مجری محبوب از روزهای سربازی‌اش می‌گوید

به گزارش افکارنیوز، علی ضیاء یکی از پدیده های تلویزیون است که کار خود را با برنامه «گزینه جوان» شبکه ۳ آغاز کرد. او خیلی زود پله های موفقیت را طی کرد و با برنامه «نیمروز» ثابت کرد که در حوزه اجرای تلویزیونی حرف های زیادی برای گفتن دارد. اما این پایان کار نبود و سید علی در ادامه برنامه «ماه عسل» و ویژه برنامه سال تحویل شبکه سه سیما را هم اجرا کرد و نام خود را به عنوان یکی از سه مجری برتر تلویزیون سر زبان ها انداخت. او حالا و بعد حدود دو ماه استراحت، یک بار دیگر با برنامه «ویتامین ۳ن به تلویزیون بازگشته است. برنامه ای که پیش از این هم با اجرای ضیاء به صورت زنده از شبکه سه پخش می شد و حالا با تغییر ساختاری که در آن اتفاق افتاده، یک بار دیگر روی آنتن شبکه جوان می رود. آقای ضیاء اما این روزها فضای جدید را هم در زندگی خود تجربه می کند. او این روزها در حال سپری کردن خدمت سربازی است و صبح ها بعد از اجرای «ویتامین ۳» به محل خدمت خود می رود تا وظایف محوله خود را انجام دهد. او در مدت غیبت تلویزیونی اش کمتر با رسانه ها به گفتگو پرداخته و ترجیح داده بود در سکوت به کارهای روزمره اش رسیدگی کند. بعد از خواندن این مقدمه کوتاه شما را دعوت می کنیم به خواندن مصاحبه خواندنی و متفاوت علی ضیاء.

از آخرین قسمت «ویتامین ۳» تا امروز بیش از دو ماه می گذرد، در این مدت کجا بودی؟


در این مدت درگیر کارهای مربوط به سربازی ام بودم. واقعیتش این است که از ابتدا ما قرار برای برگشتن با «ویتامین ۳» نداشتیم و قرار بود با یک برنامه جدید، با ماهیتی جدید بازگردیم. اما تماس های مردم آنقدر زیاد بود که شبکه پیشنهاد داد در روزهایی که «ویتامین ۳» روی آنتن نیست، در همان ساعت گزیده هایی از این برنامه روی آنتن برود.

این یعنی برنامه دیده شده؟


این موضوع برایم یک مقدار عجیب بود، چون خیلی ها ممکن است بگویند زمان پخش این برنامه، ساعت خوبی نیست اما صادقانه می گویم مردم که در خیابان من را می دیدند بیشتر به اسم مجری برنامه «ویتامین ۳» می شناختند تا برنامه های دیگری که اجرا کرده ام. فکر می کنم همین موضوع نشان دهنده این است که ویتامین ۳ توانسته جای خود را به خوبی بین مخاطبین باز کند. ما(گروه سازنده برنامه) کاری انجام دادیم که مردم برای دیدن برنامه مان ساعت کوک کردند تا از خواب بیدار شوند و «ویتامین ۳» را تماشا کنند. فکر می کنم این یک اتفاق بی نظیر است. یک برنامه تلویزیونی که شب پخش می شود و همه مردم پای تلویزیون هستند و آن را نگاه می کنند، از نظر من برنامه موفقی نیست. برنامه از نظر من زمانی موفق است که مردم برای دیدن آن از استراحت شان بگذرند و برای تماشای آن وقت بگذارند. در این مدت من از خیلی ها شنیدم که می گفتند به خاطر تماشای برنامه شما دیر به سر کار یا مدرسه مان می رسیدیم و… فکر می کنم این اتفاق فوق العاده و منحصر به فرد در بین برنامه های صبحگاهی بود.

