اولين باري كه پشت ميز ريزولوت نشستم، اندي كارد با من بود و نخستين تصميمي كه پشت آن ميز گرفتم اين بود كه صندليام را با نمونهاي كه بتوانم راحتتر كار كنم، عوض كنم.

به گزارش ارس، " جورج واکر بوش "، رییس جمهور پیشین آمریکا از جمله شخصیت‌هایی است که در زمان وی و بعضاً به‎واسطه خودش اتفاقات بسیار مهمی در عرصه جهان به‎وقوع پیوست. شاید حوادث۱۱ سپتامبر مهمترین این اتفاقات باشد که خود بعدا منشأ تحولات بسیار مهمی در عرصه بین‌المللی از جمله دو جنگ در منطقه خاورمیانه شد.

این تحولات و شخصیت خود بوش که عده بسیار زیادی او را مستحق ریاست جمهوری آمریکا نمی‎دانستند و به‏علاوه نفرت زیادی که در افکار عمومی جهان در زمان وی از آمریکا به‎وجود آمد، سبب شد تا خبرگزاری فارس دست به ترجمه و انتشار خاطرات او بزند.

به‎هرحال این کتاب، بیان مسایل از نگاه بوش است و طبعاً تمام آن مورد قبول نخواهد بود ولی شخصیت بوش و خاطرات وی می‌تواند از جمله اسنادی باشد که به محققان و مخاطبان علاقه‎مند به این حوزه کمک فراوانی کند.

قسمت سی‌ و چهارم از متن کامل خاطرات جورج واکر بوش به خوانندگان محترم تقدیم می شود:

*یک تصویر تخیلی

در قلب شهر لندن ساختمانی خاکستری رنگ سی و چهار طبقه‌ای قرار دارد. یکی از طبقات آن شامل فضای بزرگ و بازی است که به " اتاق باروری " معروف است. در درون آن اتاق، کارشناسان با دقت و وسواس فراوان مشغول ترکیب تخمک‌ها و اسپرم‌ها در درون لوله‌های آزمایشگاهی هستند تا نسل بعدی را تولید کنند. این محل تخم‌گذاری به عنوان نیرو و خون حیاتی حکومت جدید جهانی است که توانسته به فرمول مهندسی جامعه بهره‌ور و باثبات دست پیدا کند.

البته این فضاپردازی محصول ذهنی آدمی مثل " جی لفکوویتز " وکیل باهوشی نبود که در سال ۲۰۰۱ در دفتر ریاست جمهوری آمریکا گزارشی را با صدای بلند قرائت می‌کرد. بلکه بخشی از رمان " بریو نیو ورلد "(Brave New World) نوشته " آلدوس هاکسلی " در سال ۱۹۳۲ بود. با پیشرفت ناگهانی حاصله در زمینه بیوتکنولوژی و ژنتیک، محتوای کتاب بسیار با شرایط کنونی مطابقت پیدا کرده است. درسی که آن کتاب به خوانندگان می‌داد این بود: دنیای خیالی هاکسلی با همه کارایی که داشت به نظر عقیم، خالی از شادی و معنا بود. جستجو برای تکمیل انسانیت در دوره فقدان انسانیت.

*تضادها در نگرش به موضوع سلول‌های بنیادی

در آوریل همان سال، نوشته دیگری در دفتر ریاست جمهوری قرائت شد. خانم نویسنده تلاش کرده بود با این مقاله حمایت مرا از " ممکن‌های معجزه‌‌وار "[کارهای شدنی اما معجزه‌گونه] حاصل از تحقیقات مربوط به سلول‌های بنیادی کسب کرده تا شاید درمانی برای افرادی همچون همسرش که از بیماری آلزایمر[فراموشی] رنج می‌برند، بیابد. او نوشته خود را با این جمله تمام کرده بود:
" آقای رئیس جمهور! خود من تجربه مشابهی از تصمیماتی که شما هر روز با آن مواجه هستید، داشته‌ام … ممنون می‌شوم اگر شما اندیشه و درخواست من درباره این موضوع حیاتی را مدنظر قرار دهید. با تشکر " نانسی ریگان ". "

*خیلی‌ها توقع داشتند دولت باید بودجه تحقیقات پزشکی در زمینه سلول‌های بنیادی را تامین کند

با کنارهم قرار دادن نامه خانم ریگان و تصویری که در رمان هاکسلی ارایه شده بود، چارچوب تصمیمی که می‌بایست درباره سلول‌های بنیادی می‌گرفتم‌، شکل گرفت. احساس خیلی‌ها این بود که دولت فدرال آمریکا مسئول تامین بودجه برای تحقیقات پزشکی‌ای است که می‌تواند به نجات جان بسیاری از افراد از جمله رونالد ریگان منجر شود. عده‌ای دیگر نیز اعتقاد داشند حمایت از نابودی جنین‌های انسانی می‌تواند ما را از قله اخلاقیات به زیر انداخته و به سمت جامعه‌ای غافل بکشاند که برای زندگی ارزشی قایل نیست. تضاد موجود چنان شدید بود که من با تصمیمی بسیار دشوار مواجه بودم.

