حامی جدی نظام اسلامی و ناصح مشفق مسئولان

آنچه در پی میآید مروری است گذرا بر برخی سرفصلهای حیات مرجع والا مقام عالم تشیع، فقید سعید حضرت آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا موسوی گلپایگانی(قده)، که بر خامه دانشمند و محقق گرانمایه جناب حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ عبدالرحیم عقیقی بخشایشی جاری گشته است. با سپاس از استاد بخشایشی که این اثر ارجمند را به مناسبت سالروز ارتحال آن مرجع بزرگ در اختیار جوان نهادند. امید آنکه مقبول افتد.

زندگی سیاسی و اجتماعی بزرگ‌ مرجع تقلید شیعیان حضرت آیت‌الله العظمی حاج سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی(قده)، در ۳۲ سال دوران زعامت و مرجعیت، در دو مرحله اساسی و سرنوشت‌ساز خلاصه می‌شود و هر دو مرحله‌ای که هرکدام از اعتبار و حساسیت ویژه‌ای برخوردارند:

۱-۱۷ سال تمام، از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تا لحظه‌های پیروزی.

۲-۱۵ سال تمام، از ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۲، از لحظه‌های پیروزی انقلاب اسلامی تا هنگام رحلت.

در هر دو مرحله یادشده، حیات سیاسی و اجتماعی او سخت و طاقت‌فرسا و سرنوشت‌ساز و توأم با مشکلاتی بوده است، ولی یقیناً در مرحله نخستین، گرفتاری‌ها و فشار و شکنجه‌های روحی وی بیشتر از مرحله دوم بوده است.

تحلیل مسئله به این صورت است که در مرحله دوم، حضور رهبری معظم و رشید انقلاب اسلامی و خلف صالح ایشان، ‌ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ‌به عنوان سکاندار کشتی انقلاب، کار را آسان‌تر کرده بود و هر نوع مشکل و معضلی را با سرپنجه عقل و درایت و از راه مذاکره و بحثگفت‌وگو و تفاهم موجود حل می‌کرد و چندان جای تأمل و درنگ نبود هر چند در این مرحله هم مسائل لاینحل و مشکلات ناگشودنی فراوانی وجود داشته است، ولی در نخستین مرحله از زندگی سیاسی و اجتماعی ایشان، طرف حساب او بیگانگان و اجانب از معارف دین یا دوستان ناآشنا با مفاهیم و مصالح روز بودند یا به تعبیر دیگر، روند قضایا آن‌چنان سریع و شتابزده و غیرقابل کنترل بود که تبیین و تفسیر و تحلیل منطقی آنها از عهده خارج بود و شرایط چنین اجازه‌ای را نمی‌داد. از طرف دیگر توقعات و انتظارات فوق‌العاده فراوان بودند، از اینرو به نظر نگارنده که حاضر در روند مسائل آن روز و جریان‌های ۱۵ خرداد و پیامدهای آن بزرگ‌مرجع، پس از تبعید حضرت امام(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) بود که مسائل و مشکلات داخلی و خارجی، فوق‌العاده پیچیده و تصمیم‌گیری و اجرای تصمیمات، مشکل‌تر و غیرقابل عمل و اجرا بود. حضور آیات در شهر ری و عدم امکان تخلیه حوزه علمیه قم که مساوی با انحلال مرکزیت حوزه تلقی می‌شد و از سوی دیگر، حمله و هجمه دوستان و آشنایان از جبهه داخل و احساس مسئولیت بزرگ‌تری از آن سو، یکی از بحرانی‌ترین و پیچیده‌ترین بغرنج‌های سیاسی و اجتماعی بود که با همه درد و رنج و مشکلاتی که داشت، می‌گذشت.

