به گزارش افکارنیوز، بیزینس همیشه جذاب است. چه برای ما که به زندگی معمولی خود می رسیم و چه برای سلبریتی ها که به شهرت رسیده اند و با قواعد شهرت دست و پنجه نرم می کنند. داستان بیزینس برای سلبریتی ها خیلی وقت است که جذاب شده! خیلی از چهره های شاخص در عرصه های مختلف بعد از اینکه به شهرت و البته محبوبیت می رسند، آستین هایشان را بالا می زنند و به سراغ بیزینس و شغل دومی پردرآمد می روند. در سال های اخیر چهره هایی مثل رضا صادقی، شهاب حسینی، هادی کاظمی، اشکان خطیبی، علی دایی، هادی مهدوی کیا، الهام حمیدی، ستاره اسکندری، سیاوش خیرابی و… به سراغ بیزینس و حضور در شغلی به جز فعالیت های هنری و ورزشی خود رفته اند تا بتوانند علاوه بر کسب درآمد بیشتر، فضاهای جدیدی را هم تجربه کنند.

از Black Shop تا کافه همین؟!


رضا صادقی یکی از اولین چهره های مشهور بود که به سراغ شغل دوم رفت. او بعد از اینکه به شهرت و محبوبیت زیادی بین مردم دست پیدا کرد، تصمیم گرفت به عرصه بیزینس هم وارد شود. او سال ۸۵ بود که کافه Black Shop را در یکی از مناطق تهران افتتاح کرد تا در روزهایی که در اوج شهرت به سر می برد، بیزینس را هم تجربه کند. او اما خیلی زود عطای کافه را به لقایش بخشید و بعد از ۹ ماه کافه Black Shop برای همیشه بسته شد. آقای مشکی پوش در گفتگو با «زندگی ایرانی» در مورد علت افتتاح این کافه می گوید: «همیشه می شنیدم که اهالی سینما و هنرهای نمایشی در کافه های مختلف دور هم جمع می شوندو با هم در ارتباط هستند و معاشرت دارند. به همین دلیل با مشورتی که با برخی از دوستانم داشتم، تصمیم گرفتم کافه ای را برای اهل موسیقی و مردم طراحی کنیم. ورود به این عرصه واقعاً برای من توجیه اقتصادی نداشت و فقط می خواستم از طریق افتتاح کافه بلک محلی را برای حضور اهالی موسیقی مهیا کنم که مردم هم با حضور در آنجا با روحیات هنرمندان این عرصه آشنا شوند.» رضا ادامه می دهد: «متاسفانه در مورد این کافه با مهری های زیادی مواجه شدم. هر روز به بهانه ای به فعالیت ما ایراد می گرفتند و از طرف نهادهای مختلف دچار مشکل می شدیم. راستش ما برای دل مان کار می کردیم اما هر روز دل مان به بهانه های مختلف می لرزید و در نهایت تصمیم گرفتم عطای این کار را به لقایش ببخشم.»

رضا در پایان می گوید: «بعد از تجربه Black Shop دیگر به بیزینس فکر نکردم و ترجیح دادم وارد این عرصه نشوم. البته به تازگی به افتتاح کافه ای جدید به نام «کافه همین» فکر می کنم. می خواهم این بار یک جای بسیار خوب را برای حضور اهالی موسیقی تدارک ببینم تا راحت بتوانند در این کافه حضور پیدا کنند و از لحظات خود لذت ببرند. مثلاً امروز من اگر بخواهم به یک کافی شاپ بروم، باید ۱۰ هزار بار جواب و امضا و عکس و… بدهم و در نهایت از لحظات حضورم در آن کافه لذت چندانی نخواهم برد. کافه همین محلی است برای حضور اهالی موسیقی و کسانی که موسیقی را در دنیای خود می پذیرند. من همیشه به قدرت و عزم اهالی سینما غلطه می خوردم که هر وقت تصمیم می گیرند کاری برای یکدیگر انجام دهند، خیلی سریع این کار را انجام می دهند. کافه همین از نظر من حرکتی است در جهت انسجام اهالی موسیقی.»