*معترضین به نتیجه انتخابات در مراسم تحلیف به ماشین رئیس جمهور تخم‌مرغ می‌زدند

در نطق تحلیف خود در ۲۰ ژانویه ۲۰۰۱ چنین گفتم که " برخی اوقات اختلاف‌ها میان ما انسان‌ها چنان عمیق می‌شود که به نظر می‌رسد ما از یک قاره‌ دیگریم نه از یک کشور. ما چنین چیزی را قبول نمی‌کنیم و حتی اجازه بروز آن را نمی‌د‌هیم. اتحاد و یکپارچگی ما نتیجه تلاش جدی رهبران و شهروندان هر یک از نسل‌های ما است. به شما رسما قول می‌دهم تلاش خواهم کرد ملتی واحد از عدالت و فرصت بسازم. "

بعد از صرف ناهار با مدعوین عالیرتبه در کاخ کنگره، لورا و من به عنوان بخشی از برنامه مراسم رسمی تحلیف می‌بایست به سوی کاخ سفید حرکت می‌کردیم. طرفداران و عده معدودی از معترضین در امتداد خیابان پنسیلوانیا صف کشیده بودند. معترضین پارچه‌نوشته‌های توهین ‌آمیزی در دست داشتند و به سمت کاروان موتوری ریاست جمهوری تخم مرغ پرتاب می‌کردند و از ته دل فریاد اعتراض سر می‌دادند. من بیشتر وقت را سوار بر لیموزین ریاست جمهوری و پشت شیشه قطور ماشین بودم. از این رو فریاد اعتراض آنها برایم شبیه حرکات پانتومیم به نظر می‌رسید. اما آن چه که در دستان خود گرفته بودند به خوبی قابل خواندن بود. آنها چنین نوشته بودند که " تلخی انتخابات سال ۲۰۰۰ به این زودی از دل‌ها زدوده نمی‌شود ".

*ترتیب چیدن دکوراسیون کاخ سفید

من و لورا بقیه مراسم سان را از سکوی کاخ سفید مشرف به محوطه تماشا کردیم. برای افراد رژه رونده‌ای که از همه ایالت‌های آمریکا حضور یافته بودند دست تکان دادیم و از این که پارچه نوشته‌هایی از شهر میدلند و منطقه کرافورد می‌دیدیم، به وجد می‌آمدیم. بعد از مراسم سان، من به بازدید از کاخ سفید رفتم. همانطور که میان آن عمارت قدم می‌زدم به نظر می‌رسید که اتاق‌ها برق می‌زنند. نورپردازی روشن و پرده‌های طلایی رنگ جلوه متمایز و آشکاری از سقف آبی‌رنگ در معرض دید می‌گذاشت.

هر یک از روسای جمهوری آمریکا دفتر ریاست جمهوری را آنطور که دلشان می‌خواهد، تزئین می‌کنند. من نیز تابلوهای نقاشی متعددی از ایالت تگزاس به دیوارها نصب کردم از جمله اثری از " جولیان اوندردونک " از " آلامو " که منظره‌ای است در غرب تگزاس. در کنار عکسی از باغ گل‌های خاص منطقه تگزاس که یادآور خاطرات ما در مزرعه کرافورد تگزاس بود. من همچنین یک اثر نقاشی با عنوان " ریو گرانده " اثر " تام لی " که یکی از دوستان من از منطقه " ال پاسو " بود به همراه تصویر نقاشی شده از سوارکاری که سوار بر اسبش از تپه‌ای بالا می‌رود اثر " دابلیو. اچ. دی کوئرنر "[نقاش معرف غرب آمریکا] را روی دیوار آویزان کردم. نام اثر یادآور قطعه‌ای از نوای مذهبی مسیحیان متدیست بود که ما نخستین بار در مراسم تحلیف فرمانداری من در تگزاس قرائت کرده بودیم. هم این اثر نقاشی و هم آن آوای کلیسایی بر اهمیت دنبال کردن آرمان‌هایی که از آرمان‌های فردی بالاتر است، تاکید دارند.

*به تونی بلر گفته بودم که چرچیل را تحسین می‌کنم

تصمیم گرفتم تصویر چهره جرج واشنگتن اثر " رامبراندت پیل " را نگهدارم. تصویری که پدرم و بیل کلینتون آن را بالای طاقچه شومینه نصب کرده بودند. من به آنها مجسمه‌‌هایی از " آبراهام لینکلن "، " دوایت آیزنهاور " و " وینستون چرچیل " - که هدیه مخصوصی از طرف تونی بلر، نخست وزیر انگلیس بود، اضافه کردم. من به تونی بلر گفته بودم که چرچیل را بخاطر شجاعت، مسلک و طبعش تحسین می‌کنم، ‌ چون این‌ها خصلت‌هایی بودند که به نظر من برای هدایت کشور لازم است.

