رمز حمله مجدد به علامه مصباح یزدی

بعد از مواضع صریح و شفاف آیت الله مصباح در برابر جریان انحرافی، دشمنان دیرینه آیت الله مصباح از یک سو و زخم خوردگان و شکست خوردگان.......

پس از دوران دورکاری دکتر احمدی نژاد و پیش آمدن مسایل اخیر در دولت که عمدتا تحت تاثیر نفوذ جریان انحرافی و غفلت رییس جمهور صورت گرفت و بعد از مواضع صریح و شفاف آیت الله مصباح در برابر جریان انحرافی، دشمنان دیرینه آیت الله مصباح از یک سو و زخم خوردگان و شکست خوردگان در عرصه انتخابات ۸۴ و ۸۸ از سوی دیگر، وارد عرصه شده و به خیال خود زمینه مناسبی برای حمله و تهاجم مجدد به ایشان یافته اند. از این رو یکی در مصاحبه و دیگری در مقاله و سومی در نامه سرگشاده و …سعی می کنند کینه های بدری و خیبری خود را که دل های آن ها مجروح ساخته التیام بخشند! براستی رمز حمله به ایشان چیست؟ چرا ایشان هم در دولت اصلاحات مورد تهاجم قرار می گیرد و هم در دولت اصول گرا؟ چرا هم از سوی مدعیان اصلاح طلبی و هم از سوی مدعیان اصول گرایی؟!

پاسخ: راز تهاجم و حمله به ایشان را می توان در امور زیر خلاصه کرد.

۱. حق مداری و دین محوری

زندگی علمی و سیاسی آیت الله مصباح نشان می دهد که در عمر بابرکت خویش همواره بر اساس دین محوری و حق محوری حرکت کرده و در این راه همواره منحرفان و جریانات انحرافی را زودتر از دیگران شناخته و با آن ها و تفکرات التقاطی به مبارزه برخاسته است و در این راه از طعن طاعنان و ملامت ملامت گران ذره ای تردید پیدا نکرده اند. حق محوری ایشان موجب می شود که حتی از دوستان بسیار صمیمی خود که احیانا دچارانحرافی شده اند فاصله بگیرد. طبیعی است که جریانات انحرافی که توان رویارویی منطقی با چنین شخصیتی را ندارند با تمام توان به همان روش همیشگی خود روی آورند و ترور شخصیت و تخریب را در دستور کارشان قرار دهند؛ درست همان روشی که در برابر شیخ شهید فضل الله نوری، شهید مطهری، شهید بهشتی و …به کار گرفته شد. البته چنان چه از گسترده شدن فکر ایشان هراسی نداشتند ممکن بود دست به ترور فیزیکی نیز بزنند، ولی تجربه ای که در شهادت شهید مطهری بدست آورده اند موجب می شود تا از این گونه اقدامات بپرهیزند و انرژی خود را بیشتر روی پروژه تخریب و ترور شخصیت متمرکز کنند.

۲. اهل معامله نبودن

از ویژگی های ممتاز ایشان این است که با هیچ فرد و هیچ حزب و گروهی بر سر اصول اهل معامله نیست. کاری که در میان غالب شخصیت ها و احزاب سیاسی رایج است؛ امتیاز می دهند و امتیاز می گیرند! ایشان آن چه وظیفه خودش می داند عمل می کند و با دراهم و دنانیر و هدایای این و آن قابل خریداری نیست و دوستان و شاگردانش نیز همواره به همین اصل مهم توجه می دهد که " بترسید از پول، بترسید از پول، بترسید از پول " طبیعی است شخصیتی که قابل خریداری نباشد وبا سیاسیونی که به دنبال کسب قدرتند اهل معامله نیز نباشد، راه دیگری جز تخریب و تهاجم به ایشان وجود ندارد.

