به گزارشافکارنیوز،۲۰سال جدال برای زندگی برای زنی که متهم بود یکی از اقوام شوهرش را به قتل رسانده سرانجام نتیجه داد و فاطمه مطیع قدیمیترین زن زندانی متهم به قتل منتظر آخرین امضای قاضی رسیدگیکننده به پروندهاش است تا یکبار دیگر به خانه خودش بازگردد.
۲۰ سال انتظار آزادی برای تو چطور بود؟
خیلی تلخ. هرچقدر بگویم متوجه نمیشوید. هر لحظهاش مرگ بود.
چه روزهایی برایت سختتر از بقیه بود؟
همه روزهای زندان سخت است اما امان از روزهای اعدام. انگار طناب را دور گردن من میانداختند.
آنطور که وکیلت گفت احتمالا چند روز دیگر آزاد میشوی خودت را برای آزادی آماده کردهای؟
اصلا باورم نمیشود. ترجیح میدهم به آزادی فکر نکنم چون میترسم اتفاقی بیفتد و دوباره من را نگهدارند. خیلی عصبی هستم باورم نمیشود. امیدوارم واقعا آزاد شوم.
برنامهای برای آیندهات داری؟
در ۶۲سالگی چه برنامهای میتوانم داشته باشم. ۲۰سال است که بیگناه در زندان هستم. بچههایم نابود شدند برای مادر چه عذابی بدتر از اینکه خانوادهاش از هم بپاشد. نمیتوانم به آینده امیدوار باشم. در این سن باید گوشهای منتظر مرگ باشم. در این سالها جسموروحم هر دو باهم از بین رفت. دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم.
یعنی برایت مهم نبود اعدام شوی؟
چرا برایم خیلی مهم بود من هنوز هم از اعدام میترسم. با این حال آنچه برایم از زنده ماندن بیشتر اهمیت داشت این بود که ثابت کنم بیگناه هستم.
بههمین دلیل هم رضایت اولیایدم را قبول نکردی؟
بله به همین دلیل بود. من کسی را نکشتم رضایت هم نمیخواهم پولی هم برای پرداخت دیه ندارم. وکیلم دلیل آورد که من این کار را نکردهام. اگر قاتل بودم ۱۵بار به پروندهام رسیدگی نمیشد. من عمرم را در زندان گذراندم. پولی هم ندارم تنها چیزی که دارم آبرویم است خدا را شکر که آبرویم نریخت و انگ قاتل بودن بر پیشانیم نچسبید.
قبلا گفته بودی در زندان خودکشی کردهای تو که برای زندگیات میجنگیدی چرا این کار را کردی؟
من ۱۷بار در زندان خودکشی کردم آنقدر که خسته شدم. آنقدر که به من سخت میگذشت. تحمل زندان خیلی سخت است. گاهی آنچنان از زندگی سیر میشدم که دلم میخواست بمیرم و خودکشی میکردم. اما وقتی نجاتم میدادند از کارم پشیمان میشدم و دلم میخواست زنده بمانم.
وقتی از زندان آزاد شدی دلت میخواهد اولینکسی را که ببینی چه کسی باشد؟
بچههایم. دلم میخواهد آنها را ببینم. به خانه بروم. خانهام را تمیز و وسایلش را نگاه کنم. جارو کنم. ظرف بشویم و غذا درست کنم سفره پهن کنم و به اتفاق بقیه دور هم بنشینیم و غذا بخوریم.
تو ۲۰سال در زندان بودی و از آنجا خاطرات زیادی داری. دلت برای زندان تنگ نمیشود؟
هیچکس دلش برای زندان تنگ نمیشود. هیچکس دوست ندارد برگردد. ۲۰ سال عمرم را در زندان گذراندم اما احساس نکردم زندان خانهام شده است. از اینجا بدم میآید. من چند نسل زندانی دیدم. خیلیها مثل بچههای خودم شدند و به من میگویند مامان فاطی. شاید این قشنگترین جملهای است که در زندان شنیدم و فراموش نمیکنم. وقتی از زندان بیرون آمدم دلم نمیخواهد به هیچچیز فکر کنم. ولی هر روز دعا میکنم زندانیان آزاد شوند حتی یک ساعت تحمل کردنش هم سخت است.
شناسه خبر:
۲۵۹۳۳۶
اولین مصاحبه قدیمی ترین زن زندانی ایران
چرا برایم خیلی مهم بود من هنوز هم از اعدام میترسم. با این حال آنچه برایم از زنده ماندن بیشتر اهمیت داشت این بود که ثابت کنم بیگناه هستم.
۰