واعظ آشتیانی: برندفروشی که نامش خصوصی سازی نیست

به گزارش افکارنیوز به نقل از فارس، وضعیت موجود ورزش ایران و مشکلات اقتصادی که این روزها خیلی بخشهای ورزش را درگیر خود کرده است، باعث شد پرونده جدیدی را با این محوریت در خبرگزاری فارس آغاز شود.

برای شروع کار سراغ امیر واعظ آشتیانی که دوره‌ای مدیریت باشگاه استقلال را به عهده داشت، رفتیم.

واعظ از آن جمله مدیرانی بود که معتقد است برنامه‌های زیادی داشته اما فضای موجود اجازه اجرای آن را نداده است.

او در حدود یک سال‌ونیم مدیرعامل باشگاه استقلال بود که در این مدت نیز آبی‌پوشان به عنوان قهرمانی لیگ برتر رسیدند.

واعظ این روزها عضو هیئت مدیره باشگاه داماش گیلان است.

گفت‌وگوی خبرگزاری فارس با امیر واعظ‌ آشتیانی در مورد ورزش اقتصادی یا در واقع اقتصاد ورزشی را در زیر می‌خوانید:



* امروز اقتصاد چه نقشی در ورزش دارد؟

اقتصاد در ورزش موضوع جدیدی در ورزش حرفه‌ای امروز دنیا نیست. قریب به ۵۰ سال است که این بحثدر دنیا رواج دارد و هم اینکه در سه دهه گذشته اقتصاد ورزشی به یک مقوله بسیار بااهمیت در ورزش تبدیل شده و در رشته‌های مختلف و حتی در تولید ناخالص ملی کشورها نیز نقشی تعیین‌کننده دارد. ورزش حدود ۶ تا ۷ درصد از تولید ناخالص داخلی کشورها را به خود اختصاص می‌دهد و این اهمیت آن را نشان می‌دهد.

* در کشور ما چطور؟

متاسفانه به این مقوله تاکنون به عنوان صورت جدی و نظام‌یافته توجه نشده، بخشی از این بی‌توجهی‌ها بازمی‌گردد به ساختار فکری ورزش کشور و همچنین عوامل بازدارنده‌ای که در جهت اینکه اقتصاد در ورزش به صورت جدی دنبال نشود‌، ایفای نقش می‌کنند تا ما همچنان در فضای هزینه‌ای در رشته‌های مختلف ورزش کشور سیر کنیم.

* این عوامل بازدارنده چه کسانی هستند؟

این عوامل بازدارنده اصولا برمی‌گردد به افرادی که با نگاه سنتی و متحجرانه به ورزش نگاه می‌کنند و گاها شاهدیم از ادعای عدم حضور غیرورزشی‌ها در ورزش دم می‌زنند و از آن به عنوان یک ابزار یاد می‌کنند و این نشان می‌دهد که این دسته آگاه نیستند که اقتصاد در ورزش امروز دنیا از یک فضای مطلوب برخوردار شده و یکی از پایدارترین اقتصادها در بین رشته‌های مختلف موجود به شمار می‌رود.

