به گزارش افکارنیوزبه نقل از پرس تی وی، تنها یک ماه از دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما گذشته است؛ امری که یاد آور این مسئله است که طی صد سال اخیر دور دوم ریاست جمهوری در امریکا با مشکلات و معمولا عدم موفقیت همراه بوده است. دوره‌های دوم به طور ویژه در معرض رسوایی هستند.

در عین حال، تغییرات اساسی صورت گرفته بعد از جنگ جهانی دوم این امر را تضمین کرده است که همه روسای جمهور امریکا در دور دوم ریاست جمهوری خود تبدیل به مقامی ضعیف و ناتوان شوند و به همین دلیل کمتر ترس دشمنان خود را بر می‌انگیزند. پیش بینی آینده غیر ممکن است اما روشن است که دور دوم ریاست جمهوری اوباما بسیار آسیب پذیر است: مسئله، سیاست خارجی اوباما است که به شدت به حمایت از نیروهای نیروهای نظامی نامنظم که تنها می‌تواند با لفظ «القاعده» توصیف شود، وابسته است. در واقع، اوباما در استفاده از نیروهای تروریستی به عنوان بخش پیاده نظام حملات تحت حمایت ناتو به کشورهایی مانند لیبی و سوریه و همچنین عملیات‌ها در پاکستان و یمن، پا را از همه پیشینیان خود فراتر گذاشت. این عموما چیزی است که به آن «هدایت از پشت» می‌گویند.

هدف اعلام شده عملیات نظامی امریکا در افغانستان و پاکستان و همچنین در سومالی و یمن، کشتن نیروهای القاعده در هر جایی است که نیروهای امریکایی توانسته‌اند موقعیت آنها را پیدا کنند. اما وقتی نوبت به سوریه و لیبی می‌رسد، نیروهای القاعده مورد استقبال قرار گرفته، به نقل و انتقال آنها کمک شده و مورد حمایت تدارکاتی، تسلیحاتی و مالی قرار می‌گیرند و حتی مساعدت دیپلماتیک پنتاگون و وزارت امور خارجه امریکا نیز شامل حال آنها می‌شود. این تناقض آشکار در سیاست‌های امریکا از اوایل ماه ۲۰۱۱ میلادی شکل گرفته و اکنون در حال رسیدن به مرحله بحرانی است.

در مورد لیبی باید گفت، بیشتر این کشور، بویژه منطقه برقه در شرق لیبی شامل شهرهای بنغازی، درنه و طبرق اکنون تحت کنترل جنگ سالاران و شبه نظامیان القاعده است. ترور کریس استیونس، سفیر امریکا در لیبی در ۱۱ سپتامبر - مسئله مورد توجه جمهوری خواهان امریکا - عمدتا کار شبکه حامی رامنی در پنتاگون و ژنرال دیوید پترائوس در سیا بود اما یکی از دلایلی که دولت اوباما وادار شد در قبال این ترور موضع دفاعی بگیرد این بود که وظیفه اصلی کنسولگری امریکا در بنغازی و مقر سازمان سیا در این شهر، حفظ روابط با گروه‌تروریستی القاعده، به منظور انتقال آنها از ترکیه به سوریه بوده است تا علیه دولت بشار اسد وارد جنگ شوند. هرگونه تحقیق و رسیدگی جدی در مورد ترور استیونس این خطر را دارد که نقش واقعی وی یعنی سفیر امریکا برای القاعده را افشا کند.

در مورد سوریه نیز باید گفت، امریکا اکنون «ائتلاف ملی سوریه» را که جمعی از نمایندگان گروه القاعده آن را تشکیل می‌دهند، به طور کامل به رسمیت شناخته است. القاعده‌ای که شبه نظامیان آن، بخش اعظم نیروی نظامی ارتش به اصطلاح آزاد سوریه را تشکیل می‌دهند. وزارت امور خارجه امریکا در اقدامی به منظور پنهان کردن این موقعیت رسواکننده، نیروی اصلی ارتش آزاد سوریه یعنی جبهه النصره را سازمانی تروریستی اعلام کرده است. النصره شامل ۲۰ گروه تروریستی می‌شود؛ گروه‌هایی که بیشترین بخش درگیری‌های اخیر با ارتش سوریه را ترتیب داده‌اند.

در اواخر دهه ۴۰ میلادی و همچنین دهه ۵۰، سوال «چه کسی چین را از دست داد» بتدیل به یک مسئولیت سیاسی عظیم برای دموکرات‌ها به دلیل حمایت معنوی دولت ترومن از شورشیان کمونیست مائو شد. سوال «چه کسی لیبی را از دست داد» و «چه کسی سوریه را از دست داد» ممکن است تبدیل به فرشته انتقام و مکافات اوباما شوند؛ و احتمالا بعد از آن نیز سوال «چه کسی مصر را از دست داد» مطرح شود.