کافه هنر به سبک شهاب حسینی


شهاب حسینی چند سالی است که از دنیای پر ترافیک و پر دودِ تهران به لواسان پناه آورده است و تصمیم گرفته همراه با خانواده اش در این شهر نزدیک به تهران زندگی کند. شهاب بلافاصله بعد از استقرار در لواسان، تصمیم گرفت بعد از مدت ها درگیری در حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون و البته گاهی هم موسیقی، شغل دیگری را هم تجربه کند. او برای این کار مغازه جمع و جوری را نزدیکی منزلش در اختیار گرفت و «کافه هنر» را استارت زد. شهاب در یکی از گفتگوهایش در مورد کافه هنر می گوید: کافه هنر برای شهاب حسینی به این خاطر به این خاطر به وجود آمد که در آن گفتگو انجام شود، مخاطبانم را در اینجا ببینم و در مورد کارهایم صحبت کنیم. اینجا جایی است برای گپ و گفت و معاشرت. زندگی ام به دو بخش کار و زندگی خانوادگی تقسیم شده بود. یک روز شخصی به من گفت: «شما یک مسئولیت اجتماعی هم دارید و باید این مسئولیت را به خوبی انجام دهید.»

شهاب در ادامه می گوید: «من اینجا هستم تا جای خالی این وجه را در زندگی ام پُر کنم، در واقع کافه هنر محلی است برای گفتگو و معاشرت و تلاش برای بهتر شدن در زمینه های مختلف. معمولاً زمان هایی که سر کار نیستم در کافه حضور دارم و چون منزلم هم نزدیک اینجاست سعی می کنم زمان بیشتری را در کافه باشم. برای اسم کافه به این فکر کردیم که اسمی بگذاریم که در برگیرنده همه وجوهات زندگی باشد و به «هنر» رسیدیم. هنر در معنای گسترده خودش؛ هنر زندگی، هنر ارتباط و هنر گفتگو.»

زراعتِ مجید مظفری


شاید فکر کنید شغل دوم ستاره ها به همین رستوران داری و کافی شاپ خلاصه می شود، در حالی که اینطور نیست و بعضی از سلبریتی ها به سراغ شغل های عجیب و گاهی غیر متعارف می روند. مجید مظفری یکی از این افراد است که چند ماه است عزم خودش را جزم کرده و تصمیم گرفته به سراغ زراعت و کشاورزی برود. او حالا چند وقتی هست که به اسفراین رفته و همراه یکی از دوستانش کارهای مربوط به کشاورزی را دنبال می کند. مظفری در یکی از گفتگوهایش در این مورد می گوید: «یکی از دوستان من(عباس و امیر بزرگی)، پسران مرحوم جعفر بزرگی) به تازگی از کشور آمریکا به ایران بازگشتند و به فکر زنده کردن زمین هایی که در اطراف اسفراین دارند هستند. یک روز که همراه این دوستان برای تفریح به اسفراین رفته بودم با خودم فکر کردم چقدر خوب است انسان خودش را با زراعت و کشاورزی سرگرم کند. برای عملی کردن فکرم چند هکتار زمین در همان اسفراین خریداری کردم و این کار را به صورت آزمایشی آغاز کردم.»

مظفری که همراه با دخترش نیکی کشاورزی را تجربه می کند در مورد واکنش اهالی روستا به حضورش در آنجا می گوید: «راستش روزهای اول خیلی از این بابت نگران بودند که با حضور ما آنها مجبور به کوچ از زمین هایشان خواهند شد اما ما در جلسات متعددی که با امام جمعه اسفراین و مسئولین شهر داشتیم روی این موضوع تاکید کردیم که ما قصد گرفتن زمین اهالی را نداریم و کسانی که روی زمین ها کار می کردند، به کار خودشان ادامه خواهند داد و اهالی نباید نگران چیزی باشند. اگر انشاءالله بتوانیم طرح هایمان را عملی کنیمی، در زمینه کشت و صنعت مدرن برای جوانان آن منطقه اشتغال زایی بسیار خوبی صورت خواهد گرفت.»