* پس معتقدید با حضور غیرورزشی‌ها، به سمت اقتصاد ورزشی حرکت خواهیم کرد؟

می‌خواهم بگویم در دنیا اینگونه نیست که وقتی به سمت اقتصاد ورزشی پیش رفته‌اند، فقط مسائل فنی ملاک باشد. بلکه کارشناسان در عرصه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و در عین حال ورزشی تواما در کنار هم در یک تشکیلات منسجم و سیستماتیک عمل کردند تا توانستند اقتصاد ورزشی‌شان را اثرگذار نشان دهند. چه بسا ما می‌بینیم امروز در دنیا چیزی حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ میلیارد یورو گردش مالی، محصول اقتصاد در ورزش است که در آخرین آمار ۴۰۰ میلیارد یورو گردش مالی اعلام شده و کشورها سهم بازار خودشان را از این رقم برداشته اند. کشورهایی که به صورت حرفه‌ای و نظام‌مند کار می‌کنند سهم بیشتری را به خود اختصاص داده‌اند. به عنوان مثال در فوتبال می‌بینیم رقمی حدود ۳۵ میلیارد یورو گردش مالی هست که باید ارزیابی کنیم اقتصاد ورزشی ما خصوصا در بخش فوتبال چه سهمی از این رقم دارد. باید بر این باور باشیم که حضور تخصص‌های مختلف امروز در ورزش دنیا باعت شده ورزش از پویایی و اهمیتی ویژه برخوردار شده و در کنار اقتصاد در ورزش اشتغال‌زایی قابل‌توجهی شده که در اقتصاد کشورها نقشی محوری دارد. از بابت فعال شدن رشته‌های ورزشی، کارخانجات متعددی در جهت تولید کالاهای مربوط آن رشته‌ها ایجاد شده‌اند که در تولید ناخالص داخلی، اشتغال و همچنین در توسعه و رشد ورزش کشورها تاثیر داشته‌اند. نکته مهم‌تر اینکه در دنیا می‌بینیم اگر پیشرفتی در ورزش حاصل می‌شود مرهون مراتب علمی‌ هم بوده‌ است چون مراکز علمی نقشی سازنده در پویایی و موفقیت و در عین حال ایجاد تکنولوژی جدید در کشورها و مهم‌تر از همه با توجه به رفتار علمی به تاکتیک قابل ملاحظه در رشته‌های مختلف نائل شده است.

* پس ورزش می‌تواند در بعد اقتصادی بسیار اثرگذار باشد؟

علاوه بر بعد اقتصادی، در بعد فرهنگی و سیاسی هم بسیار قابل اهمیت است. امروز کشورهایی که اقتصاد ورزشی را دنبال می‌کنند، مسائل فرهنگی و سیاسی را هم دنبال می‌کنند و به واسطه همین، در معادلات سیاسی هم ایفای نقش می‌کنند، ‌ ورزش تنها عامل در سطح دنیا می‌تواند باشد که موجب وحدت ملت‌ها می‌شود، وقتی در المپیک‌ها که چهار سال یک‌بار برگزار می‌شود، ‌ یا جام جهانی فوتبال که خیلی از جمعیت دنیا از آن دیدن می‌کنند، این یک حرکت فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بزرگ می‌تواند باشد و با فعال شدن اقتصاد در ورزش، اسپانسرها به کمک ورزش می‌آیند و امروز اسپانسرها اقتصاد در ورزش را گسترش داده‌اند. باید بررسی شود و دید از این فضای اقتصادی، ورزش ما چه استفاده‌ای کرده‌ است و نقش ما در بازار جهانی اقتصاد ورزشی چه میزان بوده است.

* خب سهم ما چقدر بوده؟

سهم بسیار ناچیزی داشتیم. کشورهایی که نامی از آنها مطرح نبوده، امروز تلاش می‌کنند سهم بالایی در اقتصاد ورزشی دنیا داشته باشند اما ورزش ما همچنان از بیت‌المال هزینه می‌کند. در اصطلاح ورزش حرفه‌ای داریم اما تنها نکته‌ای که در آن دیده نمی‌شود همین حرفه‌ای‌گری به معنای واقعی است.

* وقتی ورزش ما بودجه خود را کاملا از دولت می‌گیرد، طبیعی است که وامدار دولت باشد و دخالتی که امروز مراجع بین‌المللی روی آن زوم کرده‌اند را شاهد باشیم.