در آن روزگار سیاه و در آن مراحل حساس پیش از پیروزی انقلاب که رژیم جبار و ستمگر یکه‌تاز میدان بود و تلاش می‌کرد در غیاب فیزیکی رهبر انقلاب، تمام برنامه‌ها و اهداف ضد اسلامی‌ای را که یا خود داشت یا از سوی امریکا دیکته می‌شد یکجا و سریع، یکی پس از دیگری به مرحله اجرا درآورد؛ در اجرای این توطئه‌ها آن‌چنان آماده بود که ساده‌ترین مسئله‌ای که نشانگر هویت اسلامی و تشخص فرهنگی مردم مسلمان بود‌ - مثلاً تاریخ‌ - نیز آن را می‌خواست مطابق خواسته اربابان تغییر بدهد و این ملت اسلامی را همانند دیگر اقلیت‌های مسلمانی که در کشورهای بیگانه زندگی می‌کنند، بریده از تاریخ و بیگانه از محورهای زندگی معنوی‌شان در آورد. این مرجع بزرگ، پس از فاجعه ۱۵ خرداد، به موضع سازش‌ناپذیری خود ادامه دادند و در مقاطع مختلف، با انتشار بیانیه، پیام و تلگراف، به وظیفه الهی خود عمل کردند که تفصیل قضایا از عهده این مقال خارج و نیازمند کتاب مفصلی است. فقط به صورت روزشمار به سرفصل‌هایی اشاره می‌شود:

روزشمار حوادثآن روز

۱ - در مورد غائله انجمن‌های ایالتی و ولایتی، همراه دیگر حضرات آیات، اعلامیه شدیداللحن و تلگراف مؤثری را مخابره کردند.

۲ - در ماجرای حمله کماندوها و دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ که خود آن جناب نیز مصون از حمله و یورش آنان نبود، با انتشار بیانیه‌ای تند، رژیم طاغوتی را استیضاح کردند.

۳ - در ماجرای جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل و تجاوز صهیونیست‌ها به بلاد مسلمین و تصرف مسجدالاقصی، بیانیه شدیداللحنی را صادر و در مدرسه فیضیه عزای عمومی اعلام کردند که رژیم حامی صهیونیسم از برگزاری آن جلوگیری به عمل آورد.

۴ - در ارتباط با مسئله تبدیل تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی، عکس‌العمل شدید و تندی نشان دادند که کم‌سابقه بلکه بی‌سابقه بود.

۵ - در جریان تبعید حضرت امام(ره) بیانیه مؤثری را صادر کردند که طی آن، چهره کریه رژیم را به مردم شناساندند و خواستار بازگشت ایشان شدند.

۶ - در لحظات حساس اوان پیروزی انقلاب اسلامی که حوادثپشت سر هم می‌آمد، مانند آتش‌سوزی سینما رکس آبادان، مجالس ترحیم استاد شهید آیت‌الله سید مصطفی خمینی و چهلمی که به احترام ایشان برگزار شد و پشت سر آن اربعین‌هایی که به وجود آمد در هر حادثه‌ای اعلامیه‌های مشترکی با امضای آن بزرگ‌مرجع موجود است که تعداد آنها کم نیست و در کتاب‌های مربوطه می‌توان مطالعه کرد. ما فقط سه نمونه از آن اعلامیه‌های شدید‌اللحن ایشان را از کتاب «یکصد سال مبارزه روحانیت، از میرزای شیرازی تا امام خمینی»(چاپ سال ۱۳۵۸ ه. ش) که در همان ایام و حال و هوای لحظه‌های پیروزی انقلاب به نگارش در آمده است، محض آگاهی نسل جوان می‌آوریم.

نمونه‌هایی از اعلامیه‌های پیش از پیروزی انقلاب

تاریخ حوزه علمیه قم، سخت‌ترین، سهمناک‌ترین، شکننده‌ترین و پرمخاطره‌ترین روزها را به خاطر دارد. روزهای خاک و خون، آتش و خمپاره و توپ و تانک و مسلسل. در آن اوج احساسات انقلابی و ضعف و فتور دستگاه حاکم. حکومت‌های موقت، یکی پس از دیگری سر کار می‌آمدند و می‌رفتند. درست سال ۲۷/۸ / ۵۷، در آن شرایط خفقان و تسلط رعب و وحشت و حکومت نظامی، این مرجع بزرگوار و رشید، پیامی به ارتشبد ازهاری، نخست‌وزیر وقت مخابره کرد که همانند بمب در آن روز منفجر شد که متن آن چنین است:

