به گزارش افکارنیوز، سلسله دیکتاتورهای عرب خاورمیانه توطئهای جدید را تحت عنوان «ارتشمشترکعربی» با محوریت قاهره و هدایت آلسعود کلید زدهاند. گفته میشود این موضوع ابتدا در دوران حکمرانی «جمالعبدالناصر» در مصر کلید زده شد و در جریان جنگ خلیج فارس بازتعریف شده بود اما هرگز این موضوع به تشکیل نیروی نظامی منسجم و مقتدر منجر نشدهاست.
پاییزسال گذشته، پساز نشست مقام های عربستان سعودی، مصر، کویت و امارات متحده ی عربی برای زمینه سازی تشکیل یک ائتلاف نظامی دایمی باردیگر مطرح شد. در موضع گیریهای ادعایی طراحان این توطئه گفته شده که «ارتش مشترک عربی، نیروی منسجم نظامی است که در جهت مقابله با گروههای افراطی و تهدیدات مشترک علیه کشورهای عرب فعالیت میکند.» استراتژی ادعایی کشورهای حامی ارتش مشترک عربی درواقع بیشتر به نوعی نمایش طنز شباهت دارد که شورای همکاریهای خلیج فارس و مصر بازیگران آن به کارگردانی ریاض هستند. همه در خاورمیانه و جهان میدانند که آلسعود به عنوان حامی اصلی تروریسم، روزگاری با القاعده جامعه جهانی را دچار مصیبت کرده بود، این روزها مردم عراق، سوریه، لیبی و حتی مصر را توسط تروریستهای تکفیری داعش سلاخی میکند.
عربستان تلاش می کند از یک طرف با هدایت داعش اهداف تکفیری خود را زیر پرچم سیاه «دولت اسلامی»(IS)، دنبال کند و از طرف دیگر با عنوان مدعی مبارزه با تروریسم در امور کشورهای دیگر همانند ایالات متحده مداخله کند.
عقده حقارت دیکتاتورهای عرب
ضعف و ناتوانی نظامی سلسله دیکتاتورهای عرب در طول تاریخ موضوعی است که همواره موجب احساس حقارت آنها شدهاست. آنها که در مقابل رژیم صهیونیستی حرفی برای گفتن نداشتند، در سالهای جنگ تحمیلی همگی در توطئه شورای همکاریهای خلیج فارس پشت رژیم بعثی صدام جمع شدند و ۸سال با ملت ایران جنگیدند اما به هیچ موفقیتی دست پیدا نکردند.
در معادلات ژئواستراتژیک امروز جهان نیروهای مسلح عربی علی رقم تکیه به زرادخانههای لوکس در برخوردهای نظامی به شدت ناتوان هستند. نمونه بارز این موضوع را در ناکامی حامیان شورشیان سوریه میتوان مشاهده کرد که تاکنون علی رقم حمایتهای بی دریغ از چندین گروه شورشی و تروریستهای آدمکش تکفیری به موفقیتی دست نیافتهاند. به موازات این مسائل میتوان گفت که ناکامی فاحش حملات عربستان به خاک یمن با همراهی نیروهای نظامی ۱۰کشور متحد عربستان، نشان دهنده اوج ضعف عربستان و متحدین آلسعود بوده است.
برای عبور از ضعف نظامی اعراب، رژیمهای حامی ارتشمشترکعرب برای پنهان کردن عقدههای خود با الگوگیری از اندیشه ی ایجاد امنیت جمعی و دفاع گروهی، آنچنانکه در «پیمان آتلانتیک شمالی»(ناتو) محقق شده تلاش میکنند برای خود حاشیه امن ایجاد کنند.
از سوی دیگر براساس دکترین کلان ایالات متحده، آمریکا در حال خروج از خاورمیانه برای حضور خاور دور جهت مهار چین و دریای سیاه برای مقابله با روسیه است. واشنگتن برای حفظ منافع خود و تضمین امنیت بریتانیایی ها که جانشین آمریکا می شوند به شدت نیازمند تفاهم با تهران است که این موضوع را در پیگیری انعقاد قرارداد جامع اتمی به خوبی میتوان مشاهده کرد. این مساله در کنار تثبیت جمهوری اسلامی به عنوان قدرت هژمون در خاورمیانه، کابوس حقارت شورای همکاریهای خلیج فارس که اتفاقا تجربه تلخی در طول سالهای جنگ تحمیلی همچنان در ذهن دارند را تشدید میکند.
نکته جالب اینجاست که تلآویو به شدت از تشکیل ارتشمشترکعربی استقبال کردهاستو در این رابطه روزنامه اسرائیلی «هاآرتص» مینویسد: «تحقق ارتش مشترک عربی نه تنها نگرانی را برنخواهد انگیخت بلکه به دلیل جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در منطقه موجب خرسندی تل آویو خواهد شد زیرا کشورهای عربی مجبورند در فرایند کارکرد چنین ارتشی امنیت اسراییل را مورد توجه قرار دهند.»
ارتش عرب برای سرکوب ملت عرب
در نگاه دیکتاتورهای خاورمیانه به خوبی ترس از موج دموکراسیخواهی را میتوان مشاهدهکرد؛ آنها که در جریان وزش نسیم بهار عربی طعم تلخ طغیان و شورش مردم کشورهای عربی را با ایدئولوژی بیداریاسلامی مزه کردند به شدت نگران ازسرگیری انقلابهای دومینویی در منطقه هستند. ریاض اگرچه در برخی کشورها توانست رژیمهای ساقط شده را به قدرت بازگرداند اما تجربه مبارزات سرسختانه مردم بحرین نشان داد که سلسله دیکتاتورهای عرب نیازمند حضور و مداخله نیروی نظامی بزرگترین نسبت به «نیروهای سپرجزیره» هستند.