هر رئیس جمهوری که موفق می‌شود برای دور دوم نیز به کاخ سفید راه پیدا کند، باید با خشم حزب مخالف دست و پنجه نرم کند؛ حزبی که وی آن را برای ۴ سال دیگر بیرون از قدرت نگاه داشته است. حزب مخالف خشمگین که از پیروزی از طریق صندوق‌های رای بازمانده و همواره تمایل دارد که از فتنه و مسائل رسواکننده برای کنار گذاشتن ساکن کاخ سفید استفاده کند.

هیلاری از گرفتن عکس با نمایندگان القاعده فرار می‌کند

اقدامات اخیر هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه امریکا حاکی از این است که وی می‌داند سیاست دولت اوباما مبنی بر همکاری با القاعده تا چه میزان به انفجاری مانند رسوایی واترگیت نزدیک است. هیلاری، هفته گذشته با بهانه درد معده، حاضر به شرکت در کنفرانس دوستان سوریه در مراکش نشد. هیلاری قصد دارد در سال ۲۰۱۶ نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود و بدون شک می‌داند که اگر ارتش به اصطلاح آزاد سوریه علیه دولت اسد پیروز شود، این کشور احتمالا عرصه یکی از وحشتناک ترین قتل عام‌ها در تاریخ مدرن خواهد بود. افراط گرایان عضو گروه‌های تروریستی تحت حمایت ناتو خود را آماده کشتار وحشتناک علوی‌ها، شیعیان و دروزی‌ها و همچنین خارجی‌ها و مسیحیان از جمله مارونی‌ها، ملکی‌ها، آشوری‌ها ارتودکس‌های یونانی و دیگران می‌کنند. خانم کلینتون شاید دست به این ارزیابی سیاسی زده باشد که نزدیک شدن به این سردمداران کشتار چندان عاقلانه نباشد و به همین دلیل مبتلا به یک درد معده دیپلماتیک شد.

گفته می‌شود خانم کلینتون در همین روزهای اخیر بر اثر ضعف ناشی از کم آبی بدن به زمین افتاد و دچار صدمه مغزی شد. اما ناظران بر این باورند مشکل درمانی اخیر کلینتون بهانه‌ای است برای اینکه وی در روزهای پایانی کار خود از بازجویی و تحقیق کمیته روابط امور خارجی سنا فرار کرده و بعد از آن جای خود را به سناتور جان کری دهد. جان کری به این دلیل وزیر امور خارجه امریکا خواهد شد که انتخاب گزینه قبلی مورد نظر اوباما یعنی سوزان رایس، نماینده امریکا در سازمان ملل، منتفی شد. سوزان رایسی که به دلیل تلاش‌هایش جهت پنهان کردن حقیقت حضور تروریست‌های القاعده در بنغازی طی مصاحبه‌های تلوزیونی، بخت خود را برای رسیدن به وزارت امور خارجه امریکا از دست داد.

ویلسون و اوباما: مقاومت در ایجاد روابط حسنه با کنگره

ریشه این به اصطلاح «نفرین دور دوم» می‌تواند در ریاست جمهوری وودرو ویلسون پیدا شود. ویلسونی که با تبلیغات ضد جنگ در سال ۱۹۱۶ توانست برای بار دوم رئیس جمهور شود اما سپس در سال بعد در پاسخ به خواسته جی ‌پی مرگان، سرمایه دار وقت امریکایی مبنی بر جلوگیری از سقوط انگلیس، علیه آلمان اعلام جنگ کرد.(اوباما نیز در پی وعده خود مبنی بر دفاع از حقوق اجتماعی که احتمالا این وعده را خواهد شکست، دوباره انتخاب شد.) مخالفت مجلس سنای امریکا با پیمان ورسای و اتحادیه ملت‌ها، منجر شد دور دوم ریاست جمهوری ویلسون فاجعه بار رقم بخورد. بخشی از مشکل ویلسون، مخالفت وی با ایجاد روابط دوستانه با شخصیت‌های قدرتمند جمهوری خواه مانند هنری کابوت لاج، ویلیام هاوارد تافت، تئودور روزولت، الیهو روت و چارلز اوانز هیوز بود. اوباما نیز ضعف مشابهی در این زمینه دارد چرا که روابط شخصی نزدیکی با اعضای دموکرات کنگره برقرار نکرده و به ندرت از آنها برای حضور در کاخ سفید یا پرواز با هواپیمای شخصی رئیس جمهور دعوت به عمل آورده است. زندگی منزوی اوباما می‌توانست برای وی در مبارزات انتخاباتی‌اش برای دور دوم ریاست جمهوری مشکل ساز شود اما این امر رخ نداد. اکنون اگر وی مورد حمله‌ای جدی قرار بگیرد، نداشتن دوستان زیاد در کنگره ممکن است برای وی درد سر ساز شود.

