هفته نامه سلامت نوشت:

تجاوز دسته جمعی این روزها یکی از اتفاقات تلخ اما خبر ساز است. دکتر فربد فدایی در گفت و گویی ابعاد روانی واثرات این عمل را بر قربانی تشریح می کند

فردی که خود به طور مستقیم مورد تهدید یا اقدام واقعی پرخاشگرانه قرار گیرد یا ناظر این اقدام در مورد دیگری یا حتی در مورد جانوران باشد، مدام این رویداد ضربه‌آور را در ذهن خود مرور می‌کند و این مسئله ممکن است به یکی از صورت‌های زیر باشد:

یاد‌آوری رویداد به صورت راجعه و مزاحم و عذاب‌آور شامل دیدن صحنه‌ها در ذهن، اندیشه‌ها یا ادراک شبیه تو هم از واقعه. در کودکان بازی‌های تکراری دیده می‌شود که در آنها موضوع یا جنبه‌هایی از رویداد ضربه زننده وجود دارد.

کابوس‌های راجعه و عذاب‌آور از واقعه هنگام خواب، کودکان ممکن است کابوس‌های وحشت‌آور بدون محتوای قابل شناسایی ببینند.

عمل یا احساس کردن به نحوی که گویا رویداد ضربه‌آور در حال تکرار است. این وضعیت هنگام بیداری روی می‌دهد. کودکان خردسال ممکن است به آن رویداد - گویی واقعاً باز هم در حال رخ دادن است - واکنش نشان دهند. رنج شدید روان‌شناختی در صورت مواجهه با کلید‌های درونی یا بیرونی که به صورت نمادین نشانه‌هایی از رویداد ضربه‌آور را به یاد فرد می‌آورد.

قربانی بزه از محرک‌هایی که همراه با آن رویداد ضربه‌آور بوده است، پرهیز می‌کند و دچار نوعی حالت کرختی در پاسخ‌دهی عام به محرک‌ها می‌شود که به وسیله نشانه‌های زیر‌ مشخص می‌شود. کوشش برای اجتناب از اندیشه‌ها، عواطف یا گفت‌وگو‌هایی که مرتبط با رویداد ضربه زننده باشند.

کوشش برای اجتناب از فعالیت‌ها، مکان‌ها یا مردمی که خاطرات رویداد ضربه‌زننده را برمی‌انگیزند. ناتوانی در یاد آوری یک جنبه مهم از رویداد‌ ضربه‌زننده، کاهش چشمگیر علاقه یا مشارکت در فعالیت‌های مهم، احساس کناره‌گیری یا بیگانگی با دیگران، محدود شدن دامنه عواطف(برای نمونه ناتوانی در داشتن احساسات همراه با عشق)، احساس کوتاه شدن آینده و افزون بر این نشانه‌های مداومی، ظاهر می‌شود که پیش از رویداد ضربه‌زننده وجود نداشته است مانند اشکال دربه خواب رفتن یا تداوم خواب، تحریک‌پذیری یا طغیان‌های خشم، اشکال در تمرکز فکر، حالت گوش به زنگی و واکنش اغراقی از جا پریدن که دوره این اختلال‌ها بیش از یک ماه است و باعثرنج شدید یا اختلال چشمگیر در کار کرد اجتماعی شغلی یا دیگر محدوده‌های عمده کار کرد می‌شود.

نکته آنکه عدم این نابسامانی به دنبال یک سانحه و رویداد مجرمانه به معنی مصون بودن فرد به آن نیست بلکه ممکن است از ۶ ماه پس از رویداد استرس‌آور، علایم آشکار شوند. اما این همه مسئله نیست. زندگی قربانیان اینگونه جرایم پس از وقوع حادثه، تغییر کلی می‌کند. دیدگاه آنان نسبت به خود منفی می‌شود. خود را تحقیر و بی‌ارزش شده و بی‌آبرو می‌پندارند و حتی دست از کوشش و فعالیت برای زندگی برمی‌دارند. احتمال افسوردگی در قربانیان اینگونه حوادثتا حد زیادی بالاتر می‌رود و موارد اقدام به خود‌کشی به ده‌ها برابر کل جمعیت می‌رسد. احتمال روی آوردن به مصرف الکل و مواد اعتیاد‌آور در این گروه به عنوان نوعی خوددرمانی بالاست که البته کار اشتباهی است زیرا عوارض شدیدی ایجاد می‌کند. دیدگاه جامعه و اطرافیان هم نسبت به آنان‌ یا ترحم و تحقیر یا کناره‌گیری است.

خیلی از اوقات دیگران افراد بزه‌دیده را هم در آنچه اتفاق افتاده مقصر می‌دانند که این امر بر‌احساس منفی آنان نسبت به خودشان می‌افزاید. در برخی موارد صدمه‌های جسمی ناشی از ضرب‌وجرح و تجاوز جنسی خود عامل نگران‌کننده دیگری است که گاهی منجر به عوارضی می‌شود که از جمله آنها می‌توان به ابتلا به بیماری‌های آمیزشی، ایدز(که در شرایط جاری درمان قطعی هم ندارد) و بارداری‌های ناخواسته اشاره کرد. فردی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است، امکان دارد از آن پس دیگر نتواند با شریک زندگی خود رابطه زناشویی داشته باشد. احساس شرم، گناه و خشم نیز در اینگونه موارد ظاهر می‌شود. همه این مسائل به بررسی‌ها و درمان‌های عمومی و تخصصی پزشکی نیاز دارد. متخصصان جراحی، ارتوپد، عفونی و روان‌پزشکی در بسیاری از موارد باید به اتفاق در این موارد اقدام کنند.

ناظران این قبیل صحنهها هم مکن است به اختلالات و نشانههایی که ذکر شد گرفتار شوند. در پایان، ذکر این نکته ضرورت دارد که نمایش خشونت نسبت به جانوران و آزار و صدمه و شکار جانوران بیگناه به عنوان تفریح نیز از رسانههای گروهی از جمله سینما و تلویزیون در اذهان عموم به ویژه کودکان همین عوارض اختلال استرس پس از حادثه و افسردگی و خشم را پدید میآورد که باید از این کار نیز جلوگیری شود.