ادیان نیوز/حضرت عزرائيل عليه السلام جلو چشمانم مجسم شد. او را شناختم كه عزرائيل عليه السلام است.سلامش كردم، جواب داد و فرمود: آيا آماده هستي شما را قبض روح كنم و ببرم؟ گفتم: آمادهام. بعد فرمودند: قدمها را شمردم و ديدم ده قدم شد.

ای ابوذر در دنیا چنان باش که گویی غریبی هستی یا یک رهگذر، و خود را از اهل گور به حساب آور.

چگونه در دنیا احساس غربت کنیم؟!

به راستی چطور ممکن است با اینکه انسان در دنیا دوست و رفیق دارد، فامیل و آشنا دارد، هم درس و هم بحثدارد و همنشین و اولاد دارد، اما احساس غربت کند، ظرافت‌هایی در کلام معصومین است، یعنی آنقدر اهل آخرت و اهل الله شوید که بودن شما با افراد عادی موجب ناراحتی تان شود و همیشه بخواهید که روحتان با بزرگان و اولیاءالله و ارواح طیبه باشد.

آنجا که امیرالمومنین(ع) فرمود: «فزت و رب الکعبه» معنایش این نیست که من از غم و غصه های دنیا راحت شدم. علی علیه السلام را با دنیا چکار؟ خود او می فرمود: ما را چه به فدک. اگر حضرت مال دنیا می خواست، این همه سرمایه در دستش بود. برای چه انفاق می کرد؟

یک جهت " فزت و رب الکعبه " همین است که مولا امیرالمومنین مال این عالم نبود. خداوند این بزرگوار را مثل پیامبر صلی الله علیه و آله آورده بود گویی، در این دنیا غریب بود و من معتقدم آن مصیبتی که علی علیه السلام را زجر می داد مساله آخرتی و دینی مردم بود.

گریه در احوالات خود می کنیم!

گریه ما برای اینها از این جهت است که چطور خدای تبارک و تعالی شخصیتی بزرگوار مانند علی(ع) را آورد در این دنیا برای هدایت ما، ولی ما قدرش را ندانستیم، والا اینها مال زمین نبودند و مال این دنیا نبودند. آن مردم بی وفا قدر علی(ع) را نشناختند و او را اذیت و آزار کردند. آن حضرت باید بنشیند و حسرت بخورد که «الدهر انزلنی ثم انزلنی حتی قیل معاویه و علی» روزگار اینقدر مرا پائین آورد تا اینکه گفته می شود: معاویه و علی به راستی خیلی مصیبت است، امیر المومنین کجا و معاویه کثیف کجا؟ معاویه ای که سرتا پا جسم و ماده و خبائثاست در مقابل علی علیه السلام قرار دارد که همه اش نور است.

خوشا بر احوال غریبان در دنیا!

علی علیه السلام در دنیا غریب بود و پیامبر صلی الله علیه و آله چند بار فرمودند: «طوبی للغربا» خوشا به حال غریبان، و ما باید سعی کنیم جزء غربا باشیم. دنیا را خانه آرامش خودتان انتخاب نکنید. بدانید که «الدنیا دار بالبلاء محفوفه» فکر نکنید در دنیا در آسایش هستید؛ باید به خود رنج و زحمت دهید و خود و دیگران را ارشاد و اصلاح کنید.

ابوذر نیز در این دنیا غریب بود!

او به دستورات پیغمبر(ص) خوب عمل کرد، زندگی و کاشانه و خانه نداشت. او رفت و در ربذه ماند و به دخترش گفت: آخر عمر من است. دختر به گریه افتاد. او گفت: گریه نکن. دختر گفت: در این بیابان بعد از تو چکار کنم؟ اباذر گفت: وقتی از دنیا رفتم، برو کنار جاده بنشین، گروهی می آیند به آنان بگو که ابوذر در اینجا فوت کرده است، آنها می آیند و بدن مرا بر می دارند.

واقعا ابوذر در نهایت غربت زندگی کرد و در نهایت غربت جان داد. یکی از بزرگان(آیت الله خوانساری) که مرد بسیار با تقوائی بود و نفس زکیه ای داشت، از ایشان نقل شده که چند ساعت قبل از فوتشان فرمودند که حضرت عزرائیل علیه السلام جلو چشمانم مجسم شد. او را شناختم که عزرائیل علیه السلام است.

سلامش کردم، جواب داد و فرمود: آیا آماده هستی شما را قبض روح کنم و ببرم؟ گفتم: آماده‌ام. بعد فرمودند: قدمها را شمردم و دیدم ده قدم شد. ده قدم شد فهمیدم ده ساعت دیگر از عمرم بیشتر باقی نمانده است. بچه ها را خبر کردم و گفتم: رفتنی هستم.

آري وقتي روح انسان پاك باشد اينگونه است. آيا از جهات دين مان آماده هستيم؟ آيا آرزوهاي دور و دراز نداريم؟ آيا از جهات دين مان آماده هستيم؟ آيا مديون ديگران نيستيم؟ آيا آن پرونده سفيدمان آلوده نكرديم؟ اگر آماده ايم خوشا به سعادت ما.