گفتگوي رزنامه قدس را با حجةالاسلام والمسلمين ناصر سقاي بي ريا، مشاور سابق رئيس جمهور در امور روحانيت و از شاگردان آيةا...مصباح يزدي و از فضلاي حوزه علميه قم


* جریان انحرافی از چه اصطلاحاتی برای وامدار کردن اسلام به ایران استفاده می کند؟

** هنگامی که مکتب ایرانی مطرح می شود، ایرانیت بر اسلامیت مقدم است و حتی مشایی این تعبیر را داشت که «اگر ایرانی ها نبودند، اسلام در ناسیونالیسم عربی دفن شده بود» این مثل آن است که گفته شود ایرانیان نجات بخش اسلام شده اند و چهره جدیدی را به اسلام پوشانده اند؛ این نوع تعبیرها اسلام را وامدار ایران معرفی می کند و جریان انحرافی و مشایی از این تعابیر استفاده می کنند.

بنده از زبان آقای احمدی نژاد شنیده ام که ایرانیان هیچ گاه بت نپرستیده اند و همیشه موحد بوده اند و دیگر اینکه ایرانیت از اسلامیت برتر و ریشه دارتر است. یکی از القائاتی که جریان انحرافی بعد از بیداری اسلامی داشت و احمدی نژاد آن را به نقل از مشایی بیان کرد این بود که گفت ما تمدن اسلامی و امت اسلامی نداریم. بنابراین می توان نتیجه گرفت اگر ما ریشه امت اسلامی را تخریب کنیم، حرکتهای بیداری، ربطی به امت اسلامی پیدا نمی کند و این بر خلاف سخنان رهبری و حضرت امام است و هدف این تحلیل تخریب ریشه ها بود.

* تفکر «مکتب ایرانی» چه جایگاهی در جریان انحرافی دارد؟

** مکتب ایرانی توجیهات خاص خود را دارد. آنها بیان می کنند منظور از مکتب ایرانی آن نوع مکتبی است که از ایران صادر می شود و ایرانی ها آن را به مردم جهان معرفی می کنند. بنده با این آقایان بحثهایی داشتم و گفتم شما که مکتب ایرانی را مطرح می کنید، این مکتب در مصر کارگشا نیست، چون اسم ایران بر روی این مکتب گذاشته شده است. مکتب ایرانی دافعه ایجاد می کند و بنده نیز به آنها، نحوه، نوع برخورد و ادبیات حضرت امام خمینی و امام خامنه ای را یادآور شدم که آنها همیشه اسم اسلام را آورده اند و بدین واسطه ایران عزیز شده است و این افراد در برابر این سخن و منطق امام و رهبری پاسخی ندارند؛ البته برخی از افراد دیگر هم در هیأت دولت بودند ولی این افراد منطق نداشته و همه از القائات مشایی است.

* احمدی نژاد چگونه از جریان انحرافی فرمانبری می کند؟

** ما با فکر کار داریم و این فکر، فکر غلطی است و قبول داریم که احمدی نژاد به این شکل امروز نبود؛ برخی ها بیان می کنند که ما به هر نوعی که بررسی می کنیم، از فرد باهوشی مثل احمدی نژاد این خروجی نباید بیرون بیاید، یعنی حتی رفاقت دیرینه هم چنین تأثیری نباید داشته باشد و این احتمالاً مسایلی خاص باشد و این تفکر، تفکر باطلی است.


* تأثیر عناصر افکار مشایی و جریان انحرافی در بدنه دولت را ذکر نمایید.

** افکار جریان انحرافی عناصری دارد که هنگامی که کنار یکدیگر گذاشته می شود، در حقیقت انقلاب اسلامی را تضعیف می کند و متأسفانه آقای احمدی نژاد بدون توجه به لوازم اینها، آنها را تکرار نموده و نقل می کند و ما نیز مشاهده می کنیم که در همین مرحله بیداری اسلامی تحلیلی عنوان شد و این افراد بیان کردند که تحلیل ما این است که این حرکتها کار خود آمریکایی هاست و آنها هستند که این فتنه را به پا کرده اند.


* یکی از ریشه های خطرناک جریان انحرافی را بیان کنید.