«بلغکم رسالت ربی و انا لکم ناصح امین» بر حسب وظیفه شرعیه و مسئولیت مهمی که بر عهده دارم، لازم دانستم به جنابعالی و تمام درجه‌داران و افسران ارتش تذکر دهم، باشد که این تذکرات باعثتنبیه و اتخاذ ترتیب مشروع و منطقی گردد و در مقابل خداوند متعال و وجدان و ملت ایران و مردم آزادنیای دنیا بیش از این، این مملکت اسلامی سرافکنده و مورد تنفر واقع نشود. «فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لایکن امرکم علیکم غمه».

«آقای ازهاری! سلب آزادی‌های فردی و اجتماعی و ایجاد اختناق و سانسور و کشتار و اتلاف نفوس، نه شما را بر بقا حکومت استبدادی توفیق می‌دهد و نه این ملت ستمدیده را آرام و نه مقام روحانیت را از انجام وظیفه شرعیه باز می‌دارد. اگر راستی بقای این مملکت را می‌خواهید با ملت عناد و لجاج نورزید و بر آتش تنفر و انزجار و اعتراض و اعتصابی که ضد اسلامی و مخالف مصالح مملکتی حکومت آن را روشن کرده است، هیزم نریزید و از راهی که منتهی به ندامت و زوال حیثیات مملکت است بازگردید و به ندای وجدان و عقل و دین پاسخ دهید. با اسلحه‌ای که در انبارها با پرداخت میلیاردها پول ملت محروم ذخیره شده، ملت را که مالک واقعی آن است، نکشید و به اظهار پشتیبانی بعضی اجانب که می‌خواهند شما را هرچه بیشتر به دشمنی با ملت برانگیزند تا مطیع فرمانشان باشید و غیر از آنها پناهگاه و پشتیبانی نداشته باشید مغرور نشوید و شخص‌پرستی را بر مصالح مملکت ترجیح ندهید. من به شما اتمام حجت می‌کنم که آنچه شما در مقام حفظش هستید که حتماً خواسته ملت و مصلحت مملکت نیست، مجوز این اقدامات خشونت‌بار نیست.»

آیا نمی‌بینید که مملکت در اعتصاب است؟ آیا نمی‌دانید که دانشگاهیان، فرهنگیان، بازاریان، کارگران و کارمندان صنعت نفت و مطبوعات و جراید و همه و همه، همکاری با نظام را خیانت به مملکت و حقوق و آزادی خود می‌دانند. راضی نشوید در تاریخ ثبت شود که ارتش ایران بعد از سال‌ها استراحت، ملت را هدف قرار داده، خیابان‌ها و کوچه و بازار و دانشگاه و مدارس را از خون ملتی که بودجه هنگفت ارتش را متحمل است، رنگین سازد.

آقای ازهاری! با توجه به اینکه نهضت اصیل ملت ایران برای طرد استعمار و استبداد تمام قشرهای مملکت را فرا گرفته است، مقابله با آن، با نیروهای مسلح و کشتار صغیر و کبیر، مملکت را از بحران و ناآرامی‌ها نجات نخواهد داد و مردم به چیزی غیر از پایان یافتن حکومت استبدادی و تأمین آزادی و عدالت اجتماعی در سایه برقراری نظام اسلامی راضی نخواهند شد. شما که به عنوان حفظ نظام مشروطه سلطنتی با مردم روبه‌رو شده‌اید و افراد را به جرم مخالفت با رژیم دستگیر می‌نمایید، می‌دانید که نیم قرن است از جانب نظام حاکم بر این مملکت، رژیم مشروطه ملغی شده و سال‌هاست که عملاً بساط آن را برچیده‌اند و به رژیم دیکتاتوری و به اصطلاح شاهنشاهی که از فلسفه‌های مهم انقلاب مشروطه، پایان دادن به آن بود، تبدیل شده است و اسناد و مدارک و سخنرانی‌ها و مسافرت‌ها و اوضاع مملکت و روزنامه‌ها همه در این مدت کوتاه گواه این است که رژیم مشروطه عملاً و رسماً و حتی اسماً الغا شده است؟ آیا خود شما تحت رژیم مشروطه بر مملکت مسلطید؟

