به گزارشافکارنیوز، رسم سوغاتی خریدن شاید در هیچ ملتی به اندازه ایران زمین از اهمیت بسزایی برخوردار نباشد، اما متأسفانه این سوغات‌ها به جای اینکه معرف آداب و رسوم، ترویج محصولات فرهنگی و سنتی آن شهر باشد، به سمت و سوی ترویج فرهنگ غرب سوق یافته است.


به طور مثال وقتی به استان مازندران یا گیلان به عنوان یکی از سرسبزترین استان‌های کشور سفر می‌کنید، علاوه بر صنایع دستی، سنتی و عروسک‌های محلی استان و شهرستان‌های مربوطه، همانند زیتون و ترشی، در قفسه‌ مغازه‌ها محصولات فرهنگی را مشاهده می‌کنید که نه تنها با فرهنگ این مرز و بوم سنخیتی ندارند بلکه کاملاً ترویج دهنده فرهنگ غرب است.

چند صباحی است که ترویج فرهنگ «امر به معروف و نهی از منکر» در کشور رو به افزایش است، اما هنوز ما نتوانسته‌ایم از فروش و ارائه عروسک‌های غربی لااقل آن هم در فروشگاه‌ها و مغازه‌های بزرگ کشور که در رفت‌وآمد بیشتر مردم به ویژه توریست‌ها قرار دارد، جلوگیری کنیم.

از علی میرزایی یکی از فروشندگان آملی می‌پرسیم که واقعاً صنایع دستی زیبایی در این شهر وجود ندارد که شما به فروش عروسک‌های «باربی» می‌پردازید، می‌گوید: استان‌های شمالی کشور از میزان توریست خارجی و داخلی بسیاری برخوردار است، به همین منظور ما برای کودکان و نوجوانان علاوه بر ارائه تنقلات و مواد غذایی محلی نظیر تخم مرغ رسمی، کدو حلوایی، زیتون، ترشی و لواشک مجبور به ارائه اسباب‌بازی، هم هستیم که فعلاً همین‌ها در بازار موجود بوده و ما از ان برای فروش استفاده می‌کنیم.

به اکثر فروشگاه‌هایی که در کنار جاده‌های استان مازندران سری می‌زنیم، اکثراً قفسه‌ای را برای فروش عروسک‌‌های «باربی» و همسرش «کن»، در نظر گرفته‌اند که این نشانگر بی‌توجهی مسئولان فرهنگی کشور در انتشار فرهنگ اسلامی _ ایرانی در کشور به ویژه در میان مخاطبان کودک و نوجوان است.

سالیان سال است که بودجه‌های فرهنگی کشور صرف برخی از همایش‌ها، کنگره‌ها و مراسم‌هایی می‌شود که به جزء پرکردن صفحه‌هایی از عملکردهای نامشخص و بدون بازده، هیچ تأثیر دیگری در مخاطب نداشته یا اصلاً ندارد که اگر این هزینه‌ها به صورت برنامه‌ریزی شده در بخش‌های مختلف فرهنگی کشور به ویژه ترویج فرهنگی اصیل ایرانی _ اسلامی، استفاده شود قطعاً در کشور خودمان شاهد ترویج فرهنگ غرب نخواهیم بود.

اکثر کسانی که در کشور به کار فرهنگی مشغول هستند، می‌گویند که در طول سال، هزینه‌های بسیاری را صرف فرهنگ کشور می‌کنیم، خب در اینجا این سوال مطرح است اگر بودجه‌های ما به صورت درست و برنامه‌ریزی شده و یا با درایت و توجه به تأثیرگذاری، صرف همه گروه‌های مخاطب می‌شد، آیا همچنان شاهد تبلیغ فرهنگ غرب در کشور بودیم؟ در اینجا این سوال هم مطرح است که دست‌اندرکاران فرهنگی و صنعتی کشور برای کودکان و نوجوانان چه تدابیری اندیشیده‌اند تا رغبت و علاقه آنها نسبت به محصولات فرهنگی سایر کشورها کاهش یافته و به محصولات داخلی روی بیاورند؟

البته ناگفته نماند که ما نیز نتوانسته‌ایم در کشور چه در بخش فرهنگی و چه در بخش صنعتی، تولیدات خوبی برای مخاطبان کودک و نوجوان باشیم، یعنی تنها عروسک‌های ایرانی همان «دارا و سارا» بودند که بعد از گذشت بیش از یک دهه، همچنان اثری از آنها نیست یا اگر هم باشد آنقدر سنگین است که کودک رغبتی نمی‌کند آن را حمل کند.

قطعاً اگر بخواهیم به پاسخ سوالات فوق دست یابیم، به این نتیجه می‌رسیم که کودکان و نوجوانان کشور نه تنها در حوزه ادبیات بلکه در اکثر حوزه‌های فرهنگی نظیر تولید انیمیشن خوب و تأثیرگذار، ساخت عروسک و اسباب‌بازی طبق فرهنگ بومی و ایرانی و تولید فیلم‌های فاخر و ارزشمند با توجه به رعایت شئونات اسلامی، در دید مسئولان کشور، نادیده گرفته شده و در مهجوریت به سر می‌برند که اگر نتوانیم به حداقل نیازهای این مخاطب توجه کنیم، طی سال‌های آتی، ایران به یکی از مروجین پر و پا قرص فرهنگ غرب تبدیل خواهد شد.