من اشکالی در اینکه دولت در ورزش هزینه کند، نمی‌بینم. البته این اشکال نداشتن زمانی مباح می‌شود که برنامه‌ای هدفمند برای اقتصادی کردن ورزش وجود داشته باشد، اما ما نه هدفمندی داریم و نه نیروهای کارآزموده و همچنان با افراد متحجر و ناآگاه که با واژه اقتصاد ورزش بیگانه هستند و افرادی که با دوره آماتوری فوتبال راه آمده‌اند، جلو می‌رویم و این نشان می‌دهد متولیان ورزش ما برنا‌مه‌ای برای هدفمند کردن اقتصاد ورزشی ندارند و به همین دلیل، جابجایی‌ مدیریتی در فدراسیون‌ها و باشگاه‌ها به وجود می‌آید. این نشان می‌دهد هدفمند نیستیم و اگر هدفمند باشیم و افراد کارآمد را انتخاب کنیم و با برنامه‌ای تدوین شده، افراد را در جاهای مختلف بگماریم که اصولا افراد کارشناس هم هستند، برنامه‌ها خوب پیش می‌رود و دیگر جای نگرانی نیست که چرا دولت هزینه می‌کند. برای گسترش ورزش و عمومی کردن ورزش اجتناب‌ناپذیر است که دولت هزینه کند. ما سالیان سال است که هزینه می‌کنیم در این زمینه ولی هیچ برداشت منطقی و اصولی چه در بخش قهرمانی آنگونه که شایسته است و چه در بعد اقتصادی نداشته‌ایم.

* اما عده‌ای مدعی‌اند در ورزش کار اقتصادی می‌کنند.

افرادی هستند که به دروغ و کذب، مطرح می‌کنند که می‌توانیم در اقتصاد ورزش درآمدزایی ایجاد کنیم. البته ناگفته نماند که اقتصاد ورزشی وابسته مستقیم به اقتصاد کلان کشور است. وقتی اقتصاد بابرنامه و همراه باتعادل نداشته باشید، نمی‌توانید مدعی اقتصاد ورزشی پویا باشید. این دسته یا عوام‌فریبی می‌کنند و یا ناآگاه هستند. من فکر می‌کنم هر دو موضوع صادق است چراکه حضور مسائل اقتصادی در ورزش در درجه اول نیازمند یک بسته حمایتی از طرف دولت است که به واسطه این بسته حمایتی، دولت باید استراتژی خود را روشن کند که به دنبال خصوصی کردن ورزش و استفاده از سرمایه‌های مردمی هست و با چنین برنامه‌ و تفکری باید انتظارش از سرمایه‌گذارها تعریف شده باشد و این انتظار قطعا انتظاری دوطرفه خواهد بود. تا زمانی که تعریف مناسبی برای این اتفاقات نداشته باشیم نمی‌توانیم مدعی باشیم ورزش ما به صورت حرفه‌ای‌تر گام برمی‌دارد، زمانی می‌توانیم بگوییم در ورزش‌مان حرفه‌ای هستیم که در بعد اقتصادی گام اول را برداشته باشیم. درحالیکه پیش از آنکه اقتصادی باشیم، حرفه‌ای شده‌ایم. حرفه‌ای شدن مرحله بعدی است، ابتدا باید فضاهای اقتصادی را در ورزش فراهم کنیم و بعد به سوی حرفه‌ای شدن گام برداریم. ما یک پله زودتر حرکت کرده‌ایم. این نشان می‌ دهد متولیان ورزش این موضوع را خوب درک نکرده‌اند. امروز لیگ در رشته‌های مختلف با وضعیت نامطلوب، با کیفیت پایین و بدون اثربخشی اقتصادی برگزار می‌شود. این نشان می‌دهد ما هنوز معنی حرفه‌ای‌گری و اقتصاد ورزشی را نمی‌دانیم وگرنه اگر می‌دانستیم هیچ‌گاه بی‌محابا به برگزاری لیگ‌های غیرمنطقی نمی‌پرداختیم.



* حضور سرمایه‌گذاران و اسپانسرها در ورزش ما کوتاه مدت است و این‌طور به نظر می‌رسد که رابطه متولیان رشته‌های مختلف با اسپانسرها جاده یک طرفه بوده و از بخش خصوصی فقط انتظار هزینه کردن داشته‌اند.