پیش از این قرار بود سری جدید «ویتامین ۳» از اول شهریور روی آنتن برود، درسته؟


قرار ما این بود از اول شهریور تا ۳۱ شهریور با اسم «ویتامین ۳» برنامه را ادامه دهیم اما پیش بینی ما این بود که طرح برنامه را به طور کلی تغییر دهیم و از ساعت ۹ هم مهمان خانه های مردم شویم و بعد از این یک ماه هم به طور کلی برنامه را به پایان برسانیم. در نهایت تهیه کننده برنامه و مدیران شبکه به این نتیجه رسیدند که برنامه از اول مهر آغاز شود. این در حالی بود که همه کارهای برنامه برای شروع کار از اول شهریور آماده بود و فکر می کنم مدیران شبکه این طور صلاح دیدند که برنامه از اول پاییز آغاز شود.

وقتی «ویتامین ۳» از ابتدای شهریور آغاز نشد، یکی از رسانه ها نوشت علی ضیاء از مدیران شبکه سه دلخور است و نمی خواهد جلوی دوربین این شبکه حاضر شود.

این موضوع از اساس واقعیت ندارد چون شبکه سه شبکه مطبوع من است. من کارم را از این شبکه آغاز کردم و نسبت به آن تعصب دارم. هیچ وقت هیچ مشکلی بین من و مدیران شبکه وجود نداشته و انشاءالله در آینده هم وجود نخواهد داشت و تمام اتفاقاتی که بین ما افتاده دوستانه و پر از صمیمیت بوده است. اصلاً چرا باید از مدیران دلخور باشم؟

بعضی ها می گویند چون اجرای «ماه عسل» امسال به تو سپرده نشد از مدیران شبکه دلخوری…


چنین موضوعی صحبت ندارد من برنامه خودم را دارم و خیلی خوشحالم که توانسته ام در تایمی مثل ۷ صبح، به همراه یک تیم خوب برنامه ای بسازیم که سر زبان های مردم است. این موضوع اتفاق کمی نیست. شما باید خیلی تلاش کنید که مردم شما را ببینند و در مرحله بعد باید کاری کنید که سطح توقع و نگاه مردم افزایش پیدا کند. «ویتامین ۳» سطح توقع مردم را افزایش داد.

یعنی شما مردم را با سلیقه خودتان همراه کردید؟


نه، در واقع ما سلیقه مردم را گرفتیم و سعی کردیم آن را ارتقاء دهیم. ما نشان دادیم که برنامه صبحگاهی تلویزیون این پتانسیل را دارد که مطبوعات و خبرگزاری ها به آن بپردازند و در موردش بنویسند. ما ثابت کردیم برنامه های صبحگاهی می توانند بخشی از مردم را که اهل سحرخیزی نیستند هم پای تلویزیون بکشاند و…

اما بخشی از این اتفاقات به خاطر اسم علی ضیاء بود، قبول داری؟


من فکر می کنم مجموعه کسانی که در تیم «ویتامین ۳» فعالیت می کنند، در کار خود آدم های شناخته شده ای هستند. علی زاهدی تهیه کننده ای است که وقتی اسمش پای کار باشد، تعداد زیادی بیننده به برنامه اضافه می شود. افشین حسین خانی هم همین طور! من کمترین سهم را در این مسیر دارم و این تیم خوب برنامه است که باعثموفقیت آن شده است.

به نظر می رسد شبکه هر جا(مثل برنامه عید و…) مجری خوب کم می آورد، از تو استفاده می کند، ‌ این اتفاق خوبی است؟


