به گزارش افکارنیوز، زن و شوهری در نهم شهریورماه سال ۹۱، با مراجعه به کلانتری ۱۵۰ تهرانسر به مأموران اعلام کردند که دخترشان به نام «مرجان»(۳۵ ساله) روزگذشته از خانه خارج و دیگر بازنگشته است که با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع «فقدان افراد» و به دستور شعبه پنجم دادیاری دادسرای امور جنایی تهران، پرونده جهت رسیدگی تخصصی در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت که با ارجاع پرونده به اداره یازدهم پلیس آگاهی، کارآگاهان در تحقیقاتشان اطلاع پیدا کردند که فقدانی از چند سال پیش با جوانی به نام «یاسر»(۳۲ ساله) آشنا شده و بنا بر اظهارات دوستان وی به آنها عنوان داشته که قصد ازدواج با یاسر را دارد که با شناسایی یاسر به عنوان نزدیک‌ترین فرد به فقدانی، یاسر در چندین نوبت به اداره یازدهم دعوت اما در تحقیقات اولیه منکر هرگونه اطلاع از سرنوشت فقدانی شد!!.

یاسر در پاسخ به سؤال کارآگاهان در مورد نحوه آشنایی خود با فقدانی نیز به کارآگاهان گفت: حدود چهار سال پیش، در اتوبان شهید ستاری در حال تردد بودم که متوجه شدم یک دستگاه خودرو ۲۰۶ و به رانندگی یک خانم جوان دچار نقص فنی شده است؛ با توجه به آشنایی به مکانیکی ماشین، به قصد کمک توقف کرده و پس از گذشت حدودا یک ساعت موفق به برطرف کردن نقص فنی خودرو ۲۰۶ شدم؛ از آن زمان بود که آشنایی من و مرجان آغاز و بتدریج بیشتر شد بگونه‌ای که پس از گذشت مدتی، پدر و مادر مرجان نیز در جریان آشنایی من با دخترشان قرار گرفتند.

تحقیقات پلیسی برای بررسی صحت اظهارات یاسر در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت؛ با توجه به اقدامات پلیسی گسترده صورت گرفته و نهایتا استخراج برخی تناقضات از اظهارات یاسر در طی چندین نوبت تحقیقات، هماهنگی‌های قضایی انجام و سرانجام وی دستگیر شد.

یاسر پس از دستگیری و در تحقیقات اولیه، همچنان منکرِ اطلاع از سرنوشت مرجان شد؛ اما زمانی که با دلایل غیر قابل انکار از سوی کارآگاهان روبرو شد، لب به بیان حقیقت گشود و در اظهارات اولیه مدعی شد که مرجان در چندین نوبت پیشنهاد ازدواج آن دو را مطرح کرده، اما او مخالف این ازدواج بوده و یاسر در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: به همراه مرجان به سمت جاده چالوس رفتیم؛ در حدود ۲۰ کیلومتر پس از شهر کرج، مرجان مجددا پیشنهادش درباره ازدواج را مطرح و من نیز همچون دفعات گذشته دلایل خود مبنی بر سن بیشتر وی و … را به عنوان دلایل مخالفت خود با پیبشنهاد ازدواج مطرح کردم، زمانی که با اصرار مرجان روبرو شدم، این بار مخالفت خود را بگونه‌ای نشان دادم تا مرجان همه چیز را درباره ازدواجمان تمام شده بداند.

یاسر در خصوص نحوه مرگ مرجان، به کارآگاهان گفت: پس از طی مسافتی کوتاه، مرجان از من درخواست توقف ماشین را کرد و من نیز در کنار جاده توقف کردم اما ناگهان وی خود را از بالای دره به پایین پرتاب کرد!؛ بسیار ترسیده بودم و هوا نیز تاریک شده بود؛ کاری از دستم بر نمی آمد؛ تصمیم گرفتم تا به تهران برگشته و در این باره با کسی صحبت نکنم؛ اما سرانجام دستگیر شدم.

با توجه به اعترافات یاسر، کارآگاهان به اوایل جاده چالوس در نزدیکی سد امیرکبیر مراجعه و در بررسی‌های میدانی اطلاع پیدا کردند که جسد فقدانی در حاشیه رودخانه و توسط اهالی روستای «خوزنکلا» کشف و به کلانتری روستا اطلاع داده شده است.

سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، در ادامه اعلام این خبر با اشاره به شناسایی جسد از سوی خانواده فقدانی، گفت: با توجه به کشف جسدِ فقدانی و همچنین اظهارات متهم پرونده مبنی بر عدم ارتکاب جنایت، پرونده با موضوع فوت مشکوک تشکیل و متهم جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است.