حکایتی آموزنده از مردم داری رسول خدا(ص)

به گزارش افکارنیوز، متن درس اخلاق آیت الله مظاهری درباره حکایتی آموزنده از مردم داری رسول خدا(ص) در پی می آید:

در تاریخ صدر اسلام آمده است که قبیله‌ای نصرانی در اطراف حجاز زندگی می‌کردند و رئیس آن قبیله، عدی بن حاتم طائی بود. عدی، پس از درگذشت پدرش حاتم طائی که به سخاوت مشهور بود، سرپرست قوم شده بود و او و قومش تا بعد از فتح مکّه هنوز اسلام را نپذیرفته بودند. از این رو گروهی از جانب پیامبر اکرم «ص» برای نشر اسلام به سوی قبیله آن‌ها عزیمت کردند. عدی با شنیدن این خبر فرار کرد و مسلمانان، خواهر او که دختر حاتم طایی بود را به همراه سایر افراد آن قبیله به مدینه بردند.

وقتی دختر حاتم طائی پیامبر اکرم «ص» را دید، گفت: من دختر حاتم طائی هستم، عزیز بودم و اکنون ذلیل شده‌ام، شما مرا به خانواده‌ام برگردانید. پیغمبر اکرم «ص» سکوت اختیار کردند. فردای آن روز، در ملاقات با آن حضرت، سخنان و درخواست خود را تکرار کرد. پیامبر گرامی در پاسخ فرمودند: از دیروز که گفتی، من منتظرم شخص امین، مورد اعتماد و خیرخواهی بیابم تا تو را به خانواده‌ات برگرداند. بالاخره او را به خانواده‌اش برگرداندند. دختر حاتم طائی تحت تأثیر رأفت و مردم داری پیامبر اکرم «ص» قرار گرفت و هنگام بازگشت، برادرش عدی را یافت و به او گفت: آگاه باش که دین اسلام پیشرفت می‌کند، زیرا واقعیت و حقیقت خاصّی دارد. تو هرچه زودتر نزد پیامبر برو و اسلام اختیار کن.

عدی بن حاتم به مدینه آمد و در مسجد خدمت رسول خدا «ص» رسید. پیامبر به او احترام گذاشتند، زیرا وی فرزند حاتم طائی بود. پس از نماز، حضرت او را در خانه خود مهمان کردند. عدی می‌گوید: به دنبال رسول خدا راه افتادم. در وسط راه، در حالی که هوا بسیار گرم بود، پیرزنی نزد پیامبر آمد و از ایشان سؤال کرد و آن حضرت را در آن هوای گرم، معطّل نمود، امّا رسول خدا «ص» با سعه صدر و مهربانی، جواب وی را دادند تا اینکه سؤال‌ او تمام شد. عدی بن حاتم چون معمولاً با ثروتمندان و طبقه اشراف سر و کار داشت و اینگونه رفتارها را ندیده بود، تحریک عاطفه شد و با توجه به گفته‌های خواهرش، زمینه پذیرش اسلام در وجود او ایجاد گردید. با خود گفت: این مرد نمی‌تواند انسانی معمولی باشد. سپس وقتی به خانه پیامبر آمد و ساده‌زیستی ایشان را دید، بسیار تعجّب کرد که چگونه حاکم حکومت چنین زندگی ساده‌ای دارد؟

پیامبر اکرم «ص» احترام خاصی به او گذاشتند و پس از صرف غذا، جمله‌ای گفتند که او حیران ماند. فرمودند: تو که نصرانی نیستی، چرا از نصرانی‌ها عشریه می‌گیری؟

در نصرانیّت واجب بود که یک دهم از اموالشان را تحت عنوان عُشریه به رئیس و بزرگ قبیله بدهند. عدی بن حاتم نصرانی نبود، امّا قوم او که نصرانی بودند، از این حقیقت خبر نداشتند و به او به عنوان بزرگ قوم نصرانی، عشریه می‌پرداختند. پیامبر فرمودند: گرفتن عشریه برای تو که نصرانی نیستی، حقّ الناس است و گناه بزرگی دارد.

عدی بن حاتم با شنیدن این واقعیّت از زبان پیامبر اکرم «ص» که هیچ کس جز خودش از آن مطلّع نبود و با زمینه‌ای که در اثر مردم داری آن حضرت در او ایجاد شده بود، مسلمان شد.

در واقع، مردم‌داری پیامبر اکرم «ص»، احترام به دختر حاتم طایی، توجّه به خواسته‌های مردم، به خصوص پاسخ‌گویی ایشان در هوای گرم به سؤالات یک پیرزن، ساده‌زیستی آن حضرت و نیز خبر غیبی ایشان، باعثاسلام آوردن عدی بن حاتم شد.

همچنين اين حکايت آموزنده به ما میفهماند که يکي از دلايل پيشرفت اسلام، سعه صدر، مردم داری و صبر و استقامت پيامبر اکرمص در برابر حوائج و توقعات مردم بود.