دلسرد شوند.
او ۱۲ سال که بهطور حرفهای در این ورزش فعالیت میکند و به غیر قانونی بودن ورود موتورها اشاره میکند و یادآور میشود: «شاید ما بهطور متوسط ۳۰۰-۲۰۰ موتور در مشهد داریم که غیر مجاز از افغانستان و دبی به صورت قطعه قطعه شده وارد و شبها در شهر سوار میشوند. ما اول سعی کردیم گروهی تشکیل شود برای جلوگیری از آنها که متاسفانه حریف آنها نشدیم و به ناچار نیروی انتظامی باید آنها را دستهبندی کند. باید کسانی را که به پیست میآیند و به صورت ورزش حرفهای به آن نگاه میکنند و در سرما و گرما این ورزش را ادامه میدهند از بسیاری از موتورسواران معمولی جدا کرد. این یک
رشته ورزشی است؛ آنها که داخل شهر سوار میشوند غیر قانونی عمل میکنند. به رغم خلاء قانونی، هیئت موتورسواری مقررات مخصوص به خود را دارد؛ افراد را شناسایی کرده و به آنها پلاک رویت شده میدهیم که اگر در شهر هم سوار شوند از سوی هیئت پیگرد قانونی خواهند شد و اجازه ورود به پیست را به آنها نمیدهیم.»
او با اشاره به اینکه چند ماه پیش با ۲۲ دستگاه موتور، اسکورت نیروی انتظامی در گرگان را داشتهاند و همکاری با ارتش و بسیج، از فعالیتهای جانبی هیئت میباشد میگوید: «گاهی موتورهایی را از آن طرف مرز، اینجا میآورند تا آزمایش شود(چون در داخل شهر که نمیشود امتحان کرد) و این در حالی است که تضمینی در سالم بودن موتورها نیست؛ همین خلاء قانونی مشکلساز است. این موتور اگر از مبادی قانونی وارد شود و خریدار از جای مطمئن بخرد، دچار مشکل نمیشود. به هر حال آنقدر تقاضا وجود دارد برای این وسیله که قند توی دل فروشندگان آب میشود.»
او که مهندس مکانیک است به پسر ۱۶ سالهاش اشاره میکند و میگوید: «قبل از عضویت باید الفبای موتورسواری را یاد داشته باشد و سه نفر پای برگهاش را امضا کنند.»
جینچی به مشاغل موتورسواران اشاره میکند و ادامه میدهد: «در اینجا ما از پزشک تا موتورفروش و کارمند بیمه و صاحب رستوران و صاحب معدن داریم.»
چیزی شبیه خاطره
شهر «اشتوتگارت» زادگاه اولین موتور سیکلت دنیا بود که به وسیله «گوتلیب دایملر میباخ» ساخته شد. شش سال مانده به آغاز قرن بیستم، مردم عادی هم توانستند سوار موتور شوند و اولین مدلهای تجاری موتور سیکلت به وسیله کمپانی «هیلدبراند» و «ولف مولر» به بازار آمد. اما سالها طول کشید تا پای چرخهای موتور سیکلت به ایران باز شود. ۱۰۰ سال بعد از ساخته شدن اولین موتور در دنیا، اولین مدلهای آن در سالهای دهه ۲۰ شمسی وارد ایران شد و در سال ۱۳۵۵ بود که «انجمن موتور سواران ایران» تشکیل شد. اوایل دهه ۷۰ بود که تبلیغات «پفکنمکی» رسانه ملی را به تسخیر خود درآورد. پیامهای
بازرگانی که از دو شبکه تلویزیونی آن روزگار پخش میشد، عرصه رقابت مارکهای مختلف پفک شده بود. ده سال بعد موتور سیکلتها آمدند و جای این تنقلات را روی صفحه گیرندهها تصاحب کردند. اما این روزها دوران دیگری از راه رسیده است. مارکهای جدید موتورسیکلت به بازار میآید. این قضیه نشان میدهد که همچنان تقاضا وجود دارد. خیلی چیزها از حرف تا واقعیتشان بسیار متفاوت هستند. یکی از این امور هم مربوط است به موتورهایی با حجم بالا یا به اصطلاح دوران کودکی و نوجوانیمان، «موتور هزار»، واژهای برای اطلاق به همه موتورهای بزرگ و غیر معمولی که میدیدیم و نه نامشان را
میدانستیم و نه نشانشان را. از همان موقع تا همین امروز بحثهای زیادی داشتیم و تصورات زیادتری، به خصوص اینکه این موتور سیکلتها نیاز به مجوز دارند و فقط یک روز در هفته اجازه بیرون آمدن دارند.
