خيلي‌ها دوست دارند نيامدن خسرو به استقلال را به رابطه قديمي‌اش با پرويز مظلومي ربط دهند اما آيا واقعيت اين است؟ پاسخ منفي است. پرويز مظلومي نه تنها با خسرو مشكلي نداشت بلكه به عنوان يك استاد قديمي كه نقش پررنگي در ظهور و معرفي حيدري به فوتبال ايران داشته است سخت كوشيد تا خسرو را به تهران بياورد اما مساله خسرو اين نبود كه كوشش‌هاي مظلومي در اين رابطه موثر واقع شود بلكه مساله خسرو شبيه به مورد ديگراني بود كه به استقلال پشت كردند و رفتند به خيال آنكه بزرگي استقلال از آنهاست اما نبود و نيست. در عجبم كه چرا اين مهم اينقدر در تاريخ تكرار مي‌شود اما دوباره و چند باره تكرار مي‌شود و درس عبرت نيست كه نيست. سپاهان باشگاه بزرگ و محترمي است اما خسرو خود نيك مي‌داند كه متعقل به آن باشگاه نبوده و نيست و آنچه از او يك بازيكن محبوب در فوتبال ايران ساخت استقلال و بزرگي‌اش بود كه آن بزرگي را به حيدري وام داد و حالا بايد از پنجشنبه به بعد آرام آرام اقساط وام را برگرداند و هرچه زمان جلوتر برود و خسرو محبوبيتش را هم بيشتر باز پس مي‌دهد و دست آخر هيچ! مهمترين سوال اين است: چرا حالا خسرو؟ البته كه اختيار عمل خويش خسروان دانند اما كاش خسرو مي‌آمد و اول پاي ميز مذاكره با استقلال مي‌نشست پس از آن تصميم مي‌گرفت نه اينكه ده رو تلفنش را از دسترس خارج كند و پس از آن باز بدون مذاكره سر از نصف جهان درآورد. كاش خسرو از رو در رو شدن با مسئولان استقلال نمي‌ترسيد، ترس او البته كه از مسئولان استقلال نبود بلكه ترس او از هواداراني بود كه از روز جمعه در كوچه و بازار و كوي و برزن وي را مي‌بينند و به چشمهايش خيره مي‌شوند و با همان چشم‌ها از او مي‌پرسند چرا حالا؟ به خاطر ضربه زدن به استقلال؟ مي‌پرسند چرا خسرو؟ چرا رفتن به سپاهانت را مخفي كردي؟ چرا تمايل خودت را در كوچه و پس كوچه‌‌هاي سكوت قايم كردي؟ چرا؟ آيا نيت تو اين بود كه طي همين ده روز همان يكي، دو راست پاي باقي مانده در آخرين روزهاي نقل و انتقالات هم قراردادهايشان را با ديگر تيم‌ها ببندند و بعد تو بروي؟ آيا نيت تو اين بود كه استقلال دستش در پوست گردو بماند؟ نه! پاسخ اين سوال‌ها از جانب هواداران خسرو اين نيست و يا حداقل اينكه اين پاسخ «شيرين» نيست! قصه خسرو و شيرين را لابد بايد لابه‌‌لاي كتاب‌هاي قديمي پيدا كنيم چرا كه امروز حتي عشق هم خريداري مي‌شود و بر سر آن چك و چانه هم مي‌زنند! حالا اگر خسروي قديمي نباشي چوب حراج مي‌زنند و شيرينت را هم با خود مي‌برند! اگر لازم باشد از يك ميليارد هم عبور مي‌كنند. عبور از يك ميليارد به جاي خود اما نكته و سوال اصلي براي هواداران اينجاست: چرا حالا خسرو؟ چرا حالا كه استقلال اين همه به پاي فرزند خودش ايستاد و با هيچكس مذاكره نكرد؟ طي همين ده روز گذشته بسيار بودند بازيكناني كه التماس مي‌كردند به استقلال بزرگ بيايند و فرصت «خسرو» شدن داشته باشند و آن حضور برايشان بسيار «شيرين» بود ا ما استقلال به پاي فرزند خويش ايستاد و به آنها «نه» گفت. چرا كه مطمئن بود خسرو حيدري‌اش نمي‌تواند به آن همه لطف و محبت اين مردم پشت كند. حتي اگر به فرض از يك ميليارد هم عبور كنند و كوهي از پول به پايش بريزند! بدتر از همه البته اين نبود بلكه آن بود كه خسرو نگفت نمي‌آيم! كه كاش ده روز قبل گفته بود تا استقلال خسروي ديگري را پيدا مي‌كرد و طعم شيرينش را مي‌چشيد همانطور كه همين خسرو دو سال پيش توسط همين فتح‌اله‌زاده به استقلال آمد و به كام هواداران «شيرين» شد. به هر حال زمستان مي‌گذرد و روسياهي به زغال مي‌ماند. روابط عمومي باشگاه فرهنگي ورزشي استقلال