این نشانه بی‌هدفی است، سرمایه‌گذار نمی‌داند تکلیفش برای ورود به حرفه‌ای‌بودن ورزش چیست. او وقتی به این حوزه ورود پیدا می‌ کند که توجیه اقتصادی برایش داشته باشد و این توجیه اقتصادی موضوع بسیار بااهمیتی است، ولی ما این فضا را نمی‌بینیم. البته من این موضوع را نه تنها به دولت امروز، یا دولت‌های گذشته، حتی به دولت آینده هم یادآور می‌شوم که باید به سمت حضور بخش خصوصی و سرمایه‌گذاری در ورزش حرکت کنند و در این خصوص باید بسته حمایتی داشته باشند تا در حالت بلاتکلیفی نباشیم. مسئولان خصوصی‌سازی مدعی‌اند راه‌آهن را فروخته‌ایم، شما برند را فروخته‌اید، یعنی نام باشگاه را، برندفروشی که نامش خصوصی‌سازی نیست. در مقابل این فروش چه انتظاری از صاحبان این باشگاه دارید و متقابلا صاحبان باشگاه چه توقعی دارند. دولت چه خدماتی قرار است ارائه دهد. آیا به صرف اینکه اگر کسی در ورزش سرمایه‌گذاری کرد از معافیت مالیاتی برخوردار می‌شود، مشکلی را از ما حل می‌کند؟ من فکر می‌کنم مشکل بیشتر در نداشتن برنامه و استراتژی کلان موضوع است و نکته مهم این است که نیروهای کارآمد در این حوزه نداریم. کسانی تربیت نشده‌اند در حوزه ورزش که در مورد اقتصاد در ورزش یا از بهره‌برداری سیاسی و فرهنگی از ورزش به خوبی استفاده کنند.

* پس شما با سیاسی شدن ورزش مخالفتی ندارید؟

اینکه بگوییم ورزش نباید سیاسی شود بزرگترین خطای استراتژیک است. اینکه نباید از آن بهره‌برداری اجتماعی و فرهنگی شود غلط است، چراکه ورزش امروز یک ابزار در جهت تحکیم اتفاقات سیاسی و فرهنگی است. همین المپیک اخیر را ببینید، ‌کشتار مسلمانان میانمار در لابه‌لای اخبار المپیک اوت شد، یا در برگزاری جام‌جهانی ۲۰۱۰ آفریقا اسرائیلی‌ها کشتاری انجام می‌دهند که در اخبار پیچیده جام‌جهانی محو می‌شود. اینها نشان می‌دهد دنیا از ورزش بهره‌برداری ناصواب هم می‌کند.

در حالی که می‌شود از ورزش بهره‌برداری مطلوب سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مناسب داشته باشیم. ورزش امروز، ورزش سه دهه گذشته نیست که صرفا با یک عده مربی، داور و ورزشکار اداره ‌شود، ‌ امروز ورزش بعد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پیدا کرده و باید در آن از نیروهای کارآمد و اثرگذار استفاده کرد تا بتوانیم در عرصه‌های مختلف از آن بهره‌برداری کنیم.

* ناآگاهی از اقتصاد ورزشی روز دنیا باعثشده وقتی صحبت از این مقوله به میان ‌می‌آید برخی تنها تولید پیراهن و فروش آن به هواداران‌شان را کار اقتصادی در ورزش بدانند. آیا واقعا کار اقتصادی در ورزش همین است؟