وقتی جیبتان پر هزینه میشود
اگر بخواهی راننده مستقلی باشی، حسابی باید دست به جیب شوی. به هر حال شاید آنقدر خوششانس نباشی که خانواده کمکت کنند. برای همین بد نیست با هزینههایی که تراشیده میشود، آشنا شوید. برای رانندگی در پیست حتما یک موتور میخواهید؛ این موتور از ۳ میلیون شروع میشود تا ۲۰-۱۵ میلیون به بالا. همین اول هم گفته باشیم سالانه ۱۵۰ هزارتومان بهعلاوه بیمه کامل را باید بپردازید. به هر حال در این پیست و مسابقات احتمالی، موتور به قدری در دستانداز و چاله میافتد که لازم است دقت لازم را در هزینه آن لحاظ کنید. با این حساب موتورتان دست کم سالی چند صد هزار و شاید یک میلیون
تومان افت قیمت پیدا میکند. غیر از این، شما باید یک دست لباس حرفهای موتور برای ایمنی بخرید که دست کم یک میلیون تا ۴ میلیون میشود. کلاه کاسکتی که سرتان میگذارید هم از ۲۸۰ هزار تومان قیمت دارد تا ۸۰۰ هزارتومان و چکمه استاندارد ۱۹۰ به بالا.
البته باید حواستان باشد که با لباس معمولی هم نمیتوانید پشت فرمان بنشینید. خریدن این لباس هم ۶۰۰ هزارتومان هزینه به همراه دارد اما اساسیترین خرجی که موتور سواری روی دست شما میگذارد جفت لاستیکها است که اگر قرار باشد تعویض شود ۶۰۰ هزار تومان برایتان آب میخورد. این را هم آویزه گوشتان کنید که در مسیر مسابقه هر بلایی سر موتور نازنینتان آمد، خودتان باید آن را رفع و رجوع کنید. موتورسواری یکی از رشتههایی است که اگر میانگین بگیرید وضع مالی خوبی باید داشتهباشی تا بتوانی ورزشکار خوبی شوی.
اگر کاری ندارید، این هزینهها را جمع بزنید تا بفهمید یک راننده موتور سوار ریس چهقدر هزینه دارد. این را بگذارید کنار هزینه رفت و آمد به ورزشگاه ثامن و پیست موتور سواری و هزینه بلیت هواپیما برای شرکت در مسابقات فصلی ریس موتور در تهران و هزینه خورد و خوراک. خدا بیامرزد پدر مایهداری را!
طلا که پاکه، چه منتش به خاکه!
«هوا را از من بگیر، موتورم را نه!» اگر قرار باشد که موتورسواران ریس، نامهای به مسئولان راهنمایی و رانندگی بنویسند، شاید با این جمله به پایان برسانند. همین اسب آهنین است که عشق اول و آخر بسیاری از جوانهاست. در واقع این هراس دسته جمعی در میان آنها وجود دارد که روزی جلویشان را بگیرند و موتورشان را بخوابانند. گرچه به قول معروف «طلا که پاک است، چه منتش به خاک است» اما خب، طلای خیلی از موتورسوارها آنقدرها هم که خودشان فکر میکنند، پاک نیست.
علی که موتور سوار ریس است میگوید: «برخی از موتورسواران اصلا گواهینامه ندارند و میگویند عوضش آهسته میرویم و آهسته میآییم. کلاه ایمنی هم میگذاریم که کسی به ما شک نکند.» علی نظراتی هم دارد که در نوع خودش جالب به نظر میرسد. «من نمیگویم که موتورسوارها خلاف نمیکنند اما این دلیل نمیشود که همه را به یک چوب برانند. بابا، خیلیها با همین موتور تمام مسائل ایمنی و امنیتی را رعایت میکنند.»
