مجموع این رویدادها سبب شده که فضای رسانه ی توان بالقوه برای بیان دیدگاه ها درباره خانواده پهلوی را فراهم آورد. اینچنین است که بخش فارسی بی بی سی که پیشتر در رسای خاندان منحوس پهلوی برنامه های متنوعی تهیه و تولید می کرد هم اکنون به نقد دوران پهلوی ها می پردازد.

 

در همین رابطه بخش فارسی بی بی سی به نقد و بررسی دوران رضا شاه پرداخته است. برنامه «پرگار» که یک برنامه گفتگو محور است در این هفته به بررسی جایگاه رضا پهلوی در تاریخ ایران پرداخت. در ابتدای برنامه داریوش کریمی [مجری]، از میهمان برنامه درباره میراث به جامانده از رضا پهلوی سوال کرد.  

حسین کمالی استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا با تاکید بر اینکه بایستی پنجاه سال قبل و بعد دوران سلطنت ۲۰ ساله رضا پهلوی را مورد بررسی قرار داد، در این باره گفت: «من دوران رضا پهلوی را مورد نقد و بررسی قرار خواهم داد و نه شخص رضا پهلوی را، چون یک شخص نمی تواند تمام امور را انجام دهد! با این همه به نظر من میراث رضا شاه در بنای ارکان دولت ملی در ایران فوق العاده موثر بوده است؛ آن ارکان عبارتند از ایده استقلال کشور، ارتش یکپارچه ،دستگاه قضائی نوین و …»

نکته قابل تامل در این میان عدم اشاره به نوع حکومتی بود که رضا پهلوی در راس آن حضور داشت؛ به طور مسلم در یک حکومت دیکتاتوری نهادهای دولتی و ملی معنا و مفهوم استقلال را تجربه نخواهند کرد چراکه فرامین و دستورات دیکتاتور است که در نهایت اطاعت خواهد شد! عدم اشاره به این مهم از جانب میهمان برنامه بی بی سی فارسی کاملا زیرکانه بود و در همان ابتدا نیت گوینده از سخن گفتن درباره دوران سلطنت پهلوی آشکار گردید! اینکه میهمان برنامه بگوید رضا پهلوی نمی تواند تمام امور را انجام دهد بیشتر به فرافکنی و تطهیر شباهت دارد چراکه ارکان دولت با نظر مستقیم او انتخاب می شدند و صدالبته زیرنظر او عمل می کردند.

به عنوان مثال ایجاد دستگاه قضائی نوین یکی از مواردی بود که از سوی حسین کمالی [میهمان برنامه] به عنوان یک دستاورد مهم در دوران رضا شاه پهلوی یاد شد. اگرچه ایجاد ساز و کار اداری برای بررسی و پیگیری پرونده های قضائی امری مهم به شمار می رود اما در این تحول عظیم یک اتفاق مهم دیگر نیز رخ داد! دخالت بخش نظامی و امنیتی حکومت در بسیاری از پرونده ها و صدور احکام اعدام و تبعید برای بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی از جمله اتفاقاتی بود که در حاشیه ایجاد دستگاه قضائی نوین روی داد و صدالبته این سیاست در حکومت بعدی یعنی محمدرضا شاه پهلوی ادامه پیدا کرد.

 

سوال بعدی مجری برنامه [داریوش کریمی] از «حسین کمالی» درباره نهادهای مذهبی و تحولات آنها در دوران سلطنت رضا پهلوی بود ؟ حسین کمالی در پاسخ به این پرسش گفت: « یک برداشت رایج این هست که رضا شاه و دوران رضا شاه به طور کل ضد مذهب بوده است! این برداشتی نیست که من تصور می کنم؛ بر اساس مطالعاتی که درباره پهلوی اول داشتم این طور به نظر می رسد که روی کار آمدن رضا شاه به عنوان پادشاه با صلاحدید نهاد روحانیت بوده است! چناچه شما زمان رضا شاه را با اتفاقاتی که در کشور ترکیه رخ می داد مقایسه کنید متوجه خواهید شد که از قضا رضا شاه عنادی با نهاد روحانیت نداشته است!».

اظهارات «حسین کمالی» که به عنوان میهمان در برنامه پرگار بی بی سی فارسی حضور داشت، کاملا خلاف واقع است. نوع سیاست ها و اقدامات رضا شاه پهلوی در مباحث دینی و فرهنگی به وضوح موید این مطلب است که رضا شاه پهلوی درصدد جدائی دین از سیاست بوده است. کشف حجاب، منع پوشیدن لباس بومی و ممانعت از برگزاری مراسم مذهبی و … از جمله این اقدامات است. الگو برداری رضا شاه پهلوی از کمال مصطفی آتاتورک نیز غیرقابل انکار است. [۱]

 

پس از آن نوبت به میهمان دیگر برنامه یعنی «همن سیدی» رسید؛ این بار بر خلاف سابق از دوران رضا شاه تعریف و تمجیدی نشد و در عوض آنچنان که در ادامه خواهید خواند نقد بسیار جدی درباره دوران رضا شاه پهلوی صورت پذیرفت. همن سیدی [تحلیلگر مسائل سیاسی] درباره میراث رضا شاه پهلوی گفت: «ساز و کارهای نرم افزاری و سخت افزاری مدرنیته که در دوران مشروطه شکل گرفته بود، دو مسیر متفاوت را در دوران سلطنت رضا شاه پهلوی طی کردند! یعنی با اینکه از لحاظ سخت افزاری [ساختمان های مدرن، جاده سازی، احداث بیمارستان و ..] شاهد پیشرفت بودیم اما به لحاظ نرم افزاری [در نظر گرفتن آراء مردمی، نظارت مردم بر حکومت، پادشاهی مشروطه و استقلال نهادهای دولتی] نه تنها پیشرفتی صورت نگرفت بلکه در نطفه خفه شد!

