به گزارش افکارنیوز به نقل از تابناک ، سلسله کنسرت های همایون شجریان و تک کنسرت سالار عقیلی از فردا (دوشنبه) در حالی آغاز خواهد شد که سوابق ناامیدکننده از احتمال لغو این کنسرت ها در اصفهان و یزد خبر می دهد و بعید نیست مشتاقان شهر هنر و موسیقی از شنیدن آوای سازِ وجود شجریان کوچک بی بهره شوند اما آیا این اتفاق رخ خواهد داد و در صورت وقوع، چه فرجامی برای موسیقی ایران زمین قابل پیش بینی است؟

لغو کنسرت های موسیقی اتفاق تازه ای نیست و به جز لغو کنسرت های پاپ که امکان وقوع بالایی دارد، کنسرت های موسیقی مقامی نیز از گزند لغو در امان نبوده و نیستند. این رویکرد هرچند در تهران سابقه وقوع دارد اما در شهرستان ها، به خصوص برخی شهرهای مذهبی، یک اتفاق کاملاً سابقه مند محسوب می شود و ریسک برگزاری کنسرت در این شهرها بسیار بالا است.

یکی از مهم ترین دلایل لغو این کنسرت ها، تمیز قائل نشدن میانِ موسیقی حلال و غناء است که باعثمی شود حتی موسیقی سنتی اصیل نیز به اشتباه اسباب لهو و لعب تلقی شود و دستگاه های سنگین و گوشه های غنی موسیقی ایران زمین، با تعابیر ناثوابی خارج از دین تلقی شود. متاسفانه مسئولان سیاسی و فرهنگی این شهرها نیز برای عدم درگیری با جریان های معترض به برگزاری چنین برنامه هایی، سکوت پیشه می کنند که حاصل چندان دلچسبی ندارد.

هرچند نظر اکثریت مراجع و مقام معظم رهبری حرمت اصل موسیقی نیست و بر حرمت غنا تاکیده شده و تشخیص نیز بر عهده اهل فن گذاشته شده اما همچنان با کنسرت های موسیقی سنتی توسط برخی تصمیم گیران شهرهای مذهبی همچون منکر برخورد می شود. این اتفاق باعثشده موسیقی حلال نیز هیچ گاه در این شهرها به گوش عاشقان ساز و نوا نرسد که اتفاقی بس غم انگیز است و به واقع گروهی اصل موسیقی حتی از نوع مقامی را دارای حرمت می دانند و شخصاً اجتهاد می کنند.

جریانی دیگر بر روی دستگاه ها و گوشه ها حرف دارند یا نسبت به سازهای به کار رفته در یک کنسرت ان قلت می آورند و به عنوان نمونه دف و تمبک را ساز غنا خوانده و خواستار برگزاری کنسرت بدون این سازها می شوند که عملاً این امر غیرممکن است، چرا که به هر حال خواننده مدت ها با همراهی سازها تمرین کرده و خروج یک یا چند ساز از یک قطعه موسیقی، یا قطعه را از ریتم خواهد انداخت و یا در اتفاقی بدتر، قطعه را به کل تهی خواهد کرد.

برخی دیگر نیز به نوازندگان ایراد می گیرند و من باب مثال حضور نوازندگان زن در یک گروه موسیقی سنتی را موجب حرمت اجرا دانسته و مانع برگزاری کنسرت می شوند؛ اتفاقی که یک بار برای همایون شجریان رخ داد و علی رغم اخذ مجوز همایون و گروه حصار از ارشاد و مرور تک تک شعرها و اجراها توسط ناظران وزارت فرهنگ و ارشاد، در تبریز برگزاری کنسرت را منوط به جایگزینی دو نوازنده زن این گروه شد که در نهایت به دلیل تنگ بودن زمان و عدم امکان هماهنگی سریع دو نوازنده جدید با گروه، کنسرت به کل لغو شد.

حال قرار است کنسرت سالار عقیلی ۵ بهمن ماه در کرج برگزار شود و از سوی دیگر تور کنسرت «آئینه» توسط گروه سیاوش که خوانندگی آن را همایون شجریان و آهنگسازی اش را کیخسرو و سهراب پورناظری برعهده دارند، در ۶ شهر کشورمان از فردا آغاز خواهد شد. نخستین کنسرت ۲۵ و ۲۶ دی در اصفهان برگزار خواهد شد و سپس با یک روز فاصله ۲۸ و ۲۹ دی ماه در رشت برگزار می شود، سپس آمل در دوم و سوم بهمن ماه میزان این گروه خواهد بود و پس از آن، یزد در ۹ و ۱۰ بهمن، بندرعباس در ۱۲ و ۱۳ بهمن و قزوین در ۱۵ و ۱۶ بهمن صحنه هنرنمایی این گروه و شجریان کوچک محسوب می شود.

بخش اول این کنسرت ها، به موسیقی تنبور اختصاص دارد و قطعات «دم، دیوانگی، رندی» براساس اشعار خیام، مولانا و حافظ اجرا شده و بخش دوم این برنامه نیز در فضای موسیقی سنتی ایرانی و در دستگاه نوا است که با اجرای قطعات «نگار»، براساس شعری از مهسا زمانیان، «آیینه ها» براساس شعری از هومن ذکایی، قطعه بی کلام «از عشق» و «افلاک» از مولانا همراه خواهد بود.

هرچند این گروه پیش تر در تهران، اراک و همدان کنسرت هایی داشته اند اما در فضای کنونی بعید نیست برگزاری کنسرت ها در اصفهان یا یزد با مشکلاتی مواجه شود و همان مسائل مطروحه عامل لغو این برنامه نیز گردد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد و مشتاقان موسیقی سنتی در این شهرهای چشم انتظار یک مسافر بمانند و هیچ خبری نشود، قطعاً شرایط برای برگزاری برنامه های موسیقی سنتی در سایر مراکز استان ها دشوارتر خواهد شد.

بنابراین به سود همه نقش آفرینان در ماجراهای اینیچینی است که در این فضا، اجازه داد همچنان زنگ صدای امثال شجریان در شهرهایی چون اصفهان، یزد و مشهد شنیده شد تا به کلی این بساط برچیده نشود و صداهای توانمند و در عین حال متعهد به این آب و خاک از آن سوی آب شنیده نشود. همایون شجریان تنها یک مصداق است؛ اساتید شاخص موسیقی سنتی ایران که برخی شان کم کار شده اند را دریابیم و میدان به ایشان بسپاریم تا وجهه جهانی موسیقی سنتی ایران همچنان حفظ شود و همچون تار به کل از کف نرود.