به گزارش افکارنیوز، همانطور که از نامش پیدا بود به عنوان محل تحصیل فرزندان طبقه هیئت حاکمه شناخته میشد که قرار بود صاحب منصبان آینده را تحویل کشور دهد. دانشگاه افسری با نام قدیمی مدرسه صاحب منصبی ۱۴ آذرماه سال ۱۳۰۰ با حکم عمومی شماره یک قشون رضا پهلوی در راستای تشکیل مدارس نظام بنیان گذاشته شد و پس از آن به عنوان یکی از قدیمیترین مراکز آموزش نظامی کشور شناخته شد.
تحصیل در مدرسه نظام سابقه مهمی برای بسیاری از فرزندان طبقه رجال حکومت پهلوی برشمرده میشد که رؤیای دستیابی به جایگاه پدر را در ذهن خود میپروراندند و خود را برای آن آماده میکردند. رضاشاه بعدها با همین هدف محمدرضا پهلوی را به عنوان ولیعهد و جانشین بعدی خود مأمور به تحصیل در این مجموعه نظامی کرد.
بنای فیزیکی و ساختمانهای این مدرسه که از سال ۱۳۱۴ به دانشکده افسری تغییر نام یافت که آلمانها به نشانه علاقهای که رضا پهلوی به ژرمنها داشت ساختند. اما این بناها عمری طولانیتر از رضاخان یافتند که حیات سیاسی خود را به قمار شکست آلمان نازی در جنگ باخت.
در مدت ۵۷ سال قبل از انقلاب اسلامی، تعداد ۱۳هزار ۹۷۶ نفر پس از طی دوره های آموزشی از دانشکده افسری فارغ التحصیل و وارد ارتش شدند. پس از انقلاب با تحمیل جنگ ۸ ساله از سوی همسایه غربی به کشور دانشکده افسری نقش افتخارآفرینی در تربیت و سازماندهی افسران مورد نیاز نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی در دفاع مقدس ایفا کرد و شهدای زیادی را تقدیم انقلاب کرد. این دانشگاه با تقدیم یک هزار شهید در دوران دفاع مقدس، در صدر آموزشگاههای نظامی قرار دارد و از دیگر افتخارات آن تقدیم شهدای صاحبنامی همچون سرلشکر نامجو، ستاری، کلاهدوز، سپهبد صیاد شیرازی و سپهبد قرنی است که از
دانشآموختگان این مرکز بودند.
این گونه مدرسه صاحب منصبی که از سال ۱۳۱۴ به دانشکده افسری تغییر نام داده بود و در سال ۱۳۴۰ به عنوان دانشکده افسری اولین لیسانس علوم نظامی در آن تعریف شده بود، پس از انقلاب با توسعه فعالیتهای آموزشی خود در قالب پنج دانشکده و گروه زبانهای خارجی در سال ۱۳۶۷ به دانشگاه افسری تبدیل شد و در سال ۱۳۷۵ با اخذ مجوز از فرماندهی کل قوا به دانشگاه افسری امام علی(ع) تغییر نام داد. تاریخ بیش از ۹۰ ساله تأسیس این دانشگاه اکنون مزین به تصاویر شهدای بزرگی است که بر ساختمانهای این دانشگاه نقش بستهاند و شناسنامه درخشان این دانشگاه را به دانشجویان جوانی که هر سال به آن
میپیوندند یادآوری میکند.
امیر سرتیپ دوم محمدرضا فولادی از فرماندهان دفاع مقدس که از سال ۹۲ فرماندهی دانشگاه افسری را برعهده گرفته است در گفتوگویی صمیمانه با ما از نیروی زمینی ارتش، دانشگاه افسری و سربازی با ما سخن گفت؛ چه این که او در طول سالهای حضور خود در نیروی زمینی ارتش عهدهدار سمتهای خطیری در ارتباط با کارکنان پایور و سرباز بوده است و اکنون به عنوان یک فرمانده صاحب تجربیات ارزشمندی در حوزه امور دفاعی و جنگ تحمیلی نیز محسوب میشود.
امیر فولادی از خاطرات تحصیل خود در دانشگاه افسری که همزمان با فرماندهی شهید صیاد شیرازی در این مرکز بوده سخن میگوید و در توضیح نقش مهم دانشگاه افسری در تربیت نیروی مورد نیاز نزاجا در سراسر کشور به بیش از ۸ هزار فارغالتحصیل آن در ۱۰ سال اخیر اشاره میکند.
وی به عنوان فرمانده سابق مرکز آموزش سربازان در مرکز آموزش شهدای وظیفه ۰۱ نزاجا پاسخگوی صبوری دربرابر انتقادات ما از نظام وظیفه و خدمت سربازی هم بود که در ادامه میخوانید.
مشروح گفتگو را با امیر فولادی به شرح زیر می خوانید:
امیر، فرماندهی سربازان در بزرگترین مجموعه آموزشی ارتش در مرکز آموزش ۰۱ شهدای وظیفه نزاجا سختتر بود یا فرماندهی قدیمیترین و درعین حال بزرگترین دانشگاه افسری ارتش در دانشگاه افسری امام علی(ع)؟
بنده این توفیق را داشتهام که در مرکز آموزش سربازی، مرکز آموزش درجهداری و مرکز آموزش افسری در جایگاه فرماندهی انجام وظیفه کنم. درمجموع اگر بخواهم سوابق خدمتی ۳۲ ساله خودم را خدمت شما عرض کنم شاید دو سوم خدمت بنده در یگانهای آموزشی و یک سوم در یگانهای عملیاتی صرف شده است.
مدتی فرمانده پادگان شهدای وظیفه ۰۱ نزاجا بودم و ۴ سال در آموزشگاه نظامی جوادالائمه به عنوان مرکز آموزش درجهداری نیروی زمینی خدمت کردم. در مرکز جوادالائمه دو سال فرمانده هنگ و دو سال جانشین مرکز بودم. نیروهای نظامی ما در داخل پادگانها سرباز، کادر، درجهدار، افسر و کارمند هستند و بنده به فراخور مسئولیتهای خود در بخش آموزش و تربیت هر یک از این اقشار حضور داشتهام و مسائل آنان را از نزدیک لمس کردهام. دانشگاه افسری نیز که همیشه خانه اول ما بوده است. ما پرورش یافته اینجا هستیم. شهید صیاد شیرازی جملهای دارند که میگویند ما دو وطن داریم که انتخاب یکی از آنها
با دخالت خودمان بوده است. ایشان معتقد بود که دانشگاه افسری وطن و زادگاه ماست. بنده در دانشگاه افسری ۴ دوره خدمتی داشتهام. سال ۶۱ تا ۶۴ دانشجوی این دانشگاه بودم. سال ۷۳ تا ۷۵ در دانشگاه فرمانده گروهان دانشجویی در دانشگاه بودم. یک دوره سال ۸۴ تا ۸۷ در دانشگاه فرمانده تیپ بودم و درحال حاضر نیز که مسئولیت دانشگاه برعهده بنده گذاشته شده است.
