افکار نیوز - مجله خانواده موفق با مهدی سلوکی كه به گفته خودش اين روزها نسبت به قبل به خاطر بالا رفتن سنش سر به زير تر شده است به گفتگو نشسته است:


بعضی ها وقتی من را می بینند بعد از سالها می گویند از دیدنت حسابی جا خوردیم! تو قبلاً حسابی پر شور بودی، اما الان خیلی آرام شده ای. به نظرم این موضوع راجع به همه آدمها وجود دارد. خیلی از ما وقتی دوران گذشته مان را مرور کنیم می بینیم تغییر کرده ایم و دیگر مانند قبل رفتار نمی کنیم، ‌ آرام تر شده ایم و روح یاغی گریمان را کنار گذاشته ایم. فکر می کنم این موضوع از محاسن بالا رفتن سن است، ‌ چون سنت که بالا می روی عاقل تر می شوی، روحیه ریسک پذیری ات کمتر می شود، به راحتی تن به خطر نمی دهی و همه چیز را سبک و سنگین می کنی. من نیز در طول این مدت بزرگ تر شده ام و دیگر آن پسر بچه پر شر و شور گذشته نیستم و آرامتر شده ام.

یک استعداد ذاتی

به نظر من هنر چیزی است که در ذات افراد وجود دارد و تنها باید آن را کشف کرد و سپس پرورش داد. بسیاری از انسان ها از نعمت هنر برخوردارند اما چون فرصتی برای کشف و البته پرورش آن به خودشان نمی دهند از این موضوع غافلند.

اصفهان شهر کودکی من

من در شهر اصفهان به دنیا آمدم و درهمین شهر هم بزرگ شدم و مانند بسیاری از اهالی این شهر کودکیم در کنار سی و سه پل و زاینده رود گذشت. شاید زندگی در اصفهان باعثشد من به کارهای هنری به ویژه نقاشی و گرافیک و البته بازیگری علاقمند شوم. در کودکیم مثل اکثر پسر بچه ها حسابی پر شر و شور بودم و از دیوار راست بالا می رفتم. بنده خدا مادرم همیشه دلواپس من بود.

تاب غربت را نیاوردم

مدتی که کمرنگ شده بودم در دبی زندگی می کردم، در آنجا کارهای تجارتی انجام می دادم اما از آنجا که من آدم احساساتی هستم تاب غربت را نیاوردم و به ایران بازگشتم. بااینکه دبی به ایران بسیار نزدیک است اما نمی توانستم در جایی به غیر از کشورم زندگی کنم.

تشویق به جای مخالفت

وقتی با خانواده ام قضیه ورودم را به عرصه بازیگری در میان گذاشتم آنها نه تنها مخالفتی نسبت به این قضیه نداشتند بلکه از آن استقبال هم کردند و خب همین طرز فکر و حمایتشان به جای مخالفت، باعثشد مسیر را راحت و هموارتر طی کنم.

بهتر است هنرپیشه شوی

بالاخره آدم استعداد هر کاری را داشته باشد از همان دوران کودکی می تواند به نوعی آن را کشف کند. من همیشه از مدرسه فراری بودم و به همین خاطر به قول بچه ها هر روز یک جایم درد می گرفت تا به این بهانه قید درس و مشق را بزنم، آنقدر هم نقش هایم را خوب بازی می کردم که هیچکس شک نمی کرد.
در آن زمان نمی دانستم دارم نقش بازی می کنم، اما ظاهراً داشتم تمرین یک تئاتر واقعی را روی صحنه انجام می دادم. در واقع جرقه بازیگر شدنم به وسیله یکی از معلمان زده شد. روزی که باز هم برای رفتن به کلاس درس فیلم بازی کردم و گفتم بدنم درد می کند، او گفت: تو بهتر است بروی هنرپیشه شوی!

رویای خلبانی

مانند اکثر پسر بچه ها در دوران کودکی ام دوست داشتم خلبان شوم، اما بعد از مدتی متوجه شدم خلبانی برای من در حد یک رویاست و بهتر است به جای رویای پرواز به هنر بپردازم.

عشق سرعت

نمی توانم منکر علاقه زیادم به رانندگی شوم. من عاشق سرعتم و خیلی وقت ها که پشت رل قرار می گیرم دلم می خواهد بی اختیار گاز بدهم، اما از آنجایی که گفتم چند سالی می شود که عاقل شده ام، دریافته ام خیابان جایی برای ویراژ دادن نیست. ولی آن زمانی که عاشق سرعت بودم تاوانش را هم با تصادف بدی پس دادم.

در هر حال فکر می کنم آنهایی که مثل من عاشق رانندگی هستند باید در پیست رالی علاقه شان را نشان بدهند و بی خیال خیابان شوند، چون واقعاً در خیابان آن هم در خیابان های تهران که اکثر از استانداردهای لازم برخوردار نیستند تند رانندگی کردن مساوی با تصادف است. در هر حال من رانندگی با موتور و بسیاری از ماشین ها را از رنو گرفته تا… تجربه کرده ام و فکر می کنم هر کدام از آنها لطف خودشان را دارند.

سفری پر رمز و راز

من عاشق سفر کردن هستم چون معتقدم سفر باعثمی شود سری به دنیای ناشناخته ها بزنید و با فرهنگ و آداب مختلف آشنا شوید. به همین خاطر همیشه سعی می کنم سفر را جزو برنامه های زندگی ام قرار دهم، اما بی تردید بهترین سفری که رفتم مربوط به دو سال قبل بود که به مکه مشرف شدم؛ حسی که آن سفر برای من به همراه داشت کم نظیر بود و حتی شبیه به آن را جایی حس نکردم. به نظرم کعبه منبع انرژی بر روی زمین است و زمانی که افراد به آنجا می روند بی اختیار یک قدم به آسمان نزدیک می شوند و آرامشی مضاعف آنها را در بر می گیرد.


من نقاش هستم

من عاشق نقاشی هستم و اگر در دوران جوانی ام از من می پرسیدید قرار است چه کاره شوی می گفتم نقاش! در آن مقطع فکر می کردم حسی که در نقاشی وجود دارد و جادویی که به کمک قلم و بوم می توان ایجاد کرد در چیز دیگری وجود ندارد. مدتها پس از ورودم به عرصه بازیگری هر کس از من می پرسید شغل اولت چیست می گفتم نقاش؛ چرا که بازیگری برای من در اولویت دوم قرار داشت اما رفته رفته آنقدر در این حرفه غرق شدم که متاسفانه دیگر فرصتی برای پرداختن به نقاشی باقی نماند.

به این برادر افتخار می کنم

من عاشق محمد هستم به نظرم او نمونه انسان موفق در زندگی شخصی و البته حرفه ای اش است چرا که توانسته هر دوی آنها را به موازات هم پیش ببرد؛ او یک مجری تواناست و خیلی خوب از پس کاری که به او واگذار کرده اند بر آمده است.


منبع: خانواده موفق/ نيلوفر حجتي