نائب قهرمان کشوری به ممنوعیت تردد اشاره میکند و میگوید: «برخی مسئولان به دلایل امنیتی از حرکات موتورسوار میترسند و بهخاطر همین هیچ زمینهای برای موتور سواری بهوجود نمیآورند. درحالی که اگر به موتور سوارانمان فضا بدهیم به جرات میتوان گفت در ردههای قهرمانی جهان خواهند بود. در پوششی که عضو هیئت هستیم با نیروی انتظامی برای برخورد با زورگیری و کیفقاپها همکاری داریم آن هم با تقبل هزینهها از جانب شخص موتورسوار!»
«هادی عزیزی» شاکیانه میگوید: «در همه قشر خوب و بد وجود دارد، اما متاسفانه در قشر موتور سوار اگر یکی بد از آب درآید، همه باید تاوان بدهند.»
عشق موتور، خرید موتور
«فنایی» که ۱۲ سال است در کار موتور است در مورد ورود این نوع موتورها میگوید: «این که پرسیدن ندارد، به راحتی قطعه قطعه میشود و به صورت قاچاق وارد بازار ایران میشود.» او که خانه پرش ۳۰ سال بیشتر ندارد برای اثبات ادعای خود راه دوری نمیرود و خودش را مثال میزند که یک پژو ۲۰۶ دارد اما عشق به موتور برایش لذت بخشتر است و برای آن بیشتر هزینه میکند. او که هر جمعه به ریس میآید ۴ ماهی است که یک موتور ۱۰ میلیونی سوار است.
او با درآمد ماهی یک میلیون در کار خرید و فروش موتور است؛ «باید سرمایه داشته باشی، از کارخانه خرید را انجام بدهی و با یک قیمتی در مشهد و شهرستان توزیع کنی، سودی هم نصیبت میشود. عمده خرید را از تهران، زنجان و اصفهان انجام میدهیم. اما این موتورهای با قدرت بالا به صورت قاچاق وارد کشور میشود و داخل کشور مونتاژ میکنند و میفروشند و از آنجایی که قرار نیست هزینه گمرک و برگ سبز بدهند قیمتها هم چندان افزایش نمییابد.»
خیلیها هستند به خاطر عشق به موتور ۲۵ تا ۳۰ میلیون را تنها بهخاطر همین جمعه میدهند تا لذت ببرند.
نان، عشق، موتور ۱۰۰۰
«محمدرضا خطیبزاده» ۳ سالی میشود که در کار موتور میباشد و ۳۳ سالش است و برای موتور یاماها ۱۰۰۰ اش ۱۳.۵ میلیون هزینه کرده است، او میگوید: «هیجان بالاترین لذته! وقتی پای عشق در میان باشد، هر چهقدر هم که لازم باشد هزینه میشود. وضع مالی آنچنانی ندارم، کارمند تامین اجتماعی با ماهی ۵۰۰ هزارتومان حقوق هستم. اما وقتی علاقه زیادی داری چارهای نداری و باید هزینه کنی!» او از ورودش به این رشته میگوید: «جمعهها تنها روزی است که من میتوانستم وقت بگذارم. رشتههای دیگر معمولا اواسط هفته است و امکانش برایم مهیا نبود. اما در عین حال مشکلاتی هم دارد، یک
بیملاحظگی ساده باعثمیشود ۶ ماه زمینگیر شوی در حالی که با پوشش مناسب جلوی ۸۰ درصد ضربات را میتوانی بگیری.»
پیست هیجان سواری
هادی عزیزی که افتخار هیئت محسوب میشود و مدالهایش پلههای ترقی او و همتیمیهایش را فراهم کرده است میگوید: «۱۹ ساله بودم که اولین موتور زندگیام را خریدم. یک میلیون و ۱۰۰ هزارتومان در سال ۱۳۷۰ برای سوزوکی ۱۰۰۰ هزینه کردم؛ موتوری که الان صفرش ۴۵ میلیون تومان است.»
در همسایگی موتور ۱۲ میلیونیاش، پراید ۵ میلیونی است که جور سفرهای درون شهریاش را میکشد. سال ۸۲ بود که برای اولینبار مسابقات موتورسواری در کشور برگزار شد و تیم استان خراسان دو دوره قهرمان کشور شد و تهرانیها حرفی برای گفتن نداشتند. بعد از مدتی یک نفر که موتورسوار کراس بود و میخواست از روی کانتینر بپرد به دلیل عدم برنامهریزی درست دچار سانحه شد و مسابقات لغو شد. از ۲ سال پیش، استارت این مسابقات زده شد و در سه دوره بچههای مشهد بهترین مقامها را آوردند. اما چون پیست ما کوچک است در کلاس حجم بالا نمیتوانیم شرکت کنیم اما در کلاس ۴۰۰ و۶۰۰ ما حرف اول
کشوری را میزنیم.