مسئولیت الآن شما با زمان جنگ چه تفاوتهایی کرده است؟
ما جزو دانشآموختههای زمان جنگ محسوب میشویم. در آن زمان ما همین که فارغالتحصیل شدیم اعزام شدیم و بلافاصله یک گروهان تحویل ما دادند. ما کمبود نیرو هم داشتیم. در دوران دفاع مقدس بیش از ۸ هزار نفر از کارکنان پایور شهید شدند. در خود نیروی زمینی ما بیش از ۶ هزار نفر کارکنان پایور داشتیم. بسیاری از آنان شهید، مجروح و اسیر میشدند و جای خالی آنان باید بلافاصله پر میشد. آن موقع تأکید بر این بود که طول دوره را کوتاه کنید و عرض آن را اضافه کنید. به عنوان مثال دوره مقدماتی که ما باید در یک سال طی میکردیم، ظرف ۸ ماه با کلاسهایی که بعدازظهر میگذاشتند آموزش دیدیم.
بنده در منطقه عملیاتی سردشت بودم. یکی از دوستان بنده که الآن از فرماندهان دافوس نیز هست، ایشان وقتی به جبهه رفت یگانی را که تحویلش دادند، در خاک عراق بود و نیروها مشغول عملیات بودند. شرایط سردشت نیز برای ما به گونهای بود که شاید اگر دوره اردوگاه زمستانی را در دانشگاه طی نکرده بودیم نمیتوانستیم در آنجا دوام بیاوریم. در سردشت از آذرماه تا پایان فروردین ارتباطات قطع میشد. جادهها بسته میشد و کولاک و برف و سرمای شدید همه جا را میگرفت. بعد فرمانده آتشبار شدم. رسته بنده توپخانه بود و در یگانهای توپخانه به گروهان آتشبار میگویند. آتشبار ۱۲۸ نفر پرسنل داشت. از
این تعداد ۲۴ نفر کادر شامل افسران و درجهدارها بودند و تقریباً ۱۰۴ نفرشان هم وظیفه بودند. یگان آتشبار مأموریت اجرای آتش بر روی نیروهای دشمن، سنگرها، تأسیسات و پاسگاههای فرماندهی دشمن را برعهده داشت.
زمان تحصیل شما فرمانده دانشگاه افسری چه کسی بود؟
ما زمانی که استخدام شدیم شهید صیاد فرمانده دانشگاه افسری بود. ایشان فرمانده جنگ بود، فرمانده نیروی زمینی و دانشگاه افسری امام علی(ع) هم بود. خیلیها نیروی زمینی را به عنوان ارتش میشناسند. از ۴۸ هزار شهید ارتش ۴۶ هزار نفر آنان متعلق به نیروی زمینی هستند. ایشان فرمانده نیروی زمینی بود، فرمانده جنگ هم بود. عمده عملیاتهای بزرگ ما در ۳ سال اول جنگ بود. شما اگر دستور عملیاتی این عملیاتها را بخوانید فرمانده عملیات ایشان بود. ایشان همیشه میگفت فرمانده عملیات خود آقا امام زمان است و بنده به عنوان سرباز کوچک به نیابت از ایشان امضا میکنم. عملیات ثامنالائمه در ۵
مهر ۶۰ منجر به شکستن حصر آبادان شد. عملیات سوسنگرد ۲۶ آبان سال ۵۹ منجر به شکستن حصر این شهر شد. خود حضرت آقا هم آن زمان به عنوان نماینده حضرت امام(ره) در خوزستان و در کنار تیپ ۲ لشکر ۹۲ حضور داشتند. اگر آن عملیات انجام نمیشد اهواز تهدید میشد. ۷ آذر ۵۹ عملیات مروارید نیروی دریایی در خلیج فارس انجام شد که با منهدم شد اسکلههای البدر و الامیه عراق تومار نیروی دریایی عراق در هم پیچیده شد. در آذرماه سال ۶۰ ما عملیات طریقالقدس و آزادسازی بستان را داشتیم. فروردین ۶۱ عملیات فتحالمبین بود که نزدیک ۶ هزار کیلومتر از منطقه دشت عباس و غرب رودخانه کرخه آزاد شد. خرداد هم که
خرمشهر آزاد شد.
با تعدد مسئولیتها شهید صیاد چرا حاضر نمیشد دانشگاه را رها کند؟
به دلیل اهمیت این دانشگاه بود. ایشان برای دانشگاه اهمیت خاصی قائل بود. بنده یادم هست ما یکی از بهترین آموزشهایی که در دوران آموزشی در این دانشگاه گرفتیم، حضور خود شهید صیاد بود. همیشه عملیات که انجام میشد شهید صیاد فرصت پیدا میکرد که به تهران بیاید و به خدمت حضرت امام(ره) برسد. گزارشی از وضعیت منطقه به امام(ره) میداد و پس از انجام کارهایش در ستاد نیرو به دانشگاه میآمد. ایشان وقتی به دانشگاه میآمد در مسجد حضور پیدا میکرد و در بین دو نماز آموزههای عملیات را به ما منتقل میکرد. جالب اینجا بود که اردوگاههای تابستانی و زمستانی ما در جبههها بود. تابستان
به منطقه غرب میرفتیم. زمان اردوگاهها نیز دوبرابر الآن بود. یک ماه غرب میرفتیم و یک ماه جنوب. در منطقه غرب ۱۵ روز پشت جبهه که منطقه آرامتری بود و در معرض تیر مستقیم دشمن قرار نداشتیم ما را آموزش میدادند. ولی همانجا نیز گاهاً بمباران میشد و ما حتی شهید هم دادیم. یادم نمیرود یک سال تعطیلات نوروز به منطقه رفتیم، دو شهید در همان تعطیلات دادیم؛ شهید جاویدان و شهید پادگان. دو خیابان پیرامون دانشگاه افسری به نام همین دو شهید نامگذاری شده است. ۱۵ روز هم تقسیم میشدیم در خط مقدم. بهترین آموزش برای ما همان دوره کارورزی در کنار فرمانده گروهانها بود.
بعد از ۳۲ سال سخت نیست همچنان به عنوان فرمانده لباس نظامی بر تن کنید؟
میگویند تا پدر نشوی این نقش را درک نخواهی کرد. فرمانده هم چنین حسی نسبت به مجموعه خودش دارد. من تمام عمر خدمتی خودم را منهای یک سال که در مرکز مطالعات راهبردی نیروی زمینی مسئول بودم در صف خدمت کردم. در مشاغل فرماندهی بودم. من از فرمانده گروهان آتشباری شروع کردم و بعد فرمانده گردان، هنگ، تیپ و مرکز مستقل شدم. فرمانده باید حس پدری نسبت به زیرمجموعه خودش داشته باشد. من معمولاً قبل از نماز صبح به اینجا میآیم و تا ۸ بعدازظهر در دانشگاه هستم. بنابراین بنده بیشتر اوقات شبانهروز خودم را اینجا صرف میکنم. به همان اندازه انسان نسبت به مجموعه علاقه پیدا میکند.