بیایید بیش از این، مملکت را به خطر و مردم را به جنبش وادار نسازید. معلوم است مردم این سبک حکومت و استبداد را نمی‌توانند هضم نمایند که این همه کشته می‌دهند و باز هم ایستادگی می‌نمایند. آیا اگر مملکتی رژیم خود را بخواهد تغییر دهد، ارتش آن ملت حق دارد به عنوان معارضه و کوبیدن ملت وارد عمل شود و مردم را هدف تیر قرار دهد و به قتل عام تهدید نماید؟ از خدا بترسید و از راه باطل برگردید.

خداوند متعال همه را به رشد و صلاح و آنچه موجب خیر و ترقی مسلمانان و طرد استعمار است، هدایت فرماید.

۱۷ / ذی الحجه الحرام ۱۳۹۹ ه. ق، ۲۷/۸ / ۱۳۵۷

انتشار متن تلگراف ایشان، در آن شرایط خفقان و در آن عصر تسلط رعب و وحشت و حکومت مسلسل و گلوله اعجاب همگان را برانگیخت و شور و شوق مردمی را که نیازمند تقویت روحی بیشتر از طرف روحانیون و روشنگری مراجع تقلید عالیقدر بودند، دو صد چندان کرد و با وجود مقررات شدید منع عبور و مرور شبانه، در فرصتی کوتاه، اعلامیه بر سر هر کوی و برزن نصب شد و مردم برای به دست آوردن نسخه‌های آن بی‌تابی می‌کردند. بدین ترتیب سختگیری و فشار دستگاه بر ایشان به مراتب بیش از سابق شد، اما اینها همه در نظر والای ایشان موانع کوچکی بودند که از ضعف و زبونی رژیم در حال اضمحلال سرچشمه می‌گرفت و نمی‌توانست در اراده آهنین ایشان خللی وارد آورد.

۲ - به مهندسین و کارگران صنعت نفت: بنابراین با همه فشارها باید راه ادامه می‌یافت. او اندکی بعد از اعلامیه‌ای حماسه‌آفرین در پاسخ تلگرام کارمندان و کارگران صنعت نفت صادر کردند که کارمندان صنعت نفت، در تلگرام خود بسیاری از مسائل و دردهایشان را مطرح کرده و اظهار داشتند که رژیم تحت فشارشان قرار داده و تهدید به تجاوز به ناموسشان کرده و اظهار می‌کند که اعتصابشان مورد تأیید مراجع تقلید نیست و همچنین اعلام داشته بودند که هرگز تولید نفت مصرف داخلی را قطع نکنند و کمبود نفت به دلیل ارسال سهمیه داخلی به اسرائیل و مصرف بی‌حد و حصر ارتش است و از ایشان تقاضا کرده بودند حکم شرعی را سریعاً در مورد اعتصاب شرکت نفت و ارسال نفت به اسرائیل و افریقای جنوبی و دیگر کشورهایی که در این موقعیت خطیر تاریخی از حکومت بی‌داد و ضد اسلامی ایران حمایت می‌کنند، اعلام فرمایند.

ایشان در پاسخ آنان، در تاریخ ۵ دی‌ماه ۱۳۵۷ تلگرامی به شرح زیر صادر کردند:

