به گزارش افکارنیوز، اسفندیار معصومی، استاد اقتصاد دانشگاه اموری آتلانتای آمریکا: آنچه منجر به تعطیلی و اختلافات بین دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه شده، دارای دو جنبه مرتبط است. یکی جنبه سیاسی و دیگری جنبه اقتصادی. مسلم است که سیاست در پی اقتصاد اتفاق می‌افتد، به خصوص در آمریکا و به ویژه در قرن بیست و یکم.



• تعطیلی دولت آمریکا و اختلافات دموکراتها و جمهوریخواهان در تقسیم درآمد و ثروت ریشه دارد

• نابرابری درآمد، بزرگترین چالش پیش روی آمریکا

• نابرابری درآمد بزرگترین تهدید توسعه برای چین

همه اختلافات در تقسیم درآمد و ثروت ریشه دارد. این قدیمی‌ترین مسأله در سیاست و اقتصاد است و اکنون به بزرگترین مسأله اقتصادی تبدیل شده است. اخیرا رابرت شیلر، برنده جایزه نوبل اقتصاد بیان کرد که نابرابری درآمد، بزرگترین چالش پیش روی آمریکا است. وضعیت چین نیز مشابه آمریکا است و ممکن است این نابرابری بزرگترین تهدید برای توسعه باشد.



• دلیل اعلام شده برای تعطیلی های اخیر؛ «برنامه خدمات درمانی اوباما»

• جمهوریخواهان نمی خواهند اوباما در حل یک مشکل دیرینه پیروز شود

• نبرد کنونی در آمریکا؛ نبرد بین داراها و ندارهاست

«برنامه خدمات درمانی اوباما» دلیل اعلام شده برای تعطیلی‌های اخیر، نمونه‌ای از دعوا بر سر این است که چه کسی کدام قسمت کیک را به دست می‌آورد. با این برنامه درمانی ۵۲ میلیون نفر از آمریکایی‌هایی که بیمه خدمات درمانی ندارند، باید بیمه ‌شوند. چه کسی هزینه آن را پرداخت خواهد کرد؟ تا کنون بسیاری از این بیمه نشدگان در صورت مراجعه به برخی بیمارستان‌ها و کلینیک‌ها به صورت رایگان درمان می‌شدند. «رایگان» به این معنا بود که هزینه درمان آن‌ها به دولت و بیمه‌شدگان محول می‌شد(مالیات‌دهندگان باید بهای آن را بپردازند!). جمهوری‌خواهان و «روشنفکران» آن‌ها تقریبا همه برنامه خدمات درمانی اوباما را ارائه دادند. اکنون که این قانون در دولت دموکرات‌ها اجرا می‌شود، جمهوری‌خواهان به دو دلیل خواستار لغو آن هستند، یکی این که کارفرما باید در هزینه کسانی که بیمه می‌شوند سهیم باشد. این کارفرماها معمولا جمهوری‌خواه و یا محافظه‌کارند. دلیل دیگر «سیاسی» است. جمهوری‌خواهان نمی‌خواهند این رئیس جمهور در حل این مشکل دیرینه موفق باشد. بنابراین این همان نبرد داراها و ندارهاست.