خانواده هیچ وقت از شغل شما گلایه نکردند؟
نه. چون من زمان ازدواج صادقانه شرایط را برای ایشان تشریح کردم. ما از همان ابتدا مسائل زندگی را با همسرمان تقسیم کردیم؛ گفتیم فرماندهی خانواده با شما. همانقدر که معتقدم باید در زندگی عاشقانه و اخلاقمدارانه زندگی کنم در شغلم نیز به همین مسئله اعتقاد دارم. ملکالشعرای بهار میگوید زندگی جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو، نیست هنگام تأمل بیدرنگ آماده شو. نیست ممکن پاس کشور بیکتاب و بیتفنگ، بهر کشور با کتاب و با تفنگ آماده شو. انتقادی که همسر بنده گاهی اوقات وارد میکند این است که میگوید تو حتی در خانه هم که هستی تلفن یا مطالعه مرتبط با شغلت داری. این واقعیت
زندگی ماست که کتاب و سلاح را تؤام با هم داریم. ما وزیر علوم با معاونانشان را به دانشگاه دعوت کرده بودیم. چند وقت پیشتر نیز دکتر ستاری معاون علمی و فناوری رئیسجمهور را دعوت کرده بودیم. هدیهای که به این بزرگواران دادیم سوای لوح یک شمشیر بود. برای آنها خیلی جالب بود که چرا شمشیر میدهیم. میگفتیم اینجا بالأخره دانشگاه افسری است.
چند تا فرزند دارید؟
۳ فرزند دارم.
با سختیهایی که در نظامیگری دیدید هیچگاه فرزند پسر خودتان را توصیه به ادامه راهتان کردهاید؟
من هیچ وقت آنها را الزام و حتی توصیه نکردم ولی آنها خودشان هم انتخاب نکردند. شاید سختیهای این شغل را دیدند. پسر اول بنده که متولد شد شاید ۲ روز بیشتر نتوانستم پیش او بمانم. من مشهدی هستم. پدر و مادر خودم و همسرم در مشهد بودند. دوران دفاع مقدس به آنجا رفت و آمد میکردیم. به همین دلیل بزرگ شدن بچهها را متوجه نشدم. آن زمان حتی یک تلفن هم نبود که بخواهیم تماسی با خانواده داشته باشیم.
امیر فرق بین یک دانشجوی دانشگاهی و یک دانشجوی نظامی چیست؟
دانشجوی نظامی اگر دانشی را یاد میگیرد برای این است که از کشور دفاع کند. چنین فردی قرار است در صفوف مجاهدین قرار بگیرد. از زمانی که داعش در عراق فعال شده، قصدشان نفوذ به داخل خاک کشور ما نیز بوده و الآن تعدادی از آنان دستگیر نیز شدهاند. بلافاصله پس از این خطر دانشآموختههای این دانشگاه به همراه سایر کارکنان نظامی اعم از درجهدار و سرباز در منطقه مستقر شدهاند تا از ناامنیهای احتمالی پیشگیری کنند. بنابراین دانشآموختههای این دانشگاه صفوف پرخطرتر را انتخاب میکنند. دانشجویان دانشگاه افسری اگر تحصیل میکنند در خدمت امنیت ملی کشور است. به همین علت مقام
معظم رهبری ممکن است یک بار به دانشگاه تهران، امیرکبیر، شریف و سایر دانشگاههای بزرگ و معتبر داخل کشور رفته باشند ولی بیش از ۳۰ بار به دانشگاه افسری امام علی(ع) آمدهاند. حضور ۳۰ باره ایشان در این دانشگاه نشان از اهمیت این دانشگاه دارد. شاید قدمی که دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف در راه تولید علم برمیدارد به مراتب ارزشمندتر از قدمهایی باشد که ما اینجا در راه تولید دانش برمیداریم، ولی به خاطر ویژگی امنیت تمایزی بین این دانشگاه و دانشگاههای دیگر قائل میشوند. لذا تعبیری که حضرت آقا در مورد این دانشگاه دارند این است که میگویند من این دانشگاه را مرکز تلاقی ۳
ویژگی مهم میدانم. میگویند اینجا هم مرکز علم است، هم کانون جهاد است و هم مرکز تربیت جسم و جان و روحیه نظامیگری و رزمندگی است. یعنی اینجا تفاوتهایی با سایر دانشگاهها دارد.
ویژگیهایی که ما از یک دانشگاه غیرنظامی سراغ داریم چطور با دیسیپلین خشک نظامیگری قابل جمع است؟
مأموریت این دانشگاه آموزش و پرورش افسرانی مؤمن، لایق، کارآمد و حزباللهی برای تصدی مشاغل ارتش بیشتر در نیروی زمینی است. شاید یکی از دلایلی که شیوه گزینش خودمان را از کنکور سراسری جدا کردیم همین بود. در دورانی که ما دانشجویان دانشگاه افسری را از طریق کنکور سراسری جذب میکردیم با این مشکل مواجه بودیم که وقتی آنان وارد این محیط میشدند متعجب میشدند که ما نیامدهایم اینجا تا لباس سربازی بپوشیم. افراد تصور میکردند دانشگاه امام علی(ع) نیز مثل سایر دانشگاهها است که در آن تحصیل میکنند و مدرک میگیرند. این نگرش خاص همواره با آنان وجود داشت و کمتر سازگاری و
تطبیق پیدا میکردند. به دلیل این که ما مخاطبین اصلی خودمان را نمیتوانستیم از طریق کنکور انتخاب کنیم، ارتش مجبور شد گزینش را جدا کند.
سرفصلهای درسی که در دانشگاه افسری تدریس میشوند همانند دانشگاههای دیگر هستند؟
بله. دانشجویی که به دانشگاه افسری میآید باید همانند سایر دانشگاهها ۱۳۵ تا ۱۴۰ واحد درسی مصوب را بگذراند تا مدرک کارشناسی بگیرد. از آن طرف افسر هم میشود. افسری هم ویژگیهای خاص خودش را دارد. حدی که برای این دانشگاه تعیین شده مهارت در حد فرماندهی یک دسته است. یعنی فارغالتحصیل دانشگاه بتواند فرماندهی یک دسته را در شرایط عملیاتی رهبری کند. در کنار آموزشهای علمی که دانشجو میبیند باید آموزشهای خاص افسری را نیز ببیند تا به مرحلهای برسد که به عنوان یک مدیر بتواند مسئولیت آموزش و پرورش و کنترل یک جمع در حد دسته را برعهده بگیرد. جمع شدن این دو مورد نیز سخت
نیست.
انسانها با محیط انطباق پیدا میکنند و در شرایط سخت استعدادهای خودشان را نشان میدهند. در دانشگاههای غیرنظامی با شما به اندازه همان ۱۳۵ واحد کار دارند و بقیه وقت در اختیار خودتان است. اینجا بقیه وقت افراد نیز مدیریت میشود؛ از بیداری تا خاموشی و حتی خواب افراد با برنامه سین و نظارت انجام میشود و در اختیار فرد نیست. اینجا فرد تابستان نیز در اختیار خودش نیست بلکه در اختیار ماست.