من در این مورد باهات موافق نیستم. در مورد برنامه عید باید بگویم که ما طرح داده بودیم. حتی یک بار این شائبه پیش آمد و حس کردم من گزینه ای هستم در کنار گزینه های دیگر که همان موقع این موضوع را با آقای زین العابدین در میان گذاشتم و ایشان هم گفتند شما گزینه اول ما بودی! در مورد برنامه صبحگاهی هم شبکه از ما خواست که این کار را انجام دهیم. من بارها گفته ام که شخصاً حس می کردم مخاطبین این برنامه به واسطه این که ساعت پخش خوبی ندارد، کم هستند و ترجیح ام این بود که آن را اجرا نکنم اما آقای زاهدی به من گفتند ما یک بار نشان داده ایم تایم ظهر گاهی می تواند برای برنامه سازی، زمان خوبی باشد، بیا نشان دهیم ساعت ۷ صبح هم می توان برنامه خوب ساخت. این صحبت باعثشد انگیزه زیادی برای این برنامه پیدا کنم. به هر حال شبکه سه سال ها برنامه های مختلف صبحگاهی را تجربه کرده بود اما «ویتامین ۳» آمد و اتفاقات خوبی برای آن افتاد! این نشان دهنده کمبود مجری نیست چون خیلی از مجری های مطرح امروز هم در برنامه های صبحگاهی مختلف حضور داشته اند. فکر می کنم طرح خوب «ویتامین ۳» باعثشد به موفقیت برسد. من سعی می کنم همیشه برنامه را شروع کنم که برنامه خودم باشد. من هم مثل همه مجری ها پیشنهادات زیادی برای اجرا در برنامه های مختلف داشته ام اما روند کاری ام نشان می دهد من برنامه ای را اجرا می کنم که جای خودم باشد و سعی می کنم در آن جایگاه کار خوبی ارائه دهم.

در سری قبلی «ویتامین ۳» بعضی ها می گفتند علی ضیاء انتقاداتی را نسبت به برخی مسئولین بیان می کند که اگر کس دیگری جای او باشد، معلوم نیست چه اتفاقی برایش می افتد. تو لابی خاصی در تلویزیون داری که می توانی با وزیر مسکن، کفاشیان و… شوخی کنی؟


همیشه گفته ام که اجداد طاهرینم پارتی های من هستند. فکر می کنم بازی با خط قرمزها یک مقدار نیازمند هوش است. شوخی با آدم ها هم نیازمند هوش بالایی است. ما با هوشمندی شوخی هایی را مطرح می کردیم که مجری های دیگر هم آنها را عنوان کرده بودند اما طوری آن شوخی را بیان می کردند که ممکن بود برایشان عواقبی داشته باشد. البته مدیر شبکه و آقای زاهدی به خاطر این انتقادات و شوخی ها خیلی تحت فشار بودند اما خودشان پای بخش خبر برنامه ایستادند. در نهایت فکر می کنم برای بیان انتقادات باید باهوش عمل کرد. قطعاً بیان انتقاد به شکل صحیح و راه درست، به کسی آسیب نمی رساند اما اگر انتقاد درست بیان نشود و لحن طرح آن بد باشد قطعاً می تواند در هر رسانه ای منجر به آسیب شود. در هر صورت هر رسانه ای معیارهای خاص خود را دارد و براساس یک سری از موازین کارش را پیش می برد.

«ضیانا» اتفاقی است که این روزها در سری جدید «ویتامین ۳» می بینیم. این ایده از کجا آمد؟


من معتقدم برنامه ای خوب است که بتواند مدام خودش را به روز کند. ما در این مدت به دنبال یک طرح جدید بودیم و در نهایت به طرح ضیانا رسیدیم و در نهایت با یک همفکری دسته جمعی به این طرح رسیدیم.

اینکه بخش زیادی از برنامه به خبرخوانی اختصاص داده شود، کلیت برنامه را کسل کننده و خشک نمی کند؟


نوع بیان خبرها به شکلی است که برای مخاطب جذابیت دارد. مثلاً یکی از خبرهای فرهنگی ما این است که فلان مسافرخانه در شهریار است که بیش از ۵۰ درصد از فیلم ها که نیاز به مسافرخانه داشته اند، از اتاق های این مسافرخانه استفاده کرده اند. از طرفی باید به این موضوع هم توجه داشت که حدود ۳۰ دقیقه از برنامه به خواندن خبرها اختصاص داده می شود و بخش اصلی برنامه یک گفتگوی شیرین با مهمان برنامه است و حدود ۱۵ دقیقه هم کارشناسان برنامه در موارد مختلف صحبت می کنند. که البته صحبت های کارشناسان هم مثل بقیه برنامه ها نیست و در مورد مباحثمختلف و نو صحبت می کنند.