تاسف می‌خورم برای همین دسته مدیران که فکرشان صرفا در کارت و پیراهن فروشی است. امروز اگر رئال مادرید، بایرن‌مونیخ، منچستریونایتد و دیگر باشگاه های بزرگ دنیا در بورس کشورهای‌شان از اهمیت برخوردارند، صرفا به خاطر باشگاه بودن‌شان نیست، بلکه آنها به خاطر هواداران بی‌شمارشان در داخل و خارج از کشورشان، در زمینه‌های مختلف اقتصادی دارای شرکت‌ها و کمپانی‌های متعدد هستند که با استفاده از لوگو و برند باشگاه فعالیت اقتصادی، بازرگانی و تولیدی می‌کنند و بهره‌های خوبی می‌برند. حالا یکی از موضوعاتش همین پیراهن است که مسئله فرعی درآمدی آنهاست یا بازدید از موزه باشگاه رئال مادرید یا عکس گرفتن با مجسمه بازیکنان‌شان. آنها کارهای تبلیغاتی زیادی انجام می‌دهند. درآمد کلان آنها در بخش‌های فرهنگی و اجتماعی است که ریشه در مسائل اقتصادی دارد. آنها شرکت‌های بزرگ جهانگردی، راه‌سازی و ساختمان‌سازی، سیاحتی و تفریحی راه‌اندازی می‌کنند، در قالب یک شرکت سرمایه‌گذاری اداره می‌شوند. حالا خود باشگاه هم بازیکن تربیت می‌کند و می‌فروشد و از این طریق هم درآمدزایی می‌کند.

متاسفانه در کشور ما هم‌اکنون برخی مدیران هستند که این واژه‌ها را نه می‌دانند و نه آگاهی دارند و حتی آدم‌هایی هستند که کتاب‌هایی را سرقت فرهنگی کرده و دیگران برای‌شان ترجمه می‌کنند و به نام خود، به اسم اقتصاد در ورزش عرضه می‌کنند. اگر با آنها صحبت کنید می‌بینید هیچ آگاهی‌ای در این زمینه ندارند. اینها نشان می‌دهد ما در جهل اقتصادی در بخش ورزش حرکت می‌کنیم. ضمن اینکه افراد و مدیران آگاهی هم در این زمینه داریم اما چون فرصت را به اینها نمی‌دهند، همواره متحجرها، سنتی‌ها و به عبارتی لمپن‌ها بازارگردان فضای موجود هستند چون می‌دانند این فضا مطلوب آنهاست و از این فضا می‌توانند بهره شخصی، گروهی و باندی ببرند و اگر روزی قرار باشد ورزش سمت اقتصادی شدن حرکت کند، صلاحیت‌های مدیریتی و تخصصی افراد ملاک قرار بگیرد، آنها جایگاه‌شان را از دست خواهند داد. متاسفم که اراده‌ای در ورزش کشور برای برخورد با این وضعیت وجود ندارد.





* در این راه مدیری را دیده‌اید که سنت‌شکن باشد؟

تا زمانی که در مجموعه ورزشی کشور تملق و چابلوسی خریدار دارد، نمی‌توان از نیروهای کارآمد استفاده کرد. اگر مبنا این باشد که افراد متملق مورد تفقد باشند مطمئن باشید هیچ اتفاق مثبتی رخ نخواهد داد. مدیران کارآمد هستند اما به دلیل فضای زشت و پلشتی که وجود دارد، امکان حضور این دسته مدیران در ورزش حتی به عنوان مشاور در عرصه های اقتصادی و فرهنگی وجود ندارد.