دانشجویان شما چه دورههای ویژه نظامی میبینند؟
دانشجویان تمام مدت تابستان را با توجه به تنوع اقلیمی کشور باید در اردوگاههای مختلف سپری کنند. دانشجویان ما باید ۴ محیط را تجربه کنند: کویر، جنگل، کوهستان و دشت. دورههای متعدد نظامیگری را نیز باید ببینند. یک دانشجو از بدو ورود اردوگاههای تهییهگی میشود. اردوگاه تهییهگی با غلظت زیاد چیزی شبیه دوره رزم مقدماتی است که سربازان در دوره آموزشی میبینند. مدت این دوره همانند سربازان ۸ هفته است. شما چون قرار نیست یک افسر حرفهای شوید دوره رزم مقدماتی را در حد آموزشهای اولیه میبینید ولی دانشجویان افسری به صورت حرفهای این آموزشها را میبینند یعنی با
فشار بسیار زیادتر. دانشجوی افسری از مهر وارد دانشگاه میشود و از مهر واحدهای علمی را طی دو نیمسال طی میکند. تابستان که شروع شد دانشجو باز به اردوگاه میرود. دانشجویان سال اول ما اردوگاه امامزاده هاشم و تلو را تجربه میکنند. تیراندازیهای مختلف را آنجا انجام میدهند، آموزشهای مختلف زندگی در شرایط سخت را تجربه میکنند، گشتیها و رزم انفرادی را میخوانند، تاکتیکها را حد تیم و گروه یاد میگیرند و سلاحهای سبک را به طول کامل تیراندازی میکنند. دانشجویان سال دوم در تابستان محیط کویری علیآباد قم را تجربه میکنند. دانشجویان در علیآباد قم تاکتیکهای
رزم در کویر را به همراه تیراندازی با سلاحهای اجتماعی از جمله خمپارهها و سلاحهای ضدتانک تجربه میکنند و رزم در کویر را به صورت عملی آموزش میبینند. بعد از کویر به جنگل کلاردشت میروند. آنجا اردوگاه جنگل را طی میکنند؛ زندگی و رزم در شرایط جنگلی را تجربه میکنند و باز به دانشگاه بازمیگردند. پس از گذراندن سال سوم، دانشجویان دوره تکاوری را در شیراز میبینند. دوره تکاوری سختترین دورهای است که یک نظامی در طول دوره نظامیگری خود باید تجربه کند. در این دوره بیشتر روی مهارتهای تیمی تکیه میشود. آنجا صحبت از فرد نیست. اگر قرار است مأموریتی انجام شود، باید
تیم آن مأموریت را انجام دهد و همه موفق به آخر کار برسند. وسط کار اگر یک نفر جدا شود نمره قبولی را به نفرات باقیمانده نمیدهند. در این آموزشها گفته میشود اگر همرزم شما به هر دلیلی دچار مشکل شد حتی جسم او را هم شده باید حمل کنید و به مقصد برسانید. دانشجویان سال سوم دوره رزم در کوهستان و شرایط ویژه را نیز میبینند. ضمن این که یک مرحله نیز آنان به اردوگاه زمستانی میروند که رزم در برف را یاد میگیرند. ارتفاعات امامزاده هاشم و نزدیک به پیست آبعلی زمستان پوشیده از برف است. دانشجویان سال یکی ما در تابستان خود به اردوگاه امامزاده هاشم میروند ولی زمستان یک چهره
متفاوتی از آن اردوگاه میبینند.
در خود دانشگاه نیز بعد از کلاسهای دانشگاهی آموزش نظامی دارید؟
بله. دانشجویان ضمن این که صبح تا ظهر کلاسهای علمی خود را طی میکنند، بعدازظهرها کلاسهای نظامی دارند. آنان در طول دوره دانشجویی خود بیش از ۲۰ مرحله تیراندازی دارند که شبانه و روزانه به مراکز این کار اعزام میشوند. دانشجویان مهارتهای مختلف مذهبی و جانبی علمی همچون ICDL، رانندگی، شنا، فن نگارش و سخنوری را نیز یاد میگیرند. دانشجوی دانشگاه افسری باید دو شنا را یاد بگیرد. یکی از شرایطی که آنان بتوانند دوره تکاوری را طی کنند این است که شنا را بلد باشند. این مهارتها را نیز در کنار دانشهای لازم فرا میگیرند و به قابلیتی میرسند که شاید نقطه برجسته و مزیت رقابتی
این دانشگاه با دانشگاههای دیگر باشد. در دانشگاه افسری تمام کارها به وسیله خود دانشجویان باید انجام شود. انجام کارها با سیاست دانشجومحوری باید توسط خود دانشجویان صورت گیرد. حتی در مورد فرماندهی نیز دانشجویان به کمک فرماندهان میآیند. دانشجویان سالهای بالاتر مسئولیت دانشجویان سالهای پایینتر را عهدهدار هستند. دانشجوی سال سوم را به عنوان فرمانده دسته دانشجوی سال اول، فرمانده دانشجویی گروهان یا گردان میگذارند. در ساعاتی که فرمانده سازمانی حضور ندارد دانشجو مسئولیت دارد. در اینجا دانشجویان مهارتهای مدیریتی و رهبری را یاد میگیرند.
تجارب دفاع مقدس را چگونه به دانشجویان منتقل میکنید؟
یکی از کارهای خوبی که در دانشگاه انجام میشود این است که امرای پیشکسوت دوران دفاع مقدس به عنوان رایزن تجارب خودشان را به دانشجویان سال سوم در شرف فارغالتحصیلی ما منتقل میکنند. گروه معارف جنگ نیز که شهید صیاد آن را بنیان گذاشت آموزشهای نظری و عملی میدهد. معمولاً هر سال در اسفندماه برای دانشجویان سال سوم ما به مدت ۱۰ روز آموزشهای نظری را ارائه میدهند. بعد از عید هر سال نیز دانشجویان اردیبهشتماه به اردوگاه معارف جنگ در منطقه خوزستان میروند. قبلاً به منطقه غرب و شمالغرب نیز میرفتند ولی الآن چند سالی است که متمرکز روی منطقه خوزستان شدهاند. تمام
عملیاتها در این مناطق روی زمین برای دانشجویان افسری تشریح میشوند. یکی از دلایلی که اصرار وجود دارد دانشجویان به آن منطقه برده شوند این است که خوزستان سرزمین شهدا است و بار معنوی دارد.
بزرگان از جمله شهید صیاد شیرازی خوزستان را قطعهای از بهشت میدانستند. از ۴۸ هزار شهید ارتش بیش از ۴۰ هزار نفر آنان در منطقه خوزستان شهید شدند. عمده رزم ما هم با دشمن در منطقه خوزستان بود. خوزستان همه چیز ایران بود و اگر جدا میشد آسیب زیادی بود. انرژی ما متمرکز در خوزستان است و دسترسیمان به آبهای آزاد نیز از همین منطقه است. رودهای پرآب ما باز در منطقه حاصلخیز خوزستان است. به همین علت خوزستان به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و مسائل ژئوپولیتیکی برای کشور ما حائز اهمیت بود. در منطقه خوزستان وقتی ما به مرز رسیدیم بقیه قسمتها را خود عراق عقب نشست.