۳. اعتبار و آبرو

در حدیثشریفی داریم " من کان لله کان الله له " کسی که برای خدا باشد خدا برای اوست و به همین دلیل خدا از او دفاع می کند " ان الله یدافع عن الذین آمنوا " از این رو به رغم تهاجم سنگین جریان وابسته به غرب و اجرای پروژه تخریب پادوهای آنان در دوران به اصطلاح اصلاحات، اعتبار و آبروی ایشان بیشتر شد و مردم فهمیدند موضع گیری های ایشان برای خداست. این اعتبار به حدی است که در همان دولت اصلاحات که در اجرای پروژه تخریب حتی از کشیدن کاریکاتور موهن نسبت به ایشان نگذشتند. تحصن بزرگ علما و طلاب و فضلا در مسجد اعظم قم شکل گرفت و پایه های دولت آقای خاتمی را متزلزل ساخت. ایشان که مالک اشتر گونه در رکاب رهبر خویش ایستاده و خالصانه به دفاع از ولایت پرداخته است مورد توجه خاص مردم قرار گرفته و به همین دلیل زمانی که به خیال برخی باد به پرچم مدعیان اصلاحات می وزید و نامزدهای اصول گرایی نیز شعار های آنان را تکرار می کردند از نامزدی حمایت کرد که شعار اصلی او تشکیل دولت اسلامی و احیای ارزش های اسلامی بود. حمایت ایشان از چنین نامزدی نقش بسزایی در پیروزی وی در انتخابات داشت به طوری که مخالفان ایشان نیز این پیروزی را معلول تلاش های ایشان دانسته به دولت مصباح تعبیر می کردند. زمانی که جریان انحرافی در دولت نفوذ کرد و نصایح مشفقانه بی واسطه و با واسطه ایشان تاثیری نبخشید، با هشدارهای صریح و انتقادات علنی عملا آن اعتبار را گرفت و در نتیجه، وضعیت کنونی حاصل شد که فردی که آقای احمدی نژاد برای ریاست جمهوری اش برنامه ها ریخته بود امروز به لیدر جریان انحرافی نام گرفته و در نزد مردم به منفورترین فرد تبدیل شده است. انتظار جریانات سیاسی این بود که آیت الله مصباح نسبت به این انحراف سکوت کند و یا به دفاع از رییس جمهوری بپردازد که در آمدنش نقش اساسی داشته است، تا بتوانند کل جریان اصول گرایی ناب را به پای جریان انحرافی ذبح کنند. اکنون دشمنان دیروز و دنیا طلبان امروز که بیش از دو سال است خواب ریاست جمهوری یازدهم را می بینند و با تشکیل ستاد های زود هنگام در حال هزینه های میلیاردی اند از این ناراحت اند که چرا جریانی که در راس آن آیت الله مصباح قرار دارد، آسیب ندیده است و از این بیم دارند که این وجهه و آبرو بار دیگر بتواند در انتخابات آینده معجزه بیافریند و فرد دیگری غیر از آن ها را به ریاست جمهوری بنشاند. در این صورت جریان اصول گرایی ناب نفسی تازه کرده با قدرت بیشتری به قله های پیشرفتی که امام خامنه ای آن را ترسیم کرده اند دست خواهد یافت. از این رو بهترین پروژه را پروژه تخریب ایشان تشخیص داده اند. به همین دلیل از جعل خبر تا اتهام و دروغ و اهانت و بازخواست های خنده آور باکی ندارند و هر روز نیز بر حجم آن می افزایند.

۴. مهمترین سوژه

مهمترین سوژه ای که این روزها دستمایه تخریب چی ها شده، این است که چرا ایشان از نامزدی احمدی نژاد و دولت ایشان حمایت کرده است پس ایشان در جرم جریان انحرافی نیز شریک است! این گونه حرف های غیر منطقی به حدی است که برخی نویسندگان و مورخان به نام کشور که مدتی است در دام سایت پسر هاشمی افتاده اند را به موضع گیری خنده آوری وادار کرده که بگویند موسسه امام خمینی در این چند سال اخیر جز به رشد جریان انحرافی کاری نکرده است!

و فرد دیگری که در سال ۷۸ در مناظره با استاد مصباح شکست سختی خورد و با سرزنش دوستانش ۱۲ سال به محاق رفت امروز با نوشتن نامه سرگشاده ضمن تاکید بر همان راه رفته و نامزدی هاشمی رفسنجانی به عنوان بهترین نامزد ۸۴، از ایشان می خواهد مسوولیت دولت نهم و دهم را بپذیرند. و سومی که یک روز در دولت نهم مقام وزارت داشته و از سوی رییس جمهور عزل شده و پس از عزل همواره در مصاحبه ها و جلسات خصوصی به رییس جمهور حمله می کرده در مصاحبه ای با " شما " خطر جریان انحرافی را ناچیز و غیر قابل اعتنا دانسته و گفته است که من متخصص شناخت جریانات انحرافی هستم، این که آیت الله مصباح آن را بزرگترین خطر دانسته صحیح نیست! به هرحال هدف تهاجم به ایشان است هر چند خود در این تهاجم دچار تناقض شوند.

پاسخ همه این ها در دو جمله خلاصه می شود. اگر این خطری نیست پس چرا می خواهید ایشان را مورد بازخواست قرار دهید؟ اگر خطری هست که هست ایشان به هنگام بروز خطر شدیدترین موضع بر ضد آن گرفته اند. اگر باید مسوولیت آن را بپذیرند امام ره و امیر المومنین (ع) و پیامبر (ص) نیز باید مسوولیت افرادی که در حکومتشان منصوب کردند و بعد منحرف شدند را بپذیرند. آیا می توان ادعا کرد که پیامبر مسوول رشد جریان انحرافی است؟! اگر چنین ادعایی داشته باشند باید در ایمانشان شک کرد.البته استاد مصباح مسوولیت همه خوبی هایی که در دو دولت نهم و دهم انجام شد و همواره مورد تایید رهبر عزیزمان بوده و هست را می پذیرند و بر آن نیز افتخار می کنیم ونسبت به مسایل اخیر که پیش آمد از پیشتازان منتقدین بوده و هستند. براستی اگر نامزدهایی که شعار رسمی اشان تغییر نظام بود و براندازی نرم را مهمترین هدف خود می دانستند و در سال ۸۴ نیز با عنوان هاشمی ۲۰۰۵ از گذشته خود به نحوی اظهار پشیمانی می کردند، رییس جمهور شده بودند امروز اثری از جمهوری اسلامی بود که از آن انتقاد کنند؟!