هادی کاظمی و حکایت کافه لیالی


خیلی از سلبریتی ها وقتی تصمیم می گیرند به سراغ شغل دوم بیایند، کافی شاپ و رستوران را انتخاب می کنند. هادی کاظمی یکی دیگر از بازیگران مشهور کشورمان است که با بازی در نقش «بابا شاه» قهوه تلخ به شهرت و محبوبیت زیادی دست پیدا کرد. او هم به تازگی رستورانش را در یکی از مناطق شمالی تهران افتتاح کرده تا فضای جدیدی را در زندگی تجربه کند. این کافه رستوران، لیالی نام دارد که هادی کاظمی وقتی سر کار نباشد، سری به آن می زند و رستوران داری را تجربه می نماید. او در مورد لیالی به «زندگی ایرانی» می گوید: «به این کار اصلاً به چشم تفریح نگاه نمی کنم چون رستوران داری کار بسیار سختی است و این اصلاً عقلانی نیست که بخواهم برای تفریح به سراغ چنین شغل سختی بیایم. اما چون کارم(بازیگری) را دوست دارم تصمیم گرفتم شغل دیگری هم در کنار آن داشته باشم. به هر حال وقتی تو نتوانی در زندگی درآمد خوبی داشته باشی، مجبور می شوی تن به هر کاری بدهی و گاهی مجبور شوی فیلم یا سریالی را قبول کنی که آن را دوست نداری.»

هادی ادامه می دهد: «رستوران داری وقت زیادی را از انسان می گیرد به همین دلیل این کار را همراه با یکی از دوستانم آغاز کردم که او بیشتر کارها را پیگیری می کند و من هم در کنار او هستم. فکر می کنم رستوران داری چیزی شبیه به تئاتر است. در رستوران مثل تئاتر مردم در لحظه کار شما را می بینند و بعد از اینکه غذایشان را می خورند، از شما تشکر می کنند.»

هادی در پایان به «زندگی ایرانی» می گوید: «در هر صورت مردم توقع دارند من را در رستوران ببینند اما خوشبختانه لیالی، به جایی رسیده که چه من آنجا باشم، چه نباشم، کار پیش می روود و مردم از غذاها رضایت دارند. مسئله ای که در رستوران وجود دارد این است که برعکس بیرون که مردم به سراغ شما به عنوان هنرمند می آیند، شما در رستوران به عنوان صاحب کار یک وقت هایی باید بروید سر میز مردم و با آنها خوش و بش کنید.»

حسام وکیل!


سید حسام الدین نواب صفوی یکی از بازیگران تحصیل کرده کشورمان است که در کنار پیگیری بازیگری، توجه خاصی هم به تحصیل در رشته حقوق داشته. وکالت شغل خانوادگی حسام است و او با تحصیل در رشته حقوق، تصمیم گرفت حرفه آباء و اجدادی خود را ادامه دهد. حسام این روزها دفتر وکالت خود را در تهران افتتاح کرده و سخت مشغول کار در این دفتر مشاوره است. او در این مورد می گوید: «وکالت شغل موروثی خانواده ماست، پدرم سال ها قاضی و وکیل بود و به شخصه خیلی دوست داشتم این شغل را ادامه دهم. مسلماً وقتی می خواهم در یک دادگاه حضور داشته باشم باید از قانون اطلاعات کاملی داشته باشم به همین دلیل در اوقات فراغتم کتاب های حقوقی را مرور می کنم تا بتوانم اطلاعاتم را در سطح قابل قبولی نگه دارم.»
شاید برایتان جالب باشد بدانید که هدف اصلی حسام از تاسیس موسسه حقوقی نواب صفوی چیست. او در این مورد می گوید: «موسسه حقوقی نواب صفوی را تاسیس کرده ام تا در خدمت مردم خوب مان باشم، این موسسه به طور خاص در خدمت هنرمندان خوب مان هم خواهد بود تا در صورت بروز مشکل به آنها مشاوره و کمک ارائه کند. ما در این موسسه یک تیم قوی متشکل از قاضی ها و وکلای خبره دادگستری داریم و در صورت بروز مشکل آماده ارائه خدمت به هموطنان عزیزمان هستیم.»