شما سوابق قابل توجهی در فرماندهی یگانهای آموزشی سربازی به خصوص در مجموعه شهدای وظیفه ۰۱ نزاجا دارید. نقاط ضعف و قوت خدمت وظیفه عمومی در کشور را چه میدانید؟
ما ۵ میلیون رزمنده در دوران دفاع مقدس داشتیم. ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر از این تعداد فقط سرباز بودند. همه جوانان این مملکت بودند. جمعیت ایران در سال ۵۹ که جنگ شروع شد ۳۶ میلیون نفر بود. خانوادههای آن زمان پرجمعیت بودند. این ۵ میلیون رزمنده اگر به طور متوسط متعلق به خانوادهای ۶ نفره بودند، یعنی ۳۰ میلیون درگیر جنگ بودند. آن ۶ میلیون باقیمانده نیز به طور غیرمستقیم و نسبتهای قوم و خویشی درگیر جنگ بودند، یعنی جنگ را ملت اداره کرد. این ادعا کذب است اگر ما بخواهیم بگوییم جنگ را ما اداره کردیم. اگر پدران و مادران ما تحمل نمیکردند و اجازه نمیدادند جوانانشان برای
سربازی به سپاه، ارتش و بسیج بیایند، جنگ روی زمین مانده بود. جنگ ما دفاع مقدس شد چون همه از روی پاکی و صدق نیت جنگیدند. بعدها برخی نیتها متأسفانه منحرف شد ولی آن زمان هر کسی میآمد فقط برای دفاع میآمد. میآمد تا باری را از روی زمین بردارد. همین مسئله اهمیت خدمت وظیفه عمومی و دفاع مردمی را نشان میدهد. خداوند به همین همدلیها برکت داد و ملت توانست سرافراز بیرون بیاید. ما هنوز هم نان همان دورانمان را میخوریم.
چند شهید وظیفه در نیروی زمینی داریم؟
ارتش بیش از ۴۸ هزار شهید دارد. از این تعداد ۴۰ هزار نفر وظیفه بودهاند. از میان خود این ۴۰ هزار نفر نیز حدود ۱۳۰۰ نفر افسر وظیفه بودهاند. سه چهارم شهدای وظیفه ما سرباز بودهاند. نیروی زمینی در دوران دفاع مقدس ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار سرباز تربیت و به جبههها اعزام کرده است. نیروی زمینی از لحاظ نیروی انسانی بزرگترین نیرو در میان نیروهای مسلح است. در خود ارتش شاید مجموع نیروی هوایی، دریایی و پدافند دو پنجم نیروی زمینی نشود. نیروی زمینی ارتش به جهت گستردگی و نیروی انسانی خود بزرگترین نیرو است. در همه ارتشهای دنیا بخش اعظم نیروهای نظامی متمرکز در نیروی زمینی است. از
همین رو نام شهدای وظیفه ۰۱ نزاجا اشاره به ۴۰ هزار شهید وظیفه در دوران دفاع مقدس دارد.
به نظر میرسد دیگر مرکز ۰۱ همانند گذشته تنها مرکز پذیرش نیروی زمینی ارتش برای آموزش نظامی فارغالتحصیلان با مدارک لیسانس به بالا نیست؟
بخش عمدهای از قشر تحصیلکرده کشور با مدارک کارشناسی به بالا در مرکز ۰۱ خدمت سربازی خود را میگذرانند. با افزایش سطح سواد جامعه الآن ۰۱ به تنهایی جوابگو نیست و درحال حاضر لیسانسها در مراکز ۰۲ تا ۰۸ نیز تقسیم میشوند. اما کارشناسی ارشد و دکترا به طور حتم به ۰۱ میآیند. با توجه به این که سربازان در مجموعه ۰۱ از قشر تحصیل کرده و فرهیخته هستند خدمت در آن مرکز اهمیت فراسازمانی برای ما داشت. کسانی که برای طی کردن دوره آموزش رزم مقدماتی به آنجا میآمدند پس از مدتی خدمتشان تمام میشد و در سازمانهای لشکری و کشوری مشغول به کار میشدند. لذا سلسله مراتب تا فرماندهی
معظم کل قوا نیز روی ۰۱ حساسیت خاص داشتند. ایشان تأکید داشتند کادر تربیتی و مسئولان ۰۱ بایستی همگی برگزیده باشند تا قشر تحصیلکرده الفبای نظامیگری را در آنجا به درستی یاد بگیرد. من یادم میآید در مرکز که بودم از طرف فرمانده معظم کل قوا ۴ هدف برای ما ترسیم شده بود. هدف نخست این بود افرادی که آنجا آموزش میبینند به نظام خوشبین شوند. دوم، به ارتش خوشبین شوند. سوم امیدوار به آینده شوند و چهارم متدین و انقلابی بار بیایند.
این سؤال همیشه وجود داشته است که چرا به جای خدمت وظیفه عمومی به سمت ارتش حرفهای حرکت نمیکنیم؟ مدل کنونی را مدل مناسبی میدانید؟
اگر شما جمیع شرایط را لحاظ کنید وضعیت فعلی ما مناسبترین حالت است. کشوری که بخواهد ارتش حرفهای داشته باشد باید اقتصاد خیلی خوبی داشته باشد. ارتش حرفهای هزینه دارد و باید از بهترین تجهیزات و فناوری روز برخوردار باشد. به طور معمول کشورهایی که ارتش حرفهای دارند مردمشان در فقر کامل به سر میبرند. ارتش پاکستان حرفهای است ولی ملتش چگونه زندگی میکنند؟ یک قشر مرفه در این کشور وجود دارد و آن هم ارتشیها هستند. ارتش هندوستان این گونه است. با تحریمها و شرایط اقتصادی کنونی، ما آمادگی حرکت به سمت بهرهمندی از یک ارتش حرفهای نداریم. کشورهایی که گستره جغرافیایی
بزرگی دارند مناسب برای ارتش حرفهای نیستند. ما الآن بیش از ۸ هزار کیلومتر مرز داریم و این مرزها را باید پوشش بدهیم. ارتش حرفهای اگر بخواهد این مرزها را پوشش بدهد باید ۲ میلیون نیرو داشته باشد. فشار اقتصادی این موضوع به مردم میآید. ارتش تولیدکننده نیست. نمیتواند هزینههای خودش را تأمین کند و مثل آموزش و پرورش مصرفکننده است. ترکیب نیروهای مسلح ما در دوران جنگ نشان داد بهترین است. ما در ۲۰۰ سال گذشته توانستیم به بهترین وجه ممکن در دوران دفاع مقدس از تمامیت ارضی خودمان دفاع کنیم.
