تو را نذر حسين كردهاند اي فدايي راه اسلام تو را آنگونه به ياد ميآورم، زماني كه مادرت ميگفت: قنداقهات را گرد سرش طواف دادهام به علامت تعظيم، به علامت يك عمر پاكبازي، تو را نذر نگاه پاك او كردهام، نذر كردهام عاشق به دنيا بيايي، نذر كردهام اگر سالم باشي، دستهايت را قرباني برادر كني، برادر كه نه! او مولا و سيد توست، هيچگاه او را برادر نخوان، او فرزند زهرا (س)؛ سيد جوانان اهل بهشت است، نذر كردهام اگر سالم به دنيا بيايي، هر شب برايت لالايي آب و عطش را زمزمه كنم، پسرك ماهروي من! دستهاي كوچكت را كه ميبوسم، عطر بهشت مستم ميكند، ميان دستهاي كوچك تو با چشمان مهربان
برادر رازي است، كه من هنوز نفهميدهام، خندههاي شيرين كودكانهات دلم را ميبرد، هركس تو را ميبيند، ميگويد انگار پارهاي از ماه است، كه در دامان ام البنين آرميده، ماه مهربان مادر! از راز عجيب چشمهايت با من بگو؛ از قصه دستهايت، از فردا، از مشك، از عطش، از عشق برايم بگو.
وقتی در دامان حسین(ع) میروی، چقدر آرامش سیمایت تماشایی است، وقتی تو را میبینم که روی دستهای برادر آرمیدهای، انگار فوج ملائک است که فضای ساده خانه را منور میکند.
پسرک ماهروی من! نذر کردهام اگر سالم به دنیا بیایی از تو شهیدی بسازم که فردا تمام شهدای عالم به جان او غبطه خورند.
* شجاعت تو ای سپهسالار مردانگی مثال زدنی است
رجزخوانی مسلمانان جنگآور در میدان جنگ، شعار انقلابی آنها بود که هنگام ستیز، به شیوه حماسی میخواندند.
عباس(ع) در میدان نبرد، رجزهایی خواند که هر بخشی از آنها، بیانگر عالیترین درسهای شجاعت، ایثار، همت بلند، وفاداری و اخلاص است.
و اینک سخنانی از این بزرگ مرد غیرت:
«من از مرگ در آن هنگام که فریاد برآورد، باک و هراسی ندارم تا آنکه پیکر من در میان دلاورمردان به خاک افتد. جان من نگهبان و فدای جان پاک پیامبر(ص) است. منم عباس که با مشک برای سیراب کردن تشنگان میآیم و از مرگ در درگیری با دشمن نمیترسم».
«سوگند به خدا اگر دست راستم را قطع نمودید، باز به جنگ خود ادامه میدهم و تا آخرین نفس از دینم دفاع میکنم و نیز امامی را که به راستی به یقین رسیده، و نوه پیامبرِ(ص) پاک و امین است، یاری مینمایم».
«ای نفس! از کافران نترس، تو را به رحمت خدای جبار همراه پیامبر(ص)، سرور برگزیده خدا مژده باد. دشمنان از روی ظلم و طغیان، دست چپم را(نیز) قطع کردند، پروردگارا! آنان را وارد آتش سوزان دوزخ کن».
«مرگ در پرتو شمشیر، مایه بزرگواری و عظمت است. هرگاه پس از آن موجب سکونت در بهشت گردد برای دنیا و لذتهای آن هرگز غصه و افسوس مخور و بدان که تنها در پیشگاه جدّ من، تمام لغزشها آمرزیده خواهد شد».
حضرت ابوالفضل(ع) در گلستان سه امام پرورش یافته است، او در این میان، ولایتپذیری تمام عیار است، تمام تلاشها و موضعگیریهای او در مسیر ولایت ظهور مییابد، اطاعت بیچون و چرای او از امام حسین(ع) یکی از آموزههای مکتب عاشوراست.
* هنوز هم شرح ولایتپذیری و مردانگیات لرزه بر اندام دشمنان میاندازد
حضرت عباس(ع) روز عاشورا به برادران خود فرمود: «امروز، روزی است که باید بهشت را برگزینیم و جانمان را فدای سید و امام خود سازیم. ای برادران! امروز در جاننثاری کوتاهی نکنید و چنین نپندارید که حسین(ع) برادرِ ماست و ما پسران یک پدر هستیم. نه، چنین نیست، بلکه آن بزرگوار، امام، سید و پیشوای ما و حجت خداوند عالمیان در روی زمین، همچنین فرزند حضرت فاطمه(س) و نور دیده رسول خدا(ص) است» و هنگامی که امام حسین(ع) جاننثاری و فداکاری آن بزرگواران را نگریست، سخت گریست و به عباس(ع) فرمود: «ای برادر! خداوند به تو جزای خیر دهد».