پخش «ویتامین ۳» تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد؟


طرح ما برای ۳ ماه پاییز پیش بینی شده و انشاءالله بعد از پایان فصل پاییز با این برنامه خداحافظی خواهیم کرد.

مهدی مقدم بعد از مدت ها به تلویزیون آمده و تیتراژ «ویتامین ۳» را می خواند. چی شد که به مهدی رسیدی؟


دو سال پیش هم با مهدی برای تیتراژ برنامه ای که هیچ وقت ساخته نشد صحبت کرده بودیم و با هم از آن زمان در ارتباط بودیم. مهدی مقدم هنرمند پرطرفداری است که خوشبختانه موفق شدیم مجوزهای لازم حضور او در تیتراژ برنامه را با لطف دوستان مان در دفتر موسیقی سازمان صدا و سیما دریافت کنیم. بدون اغراق می گویم که حدود ۸ ملودی را روی این ترانه امتحان کردیم و در نهایت با همکاری مهدی مقدم به بهترین نتیجه رسیدیم. این موضوع نشان می دهد که من و علی زاهدی برای تیتراژ برنامه اهمیت خاصی قائلیم و برایش وقت می گذاریم تا کار قابل قبولی به دست مخاطب برسد.

تیتراژ پایان هم به مهدی مقدم سپرده شد…


تیتراژ پایانی برنامه آهنگ دو صدایی مهدی مقدم و مهدی شکوهی است. فکر می کنم اینکه یک خواننده در دو تیتراژ از یک برنامه حضور داشته باشد اتفاق جدیدی بود.

اما این شائبه را هم به وجود می آورد که مهدی با تو لابی کرده است…


نه واقعاً لابی در کار نبوده. یک سری مسائل وجود داشت که تهیه کننده برنامه صلاح دید مهدی در هر دو تیتراژ برنامه داشته باشد.

اتفاق جالب دیگری که در «ویتامین ۳» دیده می شود، تصاویر تیتراژ شروع است که از حضور افراد مشهور استفاده کرده اید، این ایده چگونه شکل گرفت؟


اول باید از همه دوستانم که در تیتراژ ما آمدند و حضور داشتند تشکر کنم. خیلی دیگر از دوستان هم بودند که به ما لطف داشتند و برای حضور در این تیتراژ اعلام آمادگی کردند اما به دلیل کمبود وقت موفق نشدیم در خدمت شان باشیم. ایده این کار از مدت ها در ذهن من بود و در نهایت در اتاق فکر برنامه به این قالب رسیدیم. جا دارد از لیلیا ابراهیمی که بازیگر نقش دختر کوچولوی قصه تیتراژ هست هم تشکر کنم که ۳ روز پشت سر هم با اخلاق خوبی که داشت با ما همراه بود.

بخش دیگر برنامه که به تازگی به کنداکتور «ویتامین ۳» اضافه شده، مناجات هایی است که توسط بازیگران زن خوانده می شود. در مورد این آیتم هم برایمان بگو.


من خیلی دوست داشتم هنرمندان را در فضاهای مختلف ببینیم. این ایده ای بود که سال ها در ذهن داشتم و حس می کنم اتفاق خوبی است که آدم ها در فضاهای جدیدی حضور داشته باشند. قرار ما این بود که از این آیتم به عنوان تیتراژ پایان برنامه استفاده کنم اما چون ماهیت برنامه تغییر کرد، در جای دیگری از برنامه از این آیتم استفاده خواهیم کرد.