از سوی دیگر حکومتهایی نظیر مصر که سابقا دارای جایگاه ویژهای در نظام خاورمیانه داشتند به طمع بازیابی قدرت با طناب سعودیها به چاه ارتشمشترکعربی رفتهاند و در این راه با تمام توان ظرفیتهای خود را در اختیار عربستان قرار دادهاند. البته ماجراجویی خارجی موضوعی است که کام قاهره را برای فرار از مشکلات داخلی شیرین میکند، نکته جالب اینجاست که این موضوع در کام غالب دیکتاتورهای عرب برای سرکوب و کنترل موج فزآینده دموکراسیخواهی شیرین است. نارضایتی از ارتشمشترکعربی موضوعی است که در بلند مدت پایههای آن را منهدم میکند زیرا تاریخ نشان میدهد ارتشهایی که از حمایت مردمی برخوردار نیستند دچار فروپاشی خواهند شد.
ارتش از پیش شکست خورده
ارتش مشترک عربی، هنوز تشکیل نشده با مشکلات و معضلات متعددی دست به گریبان است. در نگاه اول ماهیت این ارتش به شدت دچار ابهام است و به روشنی مشخص نیست حضور نیروهای نظامی کشورهای عربی در این ارتش داوطلبانه یا اجباری است.
از طرف دیگر، چه کسی باید مجوز حمله را برای چه نوع تهدیدی باید صادر کند. تضاد منافع عربستان و مصر در ارتشمشترک عربی بحرانی است که در آینده رهبری ارتشمشترکعربی را دچار مشکل خواهد کرد. در عینحال نباید فراموش کنیم که عراق و قطر نیز به هیچ وجه تمایل ندارند مهره های بازی آلسعود برای منافع ریاض باشند.
از نگاه دیگر ارتش مشترک عربی که تلاش میکند متد به روز رسانی شده سپر دفاع جزیره باشد تا کنون علی رقم هزینه های گزاف هیچ اقدام موثری جز سرکوب مردم و غیرنظامیان بحرین انجام نداده است.
در میان تمام عواملی که برای ناکامی ارتشمشترکعربی بیان شده است، گستردگی حوزه جغرافیایی است که چنین ارتشی در چارچوب آن قرار است تشکیل شود. از شمال آفریقا تا شرق آفریقا تا خلیج فارس حوزه ای است که ارتش عربی در صورت تشکیل شدن، قرار است در آن فعالیت کند. چنین گستره بزرگ جغرافیایی، در صورتی که کشورها بر چالش های ناشی از بعد مسافت نیز غالب آیند، اجازه غلبه بر پارگی های جغرافیایی ناشی از حضور کشورهای غیر عرب مانند ایران یا ترکیه را نمی دهد. گاف محاسباتی طراحان ارتشمشترک عربی این است که حوزه فعالیت ناتو در یک فضای سرزمینی محصور است که برای آنها قدرت عملیاتی ایجاد میکند.
کبریت بازی ارتش مشترک
اگرچه ارتشمشترکعربی براثر عوامل متعددی که گفته شده از پیش شکست خوردهاست اما کارنامه شورایهمکاریهای خلیج فارس که برای حمایت از رژیم بعثی صدام تشکیل شده است، نشان میدهد نابخردی آنها هرلحظه ممکن است منجر به یک فاجعه بزرگ در خاورمیانه یا حتی تسهیل وقوع جنگ جهانی سوم شود.
حامیان تروریستهای القاعده، داعش و النصره که هزاران جنگجوی چند ملیتی را از ۳۵ کشور جهان به عراق و سوریه کشاندهاند تا کنون صدهاهزار سنی، شیعه، مسیحی، ایزدی و کرد را قربانی توطئههای شوم تکفیری خود کردهاند. جامعه جهانی هنوز شناخت درستی از تهدید تروریسم تکفیری ندارد و روزهایی که «جنگ صلیبی» داعش در اروپا و ایالات متحده آغاز شود دور نیست.
در این میان آلسعود نشان داده که برای تهدید ایران اسلامی حاضر به هر کاری است و براساس برخی گزارشهای سرّی فاش شده به دنبال دستیابی به تسلیحات اتمی پاکستان هستند. این رویکرد ریاض در نهایت منجر به مسابقه اتمی در خاورمیانه خواهد شد که با توجه به ظرفیت پایین دیپلماسی این کشورها می تواند فجایع انسانی بزرگ را رقم بزند. از طرف دیگر جمهوریاسلامی که تاکنون اقدامات خصمانه رژیم صعودی را برای حفظ امنیت خلیج فارس و خاورمیانه تحمل کرده است گزینههای متعدد نظامی را برای پاسخ به هر اقدام ریاض روی میز دارد.
در این میان احتمال منازعه اعراب با ترکیه که براساس الگوی «عثمانی» رفتار می کند، خطری جدی برای امنیت منطقه است. آنکارا در جریان جنگ داخلی سوریه در اشتباه محاسباتی عثمانیگری که ایران را میراثدار حکومت «صفوی» قلمداد میکند با ریاض متحد شده است. عربستان اگرچه شیعه هراسی را ترویج می کند اما ترکیه را تهدیدی بزرگتر از ایران میداند که در نهایت باید همانند بنیانگذاران سلسله آلسعود باید با آنها وارد جنگ تن به تن شد.
در نهایت میتوان نتیجهگیری کرد که ارتشمشترکعربی توطئهای شوم است که در وهله اول میتوان آن را شکست خورده نامید و تنها ابزاری برای سرکوب حرکتهای مردمی است اما هرلحظه ممکن است منجر به فجایع زنجیرهای شود.