به گزارش افکارنیوز به نقل از فارس، جان کری به همه شائبهها و گمانهزنیها پایان داد. او که در رقابتهای انتخاباتی سال ۲۰۰۴، از تمایل خود برای دنبال کردن کانالهای پشت پرده و همچنین راههای علنی به منظور ارتباط با دولت ایران سخن به میان آورده بود و حتی جورج بوش را تحت فشار قرار داده بود تا دیپلماسی فعالتری برای نزدیکی به ایران در پیش بگیرد، طی این سالها همه را به اشتباه انداخته بود.


برای شنیدن پادکست اینجا کلیک کنید

او حتی یک سال و نیم پیش در گفت‌وگو با فرید زکریا در برنامه «جی‌پی‌اس» که از شبکه «سی‌ان‌ان» پخش می‌شد، گفته بود: «برای من و اکثر جامعه اطلاعاتی و افرادی که از آنجا و جاهای دیگر گزارش می‌کنند، این امر آشکار است که نظام ایران فردا یا در آینده نزدیک سقوط نخواهد کرد. بنابراین مجبور هستیم تا برای تعامل و برخی مذاکرات تلاش کنیم».


کری حتی به بیان این جملات بسنده نکرده و نقشه راهی برای تعامل با ایران ترسیم کرده بود. او برای تشریح این نقشه راه گفته بود: ‌» راه تعامل با ایران از افغانستان می‌گذرد. از افغانستان با ایران شروع می‌کنیم و بقیه مسائل را هم از همان جا ادامه می‌دهیم».


همین اظهارنظرها کافی بود تا اکثر کارشناسان و ناظران بین‌المللی، پس از مطرح شدن نام او به عنوان گزینه اوباما برای تصدی پست وزیر خارجی آمریکا، از احتمال بروز تغییر در روابط آمریکا با ایران سخن به میان آوردند و این گمانه را مطرح کنند که روزنه امیدی برای بهبود روابط واشنگتن و تهران گشوده شده است.


اما واقعیت ماجرا چیز دیگری است. تردیدی نیست، وزیر خارجه در تنظیم جهت‌گیری‌های کلان سیاست خارجی همه کشورها از نقش و جایگاه وی‍‍ژه و پراهمیتی برخوردار است، اما وزرای خارجه هیچ‌گاه نقش تمام‌کننده را در هیچ کشوری، به‌خصوص آمریکا نداشته‌اند. به عنوان مثال، تشکیلات شورای امنیت ملی آمریکا و وزارت دفاع این کشور در حوزه سیاست خارجی و روابط بین‌الملل، بسیار تاثیرگذار و تعیین‌کننده هستند.


مافوق این دستگاه‌ها، رئیس جمهور آمریکا قرار دارد که در تعامل با مشاوران و وزرا، از جمله وزیر خارجه، جهت‌گیری‌ها یا تاکتیک دولت در حوزه سیاست خارجی را تعیین و ابلاغ می‌کند. به همین خاطر، رفت‌وآمدهای سیاستمداران در دستگاه‌های کوچکتر به آن اندازه اهمیت ندارد که دوستی‌ها را به دشمنی و بالعکس دشمنی را به دوستی بدل کند.


به همین دلیل، اگر فردی با دیدگاه خاصی در راس دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی آمریکا قرار گیرد، نمی‌تواند تحول اساسی در روابط و مناسبات آمریکا با سایر کشورها ایجاد کند.


از سوی دیگر، سیاستمداران آمریکایی در مقامی غیر از اجرا عموما دست بازتری برای اظهارنظر و موضع‌گیری در قبال مسائل مختلف، به‌خصوص در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی، دارند، اما این به آن معنا نیست که همان فرد در مقام اجرا و ورود به کابینه می‌تواند همان مواضع پیشین خود را پیگیری کند، چراکه آن‌ها به ناچار تحت‌ تاثیر الزامات سازمانی و تشکیلاتی، در مقام عمل، باید موضع خود را اصلاح کنند یا به طور کلی تغییر دهند.


شاهد این مدعا، اظهارات جان کری در جلسه استماع کمیته روابط خارجی سناست. او در این نشست همه امیدها را ناامید کرد. کری در حضور نمایندگان سنا با اشاره به اینکه «رئیس‌جمهوری آمریکا این را روشن کرده که ما هر کاری لازم باشد، انجام می‌دهیم تا ایران را از تولید سلاح هسته‌ای باز داریم»، تلویحا بیان کرد، «کماکان حرف، حرفِ اوباماست».


جان کری در نطق خود گفت: «یک بار دیگر امروز تکرار می‌کنم، سیاست ما مهار ایران نیست، سیاست ما بازداشتن ایران(از تولید سلاح هسته‌ای) است. زمان برای تلاش‌های ما جهت حصول اطمینان از پیروی مسئولانه ایران(از قوانین‌ بین‌المللی) در حال سپری شدن است».


او نیز مانند سلف خود، هیلاری کلینتون، بر این باور است ایران باید مسالمت‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای خود را از طریق موافقت با بازرسی‌های سرزده به اثبات برساند. کری حتی تاکید کرده، به سیاست «چماق و هویج» یا همان «تحریم و مذاکره» که رویکرد باراک اوباماست، پایبند خواهد بود.


البته نباید دور از خاطر داشت، همان زمان که کری داعیه لزوم مذاکره و تعامل با ایران را بر زبان داشت، در عمل و در مقام رییس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا نه‌تنها با هیچ ‌یک از طرح‌ها و لوایح تحریمی علیه جمهوری اسلامی ایران مخالفت نکرد، بلکه به منظور تصویب و اعمال این فشارها علیه ایران با همه موافقان تحریم، ‌ همراهی کافی و وافی داشت.


اینکه او در برههای در مواضع اعلامی خود، ایران را صاحب حق برای در اختیار داشتن برنامه هستهای معرفی کرده، نباید منجر به بروز این تعبیر غلط شود که جان کری با سایر سیاستمداران آمریکایی تفاوت دارد و این تفاوت میتواند به باز شدن گره کور مسئله هستهای ایران و یا بهبود روابط تهران و واشنگتن بعد از سی و چند سال تنش شود