صلوات خاصه امام رضا(ع) هم که مطلع برنامه است…


بله. همه ما ایرانی ها به حضرت رضا(ع) ارادت ویژه ای داریم و وقتی در زندگی با سختی مواجه می شویم از ایشان مدد می طلبیم. ما هم تصمیم گرفتیم برای شروع برنامه، صلوات خاصه امام رضا(ع) را با صدای گرم حاج محمود کریمی داشته باشیم تا برنامه به اسم حضرت ثامن(ع) مزین شود.

اگرچه تو مجری «ویتامین ۳» هستی اما به نظر می رسد این برنامه، برنامه ای نیست که تو را با آن بشناسیم. نمی خواهی به دنبال برنامه خودت باشی؟


حس شخصی ام این است که «ویتامین ۳» برنامه ماست. البته شاید سال آینده این برنامه با یک تهیه کننده و مجری دیگر روی آنتن برود. این موضوعی است که نه من و نه آقای زاهدی حرفی روی آن نداریم چون معتقدیم این برنامه، برند شبکه سه است و شبکه حق دارد آن را به دیگران بسپارد. اما در جواب سوالت باید بگویم که من علاقمندم برنامه خودم را یاجاد کنم، اما باز هم تلاش می کنم برنامه خودم را هم در کنار همین تیم ایجاد کنم.

چرا اینقدر دیر به سربازی رفتی؟


یک سری از مشکلات دست به دست هم داد تا من یک مقدار دیر سرباز شوم.

اگر محل سربازی ات به شهرستان می افتاد، قطعاً از مسیر پیشرفت فاصله می گرفتی. با این تفاسیر از سربازی نمی ترسیدی؟


واقعیتش این است که من ترس چندانی از سربازی نداشتم چون به واسطه اینکه تک پسر خانواده هستم محل خدمتم در هر صورت تهران بود.

قبل از اینکه سرباز شوی چه تصوری نسبت به سربازی داشتی؟


فکر می کردم یک مقدار شرایط سخت تر است اما الان می بینم که شرایط آنقدرها هم سخت نیست. پوتین، سلام نظامی و لباس سربازی نشانه هایی بود که خدمت را با آن می شناختم.

الان سرباز کجا هستی؟


در معاونت اجتماعی ناجا خدمت سردار عزیز منتظرالمهدی هستم. الان نزدیک به سه ماه است که خدمت می کنم.

تو هم مثل خیلی از سربازها برای تمام شدن دوران خدمت روز شماری می کنی؟


الان تازه اول راه سربازی هستم و زیاد به این شکل به آن نگاه نمی کنم. موقعی که به محل خدمت می روم آنقدر کار زیاد است که متوجه گذر زمان نمی شوم. باید از آقای احمدی مقدم و آقای منتظرالمهدی تشکر کنم که به من اجازه دادند در رشته تخصصی خودم خدمت کنم.

بعد از گذشت این سه ماه، فکر می کنی سربازی برای مرد شدن لازم است؟


قطعاً برای مردم شدن و آماده شدن برای ورود به مسیر جدی زندگی، نیاز است که انسان به سربازی برود. انشاءالله مسیر بهتر و بیشتری نسبت به الان ایجاد شود که جوان ها در طول دوران خدمت خود در مسیری که تجربه دارند و کار می کنند، خدمت کنند. الان خیلی از فوق لیسانس ها هستند که در محل خدمت خود منشی هستند این در حالی است که می توان از تخصص این افراد در جهت استفاده بهتر نیروهای مسلح استفاده کرد.

چطوری صبح ها برنامه اجرا می کنی و سرباز هم هستی؟


درست است که برنامه ام را اجرا می کنم اما بلافاصله بعد از پایان برنامه به محل خدمت می روم و کارهایی که در آنجا به من واگذار شده است، پیگیری می کنم. تیپ ظاهری ام هم نشان می دهد که هیچ تفاوتی بین من و سربازان دیگر وجود ندارد. این یک برکت برای من به حساب می آید که مثل همه مردم به سربازی می روم چون خودم را جزوی از آنها می دانم.

