سال ۸۸ بود که سید مسعود میرکاظمی وارد نفت شد و بلافاصله برای مهره چینی های خود با استدلال تفکر استراتژی در خیابانی یک طرفه، فراخوانی بزرگ داد که مدیران وزارت بازرگانی هم با شور و اشتیاق خاصی وزارت نفت را پیش گرفتند. شجاع الدین بازرگانی، مجید پارسا نیا، حسین پرسان و.. از جمله افرادی بودند که نفتی شدند و عملکرد غیر قابل قبولی را ازنگاه دولت از خود به جای گذاشتند که حمایت "خاص" برخی ها از آن ها نتوانست تغییری در روند مدیریت آن ها ایجاد کند.

پس از اختلافات میرکاظمی با دولت وی از کار کنار گذاشته شد و مدیران بازرگانی آشفته تر از گذشته به دنبال راهکاری برای برون رفت از سیبل برکناری ها رفتند که بهترین راهکار بیعت با سرپرست فعلی وزارت نفت بود. در همان روزهایی که رئیس جمهور مدیریت نفت را با احداثخط لوله ای " n – اینچی " به پاستور انتقال داد بسیاری از مدیران نفت در آینده کاری خود چیزی نمی دیدند جز ابهام و شاید هم سراب.

با معرفی شدن سرپرست وزارت نفت و نفتی شدن محمد علی آبادی میثاق نامه ها راهی دفتر وزراتی شد و هریک از مدیران به نوعی علی آبادی را منجی وضعیت فعلی و اسفناکی دانستند که به رسم سنت باعثاصلی آن مدیران سابق بود؛ جالب اینجاست مدیرانی بر این طبل کوبیدند که جایگاه دولتی خاصی در کشور نداشتند و با حضور میرکاظمی در دولت کمی به امور اجرایی نزدیک شدند وگرنه همه می دانند که …!
" سفید خوانی " مدیران نفتی میرکاظمی از عملکرد خود سکه رایج روزهای نخست سرپرستی علی آبادی شد تا چند روز پیش که علی آبادی " رعش بزرگ " را در بدن این مدیران به پا کرد تا همگان بدانند عصر بازرگانی در نفت رو به اتمام است و مدیرانی که روزهایی خود را صاحب وزارت نفت می دانستند هم اینک باید از " اتاق های رویایی " وتفکر استراتژیک بازرکانی در نفت خود دست بکشند و راهی شرکت های خصوصی خود شوند.

به علاوه ورزش
مدبران بازرگانی در حال رخت بر بستن از نفت هستند اما تحویل اتاق های تاثیرگذار در ساختمان ۱۵ طبقه اقتصاد کشور به مدیران غیر اقتصادی و ورزشی اتفاق جالبی است که با حضور رئیس سابق سازمان ورزش رخ داد. بسیاری از دلسوزان صنعت نفت از برکناری مدیران بازرگانی خشنود هستند که این خشنودی به حق است اما نکته نگران کننده این است که در نخستین حکم رئیس سابق شیلات خبری از مدیری اقتصادی نیست بلکه فردی به عنوان مشاور رسانه ای آقای سرپرست منصوب شده است که سوابقی همچون مدیر روابط عمومی شهرداری منطقه ۸ تهران، معاون فرهنگی – اجتماعی شهرداری منطقه ۱۴ تهران، مشاور، رئیس فدراسیون گلف و عضو هیات مدیره و قائم مقام شرکت داروگر(وابسته به بنیاد شهید انقلاب اسلامی) را در پرونده خود دارد.
ورود وی به نفت با توجه به ارتباطات های سیاسی اش با دولت اصلاحات و شخص مهر علیزاده تیغ انتقادها را از مدیریت علی آبادی کمی تیز کرده است اما امید به این که اسحاقی اتاق مدیرکلی روابط عمومی وزارت نفت را از آن خود می کند منتقدان را کمی آرام می کند.
هم چنین شنیده می شود مهدی علی نژاد رئیس فدراسیون ووشو سمت مدیرکل وزارتی نفت را به عهده گرفته است که البته حضور وی در نفت به علت نفتی بودن وی قابل تحمل تر از انتصاب نخست علی آبادی است چرا که وی مدیر کل دفتر ورزش وزارت نفت هم بوده است. اخبارهای رسیده از نفت، برکناری مدیرکل دفتر وزارتی و مدیرکل روابط عمومی وزارت نفت را تایید می کند که دقیقا همان بخش هایی هستند که گفته می شود وزیر اسبق بیشترین انتقاد را از این بخش ها متحمل شده است.


هیچ چیز بعید نیست
برکناری مدیران بازرگانی در حالی رقم خورده است که انتظار می رفت با بهره گیری از مدیران متخصص در صنعت ۱۰۳ ساله نفت بخش هایی از عملکرد ضعیف این صنعت جبران شود اما حضور ورزشی ها در نفت موجب شده تا این صنعت از چاله به چاه بیفتد و مشخص نباشد استراتژی دولت برای بخش انرژی چیست؟
حضور چشمگیر ورزشی ها در جلسه معارفه علی آبادی از همان روز نخست چراغ ها را برای " ورزشی کاری " در نفت روشن کرد تا جایی که پیش بینی چنین روزهایی برای هیچ کس دور از ذهن نبود. پس از بازرگانی شدن نفت، نوبت به ورزشی شدن نفت رسید و هیچ بعید نیست پس از ۳ ماده دیگر، جواد شمقدری(معاون سینمایی وزارت ارشاد) سکان نفت را به عهده گیرد و گروهی از اهالی سینما را از پرده ها به نفت بکشاند. هیچ چیز بعید نیست و باید منتظر ماند و دید که چه کسانی از ورزش به نفت کوچ می کنند. به همه چهره های ورزشی فکر کنید!
با این حال سوال اساسی که دولت ونمایندگان مجلس باید در مدیریت نفت به آن پاسخ دهند این است که اساسا آیا: ایا جایگزینی اخلاق ورزشکاری با تفکر استراتژی بازرگانان در نفت گره گشا خواهدبود ؟ یا هدف دولت از این نمایش در نفت چیزدیگری است ؟