همن سیدی، در ادامه افزود: «در دوران رضا شاه پهلوی قطع جریان روشنفکری و تفکر را شاهد بودیم؛ در دوران مشروطه در حال تمرین دموکراسی بودیم، برای اولین بار داشتیم اصول سازگار کردن آراء و نظرات متفاوت را تجربه می کردیم. در پارلمان نظرات مختلف شنیده می شد و بندهای قانون اساسی تصویب می شد اما با روی کار آمدن رضا پهلوی تمام این جریان ها متوقف شد».[۲]

 

همچنان که انتظار می رفت «حسین کمالی» ضمن رد صحبت های «همن سیدی» در خصوص خفقان حاکم بر جامعه ایران در دوران سلطنت رضا شاه پهلوی گفت: «اگرچه مشروطه یک عطف و یک نقطه اوج در تلاش ایرانیان برای تشکیل دولت ملی است ولی دولت مستعجل بود! پنج روز بعد از امضای قانون اساسی مظفرالدین شاه درگذشت، محمدعلی شاه قاجار هم که پرونده اش روشن است …».

حسین کمالی با طفره رفتن از پاسخ به اظهارات «همن سیدی» به سلطنت قاجار و کارنامه محمدعلی قاجار پرداخت، این در حالی بود که موضوع مورد بحث ساز و کارهای مدرنیته و بنیان های دموکراسی در جامعه ایرانی بود و نه جابه جایی قدرت در زمان قاجار …

در این برنامه دو دیدگاه متفاوت درباره رضا شاه پهلوی را شاهد بودیم. نکته مسلم حق قضاوت مخاطبان است که آیا دوران سلطنت رضا پهلوی را خوب ارزیابی کنند یا بد.


[۱] کمال مصطفی آتاتورک پس از رسیدن به قدرت در ترکیه دست به اقداماتی زد که تا آن موقع در کشوری که سلاطین عثمانی خود را خلیفه مسلمین می‌خواندندعجیب بود، از جمله کشف حجاب و تغییر خط ترکی به لاتین و تغییر تعطیلی روز جمعه به روز یکشنبه و همچنین تغییر مبدأ تاریخ از هجری به میلادی قوانینی بودند که با اصول و مبادی اسلامی مغایرت داشتند. مشاهده اقدامات کمال پاشا در روحیه رضا شاه بی‌اثر نبود و تا حدودی او را تحت تأثیر قرار داد. اگر جنگ جهانی دوم پیش نیامده بود، شاید رضا شاه مانند ترکیه تقویم رسمی هجری را تغییر می‌داد و نیز روز تعطیل را از جمعه به یکشنبه تبدیل می‌کرد!

[۲] سلطنت رضاشاه، ایران شاهد ۸ دوره انتخابات مجلس شورای ملی بود که دوره‌های ششم تا سیزدهم را شامل می‌شود. رضاشاه با بهره‌گیری از ارتش و بروکراسی و پشتیبانی دربار می‌توانست نظام سیاسی را کاملا در دست خود داشته باشد. از ابتدای دوران مشروطیت تا آغاز سلطنت رضاشاهی، یعنی قریب به ۲۰ سال، از مجلس اول تا پنجم، سیاستمداران مستقل در شهرها رقابت می‌کردند و متنفذان روستایی، افراد تحت فرمان خود را به صفوف رأی‌گیری می‌آوردند، اما طی ۱۶ سال سلطنت رضاشاه، شخص وی نتایج انتخابات و ترکیب هر مجلس را تعیین می‌کرد. کار او این بود که با همکاری رئیس پلیس، اسامی گروهی از نامزدها را برای وزیر داخله تهیه کند. وزیر کشور نیز آن اسامی را برای استانداران می‌فرستاد. سرانجام استاندار هم فهرست مذکور را به شورای نظارت بر انتخابات که وزارت کشور تعیین می‌کرد، می‌فرستاد. بنابراین، مجلس دیگر نه یک نهاد مفید و موثر، بلکه نهادی بی‌خاصیت بود که بدن عریان حکومت نظامی را می‌پوشاند.

نمایندگان وظایف خود را چنان به درستی انجام می‌دادند که شاه به تشکیل مجلس سنای فراموش شده یا اصلاح قانون اساسی نیازی پیدا نکرد. سفیر انگلیس، در سال ۱۳۰۵ گزارش می‌دهد «مجلس ایران را نمی‌توان جدی گرفت …..روزنامه جام جم، ضمیمه ایام (ویژه تاریخ معاصر) – پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰ – شماره ۷۶