لباسی که امروز به تن کرده ای، لباسی است که روزی بر تن آدم هایی مثل همت، ‌باکری و… بوده، از این ماجرا چه حسی داری؟


نام این آدم ها آنقدر بزرگ است که گاهی فقط فکر کردن به آنها هم باعثمی شود انسان احساس حقارت و کوچکی کند. خیلی برایم مهم است بتوانم کاری کنم که شرمنده خون این بزرگان نشوم. این آدم ها از نگاه من خیلی شبیه ما هستند، اما شبیه ما نیستند. خیلی وقت ها مثل ما فکر می کردند اما نهایتاً مثل ما فکر نکردند. خیلی وقت ها هم مثل ما عمل می کردند اما نهایت عمل شان چیزی بوده که آرزوی ماست. آنها یک سری اتفاقات را یاد گرفتند و رفتند و به شهادت رسیدند که ما باید این کارها را از آنها یاد بگیریم. گذشت، مهربانی، معرفت، دروغ نگفتن، اختلاس نکردن و خیلی ویژگی های دیگر این اسطوره ها را باید یاد بگیریم. این آدم ها کسانی بودند که حتی از خودکاری که برای کارشان به آنها داده شده بود هم برای مصارف شخصی استفاده نمی کردند اما ما منتظریم که فقط یک میز و صندلی به دست مان بیاید تا هزار تا کار انجام دهیم. میز و صندلی راه را برای گناه کردن انسان فراهم می کند و به همین دلیل تا امروز هر پیشنهادی که برای پست های مختلف داشته ام را رد کرده ام! نه اینکه خدای ناکرده پست ها باشد، بلکه معتقدم من هنوز آنقدر رشد نکرده ام که بتوانم پست بزرگی را قبول کنم و در نهایت ممکن است گول شیطان را بخورم. انشاءالله خدا به برکت همین آدم های بزرگ در مسیر زندگی به ما کمک کند.

تو امروز یکی از ستارگان جامعه هستی…


اگر ستاره ها و اسطوره های ما همت، ‌ باکری، متوسلیان، باقری، زین الدین، فارسی، شکرریز و حتی آن آدم هایی که اسم شان اتوبان نیست و نام یک کوچه بن بست است، ‌هستند، من و امثال من ستاره نیستیم. در این شرایط من هیچ وقت خودم را ستاره نمی دانم و معتقدم فقط باید تلاش کنیم که مدیون خون این آدم ها نباشیم. آدم هایی که دل شان شبیه دریا بوده و شاید دریا شبیه دل آنها…

در یکی از گفتگوهایی که با هم داشتیم گفتی من مرد این روزگار نیستم، هنوز هم همین را می گویی؟


آره، من مرد این روزگار نیستم چون خیلی از نقاط این روزگار با نامردی و دروغ بنا شده. خیلی جاها وقتی بی ادب می شی به تو عزت می گذارند. خیلی وقت ها وقتی معرفت ات رو کنار می گذاری تازه آدم محبوب می شوی. صداقت در این روزگار خیلی کمرنگ شده، خیلی کمرنگ تر از چیزی که من و تو فکر می کنیم. با این تفاسیر من قطعاً مرد این روزگار نیستم اما همیشه یاد گرفته ام در مواجهه با تمام بی صداقتی ها، صادقانه زندگی کنم.