• بدهی های آمریکا ۱۷ تریلیون دلار + بهره سالانه

• بخش زیادی از بدهی های آمریکا مربوط به جنگهای عراق و افغانستان

از دیگر عواملی که به این کشمکش‌ها بر سر نابرابری درآمد، دامن زده بحثبدهی‌ها و کسری بودجه آمریکا است. این بدهی حدود ۱۷ تریلیون دلار به علاوه بهره سالیانه است. جنگ‌افروزان جمهوری‌خواهان از زمان ریگان این بدهی‌ها را ایجاد کرده‌اند که مقدار زیادی از آن اخیرا به دلیل جنگ‌های عراق و افغانستان ایجاد شده است. نجات مالی بانک‌های بزرگ و سازمان‌های سرمایه‌گذاری به کمک سرمایه‌های مالیات پردازان(که به معنای استقراض و چاپ بیشتر پول است) منجر به غارت خزانه دولت، چه حساب‌های کنونی و چه حساب‌های نسل‌های آینده شده است. ولی جالب اینجاست که این‌ها همان جمهوری‌خواهانی هستند که مخالف بدهی دولت هستند و ادعا می‌کنند تلاش در کاهش بدهی و کسری بودجه دارند. این نیز صحیح نیست، همین جمهوری‌خواهان برای قطع‌ هزینه‌های دولت برای طبقه متوسط، یعنی مالیات دهندگان تلاش می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند بودجه خدمات درمانی، بازنشستگی(تأمین اجتماعی) و دیگر خدمات را حذف کنند. در واقع آن ها تلاش در افزایش مخارج و بودجه ارتش دارند. باز هم می‌بینیم که این به تقسیم درآمد مربوط است نه کسری بودجه.

بررسی سیاست‌مداران تندرو برای تمامی نظاره‌گران جالب است. آن‌ها نماینده منافع افراد کمی هستند و در همه جنبه‌های سیاست‌های افراطی، چه داخلی و چه خارجی فعالند و معمولا اهل جنوب هستند(مانند تگزاس، اوکلاهاما، کارولینای جنوبی، آریزونا و …).

نابرابری درآمد به عنوان مسأله‌ای در حوزه‌ اقتصادی، بازگشت برجسته‌ای داشته و اکنون به عنوان تهدیدی بزرگ برای قشر اجتماعی در نظر گرفته می‌شود. نمونه‌ای در تاریخ یافت نمی‌شود که قشر اجتماعی ضعیف همراه با توسعه ثابت اقتصادی وجود داشته باشد. راست گرایان همیشه «تئوری رخنه به پایین» را نقل می‌کنند؛ ثروتمندان باید ثروتمندتر شوند تا فعالیت‌های اقتصادی آن‌ها منجر به اشتغال بیشتر و دستیابی به «کیک» بزرگ‌تری برای دیگران شود. مدارک تجربی این «تئوری» بسیار ضعیف است و یا اصلا وجود ندارد.



• ابعاد مختلف رفاه به ویژه درآمد

• طرفداری شرکتهای بزرگ از «رفاه سرمایه داران» نسبت به دیگر گونه های سوسیالیسم

من در پژوهش‌های خود از اواخر دهه ۷۰ میلادی بر نابرابری درآمد، تحرک و فقر تمرکز کرده‌ام. هم‌چنین پژوهشگران زیادی را درگیر مطالعه «رفاه عمومی» کرده‌ام، که بسیار بیشتر از «درآمد» و «مخارج» است. رفاه بعدهای زیادی دارد که شامل درآمد به عنوان بعدی بسیار مهم است. من سال‌های زیادی این تکنیک‌های چندبعدی را تدریس کرده‌ام و اکنون این تکنیک‌ها به روش اساسی تحلیل رفاه عمومی تبدیل شده‌اند. با این روش کشورهای اروپای شمالی با اقتصاد مختلط خود رتبه بسیار بالایی دارند. در آمریکا نیرویی فرهنگی علیه این اقتصادهای مختلط وجود دارد. تصور این است که قوانین بازار مختلط به بازار آزاد حمله می‌کنند در صورتی که همین قوانین در کشورهای دیگر به خوبی عمل می‌کنند. این نیز به دلیل تعطیلی و درگیری‌های کنونی است.

جمهوریخواهان و بسیاری از دموکراتها مخالف تک پرداختکننده هستند یا به عبارت دیگر اینکه پایه مالیاتی/دولت هزینه خدمات درمانی را بپردازد، چون این کار به نظر سوسیالیست است! این بسیار احمقانه است چرا که ما برای بودجه ارتش نیز یک پرداختکننده داریم! شرکتهای بزرگ بیشتر طرفدار رفاه سرمایهداران هستند تا دیگر گونههای سوسیالیسم. باز هم میبینید که مسأله این است که چه کسی مخارج را پرداخت کرده و مخارج به چه کسی پرداخت میشوند. تقسیم درآمد و ثروت !