بسم الله الرحمن الرحیم

رشد و آگاهی اجتماعی و اسلامی کارکنان شرافتمند و مسلمان صنعت نفت مورد تقدیر است. متأسفانه حکومت به جای تنازل در برابر خواست‌های مشروع ایشان و عموم ملت می‌خواهد با شدت عمل، اعتصاب‌کنندگان را مجبور به شکستن اعتصاب کند و با اینکه در کشتار مردم بی‌اسلحه و سلب آزادی از آنها و ارسال نفت به اسرائیل و تحریک افراد مزدور شاه‌دوست، با حمله به خانه‌ها و مغازه‌ها، احکام مسلمه اسلام را کنار گذاشته، در اعتصاباتی که به جهت حمایت از احکام اسلام و پشتیبانی از حقوق ملت انجام شده است، آنها را با استفتا از علمای اعلام می‌خواهد از روزی که پس از ملی شدن صنعت نفت مجدداً این ثروت ملی تحت استعمار در آمد، از جانب مردم هیچگونه نظارتی بر فروش نفت و صرف درآمد آن برقرار نبوده و عوایدش به صورت‌های مختلف در جهت ضد مصالح ملت و ولخرجی‌ها و عیاشی‌ها و ترویج فساد و فحشا و حقوق گزاف مستشاران اجنبی و اندوختن در بانک‌های خارجی و صرف میلیاردها در خرید اسلحه و پر کردن جیب استعمار به یغما رفته است و مملکتی که می‌توانست با این درآمد و ثروت سرشار، در تمام شئون علمی، صنعتی، کشاورزی و دامداری به پیشرفت‌های شایانی نائل شود، وضع اقتصادی‌اش از کشورهای مشابهی که نفت ندارند، بدتر شده است. جهت اطلاع عموم اعلام می‌داریم حرمت مؤکد کمک و تقویت کفار که با مسلمین در حال جنگند، از احکام مسلمه اسلام است. بنابراین در شرایط فعلی که اسرائیل با مسلمانان در جنگ است و تا سرزمین‌های مسلمانان از احتلال و تجاوز آنان آزاد نشده، جلوگیری از ارسال نفت برای اسرائیل و کشورهایی که با جنبش اسلامی ضدیت می‌ورزند و حکومت استبدادی آن را تأیید می‌کنند، به وسیله اعتصاب و امتناع از استخراج نفت زاید بر مصرف داخلی، عمل به وظیفه و تکلیف شرعی است و تا وقتی که اطمینان حاصل نشود که درآمد نفت مانند گذشته غارت و تاراج نمی‌شود، این امتناع به‌جا و لازمه علاقه بر مصالح عالیه مسلمین و موجب حفظ ذخایر مملکت و جلوگیری از هدر رفتن آن است.

بدیهی است کارکنان شریف و مسلمان صنعت نفت اگر اطمینان پیدا کنند نفتی را که استخراج می‌نمایند، به مصرف داخلی کشور می‌رسد، به مقدار نیاز مردم و رفع مضیقه داخلی استخراج نموده و راضی به ضرر برادران دینی خود نخواهند شد. موفقیت عموم مسلمین را در عمل به احکام و وظایف شرعیه از خداوند مسئلت دارم.

۲۵ / محرم الحرام ۱۳۹۹ ه. ق، ۵/۱ / ۵۷

با این پیام روشنگر، تمام توطئه‌های رژیم خنثی و کارمندان و کارگران صنعت نفت با اعتماد و اطمینان کامل راهی را که در پیش گرفته بودند، دنبال کردند. راهی را که امام خمینی(ره)، راهنما و رهبر بودند، اما به علت دور بودنشان از ایران، اعلامیه‌هایشان را عوامل مزدور رژیم، با حیله‌های رذیلانه تحریف کرده و به دروغ و حیله صنعتگران نفت را با این بهانه که اعتصابشان مورد تأیید مراجع نیست، در تصمیمشان مردد می‌کردند اما با انتشار فتوای حضرت آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی، اعتصاب همچنان ادامه یافت. تا جایی که رژیم در حال احتضار دست به حیله جدیدی زد و تشکیل دولت را به شاپور بختیار که به اصطلاح وجهه خلقی داشت، سپرد و چه تلاش بیهوده و مذبوحانه‌ای. او غافل از اراده آهنین ملت می‌خواست بدین وسیله مردم را ساکت و تطمیعشان کند، بی‌آنکه بتواند بفهمد که دیگر این ملت به پا خاسته را هیچ یک از مسکن‌های رژیم نمی‌تواند آرام کند و رهبری‌های رهبر و تأیید و حمایت مراجع بزرگ تقلید راه هرگونه برگشت را مسدود کرده است و مردم تنها به نابودی کامل رژیم و امپریالیسم شرق و غرب می‌اندیشند.