ویلسون همچنین در جریان مبارزه در حال شکست خود برای به تصویب رساندن پیمان ورسای، دچار یک سکته معزی ناتوان کننده شد. اوباما نیز استرس بسیار زیادی را از خود نشان داده و بر اساس بعضی از گزارش‌ها همچنان به شدت سیگار می‌کشد. مشکلات درمانی و سلامت نباید از نظر خارج شوند.

حتی یک نابغه سیاسی مانند فرانکلین دی. روزولت نیز در دور دوم ریاست جمهوری خود با مشکلاتی روبرو شد و این امر زمانی رخ داد که گروهی از سناتورهای راست گرای دموکرات شروع به سنگ اندازی در برنامه‌های نیو دیل(New Deal) کردند. همچنین گروهی از قضات مرتجع دیوان عالی امریکا موسوم به چهار سوار آخرالزمان به این سناتورها پیوستند. اگر یک رسوایی سیاسی باعثضعف اوباما شود، وی ممکن است با قضات دیوان عالی امریکا مواجهه‌ای ناخوشایند داشته باشد؛ مگر اینکه پیشاپیش قضاتی را منصوب کند که با وی روابط دوستانه دارند.

شخصیت‌های منفور در کاخ سفید: از شرمن آدامز تا والری جرت

دور دوم ریاست جمهوری دوایت ایزنهاور با رسوایی روبرو شد که این رسوایی شرمن آدامز، رئیس قدرتمند ستاد کاکنان کاخ سفید وی را احاطه کرد و در پی آن ناچار شد در سال ۱۹۵۸ میلادی به دلیل پذیرفتن هدایایی گرانقیمت شامل یک کت خز و یک قالیچه شرقی از مقام خود کناره گیری کند. شرمن آدامز در جریان کار ۶ ساله خود در کاخ سفید، دشمنان زیادی برای خود پیدا کرد. والری جرت، یکی از مشاوران عالی رئیس جمهور فعلی امریکا می‌تواند شخصیتی قابل مقایسه و مشابه با آدامز در بین اطرافیان اوباما باشد. شخصیتی که به دلیل تکبر، بی‌احترامی به قانون‌گذاران و بت سازی از اوباما، به طور گسترده‌ای در کنگره منفور است. یکی از هدف‌های احتمالی دیگر میشل اوباما، همسر رئیس جمهور امریکا است. میشل به خرج گزاف پول مالیات دهندگان امریکایی برای خود، دختران و دوستانش شهرت دارد.

دور دوم ریاست جمهوری ریچارد نیکسون با رسوایی واترگیت همزمان شد. واترگیت در وهله اول نتیجه توطئه سازمان سیا و آژانس‌های اطلاعاتی امریکا بود؛ چیزی که تا حدودی شبیه حادثه بنغازی است. دقیقا مانند ماجرای بنغازی، ورود ماموران سیا و اف‌بی‌آی که اسما برای دولت نیکسون کار می‌کردند، در تابستان قبل از انتخابات رخ داد. انتخاباتی که تعیین می‌کرد نیکسون می‌تواند برای بار دوم رئیس جمهور شود یا خیر. نیکسون ناچار شد در سال ۱۹۷۴ برای فرار از دادگاهی شدن استعفا دهد و شماری از مقامات نیز به زندان رفتند.

از اولیور نورت تا بهار عربی

رسوایی عمده دور دوم ریاست جمهوری رونالد ریگان، ماجرای ایران - کنترا است: یک سری عملیات غیر قانونی به هدایت و رهبری باد مک‌فارلین، جان پویندکستر و اولیور نورت، که همگی مقامات کاخ سفید بودند. این رسوایی نیز عمدتا یک عملیات از سوی سازمان سیا بود. دولت فعلی امریکا در لو رفتن یک سری گزارش‌ها در مورد «سه شنبه‌های ترور» نقش داشته است. بر پایه این گزارش‌ها، اوباما شخصا به ارزیابی اهداف ترور پهپادها و دیگر ابزارهای نظامی امریکایی می‌پردازد. به احتمال بسیار زیاد انتشار این گزارش‌ها اقدامی جهت منحرف کردن توجهات از همکاری گسترده دولت امریکا با القاعده در یمن، لیبی، سوریه، پاکستان و جاهای دیگر است. نقش اولیور نورت در رسوایی ایران - کنترا ممکن است این بار در یک رسوایی در آینده نزدیک سراغ مقاماتی مانند جان برنان، مشاور ضد تروریسم اوباما، تام دانیلون، مدیر شورای امنیت ملی(که به طور گسترده یک فرصت طلب سیاسی دانسته می‌شود) یا مقاماتی مانند سامانتا پاور و مایکل مک‌فال، کسی که برکناری حسنی مبارک، رئیس جمهور سابق مصر را سازماندهی کرد، بیاید. همچنین رابرت فورد، مقام وزارت امور خارجه امریکا که از مکتب جان نگروپونته در جنگ‌های غیرمنظم پیروی می‌کند، ممکن است در دام رسوایی گرفتار شود.

