به گزارش افکارنیوز، عشق با دوست داشتن و عادت فرق می کند. عشق اشتیاقی شدید است که دو نفر را به سوی هم می کشد. تحقیقات نشان می دهد به هم رسیدن، گویا نقطه پایان عشق های آتشین است. برای همین است که معمولاً زن و شوهرها تا زیر یک سقف می روند، اختلاف هایشان شروع می شود. روانشناسان معتقدند بعد از ازدواج زن و مرد دچار افت هیجان می شوند و عشق و صمیمیت میان آنها کم رنگ می شود. عدم توجه به این مسئله می تواند مشکلاتی را به وجود آورد. اگر می خواهید تا سال ها عاشق همسرتان بمانید و خوشبخت زندگی کنید، گفتگوی ما را با دکتر عبدالرسول کریمی بخوانید.

چرا داغ ترین عشق ها نیز بعد از ازدواج سرد می شوند و معمولاً محبت کلامی و رفتار احساسی بین همسران کم رنگ می شود؟


اصلی در روانشناسی وجود دارد که می گوید: «هر چه به هدف نزدیکتر شوی، انگیزه هایت تا حدودی کم می شود.» قبل از ازدواج زن و مرد برای داشتن یکدیگر و بودن در کنار همه شوق زیادی دارند اما وقتی ازدواج می کنند چون به آن چه خواسته اند رسیده اند، فکر می کنند دیگر نیازی به ابراز محبت به شکل بارز نیست. نکته دیگر این است که انسان ها غالباً کمال گرا هستند و تا یک نیازشان مرتفع می شود سراغ نیاز دیگری می روند. همین موضوع باعثمی شود بسیاری از روابط عاطفی سرد شود.

معمولاً این اتفاق در آقایان بیشتر است. دلیلش چیست؟


تحقیقات نشان می دهد مردها در بیان روابط عاطفی ضعیف ترند. آنها زود دل می بندند و زود هم دل می برند اما زن ها برعکس هستند. دیرتر دل می بندند اما دل بستن شان عمیق و پایدارتر است. زن ها همان طور که قبل تر هم گفتیم چون از دو نیمکره استفاده می کنند، در بیان احساسات خود و روابط کلامی شان قوی ترند.

واقعاً عشق و عاشقی بعد از ازدواج از بین می رود؟


پژوهش ها نشان می دهد عشق و علاقه واقعی بعد از ازدواج ایجاد می شود. عشق های آتشین زود هم خاموش می شوند. فرد متعادل کسی است که بتواند تعادل را در رفتار و گفتارش حفظ کند ولی عشقی که نهادینه باشد و از درون نشات بگیرد، به آسانی از بین نمی رود. گاهی ناملایمت های زندگی بین زن و شوهرها کدورتی ایجاد می کند اما عشق را از بین نمی برد.

نماد یک عشق واقعی چیست؟


زمانی می توان گفت عشقی واقعی است که کلمه ای به نام تفاهم در آن باشد و این چند اصل دارد:

۱. در حضور دیگران احترام طرف مقابل را حفظ کنیم.
۲. در گفتگو اول نقاط قوت سپس نقاط ضعف را بازگو کنیم.
۳. داد و ستد عاطفی، قلبی و کلامی داشته باشیم.
۴. دنیای طرف مقابل را درک کنیم و ببینیم اگر در جایگاه او بودیم، چه دیدگاهی داشتیم.

در واقع عشق زمانی مفهوم پیدا می کند که دو طرف، مسائل را از زوایا و دریچه دیگری مشاهده کنند، به عبارتی اتوبان دو طرفه در زندگی حاکم باشد.

