جدا از اتفاقاتی که درون زمین تمرین رخ می دهد(نظیر تشر مربی به بازیکنان. غرولند بازیکنان. درگیری لفظی همبازیان. سرکشی ستاره های تیم و...و...و...) بیرون زمین تمرین هم تا دلتان بخواهد سوژه پیدا می شود.به خصوص در حاشیه تمرین پرسپولیس که همیشه محل برگزاری تمرینات شلوغ است و در این شلوغی امکان وقوع هر اتفاقی وجود دارد. مثلا امکان دارد یک بارلیدری پیش چشم مدیران و مربیان پرسپولیس با خبرنگاران درگیر شود امکانش هست هوادارای به نشانه اعتراض بر سر بازیکنی فریاد بکشد و در جوابش فریادی بشنود یا رفتار تندی ببیند اما در حاشیه تمرین پرسپولیس فقط نکات حاشیه ای منفی نیست و اگر انصاف داشته باشیم می توانیم سوژه های مثبت و جالب هم ببینیم. یکی از همین سوژه های جالب اتفاقی بود که غروب یکشنبه در تمرین پرسپولیس رخ داد. غروب یکشنبه مثل هر روز علاوه بر هوادارانی که کنار زمین منتظر پایان تمرین بودند تا با چهره های مورد علاقه خود عکس بگیرند چند نفری هم ایستاده بودند تا مشکلاتشان را با علی دایی و ستاره های پرسپولیس در میان بگذارند به این امید که گره ای از مشکلاتشان باز شود. علی دایی معمولا اغلب روزها با چنین مواردی روبرو می شود او همیشه بر خلاف آن ظاهر جدی و نسبتا عصبانی اش! با روی گشاده حرف این افراد را می شنود نامه ها و درخواست هایشان را دریافت می کند و خیلی صریح و بی پرده میگوید: الان نمی توانم به خواسته شما جواب بدهم استعلام می کنم اگر حقیقت داشته باشد و کاری از دستم بر بیاید حتما در خدمتتان هستم تماس می گیرم و کمکتان می کنم. به هر حال دایی طی سالیان درازی که در متن فوتبال بوده از این موارد زیاد دیده و همیشه به موازات آنها که واقعا گرفتاری مالی دارند عده ای هم هستند که هدفشان سو استفاده مالی و اخاذی است. دایی معمولا به جای آنکه کسی را از خودش براند و یا بلافاصله احساساتی شود و ندانسته به کسی پول یا وعده پول بدهد. اول تحقیق می کند و بعد دست به کار می شود. دایی این بار هم با خوشرویی حرف این چند نفر را می شنود و از آنها جدا می شود. اما چند قدم آن طرف تر هنگام خروج از زمین شرکت واحد جوان 23 ساله ای شروع به صحبت با سرمربی پرسپولیس می کند از مکث دایی وچهره او کاملا مشخص بود تحت تاثیر درد دل این پسر جوان قرار گرفته. جوانی که از از سیستان بلوچستان آمده تا شاید از دایی کمک بگیرد مشکلش را با سرمربی پرسپولیس در میان می گذارد. او گرفتار تهیه جهیزیه برای خواهرش است و می خواهد خواهرش را به خانه بخت بفرستد. نگاه عمیق دایی به صورت این جوان گواهی می دهد می خواهد به او کمک کند اما چون اطرافش شلوغ است پسر را با خود به گوشه ای می برد شماره تماس و آدرس منزلش را می گیرد و میگوید: باید به من حق بدهی تحقیق کنم اگر حقیقت را گفته باشی حتما کمکت می کنم روی حرف من حساب کن و جهیزیه خواهرت را از همین حالا جور شده بدان و برو به بقیه کارهای عروسی اش برس. البته این حرفها را جوان سیستانی روایت می کند.این جوان که بعد از واکنش مهربانانه دایی به وجود آمده از فرط خوشحالی زیر گریه می زند و اشک هایش ناخود آگاه توجه حاضرین را جلب می کند.جوان حرف های دایی را برای حاضرین بازگو می کند و می گوید:می دانستم علی آقا به من جواب رد نمی دهد. دایی که همین چند هفته پیش در کنفرانس خبری و در جمع خبرنگاران گفته بود قبل از آنکه فوتبالیست شوم دستفروش بودم و به این موضوع افتخار می کنم. با این رفتار عالی نشان می دهد گذشته خود را فراموش نکرده و با وجود جایگاه و موقعیت فعلی اش خود را از مردم جدا نمی داند. البته در ماه های اخیر چنین رفتارهایی از دایی در تمرین پرسپولیس زیاد دیدیم اما نوع برخورد او با یک جوان ناشناس و پیش قدم شدنش برای حل مشکل این جوان نشان می دهد دست های شهریار فوتبال ایران هنوز بوی محبت دارد. فقط امیدواریم این مهربانی و محبت دایی باعث سواستفاده افراد راحت طلب نشود و آنهایی که نیازمند نیستند با خواسته های غیر معقولشان دایی و سایر چهره های نیکو کار این فوتبال را از کمک به نیازمندان واقعی پشیمان نکنند.