خیلی ها این رفتار تو را نوعی نمایش می دانند و می گویند علی ضیاء در بیان اعتقاداتش اهل ریاست…


اینکه تو به جهت شهرتی که داری وارد فضاهای خبری می شوی چیزی است که دست تو نیست. اوایل که وارد این فضا شده بودم فکر می کردم باید خودم را محدودتر کنم اما بعد با خودم گفتم با دلم چه کنم؟ در نهایت به این نتیجه رسیدم که مثل همه و خیلی ساده و صمیمی خودم را با این فضا وفق دهم. خودِ خدا می داند که از حرف هایم هیچ بهانه ای ندارم جز اینکه می خواهم حالِ دلم خوب باشد. یک روز یکی از دوستان تماس گرفت و گفت علی مواظب باش، خیلی دشمن داری. واقعیتش این است که من هیچ وقت به اینکه دشمن زیاد دارم فکر نمی کنم، من به این فکر می کنم که باید همه را دوست داشته باشم. هر کسی زندگی شخصی خود را دارد و هر کس برای زندگی شخصی خود می تواند توجیهات خاص خود را دارد. همیشه به این فکر می کنم سالم زندگی کنم و ترجیح می دهم زندگی دیگران را قضاوت نکنم.

چرا ازدواج نمی کنی؟


به نظرم هر چیزی زمان خاص خودش را دارد.

اما ۲۸ سالگی زمان مناسبی برای ازدواج است…


برای تو شاید اما برای من نه(خنده). ازدواج چیزی است که باید پیش بیاید و این طور نیست که بخواهیم برای آن برنامه ریزی قبلی داشته باشیم.

هنوز هم دوست داری بازیگر شوی؟


من معتقدم جایگاه اجرا، جایگاه منحصر به فردی است. اگر به نمونه های بین المللی نگاه کنید مثلاً در هالیوود می بینید که بازیگران برای حضور در برنامه اپرا به شدت ابراز تمایل می کنند. وقتی یک نفر در این برنامه حاضر می شود و با مجری برنامه گفتگو می کند قیمتی که برای بازی در فیلم ها می گیرد به مراتب افزایش پیدا می کند. ما هم در کشورمان مجری های خوبی داریم که خیلی ها دوست دارند در برنامه آنها حضور داشته باشند. من هم دارم تلاشم را می کنم که این اتفاق برای من هم بیفتد. البته در «ویتامین ۳» تا حدی این اتفاق افتاد و تمام دوستان هنرمندی که در برنامه ما حضور داشتند فقط به دلیل لطف و محبتی که به ما داشتند و بدون هیچ چشم داشت مادی جلوی دوربین «ویتامین ۳» قرار گرفتند. خب این نشان دهنده قدرت یک برنامه تلویزیونی است. در مورد بازیگری هم باید بگویم که این موضوع جزو علاقمندی هایم هست و نمی توانم آن را کتمان کنم اما امروز من مجری شبکه ۳ هستم و به امروزم فکر می کنم.

این علاقه را پیگیری هم می کنی؟


من هیچ چیز را پیگیری نمی کنم و اتفاقات باید خودشان بیفتند.

یعنی منتظری که پیشنهاد بازیگری به دستت برسد؟


تا امروز پیشنهادات زیادی برای بازیگری به دستم رسیده که شاید در رد کردن برخی از آنها هم دچار اشتباه شدم اما واقعیتش این است که از بابت رد کردن این پیشنهادات احساس ندامت ندارم چون الان مجری شبکه ۳ هستم و وظیفه ام این است که در خدمت این شبکه باشم.

خیلی ها تو را با شهاب حسینی مقایسه می کنند. شهاب هم اول در اجرا ستاره شد و بعد وارد بازیگری شد و در این حوزه هم موفق عمل کرد، نظرت در مورد این مقایسه چیست؟


شهاب حسینی عزیز یکی از افراد بی نظیر عرصه هنر کشورمان است. من از این مقایسه ای که می گویی خیلی خوشحالم و به آن افتخار می کنم. البته جایگاه ایشان خیلی رفیع تر از این حرف هاست و امیدوارم خداوند به خاطر دل خوش رنگی که شهاب دارد، روز به روز به عزت او اضافه کند.