ستاره بی‌بدیل دور دوم ریاست جمهوری بیل کلینتون دوشیزه مونیکا لوینسکی است که دیدارهایش با رئیس جمهور را به دوست خود لیندا تریپ، عضو آژانس اطلاعات ارتش امریکا گزارش داد. تریپ با ژنرال ریچاد سکورد، از شخصیت‌های ماجرای ایران - کنترا همکاری نزدیک داشت و همچنین یکی از شرکای یک شرکت غیرفعال تحت کنترل اولیور نورت بود. طیف وسیعی از لغزش‌های اخلاقی به اوباما نیز نسبت داده شده است. مسئله مهم دیگر این است که دولتی که موفق می‌شود دو بار انتخاب شود، این فرصت را به عوامل متخاصم می‌دهد تا در آن نفوذ کرده و این فرصت را برای آنها فراهم می‌کند تا اطلاعات ویرانگری را کسب کنند. چند جاسوس‌این چنینی اکنون در دولت اوباما مشغول به کار هستند؟

بعد از بنغازی: یک گروه برای به دام انداختن اوباما ممکن است در حال عملیات باشد

کلینتون نیز هدف یک گروه مرتجع و واپس گرا شامل کنت استار، دادستان ویژه، تئودور اولسن، مقام وزارت دادگستری، کلارنس توماس، قاضی دیوان عالی، لارنس سیلبرمن، قاضی دادگاه استیناف، رابرت بورک، قاضی سابق و رابرت بارتلی، دبیر مجله وال استریت قرار گرفت. آیا یک کمیته هماهنگ سازی مشابه نیز امروز در حال کار است؟

تجربه کلینتون به شکل دیگری نیز ممکن است به اوباما ربط داشته باشد. کلینتون مانند اوباما، مخالف برنامه نیودیل بود و تمایل داشت اقدامات ریاضتی را افزایش داده و حقوق نهادینه شده اقتصادی مردم امریکا را کاهش دهد. کلینتون در دور اول ریاست جمهوری خود برنامه «کمک به خانواده‌های دارای کودک وابسته» یا عنصر رفاهی قانون امنیت اجتماعی مصوب ۱۹۳۵ را لغو کرد. بر اساس کتاب جدید استفن گیلون، کلینتون و ارسکین باولز، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید وقت امریکا،(همان مورگان استنلی امروز) قصد داشتند در دور دوم ریاست جمهوری کلینتون حمله جدیدی را علیه قانون امنیت اجتماعی و بیمه درمانی ترتیب دهند. اما زمانی که رسوایی مونیکا لوینسکی منجر به اعلام جرم علیه رئیس جمهور شد، کلینتون ناچار شد که از ترس دموکرات‌های حامی برنامه نیودیل، از برنامه ریاضتی خود دست بکشد.

همچنین این حقیقت را نیز باید در نظر گرفت که نیکسون با اعمال یک سری برنامه‌های ریاضتی و لغو نظام پولی برتن وودز، آسیب پذیری خود را در قبال رسوایی واترگیت افزایش داد. برنامه‌های ریاضتی نیکسون شامل کنترل دستمزد و قیمت بود که تحت عنوان‌های فاز ۱، فاز ۲ و فاز ۳ اجرایی شدند. کاهش استاندارد زندگی مردم امریکا توسط نیکسون و همچنین درگیری‌های وی با انجمن‌های کارگری قطعا از عوامل سهولت کناره گیری وی از مقام ریاست جمهوری بودند. باید به اوباما تذکر داده شود که حمله وی به حقوق و برنامه‌های امنیت اجتماعی ممکن است به طور مرگباری منجر به تضعیف حمایتی شود که وی از سوی اعضای کنگره در قبال رسوایی‌های احتمالی آینده نیاز دارد.

بنابراين، اوباما بايد وابستگي خود را به القاعده به عنوان ابزاري جهت تضعيف اهداف بين المللي خود قطع کرده و همچنين از تلاش بيوقفه خود براي اعمال برنامههاي رياضتي دست بکشد.