(یکی از حکایت‌های مورد علاقه من درباره هوش چرچیل پاسخی است که او به " فرانکلین روزولت "[رئیس جمهوری اسبق آمریکا] که در دسامبر سال ۱۹۴۱ از او خواسته بود از پناهگاه خود خارج شده و به واشنگتن بیاید. چرچیل گفت: " من چیزی برای پنهان کردن از رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا ندارم ". بعد از حملات یازده سپتامبر بود که متوجه شدم هر سه این رهبران برجسته دنیا یک نکته مشترک دارند و آن این است که هر سه از رهبران زمان جنگ بودند. اما بطور حتم دلیل من برای انتخاب این تصاویر رهبری آنها در دوران جنگ نبود.

*جایی از دیوار دفتر ریاست جمهوری را به شمایل آبراهام لینکلن اختصاص دادم

یکی از فضاهایی دیوار را به شمایل یکی از تاثیرگذارترین روسای جمهوری آمریکا یعنی آبراهام لینکلن اختصاص دادم. به این دلیل لینکلن را انتخاب کردم که او در مقایسه با دیگر روسای جمهوری آمریکا، سخت‌ترین کار را انجام داده بود. یعنی اتحاد آمریکا را حفظ کرده بود. برخی می‌پرسیدند چرا من تصویری از پدرم را روی دیوار نصب نکردم. در پاسخ می‌گفتم: شماره چهل و یک[جورج بوش] روی قلبم آویخته است. اما شماره شانزده[لینکلن] روی دیوار.

*میز کارم را بخاطر سابقه تاریخی آن میز انتخاب کردم

شاهکار اصلی در دفتر ریاست جمهوری کاخ سفید میزکار موسوم به " ریزولوت "[میز چوبی ساخته شده در قرن نوزدهم] بود. من این میز را بخاطر اهمیت تاریخی‌اش انتخاب کردم. ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که در سال ۱۸۵۲ملکه ویکتوریا کشتی‌ای به نام " اچ‌ام‌اس ریزولت " را در جستجوی " جان فرانکلین " کاشف انگلیسی که هنگام عبور از آبراه شمال‌غرب در شمال قاره آمریکا مفقود شده بود، اعزام می‌کند. ریزولوت جایی در اقیانوس منجمد شمالی گرفتار یخبندان می‌شود و خدمه کشتی‌ آن را ترک می‌کنند. در سال ۱۸۵۵ یک کشتی آمریکایی مخصوص شکار نهنگ آن را کشف می‌کند و به ایالت کانکتیک می‌برد. کشتی توسط دولت آمریکا خریداری و بازسازی می‌شود و به نشانه هدیه حسن نیت دولت آمریکا به ملکه انگلیس داده می‌شود. وقتی که دو دهه بعد، کشتی ریزولوت تکه تکه می‌شود، ملکه دستور می‌دهد که از چوبش میزهای کار زیبای بسازند و یکی از آنها را به " روزنفورد بی هایز "[رئیس جمهوری وقت آمریکا] هدیه می‌کند.

اغلب روسای جمهور آمریکا از زمان هایز به بعد از این میز استفاده کردند. فرانکلین روزولت صفحه‌ای چوبی به قسمت جلوی میز افزود که مورخان می‌گویند دلیلش این بود که صندلی چرخدارش را از دید خارج کند. یکی از معروف‌ترین عکس‌هایی که گرفته شده " جان اف‌کندی " را پشت این میز نشان می‌دهد. پدرم این میز را به خارج از دفتر ریاست جمهوری و در دفتر طبقه بالا گذاشت اما بیل کلینتون بار دیگر آن را به اتاق کار ریاست جمهوری بازگرداند. نشستن پشت این میز خاطره‌انگیز هر روز این نکته را به من یادآور می‌‌شد که نهاد ریاست جمهوری مهمتر از فردی است که پشت آن میز نشسته است.

*اولین تصمیم من پشت میز ریاست جمهوری این بود که صندلی‌ام را عوض کنند

اولین باری که پشت میز ریزولوت نشستم، اندی کارد با من بود. نخستین تصمیمی که پشت آن میز گرفتم این بود که صندلی‌ام را با نمونه‌ای که بتوانم راحت‌تر کار کنم، عوض کنم. بعد از آن درهایی که رو به باغ رز باز می‌شد، گشوده شدند و من پدرم را دیدم. او که کت‌وشلوار مشکی به تن کرده بود و موهایش هنوز بعد از دوش آب گرم خوب خوش نشده بودند رو به من کرد و گفت: " سلام آقای رئیس جمهور!
من هم پاسخ داد: سلام آقای رئیس جمهور!
او به داخل دفتر رياست جمهوري آمد و دور ميز قدم زد و وسط اتاق كنار هم نشستيم. هيچ كدام حرف زيادي نزديم. نيازي به اين كار نبود. آن لحظات به اندازه كافي گويا بودند كه هر يك از ما بتوانيم وصفش كنيم.