محسن یگانه و نیوشا ضیغمی هم در گفتگوهای مطبوعاتی که داشتند تو را عادل فردوسی پور جدید تلویزیون خوانده اند…


محسن یگانه و خانم ضیغمی از دوستان بسیار خوب من هستند و بابت لطفی که به من دارند از آنها ممنونم. واقعیتش این است که ما تلاش کردیم در حوزه اجتماعی حرف مردم را بزنیم. هر کسی حرف مردم را بزند برای ما قابل احترام است. راستش این است که از این مقایسه ای که دوستان انجام دادند خوشحال شدم. در واقع بیشتر از اینکه به خاطر تعریف کردن از من خوشحال باشم از این خوشحالم که برنامه ما را دیده اند. به هر حال این دو هنرمند از معدود ستارگان حوزه کاری خود هستند و اینکه برنامه ما را دنبال می کنند باعثافتخار ماست.

علی ضیاء آدم پولداری است؟


من آدم ثروتمندی هستم چون خیلی از آدم ها وقتی من را در کوچه و خیابان می بینند، چشمان شان پر از مهربانی می شود. تلاشم این است که مردم اگر دوستم ندارند، از من بدشان نیاید و سعی می کنم حال شان را خوب کنم. مهربانی چشمان مردم برای من به اندازه کل دنیا می ارزد. این بزرگترین ثروت و جایگاه برایم است. اینکه در دل آدم هایی که برایشان تلاش می کنی یک خانه کوچک داشته باشی یعنی تو ثروتمندی.

چند اسم می گویم، خطاب به آنها یک جمله بگو:


آقای زین العابدین: تشریف بیاورید استودیو ویتامین ۳ ببینیمتون.
آقای پور محمدی: چند وقتی است که ندیدمتون، دلم برایتان تنگ شده…
علی زاهدی: چطوری؟(خنده)
احسان علیخانی: احسان جان خسته نباشی، برنامه ات خیلی خوب بود.
محمدرضا فروتن: امیدوارم بیشتر همدیگر را ببینیم آقای فروتن.
محسن یگانه: له لهتم(خنده)
اکبر عبدی: آقای عبدی اراتمندیم، برنامه ای که با هم داشتیم خیلی سخت بود(خنده)
علی ضیاء: گاهی دلم برای خودم تنگ می شود.

و حرف آخر؟


امیدوارم حال همه مردم کشورمان خوب باشد. خوشحالم که لبخند به کشورمان بازگشته و امیدواری در بین جوانان جامعه دیده شود. از موفقیت های جوانان مان مخصوصاً در عرصه ورزش خوشحالم و اینکه خنده روی لب مردم است برایم دلپذیر و زیباست. واقعیتش این است که اجرای برنامه روتین خیلی سخت است. در طول ۹ ماهی که درگیر اجرای ویتامین ۳ بودم، حتی یک شب هم غذایم رو بیرون نخوردم، یک شب مهمانی نرفتم و مهمان هم نداشتم. همه این مسائل را قبول کردم تا با نشاط جلوی دوربین بروم چون مردم از من انتظار ندارند با چشم خواب آلود جلوی دوربین باشم. روزهایی بود که به خاطر ترافیک عجیب و غریبی که در خیابان ها بود ماشینم را وسط خیابان پارک می کردم و با موتور به استودیو می رفتم تا سر موقع به برنامه برسم. برنامه های روتین صبحگاهی برای همه گروه ویتامین ۳ هم سخت بوده و هم از خودگذشتگی داشته! برایم مهم نیست که کسی از من تقدیر کند یا نکند، اینکه مردم برنامه را دوست دارند برایم یک دنیا ارزش دارد. از همه کسانی که ما را دیدند تشکر می کنم. ممنون از عشقی که به ما دادند.

زندگي ايراني/ شماره ۴۹/ مهر ماه ۹۲/ مصطفي امامي/ صفحه ۱۱