علامه سید محمدحسین طباطبایی صاحب تفسیر المیزان میگوید: «مرحوم سیدالسالکین و برهانالعارفین آقای سید علی قاضی فرموده است: در حین کشف بر من روشن و آشکار شد که مظهر رحمت خدای عالم هستی، وجود مقدس امام حسین(ع) است و در آن رحمت، سقای کربلا، سرحلقه وفا، آقا بابالحوائج الیالله ابوالفضلالعباس است».
* عظمت و شخصیت ابوالفضل(ع) به سبب نور مقدس امام حسین(ع) است
علامه سید عبدالرزاق مقدم نیز در مورد مقام اطاعت حضرت عباس از امام حسین(ع) مینویسد: «این فضیلتها همه از پرتو انوار امام حسین(ع) بود که عباس(ع) بر اثر پیروی از او کسب کرده و آیینه تمام نمای وجود امام حسین(ع) شده بود و بیشک، حسین و عباس از مصداقهای برجسته این آیات قرآن بودند که خداوند در سوره شمس میفرماید: سوگند به خورشید و آن هنگام که فروغ میبخشد و سوگند به ماه و آن زمان که دنبال خورشید روان است» خورشید، حسین(ع) است و ماه، عباس؛ چرا که عباس هیچ سخنی نمیگفت، مگر آنکه قبلاً از برادرش شنیده باشد و هیچ عملی انجام نمیداد، مگر آنکه به جهت پیروی از امامش انجام
پذیرد. عظمت و شخصیت معنوی ابوالفضل(ع) به سبب نور مقدس امام حسین(ع) بود که در آینه وجود پیراستهاش، تابیده بود.
* تشنگی مشک در مشک تو را میخواند
آقای آبهای جهان! آبها کوزه به کوزه در انتظار تو بودند چشمهها چشم به راه آمدنت است و رودخانهها به جستجوی دستانت، بالا بلند کربلا، عمود خیمههای فردای حسین(ع) قامت افراشتهات را به انتظار نشسته بود.
کودکان حرم، دست به دعا برده بودند، میلادت را و تیرها بیتاب بوسه بر چشمانت، تو آمدی و چشم باز نکرده، دنیا حیران مردانگیات شد، علی(ع) اشک ریزان، بوسه بر سخاوت دستانت زد و امالبنین تمام عشق را پیشکش حسین فاطمه کرد.
علمدار حسین! خجسته باد آمدنت که علم عاشورا جز بر شانههای ستبر تو آرام نمیتوانست بگیرد.
بیقدوم مبارکت، میدان از طنین «وَ اللّه أن قطعتموا یمینی» خالی بود، خجسته باد آمدنت، علمدار!
ای نگاه نورانی ماهتاب در مشایعت آفتاب، ای مهربانترین سرفصل عاطفه در سراپرده عاشورا، ای تبسم خونین دستهای عاطفه، در بریدگی خنجرها، ای زیباترین طلوع عشق و ای دستهای بریده احساس! تو فصل بزرگی و نوری، تو حماسیترین صفحات کتاب عشقستان کربلایی.
تو کیستی که تمام لبهای ترک خورده و تشنه که از ساحل آتشین عشق آمدهاند، بر گرد ضریحت میگردند؟ تو سینه سینای عشق در سرزمین سبز سیادت، تو صاحب بالهای آسمانی در بهشت برینی، تو سرخترین ترانه انتظار رهایی هستی، تو چونان شمشیر آختهای بودی بر فرق خفتگان ستم، همت تو، پای پایمردی را بلندتر کرد و مشک آبی که بر دوش کشیدی، عطش مردمان را برای ساحت خورشیدیات افزون ساخت.
ولادتت خجسته باد!
شناسه خبر:
۳۸۰۳۶
تو که آمدی قرص ماه بنی هاشم کامل شد
خوشا نسیمی از دیار عنایتش که تشنگی غربت از کام جهان زدوده و غبار غم از دل بشوید! ابوالفضایلاش خوانند تا سپهسالار فتوت را به فضیلتی بشناسند که بیبدیل و بینظیر است.