* خودتان برای اقتصادی کردن باشگاه استقلال طرحی داشتید؟

هیچ‌کسی نمی‌تواند مدعی شود اقتصاد فوتبال یا فلان باشگاه را درست می‌کنم چون این‌ها برمی‌گردد به اقتصاد کلان کشور، کسانی که می‌گویند درست می‌کنیم عوامفریبی می‌کنند یا ناآگاه هستند. مگر می‌شود در اقتصاد کلان یک کشور تزلزل وجود داشته باشد بعد در یک محیط ورزشی درآمدزایی شود؟ موفقیت در اقتصاد یک باشگاه ابتدا به داشتن طرفدار حرفه‌ای است. ما هواخواه داریم و هوادار؛ هواخواه از یک تیم خوشش می‌آید اما یک هوادار تحت هر شرایطی تیمش را دوست دارد و تا جایی که برایش مقدور باشد سعی می‌کند از نظر اقتصادی نیز به تیمش کمک کند. اتفاق جالبی در فوتبال ما در حال رخ دادن است که عده‌ای از مدیران را به انحراف برده است و آن این است که می‌گویند استقلال و پرسپولیس هر کدام ۲۰ یا ۳۰ میلیون هوادار دارند، اگر واقعا هواداران واقعی هستند، اعلام کنند نفری هزار تومان به حساب باشگاه‌ بریزند. قطعا این اتفاق رخ نمی‌دهد. البته استدلالی منطقی هم نیست، این را برای اینکه به نتیجه برسیم که نیازمند رسیدن به فرهنگ هواداری هستیم، ‌ مثال زدم. در عین حال هم برخی فکر می‌کنند حضور این تعداد هوادار در اقتصاد باشگاه تاثیرگذار است. با صراحت می‌گویم این خطاست. که عده‌ای بگویند ما ۲۰ میلیون هوادار داریم و می‌توانیم اقتصاد باشگاه را درست کنیم.

* انتظار مالی داشتن باشگاه‌ها از هواداران درست است؟

نه اصلا، قبل از من، در استقلال این کار را کرده‌اند و بعد از فراخوان وقتی حساب باشگاه را چک کردند، دیدند ۱۲۰ یا ۱۳۰ هزار تومان بیشتر جمع نشد. این نشان می‌دهد این فکر منطقی نیست. به متولیان امر خصوصا مسئولان ورزش و خصوصی‌سازی توصیه می‌کنم اصلا روی ۲۰ یا ۳۰ میلیون هوادارشان حساب نکنند. اگر می‌شد روی آنها حساب کرد پس چرا بازی پرسپولیس و استقلال با هشت هزار تماشاگر برگزار می‌شود؟ البته درست است که باید این موضوع را هم آسیب‌شناسی کرد، که عمده‌ترینش دانش محدود فنی در فوتبال ماست و در عین حال وقتی تماشاگران بازی‌های بزرگ دنیا را نگاه می‌کنند، حتی پای تلویزیون چشم‌شان از تعقیب دویدن بازیکنان عاجز می‌ماند، مقایسه می‌کنند می‌بینند چقدر به لحاظ فنی مشکل داریم و دانش فنی ما چقدر تنزل پیدا کرده که یکی ناشی از عدم به روز شدن دانش مربیان ماست که هیچ سعی و تلاشی هم در این راه نکرده‌ایم. حتی عده‌ای سعی می‌کنند این اتقاق نیفتد چون منفعت‌شان را در بی‌دانشی می‌بینند. در عین حال عده‌ای به عنوان عامل بازدارنده اجازه نداده‌اند این دانش منتقل شود. منفعت این عده در بی‌دانشی و سنتی‌بودن است.

* برای اینکه بحثرا ببندیم، به عنوان سوال آخر می‌پرسم چه کار می‌شود در فوتبال انجام داد که این رشته برای باشگاه‌های‌مان درآمدزا شود؟

فکر میکنم پیش از اینکه یک رشته ورزشی را به سوی اقتصادی شدن سوق دهید، باید در نیروی انسانی آن رشته تحول ایجاد کنید. تا زمانی که نیروهایی سنتی دارید که همه چیز را در محدوده عقل و فکر خود میبینند و اعتقادی به مسائل مدیریتی و برنامهریزی و کار گروهی ندارند، نمیتوانید به سمت اقتصاد ورزش حرکت کنید. ابتدا باید فرهنگ مدیریتی در یک مجموعه را اصلاح کرد. تا این اتفاق رخ ندهد هیچ اتقاق مثبت بعدی رخ نخواهد داد. حتی اگر دولت در این زمینه سیاستگذاری کند، استراتژی مشخص شود و بسته حمایتی هم داشته باشیم، اما اگر در کنارش نیروی کارآمد و اثرگذار نباشد، هیچ تحولی صورت نمیگیرد