امیر تصویری که از خدمت وظیفه عمومی ارائه میشود همچنان دارای یک ویترین سنتی است که دو سال از وقت جوانان را بدون ارزش افزوده خاصی میگیرد. مشکل کجاست؟
زمانی شما در جایگاه یک سرباز این حرف را میزنید زمانی سیاستگذاران مسائل دیگر را میبینند. دفع تهدیدها نشان میدهد سرباز ما دارد سیاستهای دفاعی این کشور را تأمین میکند، هرچند که از روی رضایت نباشد. البته اگر همراه با رضایت باشد بهتر است. من معتقد هستم کشور ما برای سربازی فرهنگسازی نکرده است. در مرکز آموزش ۰۱ همیشه برای سربازها گفتهام شما ۸ هفته را اینجا میگذرانید ولی در دوره لیسانس ۴ سال ۵۲ هفتهای وقت میگذارید. این نسبت یک به ۲۶ میشود. آیا واقعاً به این نسبت چیزی یاد نگرفتهاید؟ منصف باشیم قبول میکنیم دستاوردهای زیادی داشته است. من همیشه به
سربازها و دانشجوها میگویم فرماندهان را مقابل خودتان نبینید. ما قرار نیست میرغضب سربازان باشیم. سرباز اگر حقوق مکفی بگیرد، به جهت روحی در بالاترین وضعیت باشد و من بتوانم رفاهش را تأمین کنم این نهایت آرمان من است، چون بنده هم راحتتر میتوانم وظایف فرماندهی خودم را ایفا کنم. همه مشکلاتی که سربازان در طول دوره خدمتی خود اعم از حقوق کم، دوری راه، نامطلوب بودن غذا و نامرتب بودن آسایشگاه خود دارند برای فرماندهان نیز دغدغه هستند. ما بیتفاوت نمیتوانیم باشیم. برای ما بد نیست که ارتش حرفهای داشته باشیم چراکه دیگر درگیر این مسائل نخواهیم بود و حقوق به مراتب
بالاتری خواهیم گرفت. در این حالت افرادی هم که همراه من خواهند بود همگی با عشق این حرفه را انتخاب میکنند و خواستههای من را بهتر اجابت میکنند ولی من کشورم را میشناسم و چون رفاه مردمم را بر رفاه خودم ترجیح میدهم میگویم داشتن ارتش حرفهای به صلاح این مملکت نیست.
پس شاید بهتر باشد اصلاحاتی در وضع موجود صورت بگیرد. یکی از انتقادات این است که چرا سربازان متناسب با تخصصشان به کار گرفته نمیشوند؟
ما در مجموعه ۰۱ حدود ۲۸ مؤلفه مؤثر در ارتقاء خدمت سربازی همچون حقوق، بیمه، پوشش و شغل را استخراج کردیم و همه این موارد را نیز به سازمانهای مربوط منتقل کردیم. برخی از این مشکلات را میبایست دولت و مجلس و برخی دیگر را سیاستگذاران ستاد کل نیروهای مسلح حل میکردند. بخشی نیز در خود ارتش باید بررسی میشد. واقعبینانه بخواهیم نگاه کنیم بخشی از این آسیبها اجتنابناپذیر است.
یکی از خواستههای اصلی و بجای افسران وظیفه ما این است که میگویند از تخصص ما در ارتش استفاده نمیشود. این مشکل به ۲ علت اتفاق میافتد. نخست این که ما به تعداد تخصصهای فارغالتحصیلان دانشگاهها جایی را در ارتش نداریم که بتوانیم از آنها استفاده کنیم. دوم این که بسیاری مواقع نیازهای ما در جای دیگری است که متناسب با آن متخصص نداریم. ما زمان جنگ نیز بسیار آرزو داشتیم سربازی که به ارتش میآید، همانند نیروهای داوطلب با انگیزه کافی در جبههها حضور پیدا کند. به همین علت هم فرماندهی این نیروها برای ما به مراتب کار سختتری بود. سرباز در هر نهاد نظامی گرفتاریهای خاص
خودش را دارد. الآن وضعیت خیلی بهتر شده است. در خود نیروی زمینی ارتش سعی میشود سرباز به صورت بومی به یگانها تخصیص داده شود تا در مناطق نزدیک به محل سکونتشان خدمت کنند. قبلاً اینگونه نبود؛ اصل این بود که سرباز شمال غرب به جنوب شرق برود و جنوب به شمال فرستاده شود. این سیاست مشکلاتی داشت.
بسیاری از سربازان متأهل بودند و سن و سال بالایی داشتند. از سوی دیگر همه فرقهای نیز در میان سربازان دیده میشد. ما در میان سربازان خودمان منافق، بهایی، چریک فدایی و عضو گروهکهای مختلف داشتیم، علاوه بر این که مشکلات اجتماعی نیز در میان سربازان وجود داشت. محیط ما محیط پالایششدهای نبود. زجر و سختی این مشکلات نیز برای ما بود چرا که سربازان میآمدند و میرفتند و ما بودیم که ثابت میماندیم.
مجموعه شهدای وظیفه ۰۱ نزاجا بین تحصیلکردهها شناخته شده است و اغلب به نیکی از آن یاد میکنند. ایدههای شما در آن مجموعه برای بهینه کردن خدمت سربازی چه بود؟
شاید بهتر باشد برای این موضوع به مصداقی اشاره کنم. یک سری ۳۴۶ نفر از نخبگان کشوری به ۰۱ آمده بودند. یک ماه قبل این موضوع را به بنده اطلاع داده بودند. ما برنامههای آموزش را به طور کامل دگرگون کردیم. این برنامه را به تصویب سلسله مراتب نیز رساندیم. یکی از برنامههای ما حضور سلسله مراتب فرماندهان ارتش بود. فرماندهان نیروهای چهارگانه ارتش دعوت شدند و برای هر کدام یک روز زمان تعیین شد تا نیروی خودشان را با این نخبگان بشناسانند. قرار شد اگر گره کور علمی نیز در این نیروهای چهارگانه وجود دارد از طریق همین نخبگان برطرف شود. در همان ۰۱ نمایشگاهی از دستاوردهای تحقیقاتی این
نخبگان تشکیل دادیم. یادم نمیرود امیر سیاری فرمانده نیروی دریایی که تشریف آوردند ابتدا میگفتند یک ساعت بیشتر فرصت ندارند ولی وقتی فضا را دیدند از ساعت ۷ صبح تا ۲ و نیم بعدازظهر در مجموعه ماندند. آن زمان تازه ناوگروه یکم نیروی دریایی به آبهای آزاد رفته بودند و فرمانده نیروی دریایی این موضوع را برای نخبگان سرباز تشریح کردند. نخبگان تعجب میکردند که چنین تدارکی برای آنان در ۰۱ فراهم شده است.
تجربه شخصی شما از خدمت سربازی و اثرات آن چیست؟
من معتقدم خدمت وظیفه هم اثرات سازنده فردی برای خود فرد دارد و هم اثرات سازنده اجتماعی برای جامعه دارد. فرد در دوره خدمت سربازی زندگی مستقلی را دور از خانواده تجربه میکند. در دانشگاه دانشجو شاید هر زمان که اراده کند بتواند به خانواده سرکشی کند ولی این موقعیت در سربازی میسر نیست.
سختیهای سربازی به مراتب بیش از سختیهای دوران تحصیل دانشجویی است. فرد آستانه تحملش ارتقاء پیدا میکند. سرباز میتواند قناعت را با تمام وجود تمرین کند، چون زندگی سربازی و امکاناتش محدود است. شما در داخل پادگان ممکن است حتی اگر پول هم داخل جیبت باشد فرصت پیدا نکنی چیزی را که هوس کردهای خریداری کنی. این که انسان نظمپذیر و قانونپذیر میشود، حس مسئولیتپذیری و روحیه جوانمردی و کمک به دیگران در او تقویت میشود اهمیت زیادی دارد. در هر گروهان سربازانی از قومیتهای مختلف با فرهنگها، آداب و رسوم مختص خودشان حضور دارند. شما در انتخاب همآسایشگاهی و همتختی
اختیاری ندارید. بنابراین چه بسا ذهنیت انسان نسبت به بسیاری از اقوام در دوره سربازی اصلاح شود. بنده معتقدم مهارتهای نانوشته سربازی از نوشتههایش بسیار بیشتر است ولی باید آسیبهای آن نیز اصلاح شود.