۳ - تلگراف به شاپور بختیار: در آن شرایط حکومت وقت، بختیار روی کار آمد. او با وعده‌های دهان‌پرکن و پر زرق و برق، خود را مرغ طوفان دانست که از امواج باکی ندارد و خادم خلق و ملت است و با پنهان شدن زیر چتر نام مصدق و چسباندن خود به جامعه روحانیت، می‌خواست وجهه و آبرو و پایگاهی برای خود بین مردم دست و پا کند و با اظهار این موضوع که ۹۰ درصد علمای اعلام و مراجع تقلید با سکوتشان مرا تأیید می‌کنند، آنچنان ابلهانه بی‌گدار به آب زد که هرگز نتوانست جبران حماقت‌های خود را کند و حضرت‌ آیت‌الله العظمی گلپایگانی، در تاریخ ۱/۱۰ / ۱۳۵۷ مطابق با صفر ۱۳۹۹ برای روشن شدن ذهن کند و زنگ‌زده بختیار، در نامه‌ای به او چنین فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم

مسموع شد که جنابعالی نه دهم از حضرات آقایان علمای اعلام و مراجع دامت برکاتهم را متهم نموده‌اید که با سکوت خود در مورد دولت شما موافقت دارند. اگر این موضوع محتاج به رد نیست، برای اینکه مبادا توهم کنند این تهمت حقیقت دارد، تذکر می‌دهم:

جنابعالی آنچه در این مدت کوتاه برای توجیه قبول نخست‌وزیری اظهار داشته‌اید، جز یک سفسطه و اشتباه‌کاری، مطلب منطقی و معقولی نگفته‌اید. البته بر هر کسی لازم است که در این شرایط حساس و خطیر، از خدمت به جامعه و قبول هر مسئولیتی که از عهده آن برآید، استقبال نماید؛ ولی این قبول مسئولیت به هر شکل و هر عنوان باشد، به‌‌رغم خواسته‌های ملت و مخالفت مردم، براساس غیرقانونی که سال‌هاست به دسیسه استعمار جریان داشته است، صحیح نیست.

شما وجداناً و شرعاً موظفید هر وقت مقامات صلاحیت‌دار و ملت ایران، به شما خدمتی ارجاع کردند، بپذیرید و از قبول هر مسئولیتی که با حاکمیت ملی و حقوق جامعه مخالفت داشته باشد، جداً اجتناب کنید. اگر ملت شما را در این شرایط حساس به مأموریت گماشته بود و شما به‌‌رغم تمام مشکلات موجود آن را پذیرفته بودید، می‌توانستید از خود دفاع کنید و دولت خود را ملی و قانونی معرفی کنید، اما با اینکه همه می‌دانند دولت شما در اساس و انتساب با دولت‌های خائن که در این ادوار ۵۰ ساله نصب شدند، جز اینکه قبل از صدور فرمان رأی تمایل گرفته‌اید، هیچ فرقی ندارد.

چه جواب می‌دهید؟ از تظاهرات متعددی که از مراجعه به آرا عمومی قاطع‌تر بود و تشکیلات[رژیم] سابق را که به شما فرمان داد غیرقانونی و غیررسمی اعلام داشت و هر حکومتی را که براساس سابق باشد، ملغی کرد.

چه جواب می‌دهید؟ مجلسین غیرقانونی که به شما رأی اعتماد دادند، همان مجلسینی است که به هویداها رأی اعتماد دادند و افرادی که به اسم نامزدهای حزب تحمیلی و بی‌مسمای «رستاخیز» به تهدید ساواک انتخاب شده‌اند، نمی‌توانند دولت شما را قانونی کنند، تا شما مسئول حوادثو کشتارها و تجاوزاتی که در این روزها در اهواز، دزفول، نجف‌آباد، خوانسار، اندیمشک، نهاوند و سایر بلاد به نفوس و اموال مردم شده می‌باشید. فرضاً تمام خواسته‌های مردم را عملی کنید، اصل صلاحیت خود را در دخالت در امور چگونه قانونی می‌نمایید؟ شما که می‌گویید ۲۵ سال با رژیم دیکتاتوری حاکم مبارزه داشته‌اید، با این عمل خود قانونی بودن آن دولت‌ها را که رژیم استبداد روی کار آورد، تصویب کرده و موضع خود را تغییر داده‌اید.

