شرق:پاي صحبت خانه بدوشان كه بنشيني، دنياي كوچكي را كه سقف خواستههاي مردمانش تنها داشتن يك اتاق كوچك و فراغت از خانهبهدوشي است با تمام وجود لمس ميكني. اتاقي كه شايد قيمت آن با دومتر آپارتمان در شمال شهر برابري كند.

در مقابل این افراد و دنیای کوچک آنها، هستند افرادی که به تعداد اتاق خواب و دکوراسیون اتاق مطالعه ۱۰۰ متری خود فکر می‌کنند. جایی از این شهر که انگار اینجا نیست، برج‌های سر به فلک کشیده با پنت هاوس‌های هزار متری چشم هر بیننده‌ای را نوازش می‌کند. پرسه‌زدن در کوچه پس‌کوچه‌های منطقه یک تصویر شهرهای اروپایی را برای شما تداعی می‌کند. اگر قصد خرید یک واحد ۱۰۰ متری لوکس در این منطقه را دارید، باید با حداقل ۸۰۰ میلیون تومان موجودی راهی بنگاه‌های پر زرق و برقی شوید که متر بازار مسکن در این منطقه لقب گرفته‌اند.

سروش، مشاور یکی از بنگاه‌های معتبر وقتی از نیت من باخبر شد، ذوق‌زده فایل واحدهای خاص خود را برداشت و گفت: بریم تا تکه‌هایی از بهشت روی زمین را به شما نشان بدهم. چناران، اولین خیابانی است که می‌رویم.

واحد مورد نظر ۱۱۰ متر مساحت داشت و سروش در توصیف آن گفت: این واحد با مساحت کمی که دارد به درد افراد مجرد می‌خورد. به گفته وی؛ با ۷۵۰ میلیون تومان می‌توانی صاحب این خانه شوی و هفته‌ای یک‌بار از استخر و سونای آن استفاده کرده و اگر میهمان داشته باشی، سالن غذاخوری مجهز آن می‌تواند یک میهمانی مجلل را برای شما رقم بزند.

اینجا بام آسمان است
به طبقه آخر برجی در فرشته می‌رویم. نگاه کردن از آن ارتفاع برای من سخت است چه برسد به زندگی. سروش گفت: ببین اینجا بام آسمان است و تو تمام تهران را زیر پا داری. پنت هوسی که ۸۵۰ متر مربع مساحت دارد و به صورت تریبلکس با دو استخر، یکی در داخل و یکی در تراس ساخته شده است.

واحدی که تراس آن علاوه بر استخر، پارک کوچکی نیز دارد تا با نشستن در آلاچیق آن، غروب یک روز پر کار را با آرامش تماشا کنی. هشت اتاق خواب، هالچه ۱۰۰ متری، سالن ورزش، کتابخانه، آشپزخانه فول فرنیش، اتاق کار و از همه جالب‌تر سالن بازی بچه تنها گوشه‌ای از جذابیت واحدی بود که سروش از آن به عنوان بام آسمان یاد کرد و ادامه داد: زندگی در بام آسمان ۱۱ میلیارد تومان خرج دارد و خریدار این واحد از دو باب آسانسور اختصاصی و ۱۰ باب پارکینگ برخوردار خواهد شد.

یک طبقه پایین‌تر واحدی ۴۰۰ متری بود که تماما با چوب پوشیده شده بود. اتاق خواب‌ها رو به جنوب و با اختلاف سطح از سالن جدا شده بود. اتاق خواب ۸۰ متری میهمان دارای تمامی امکانات مورد نیاز زندگی است. با ورود به اتاق خواب دیگری چشمانم از تعجب گرد شد. اتاقی که کف آن به همراه ضلع شمالی و شرقی، آکواریوم بزرگی با انواع و اقسام ماهی‌ها بود.

سروش که تعجب من را دیده بود در توصیف این واحد گفت: تمامی متریال این ساختمان اسپانیایی بوده و جدیدترین تکنولوژی‌ها در آن مورد استفاده قرار گرفته است. کمی آن‌طرف‌تر از این ساختمان، مجتمعی قرار دارد که سرتاسر یک کوچه را گرفته. از سمت جنوبی این مجتمع وارد شدم و با چند دقیقه پیاده‌روی و عبور از رودخانه مصنوعی ایجاد شده، در مقابل در ورودی قرار گرفتم. زیبایی محوطه از خود بی‌خودم کرده بود که با صدای نگهبان به خود آمدم. بفرمایید بیرون، اینجا چه می‌خواهید؟ این جمله‌ای بود که مرا به خود آورد و سروش در پاسخ به این سوال گفت: خریدار است.

نگهبان با اکراه راه را باز کرد. لابی دو هزار متری با دکوراسیون و طراحی بی‌نظیر بد جوری آزارم می‌داد. کوچک‌ترین واحد این مجتمع ۱۵۰ متر و اکثر واحدهای آن خالی و قیمت پایه آن هفت میلیون تومان برای هر متر مربع تعیین شده بود. طراحی روز اروپایی سالن ورزش و زمین بازی را تنها در فیلم‌های هالیوودی دیده بودم. بله زندگی در کوچک‌ترین واحد این مجتمع یک میلیارد تومان پول نیاز دارد. سوار ماشین از کوچه پس‌کوچه‌های فرشته گذشته و به نیاوران می‌رسیم. گل‌سنگ مقصد بعدی ماست.

جایی که مجتمعی با نمای رومی جلوه‌ای ویژه به آن داده است. سروش می‌گوید: این منطقه اصالت دارد و اگر کمی دقت کنی اغلب مدیران را می‌توانی ببینی. محله‌ای که به گفته فروشنده «سوپر گل‌سنگ» زندگی در آن بسیار لذت بخش است و می‌توان زندگی در بهترین کشورهای اروپایی را در اینجا تجربه‌کرد.

دیگر هوا تاریک شد و به فکر برگشتن به خانه بودم که هنگام خروج از سوپرمارکت همان‌طور که سروش از قیمت ۹ میلیونی هر مترمربع واحدهای لوکس منطقه حرف می‌زد یکی از مدیران اقتصادی دولت که ساکن آن منطقه است، وارد مغازه شد.

سروش ناگهان لبخند زد. با آقای مدیر سلام و علیک کردیم. سروش مرا معرفی کرد: ایشان خبرنگار است و درباره قیمت خانه‌های لوکس گزارش تهیه می‌کند. آقای مدیر نگاهش را برای چند لحظه به من دوخت و گفت: حقایق را بنویسید. آنقدر به مردم نگویید اوضاع خوب نیست. گفتم ما فقط می‌خواهیم واقعیت‌ها را بگوییم.

آقاي مدير لبخند زد و گفت: واقعيتها البته هميشه با بسياري از گفتههاي شما فرق دارد. آقاي مدير دست به يقه پيراهنش برد صدايش را صاف كرد و ادامه داد: الحمدالله امروز گراني نيست و اوضاع مردم هم مطلوب است. برويد و اين واقعيتها را بنويسيد.