سربازی زمان جنگ چگونه بود. اشاره داشتید فرمانده گروهان آتشبار بودید. خاطراتی از آن روزها دارید؟
خاطرات آن دوران زیاد است. آن زمان خدمت برای سربازان وظیفه ۲۸ ماه بود. ۲۴ ماه قانونی بود، ۴ ماه هم سرباز به صورت احتیاط خدمت میکرد. تازه برخی فراری بودند و ۶ ماه سنوات هم به آنها خورده بود و باید ۳۴ ماه خدمت میکردند. من سربازی داشتم که نزدیک ۳۷ ماه خدمت کرد. سرباز متأهلی داشتم که ۳ بچه داشت. او قبل انقلاب با فرمانی که امام(ره) برای تخلیه پادگانها داده بودند، یک سال خدمت کرده و رفته بود. بعد که انقلاب سامان گرفت فرمان دادند سربازان برگردند و او نیامده بود. در دوران جنگ این سرباز را دستگیر کرده بودند و دوباره به خدمت آورده بودند. یادم نمیرود در روزهای آخر خدمتش در
یگان پیرمردی بود و از خود من بزرگتر بود. ۳ بچه داشت و واقعاً خیلی مواقع برای بنده سخت بود بخواهم به او فرمان بدهم. او را حاجی صدا میکردیم. یک سرباز این گونه بود و از طرف دیگر سربازانی هم میآمدند که جثه بسیار ریزی داشتند. ۱۸ سال سنی نبود. در منطقه عملیاتی شمالغرب شرایط به گونهای بود که وقتی سربازان میآمدند ما حتی نمیتوانستیم دور هم جمع بشویم. منطقه آلوده و شرایط عملیاتی بود. هم دشمن بیرونی داشتیم و هم دشمن درونی. دموکرات و کومله در منطقه فعال بودند. در یکی از پایگاههای ما در همان منطقه سردشت یک شامگاه خونین اتفاق افتاد که غروب یک روز به پایگاه ریخته بودند
و همه را قتل عام کردند.
تمام افراد در آن پایگاه شهید شدند. پایگاه دیگری بود که منافقین در آن رخنه کرده بودند. برخی از منافقین لباس نظامی ارتش پوشیده بودند و با درجه نظامی داخل پایگاه شده بودند. همه را اسیر کرده بودند و تحویل عراق داده بودند. به واسطه تهدیدهای داخلی و خارجی، هر مأموریتی که به ما میخورد دو گروه میشدیم. یک گروه حفاظت محیط پیرامونی خودمان را برقرار میکرد و یک گروه هم پای قبضهها علیه دشمن آتش میکرد. یکی از امرای بزرگ ارتش از دوران سربازی خود اشاره به این موضوع داشت که در روزهای آغازین پس از انقلاب به پادگانی رفته بودیم. میگفت در آن مرکز آموزش افسر و درجهدارها دور هم
جمع شده بودند و شور گذاشته بودند تا از میان خودشان یک نفر را به عنوان فرمانده انتخاب کنند. ارتش ما چنین وضعیتی داشت. امیر میگفت ما سرباز بودیم و برای طی دوره مقدماتی رفته بودیم ولی خودمان انتخاب کردیم از بین آنها چه کسی فرمانده باشد. سالهای پایانی جنگ مقداری نیرو کمتر شده بود و بسیاری از صنوف دیگر ملزم به شرکت در جنگ بودند. صدور پروانه کسب مشروط به حضور یک دوره ۴۵ روزه تا ۳ ماهه در جبههها شده بود. نجار، بقال، آرایشگر و راننده در خیلی از ماشینهایی که ما سوار آنها میشدیم دیده میشدند که برایشان برگه مأموریت ۴۵ روزه صادر شده بود.
بحثتحول در ارتش در مجموعه دانشگاه افسری چگونه پیگیری میشود؟
بحثجهاد علمی که حضرت آقا چندین سال است مطرح میکنند در ارتش نیز مطرح است. الآن در ارتش کارگروههای مختلف در بخش صنعت که جهادهای خودکفایی هستند فعال هستند. الآن دانشگاه افسری ۵۰ دانشجوی بورسیه دکترا دارد. در خود ارتش دانشکده فرماندهی و ستاد در مقطع کارشناسی ارشد و دانشگاه عالی دفاع ملی در مقطع دکترا برای کارکنان نیروهای مسلح فعالیت دارند. ارتباط ما با مراکز جهادهای خودکفایی و مراکز علمی و تحقیقاتی برقرار است و تعاملات خوبی داریم. حضور وزیر علوم در دانشگاه افسری در تاریخ بعد از انقلاب بیسابقه است. اینها در جهت توسعه علمی دانشگاه است. ارتقای کارگاههای علمی و
آموزشی، آزمایشگاهها و بسترهای علمی و فناوری از جمله اهدافی هستند که در دانشگاه دنبال میشوند. گروههای علمی و پژوهشی هر چه بیشتر باید در دانشگاه تقویت شوند. تقویت حلقه وصل دانشجویان ما با مراکز صنعت هدف دیگری است که دنبال میشود.
ارتش پس از انقلاب چه تحولاتی پیدا کرد؟
بنیانگذاران ارتش در ایران آمریکاییها بودند. آنها از سال ۳۲ به ایران نفوذ پیدا کردند. سالهای ابتدایی دهه ۵۰ که نفت گران شد آمریکاییها نفت ما را میبردند و تجهیزات میدادند. ایران شده بود قویترین ارتش خاورمیانه. ولی به رغم این که ما از پیشرفتهترین تجهیزات برخوردار بودیم، دانش استفاده از آنها را نداشتیم. فقط ۴۰ هزار مستشار در ارتش حضور داشتند. این مستشاران به یک فرد ارتشی در ایران حتی این اجازه را نمیدادند که بخواهد یک قطعه را تعمیر کند. تا قطعهای خراب میشد آن را کنار میگذاشتند و قطعه جدیدی جایش میبستند. قطعه برای تعمیر به آمریکا میرفت. در
خاطرات آقای روحانی آمده است که میگویند به نیروی هوایی رفتیم و در انبارهایی را بازکردیم که خود پرسنل نیروی هوایی میگفتند تا به حال به این انبار نیامدهایم. جالب است که پرسنل ایرانی در پادگان ایرانی به انبار قطعات نرفته بودند. این اجازه به آنها داده نمیشد. همه چیز دست آمریکاییها بود. کویت در جنگ خلیجفارس بیشترین ارز را بابت تجهیزات نظامی به آمریکا پرداخت میکرد ولی در ۲۴ ساعت تسلیم عراق شد؛ یک گلوله به سمت عراق شلیک نکرد و نتوانست از آنها استفاده کند. وضعیت ارتش ما هم این گونه بود. از سال ۵۹ که ناامنیهای کردستان آغاز شد، خودروهای ما برای مأموریت از
پادگان بیرون آمدند. این خودروها تازه وقتی خراب شدند ما متوجه شدیم نیاز به تعمیرات دارند. این درحالی بود که ما قطعه و تعمیرکار نداشتیم. این گونه جهادها پایهریزی شدند. قطعات مصرفی باید جایگزین میشدند. به همین دلیل سراغ قطعهسازی و بعد بهینهسازی رفتیم. سپس به سمت نوسازی حرکت کردیم. ما اگر خودمان را بروز نمیکردیم نمیتوانستیم از پس این مشکلات بربیاییم.