این پیام‌ها و اعلامیه‌های کوبنده، آخرین روزنه‌های امید را به روی بختیار و دیگر همکاران رژیم بست و دیدیم که درست سه هفته بعد، مرغ طوفان را امواج خلق خشمگین و مصمم غرق کرد و تلاش‌های مذبوحانه‌اش عقیم ماند و بالاخره به سوی یار پرواز کرد.

اینها نمونه‌هایی بس اندک از ده‌ها اعلامیه‌ کوبنده و روشنگر این زعیم عالیقدر اسلامی بود که در آن روزهای پرمخاطره و ظلمانی، در راه روشنگری راه ملت اسلام انتشار یافته بود.

پس از پیروزی انقلاب

پس از پیروزی انقلاب، این مرجع بزرگ، یکی از حامیان جدی نظام مقدس جمهوری اسلامی بود و آن را یکی از نعمت‌های خدای متعال می‌دانست که همگان وظیفه دارند قدرشناس آن باشند. او در مراحل مختلف جبهه و دفاع مقدس، مدافع رزمندگان بود و اجازه داده بود که ثلثسهم مبارک امام(ره)، صرف جبهه‌های نور علیه ظلمت شود و در مواقع حساس تصمیم‌گیری‌های ملی و همگانی در صحنه حضور داشت که بیانیه‌ها و مصاحبه‌های آن بزرگ‌مرجع، در آرشیو صدا و سیمای جمهوری اسلامی موجود و در مطبوعات و رسانه‌های گروهی منعکس است. او با مسئولان امور همدلی و همنوایی داشت، در عین حال اشتباهات و نارسایی‌ها و احیاناً روش‌ها غیرواقعی را که گاهی از روی کم‌اطلاعی در پاره‌ای از موارد رخ می‌داد، تذکر می‌داد و نظر خود را اعلام می‌داشت و معتقد بود که نصیحت و دلسوزی به ائمه مسلمین، از ضروریات و واجبات هر فرد مسلم است.

وفات
سرانجام پس از عمری تلاش و مجاهده در راه خدا و تربیت هزاران نفر از اهل علم و عمل و تأسیس ده‌ها مدرسه، مسجد، مرکز فرهنگی و علمی و انجام خدمات شایسته به حوزه علمیه قم که خود یکی از مؤسسان آن به شمار می‌رفت، در عصر روز پنج‌شنبه ۲۴ جمادی‌الثانی ۱۴۱۴، مطابق ۱۸ آذر ۱۳۷۲، در بیمارستان قلب تهران به لقای الهی شتافت و روح ملکوتی او به سوی مبدأ متعال عروج کرد. حضور میلیونی جمعیت عزادار در مراسم تشییع این فقید سعید در تهران و قم بی‌سابقه بود و یادآور مراسم استقبال باشکوه از امام، به هنگام مراجعت از پاریس و تشییع ایشان پس از رحلت بود. نگارنده که خود در مراسم تشییع حضور داشت، تعداد تشییع‌کنندگان قم را از دروازه عمومی شهر، از مسجد امام حسن مجتبی(ع) تا حرم مطهر حضرت معصومه(س)، در مساحت چندین کیلومتری مشاهده کرد که به علت تراکم جمعیت و انبوه ازدحام مردم، جنازه از ساعت ۹ صبح تا ساعت ۳ بعدازظهر - ‌درست ۶ ساعت‌ - پیش روی مردم بود و در ساعت ۳ پس از اقامه نماز توسط داماد بزرگوارشان، حضرت آیت‌الله‌العظمی صافی گلپایگانی، در بالای سر حضرت معصومه(س) کنار قبر استاد و مربی و مراد خود، مؤسس حوزه علمیه قم، حضرت آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری به خاک سپرده شد. عاش سعیداً و مات سعیداً، رحمه الله.