چقدر از ازدواج ها واقعاً عاشق هستند؟


به جرات می توان گفت زوج های معدودی هستند که به معنای واقعی عشق رسیده باشند چون ما خانواده متکامل کم داریم. بیشتر خانواده های ما یا متزلزل هستند یا تلاش می کنند خود را از وضعیت موجود رها کنند. در واقع خانواده متکامل که یک پله بالاتر است، کمتر دیده می شود چون بیشتر آدم ها معمولاً در خود محوری اسیر هستند و دنیا را از دریچه نگاه طرف مقابل مشاهده نمی کنند. نکته دیگر پررنگ شدن عملکرد رسانه ها و ابزارهای الکترونیکی است. هر چه این اتفاق پررنگ تر شود، عشق ها کم رنگ تر می شوند چون کلام محو می شود و به تبع محبت از بین می رود و وقتی محبتی نباشد، صمیمیتی نیست.

نقطه پایان یک عشق و ازدواج کجاست؟


عشق ابتدا و پایانی ندارد. اگر قرار است عشقی معنا پیدا کند باید بر پایه های بنیادین بنا شده باشد. یعنی انسان بتواند حریم خصوصی و اجتماعی دیگری را درک کند و پا را فراتر از آنچه هست، نگذارد. باید به این نکته توجه کرد که عشق درونی است اما بیان احساسات، جنبه های بیرونی را نشان می دهد و زمانی می توان گفت عشقی وجود دارد که فرد بتواند جنبه های درونی و بیرونی را ترکیب کند و معجونی به نام عشق بسازد. البته به جوان ها توصیه می کنم عشق کورکورانه نداشته باشند و به جنبه های مثبت و منفی افراد بیندیشند و در دام عشقی که بر مبنای هوس است، اسیر نشوند.

این اتفاق طبیعی است یا فقط در جامعه ما روال است؟


متاسفانه این اتفاق در جامعه ما خیلی پررنگ تر است و به نوع فرهنگ و عرف ما نیز بر می گردد. غالباً بیشتر زن و شوهرهای ایرانی بعد از ازدواج سرگرم مسائل و کارهای خود می شوند و از نیازها و خواسته های همسرشان غافل هستند. ازدواجی منجر به شکست است که در آن همه چیز به تکرار بیفتد باعثدلزدگی شود. توصیه من به زوج ها این است که گاهی سوژه سازی کنند و سبک زندگی خود را تغییر دهند.

چطور باید آن شور و حرارت اولیه را در زندگی نگه داشت؟


گاهی لازم است زن و شوهرها به گذشته خود برگردند، مثلاً به آلبوم عکس های خود نگاه کنند یا خاطرات روزهای اول آشنایی شان را مرور کنند. روی نقاط ضعف هم انگشت نگذارند. توانمندی طرف مقابل را بارز و برجسته جلوه دهند. به یکدیگر ابراز احساسات کنند و حتی بی مناسبت به هم هدیه بدهند. گاهی برای هم نامه بنویسند. در خلوت و جلوت(در حضور دیگران) تفاهم داشته باشند. زندگی را به خود سخت نگیرند و همیشه از خوبی های طرف مقابل یاد کنند.

روابط عاطفی و محبت بین پدر و مادرها چقدر در این زمینه موثر است؟


بسیاری از روابط انسان ها از گذشته آنها نشات می گیرد. فرزندان آینه تمام نمای پدر و مادر خود هستند. به عبارت دیگر هر بذری بپاشی، همان را درو خواهی کرد. شخصی که در دوران کودکی و نوجوانی محبتی بین پدر و مادر خود ندیده و بدتر از آن مورد محبت پدر و مادرش نیز نبوده، به سختی می تواند احساسات خود را بروز دهد زیرا دیواری به نام بی اعتمادی درونش شکل می گیرد و بعد از مدتی در زندگی او تاثیر می گذارد و روابطش سرد می شود. به پدر و مادرها توصیه می کنم با حفظ هنجارهای عرف و جامعه و آموزه های دینی عشق و محبت خود را نسبت به یکدیگر در برابر فرزندان شان نشان دهند.

۷ روز زندگي/ شماره ۱۷۲/ اول تير ماه ۹۲/ صفحه ۶۱