میتوان گفت سال آغازین جنگ سختترین شرایط برای ما بود؟
بله. در تاریخ دو ابرقدرت آمریکا و شوروی این دو کشور هیچگاه در هیچ جنگی کنار هم قرار نگرفتند مگر در جنگ ۸ ساله علیه ایران. در یک آن ما هم در غرب درگیر بودیم و هم در شرق. در همان روزهای اول دفاع مقدس شوروی به افغانستان حمله کرده بود. شوروی از ما میخواست تا از افغانستان حمایت نکنیم ولی امام(ره) میگفت دفاع از ملت مظلوم افغانستان مثل دفاع از ملت مسلمان ایران است. در همان زمان که ما درگیر جنگ با عراق بودیم شوروی از مرز پاکستان داخل کشور ما شده بود و نیرو پیاده کرده بود.
شوروی یک یگان هوابرد که پیاده کرد حضرت امام(ره) به نیروی هوایی دستور داد که بروند آنجا را بمباران کنند. همه میگفتند ما اگر بخواهیم در دو جبهه درگیر شویم نابود میشویم. حضرت امام(ره) گفته بودند فرقی نمیکند که تجاوز از طرف غرب به ما صورت میگیرد یا شرق و بایستی پاسخ تجاوز را داد. دفاع همه جانبهای که الآن راهبرد ماست و این سالها خیلی میشنویم، راهبردی بود که حضرت امام(ره) در آن سالها ترسیم کرده بودند. هواپیماهای ما رفتند و بمباران هم کردند. همین باعثشد شوروی صحنه را خالی کند. دوران جنگ به ما آموخت که باید روی پای خودمان بایستیم و چگونه از جنگ دیگری پیشگیری
کنیم. دشمنان پس از جنگ تحمیلی خیلیها جاها به جنگ دیگری نزدیک شدند و تجهیزات را روانه کردند ولی جرأت چکاندن ماشه را پیدا نکردند.
امیر پوردستان فرمانده نیروی زمینی در صحبتهای خودشان همیشه به این نکته اشاره دارند که ارتش در همه عملیاتهای دفاع مقدس حضور داشته است. نقش نیروی زمینی در این میان چقدر برجسته است؟
اگر در عملیاتی آفندی از سوی ایران صورت میگرفت، پس از حمله این ما بودیم که باید در منطقه باقی میماندیم تا امنیت آنجا را حفظ کنیم. دشمن همیشه سنگینترین عملیاتهای خود را بعد از عملیاتهای موفق ما انجام میداد. پاتکهای دشمن وقتی شروع میشد که آمار نیروها در خط کاهش پیدا کرده بود و این مشکلات متوجه نیروی زمینی ارتش بود. افزون بر این همه تخصصهای لازم در جنگ را سپاه نداشت. سپاه نیروی هوایی، دریایی، توپخانه، مهندسی و مخابرات نداشت. کدامیک از عمیاتها را سراغ داریم که هوانیروز در آن نبوده باشد یا نیروی هوایی و توپخانه آن را پشتیبانی نکرده باشد. به همین علت است
که میگوییم ارتش در همه عملیاتهای حضور داشته است. ارتش اگر ادعایی ندارد به این علت است که دفاع را وظیفه خود میدانسته است. نیروهای مردمی به صورت داوطلب آمدند و کاری داوطلبانه، عاشقانه و بالاتر از وظیفه انجام دادند ولی ما برحسب وظیفه سازمانی خودمان دفاع کردیم. چون وظیفه سازمانی خودمان را انجام میدادیم ادعایی نداشتیم و چون ادعایی نداشتیم متأسفانه برخی فکر میکنند ما اصلاً نبودیم.
مهمترین راهبرد ما درحال حاضر برای بازدارندگی دفاعی کشور چیست؟ چقدر توان مقابله با تهدیدات را داریم؟
دشمن اکنون به این مسئله نگاه میکند که ما ۸ سال دربرابر تجاوزگری رژیم صدام ایستادگی کردیم. یکی از نقاط ضعف دشمنان ما این است که تحمل جنگ درازمدت را ندارند. آنها معتقد به اقدام قاطع، ضربتی و انجام عملیات با صفر کشته هستند. ما به نبرد سالهای اخیر رژیم صهیونیستی که نگاه میکنیم میبینیم آنها ابتدا درگیر ۳۳ روزه و بعد ۲۲ روزه و ۸ روزه شدند. همین الآن هم قبل از این که تنشی اتفاق بیفتد خودشان عقب میکشند و دنبال آتشبس میافتد. این به خاطر این است که تحمل ندارند. دشمن محاسبه ۸ سال ایستادگی ما دربرابر جنگ تحمیلی و ۳۶ سال مقاومت دربرابر تحریمها و توطئهها از ابتدای
انقلاب را میکند که زبان زور را کنار میگذارد. این که الآن عملیات نظامی دشمن دور از تصور انگاشته میشود به این خاطر است که آنها حداقل اهل حساب و کتاب هستند. چند وقت پیش آقای جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در چین گفت که ورود ما به افغانستان از اساس اشتباه بود؛ حالا ایران که جای خود دارد. رهبر انقلاب نیز چند وقت پیش اشاره به این موضوع داشتند که تهدید نظامی دیگر اولویت دشمن نیست.
امیر زندگی پس از جنگ برای شما چه رنگی بوده است؟
در دوران دفاع مقدس قرمز بود چون با خون شهدا مأنوس بودیم ولی الآن شاید رنگ آبی باشد.
بهشت زهرا به گلزار دوستان همرزم خود میروید؟
بله. سرکشی به خانواده شهدا را نیز داریم. به دانشجویان هم همیشه توصیه میکنم به گلزار شهدا سرکشی داشته باشند.
مقید به ورزش هستید؟
در دوران دانشجویی تکواندو و جودو کار میکردم. در دوران جنگ هم در منطقه هرکجا بودیم تور والیبالمان برپا بود. ولی در زمان جنگ بیشتر پینگپنگ بازی میکردیم چون امکانات کمتری میخواست. الآن هم که سنی داریم شنا را جایگزین ورزشهای توپی کردهایم.
بنده از توجهي كه به مجموعه داشتيد سپاسگزارم.
ورود داعش به کشور ناکام ماند
فرمانده دانشگاه افسری امام علی(ع) با بیان اینکه دشمن توجه دارد که ما ۸ سال دربرابر تجاوزگری رژیم صدام ایستادگی کردیم، گفت: یکی از نقاط ضعف دشمنان ما این است که تحمل جنگ درازمدت را ندارند.