** اومانیسم یکی از پایه های فراماسونری است که از ریشه های تفکر جریان انحرافی است و ما از روی این عناصر، افکار را تشخیص می دهیم، توجه به اومانیسم، باستان گرایی و نگهداشتن قالبها یکی از ترفندهایی است که هم اصلاحات و هم جریان انحرافی دارند؛ البته باید توجه داشت که اصلاحات تصریح کرد این اصول و ایدئولوگ های خود را بدون ترس بیان کرده و گام برداشته است و همچنین بیان نموده که ما در حال گذار از سنت به مدرنیته هستیم و تا هنگامی که در حال گذار هستیم، به گفتمان دینی نیازمندیم و این بدین معناست که ما این گفتمان را حفظ می کنیم و به طرف مدرنیته حرکت می کنیم، بدین شکل که هرچه جلوتر می رویم، سنت رها و تخلیه می شود و مدرنیته را جایگزین آن می کنیم، منتهی قالب گفتمان دینی را نگه می داریم و این قالب به طور آهسته تهی می شود و هر چه جلوتر می رود، از دین خالی و از مدرنیته پر می شود و هنگامی که به مدرنیته رسیدیم، دیگر این قالب دینی را کنار می زنیم؛ دقیقاً این کار به گونه ای دیگر توسط مشایی انجام می شود(یعنی استفاده از همان تاکتیک).


* تفکرات خطرناک و تهدیدهای جریان انحرافی را تشریح کنید.

** افکار جریان انحرافی اومانیستی، ملی گرایی و ضد روحانیت است و اینها عناصری است که بین اصلاح طلبان و مشایی مشترک است، منتهی با شیوه های مختلف. اصلاحات گذار از سنت به مدرنیته را بیان می کنند و جریان انحرافی به دنبال این است که فکر و قالب را نگهداشته و آن را از درون تهی کنند و در عمل به صورت آهسته پوسته کنار گذاشته شود و در نهایت که می گویند مکتب ایرانی، ایرانیت آن تقویت می شود تا ایرانیت باقی مانده و اسلام از بین برود. لذا مشاهده می کنیم که مکتب ایرانی گفته می شود به دنبال آن منشور کوروش عنوان می شود و صحبت از جوهره ایرانیت می شود و اینها همه انحراف است.

شکستن یک ساختار عظیم از یک جای کوچک آغاز می شود و هنگامی که انسان یک حکم الهی کوچک را زیر پای خود بگذارد و آن را عوض کند، در صورتی که جامعه قبول کند، به مطلوبش رسیده است؛ اینکه مسأله حجاب رها شده و در آن تساهل و تسامح را مطرح کنند از همین قبیل است. مشایی عملاً به موضوع حجاب بی اعتنایی می کند و القای بی اعتنایی دارد و عنوان می کند که این مسایل مهم نیست و مسأله ربا در جامعه از اهمیت بیشتری نسبت به این موضوع برخوردار است.

* آیا می شود گفت برخی از تفکرات جریان انحرافی با انجمن حجتیه همخوانی دارد؟

** اینکه شیوه ها شبیه حجتیه است، امکان پذیر است ولی آن چیزی که در حرکتهای جریان انحرافی مشاهده می شود، هدفش این است که روحانیت و ولایت فقیه کنار گذاشته شود. آنها در ظاهر بیان می کنند که ما ولایت فقیه را قبول داریم، منتهی ولایت فقیهی را قبول دارند که برای زمان غیبت است و مدعی هستند الان چون ما در قرب ظهور(ظهور صغری) هستیم، به ولایت فقیه نیازی نداریم.

جریان انحرافی ادعا می کند که متوجه می شود که «مرضی امام زمان» چیست و گاهی نسبت به این اصول ادعای کلی دارد که بیان می کند خداوند متعال در قرآن می فرماید «کسانی که در راه ما مجاهده می کنند، ما راه را به آنها نشان می دهیم» و این ادعای کلی را دارند و وقتی به آنها گفته می شود این برداشت اشتباهی است، بیان می کنند که امام زمان در حال تدبیر امور است و این تعابیر کلی را برای عوام ذکر می کند.

مشایی به عنوان عنصر اصلی جریان فتنه در قضایای جزئی به سران مدیران اجرایی القا نموده و می گوید که امام زمان اکنون فلان خواسته را دارد، گاهی اوقات هم مواردی پیش آمده که خواسته های او با سخنان مقام معظم رهبری در تضاد بوده است.

به عنوان مثال مقام معظم رهبري راجع به اينکه آقاي احمدي نژاد در مناظره اسم شخصي را نياورد تأکيد داشته اند، اما احمدي نژاد اسم آورد. بعدها هم گفت تنها کسي که به من گفت اسم افراد را بياورم مشايي بود؛ حالا مشايي چه طوري بيان مي کند که احمدي نژاد بايد اين کار را بکند، ديگر براي ما روشن نيست. خلاصه اينکه مشايي نقل مي کند که من در حالت معنوي که قرار گرفتم يقين کردم که امام زمان مي خواهد که احمدي نژاد اسم افراد را بياورد. اين در حقيقت همان مفهوم و اصطلاح بابيت است که در برابر ولايت فقيه مطرح مي شود.