بیزینس و کسب درآمد یکی از مهمترین عوامل شروع هر شغلی است اما حسام می گوید هیچ وقت در کارهایش به دنبال وجه بیزینسی آن نیست و ادامه می دهد: «در کارهایم زیاد به مسائل اقتصادی توجه نمی کنم و خودِ کار برایم مهم است. خیلی اوقات بوده که برای حضور در یک فیلم سینمایی دستمزد قابل توجهی به بنده پیشنهاد شده اما چون کار را دوست نداشتم آن را رد کردم. در مورد وکالت هم باید بگویم که به مسائل بیزینسی ماجرا توجهی ندارم، همین که می توانم به عنوان یک وکیل حق ناحق شده را به مسیر درستش هدایت کنم احساس رضایت می کنم. به هر حال همان طور که گفتم هیچ وقت به دلایل مادی کاری را انجام نداده ام و از خدا می خواهم بعد از این هم شرایط را طوری قرار دهد که مجبور به انجام این کار نشوم.»

کارهای حرفه ای حرفه ای ها!


برخی از چهره ها هم هستند که ترجیح می دهند اگر قرار است بیزینس و شغل دیگری غیر از فعالیت هنری خود انتخاب کنند، به سراغ حرفه ای بروند که به نوعی به شغل اصلی شان مربوط است. سعید عرب یکی از خوانندگان جوان کشورمان است که مدت هاست در زمینه خرید و فروش لوازم صوتی و سیستم های صدا فعالیت می کند. او به همراه برادرانش در خیابان جمهوری تهران مغازه دارند. او در مورد حضورش در این صنف می گوید: «من خیلی اتفاقی وارد این شغل شدم. یک روز وقتی در سنین نوجوانی بود، برای خرید ساز به خیابان جمهوری آمدم که همان روز با صاحب یکی از فروشگاه ها دوست شدم. این آشنایی باعثشد تا به عنوان فروشنده، سازهای کیبورد یکی از شرکت های معروف را به فروش برسانم. به مرور زمان تجربه ام در این حرفه بیشتر شد و بعد از مدتی به صورت مستقل این شغل را پیگیری کردم.»

محسن چاوشی هم که به آقای خاص موسیقی ایران معروف است یکی دیگر از هنرمندانی است که تصمیم گرفته شغل دومی نزدیک به حرفه اصلی اش، یعنی خوانندگی پیدا کند. او در همین راستا استودیو ۱۰۳ را همراه با برخی از دوستانش در شهرک غرب تهران افتتاح کرده تا هم کارهای خودش را آنجا ضبط کند و هم این فضا را در اختیار علاقمندان به موسیقی قرار دهد. محسن راجع به استودیو ۱۰۳ می گوید: «این استودیو برای من نمی تواند از نظر مالی انگیزه چندانی محسوب شود چون اگر بخواهم به فکر انگیزه های مالی باشم، کارهای بهتری برای رسیدن به انگیزه های مالی وجود دارد که به سراغ شان بروم. بیشتر دوست داشتم جایی را برای خودم داشته باشم تا در زمان های مناسب بتوانم کار خودم را انجام دهم. این استودیو همچنین می تواند مکانی باشد برای همه آنهایی که می خواهند در این عرصه فعالیت کنند. جوان هایی که تازه اول راه هستند و از استعدادهای خوبی هم برخوردارند.»

زندگي ايراني/ شماره ۵۰/ آبان ماه ۹۲/ امين جعفرزاده/ صفحه ۳۰