او که کارمند یک شرکت است و عصرها مشغول موتورسواری میباشد به وضعیت پیست اشاره میکند و میگوید: «الان این پیستی که ما داریم پارکینگ است نه پیست. قرار است یک پیست از طرف سرمایهگذار خصوصی در حدود جاده شاندیز افتتاح شود که هنوز در حد حرف است. من ۳ تا شاگرد دارم که یکی از آنها قهرمان سوم کشوری شد و این در حالی است که فضای آموزشی بسیار محدود است. من اگر همین امروز بخواهم اینجا سرمایهگذاری کنم، هر لحظه امکان این مسئله هست که پیست تعطیل شود!»
او این ورزش را لذتبخش میداند و ادامهمیدهد: «من خیلیها را دیدم که جرات سوار شدن ندارند اما من خودم سوار میشوم و ۳۰۰ کیلومتر هم سرعت میگیرم و به هر کسی هم که میگویم میخندد و فکر میکند اشتباه میکنم. قانونی نبودن فعالیت این موتورها باعثشده همه چیزمان غیر مجاز باشد در حالی که اگر برنامه قانونی بگذارند و پلاکگذاری قانونی صورت بگیرد و شرایط به گونهای فراهم شود که قانونی کار کنیم و موتورها از طریق گمرک وارد شوند تا با سرعت مجاز حرکت کنیم همه چیز درست میشود.»
او با اشاره به اینکه هزینه مسابقات با خودشان است و حتی اگر اتفاقی برای موتور بیفتد باز هم خودشان مسئول هستند خاطر نشان میکند: «همین که مسابقات ما در داخل کشور برگزار میشود کلی موهبت است. اما همه چیز بر اساس رابطه و رایزنیهای شفاهی است که این مسابقات شکل گرفته نه بر اساس قانون!»
او که مخالف تردد موتورهای ریس در سطح شهر است میگوید: «من فقط روز جمعه با این موتور بیرون میآیم و همین کافی است. اگر غیر جمعه سوار این موتور شوی واتفاقی برایت بیفتد هیچ کس جوابگو نیست.»
او موتورسواری را یکی از پرطرفدارترین ورزشهای دنیا میداند و مدعی است هیچ رشته ورزشی تماشاچی ۳۰۰ هزار تایی ندارد و میگوید: «علاقهای که به خاطر هیجان موتورسواری وجود دارد در هیچ رشته دیگری نیست.»
او به هزینه بالای این رشته ورزشی اشاره میکند و میگوید: «همهاش بحثعلاقه و عشق است؛ دوستی دارم که ماشین ۲۵۰ میلیونی میخرد و تنها یک وقتهایی سوارش میشود و برای من جذابیتی ندارد. اما وقتی علاقه خودم را میبینم که حاضرم تا ۵۰ میلیون هم برای موتور هزینه کنم میفهمم کار عشق است. لذت سرعت تنها در موتورسواری حس میشود زمانی که تمام سلولهای وجودت، حس پرواز پیدا میکنند. بی وزنی منحصرترین شاخصه موتورسواری است. لذت در آسمان، لذت در اعماق دریا و لذت در موتور را باید امتحان کرد.»
او ادامه میدهد: «به جرات میگویم بچههای اینجا خیلی سالمتر از بسیاری از بچههای سطح شهرند. چون اینها شخصیت دارند، کسی که خودش را ملزم کرده که تنها یک روز جمعه را به پیست بیاید و موتورش را با یدککش به اینجا بیاورد و هزینه کند نشان دهنده پایبندی به مقررات هیئت است. هر جایی که نیروی انتظامی و بسیج در رزمایشها به مناسبت روز ارتش و بسیج و نیروی انتظامی از ما درخواست کردند بدون یک ریال هزینه در مراسم شرکت کردیم. ما تا این حد در خدمت دولت هستیم اما دولت حاضر نیست به ما اجازه دهد قانونی سوار این موتور شویم.
منبع: روزنامه خراسان
/ب.
شناسه خبر:
۱۷۱۵
گزارشی از عشق موتورها
۰