آوای باران یا آوای وقاحت؟!

به گزارش افکارنیوز، سریال «آوای باران» که مدتی است پخش آن از شبکه سه تلویزیون آغاز شده است را می توان نمونه ای از آثاری دانست که در فرم و ساختار هندی تولید شده و به خورد مردم داده می شود.

البته حسین سهیلی زاده کارگردان این سریال چندین سال است که سریال هایی در همین فرم و محتوا می سازد و مردم را بیننده آثار خود می کند.

عموم مردم ایران تاکنون نشان داده اند که به ساختار و فرم هندی – ایرانی علاقمند هستند. نوعی فیلم سازی و سریال سازی که در قبل از انقلاب به فیلمفارسی شهرت داشت و هنوز هم بعد از گذشت سال ها نتوانسته سایه خود را از سر مردم کوتاه کند.

در این نوع فیلم سازی مردم درگیر ماجرایی عاشقانه می شوند که در این طرف دختر فقیر و در طرف دیگر پسر پولدار یا بالعکس قرار دارد.

این دو عاشق هم می شوند و تا انتهای فیلم که یا به هم میرسند یا نمی رسند برخی از مسائل اجتماعی و خانوادگی هم بازگو می شود اما آنچه بیننده را پای اثر نگه می دارد همان عشق دختر و پسر است که گاهی هم شکل مثلثو یا مربع عشقی را به خود می گیرد.

سهیلی زاده تاکنون با ساخت سریال هایی مانند ترانه مادری، دلنوازان و فاصله ها نشان داده که هندی ساز خوبی است و قواعد فیلمفارسی را خوب می شناسد.

این کارگردان تلویزیونی در جدیدترین سریال خود که آوای باران نام دارد هم یک مثلثعشقی شکل داده است؛ باران، فرید و کیانوش.

سهیلی زاده در این سریال خود انگار تصمیم داشته درباره کودکان کار و خیابانی داستانی تاثیرگذار را روایت کند. این کارگردان به سراغ این موضوع رفته چون این گروه از کودکان مسئله و دغدغه دولت و سازمان بهزیستی هستند و تلویزیون به احتمال زیاد از سازمان بهزیستی پول کلانی گرفته که این موضوع را برای مردم باز کند و چهره کریه دلالان کودک و مافیای تکدی گری را نشان دهد.

نویسندگان و کارگردان آوای باران برای برملا کردن چهره این گروه از شیادان به سراغ رمان معروف الیورتویست رفته اند. رمانی تاثیرگذار و بسیار موشکافانه که تاکنون بر اساس آن فیلم ها و سریال های معروفی ساخته شده است.

اما سهیلی زاده این رمان معروف را هم هندی کرده است و به جای پسربچه داستان که الیور نام دارد، دختری به نام باران را انتخاب کرده و چون تمایل دارد داستان سریال خود را در فضایی عاشقانه و رمانتیک تعریف کند خیلی زود باران را بزرگ کرده و فرید را در پی او به خانه و مقر مردی می فرستد که دلال کودک است و از آنها برای تکدی گری استفاده می کند.

این مرد که نقش او را مهران احمدی بازی می کند مثلا شبیه شخصیت فاگین در رمان بینوایان است. طراحی این شخصیت اولین و مهم ترین توهینی است که به مخاطبان باسواد تلویزیون و خوانندگان رمان الیورتویست می شود.

سهیلی زاده به جای پرداختن به کودکان کار و خیابانی و اصل قرار دادن آنها، دختری به نام بیتا و مادر و پدر او را اصل داستان قرار داده است. پدر و مادری وقیح و پول دوست و کلاهبردار که دخترشان بیتا را به جای باران به پدر باران قالب می کنند.

بیتا نمونه دختری بی تربیت و بسیار دریده است که هیچ احترامی به بزرگترهای خود نمی گذارد و برای رسیدن به پسر مورد علاقه خود، سینا مقابل همه می ایستد و به همه دختران جوان که به بزرگترهای خود احترام می گذارند یاد می دهد که چگونه حرمت ها را زیر پا بگذارند و برای رسیدن به خواسته های غیرمنطقی خود حتی با پدر و مادر هم بازی و معامله کنند.

سریال سازان ایرانی سریال هایی می سازند با قسمتهای زیاد؛ ۱۳،۲۶ و حتی ۶۰ قسمت. در همه این قسمتها هر چه وقاحت و بی اخلاقی است را به نمایش می گذارند، حرمتها را می شکنند و آموزش های نادرست می دهند و در قسمت آخر و در یک نتیجه گیری کلی شخصیت های بد را تنبیه کرده، مجازات و یا متحول می کنند.

حالا هم بیتا وقاحت دخترانه را در حد عالی و پر و پیمان به نمایش می گذارد، غیر مستقیم و مستقم به جوانها آموزش می دهد تا شاید در قسمت آخر کارگردان او را تنبیه کند و نشان دهد که راه اشتباه رفتن چه نتیجه ای دارد.

با تماشای سریالی مانند آوای باران نه تنها موضوع مهمی مانند کودکان خیابانی و مافیای تکدی گری افشا و اطلاع رسانی نمی شود بلکه داستان های عاشقانه بین جوانان بیشتر از این که هست باب می شود. حالا هر جوانی را ببینی که در کنار پدر و مادرش سریال آوای باران را می بیند با خودش ترانه آخر این سریال را هم زمزمه می کند: «چه جای بدی عاشق هم شدیم»!

مردم به جای تماشای دغدغه سازمان بهزیستی و دیدن سریالی دراماتیک و در عین حال آموزشی و اجتماعی در آوای باران منتظر هستند تا ببننند نتیجه عشق بیتا و سینا و باران، فرید و کیانوش چه می شود.این هم از دست پخت جدید تلویزیون برای رفع یک معضل اجتماعی و البته مبارزه با ماهواره!