اولین اختلاف باهنر با احمدی نژاد که به دفتر آقا کشید

روزنامه شرق گفت و گویی با محمدرضا باهنر درباره فهرست اصولگرایان تهران داشته است که به شرح ذیل منتشر می شود:

گفته بودید فکر نمی‌کردید انتخابات تهران به چنین نتیجه‌ای منجر شود. پیش از انتخابات درباره علت ثبت‌نام‌نکردنتان با قوت گفته بودید خیالتان از بردن اصولگرایان راحت است. در غیر این صورت اگر احساس خطر می‌کردید، حتما به صحنه می‌آمدید، یعنی اگر می‌آمدید نتیجه به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد؟

اگرچه رسانه‌ها طیف وسیعی از شایعات و تحلیل‌ها را درباره ثبت‌نام‌نکردن من مطرح کردند، اما پاسخ من به همه آنها این بود که شما مسیری را ٢٩ سال برو، اگر حوصله کردی که سال سی‌‌ام هم بروی، آن وقت به من توصیه بکن که ثبت‌نام کنم. اصل دلیلم این بود.

‌چرا احساس خطر نکردید؟ واقعا هیچ پیش‌بینی‌ای از باخت نداشتید؟ این‌قدر خیالتان راحت بود؟

اگر احساس خطر می‌کردم، می‌آمدم و احتمالا سعی می‌کردم جور دیگری رقابت‌ها شکل بگیرد.

‌منظورتان محتوای فهرست ٣ نفره است؟

نخیر. من اصولا فکر می‌کردم فضای تهران دو‌قطبی نباید بشود. فکر می‌کردم سه‌قطبی می‌شود. یک فهرست اصلاح‌طلب، اصولگرا و معتدل؛ چنان‌که در گذشته هم ما یک فهرست سوم داشتیم و هنوز هم این بحث هست و شاید جزء سؤال‌های بعدی شما باشد. اصلاح‌طلبان مدعی‌اند ما در کل کشور بردیم. ما این ادعا را قبول نداریم. البته من همیشه می‌گویم نهایتا انتخابات هیأت‌رئیسه مجلس نشان خواهد داد چه جریانی برده است.

‌اصلاح‌طلبان کی ادعا کرده‌‌اند که انتخابات را در کل کشور برده‌اند؟

کل نه، ولی جناب آقای دکتر عارف این گونه که از اخبار شنیده‌ام یقین دارد که می‌تواند رئیس مجلس شود. اشکالی هم ندارد چنین آرزویی داشته باشند. من الان نمی‌خواهم قاطعانه نظر دهم؛ چون مرحله دوم انتخابات هم هنوز باقی است و می‌تواند در تغییر آرایش مجلس اثرگذار باشد.

البته در انتخاب هیأت‌رئیسه مجلس عوامل مختلفی اثرگذار است. شاید واقعا اصلاح‌طلبان هم به این نتیجه برسند که به دلایلی ریاست را به لاریجانی واگذار کنند.

بله، در جریان ما هم ممکن است این بحث باشد. برخی دوستان ما شاید بگویند اصلا مجلس دهم را واگذار بکنیم.

‌بله، برخی از دوستان اصولگرای شما از طیف‌های به‌وی‍ژه تندرو اتفاقا اعلام کرده‌‌اند طرفدار ریاست آقای عارف بر مجلس‌اند.

من همین را داشتم می‌گفتم. هم اصولگرایانی که در مجلس هستند طیفی وسیعی هستند و هم اصلاح‌طلبان. ممکن است درونشان نظرات متفاوت و متضادی وجود داشته باشد و مجموعه‌ای از دوستان ما معتقد باشند اصلا مجلس دهم را باید به اصلاح‌طلبان واگذار کنیم.

‌که نتیجه کار مجلس به پای اصلاح‌طلبان نوشته شود.

بله. البته من این تحلیل را قبول ندارم. واقعا معتقد هستم در انتخابات رقابت می‌کنیم و بعد از انتخابات باید رفاقت کنیم. من صراحتا می‌گویم برخی دوستان شاید معتقد باشند مجلس را باید واگذار کنیم تا برای ریاست‌جمهوری میوه‌اش را بچینیم. من اصلا این تحلیل را قبول ندارم. شاید اواخر امسال به این نتیجه برسیم که در انتخابات ریاست‌جمهوری رقابت کنیم، اما آن را باید گذاشت برای وقتش. الان کلی کار هست  و کسانی که وارد مجلس شده‌‌اند، باید همه همتشان را صرف حل مسائل مردم کنند. شاید نخستین کار مجلس آینده هم بررسی و تصویب برنامه ششم توسعه باشد. کاری که ما فرصت آن را پیدا نکردیم. اگر بازگردیم به بحث اصلی و اینکه شاید برخی اصولگرایان نگاهشان این باشد که ریاست مجلس را به اصلاح‌طلبان واگذار کنند، من به شما می‌گویم، نه اینکه تحلیل بکنم؛ طرفداران این نگاه طیف بسیار کوچکی از اصولگرایان هستند. اکثریت اعتقاد دارند نباید فرصت‌ها را از دست داد. من یک نکته را هم اضافه کنم؛ هر کدام از این دو جریان که اکثریت شدند، دیکتاتوری اکثریت در مجلس اصلا معنا ندارد. اینکه هنگامی که طیفی ٥٥ یا ٦ درصد شد بگوید من همه‌چیز را می‌خواهم بگیرم، مثل هیأت‌رئیسه، رؤسای کمیسیون‌ها و... اصلا نمی‌تواند کار را جلو ببرد. هیأت‌رئیسه و رئیس مجلس باید با همه مجلس کار کند.

‌بازگردیم به بحث انتخابات تهران و اتفاقی که افتاد و اصولگرایان از راه‌یافتن به مجلس بازماندند. خاطرم هست وقتی به شما یا آقای حداد اعتراض می‌شد یا ایراد می‌گرفتند که چرا سهمیه جریان‌های مثل جبهه پایداری و... در فهرست اصولگرایی این‌قدر زیاد است می‌گفتید که نگران هستیم که سند مجلس دهم به اسم اصلاح‌طلبان بخورد. در واقع ائتلاف شما با این جریان و سهم‌دهی زیاد به آنها از ترس آمدن اصلاح‌طلبان بود. ولی در نهایت هم اصلاح‌طلبان آمدند و هم شما به واسطه نوع ائتلاف خود کل سهم تهران را واگذار کردید. الان که به گذشته برمی‌گردید، فکر می‌کنید این استرات‍‍ژی ائتلافی‌تان چقدر درست بوده است؟

ببینید، اگر اصولگراها در تهران دو یا سه گروه می‌شدند، که بیشتر احتمال شکست داشت. نیاز به تحلیل ندارد. آمار و ارقام می‌گوید که نفر اول فهرست اصلاح‌طلبان تقریبا یک میلیون و ٧ هزار رأی آورده است و نفر اول فهرست اصولگرایان یک میلیون و ٧ هزار نفر.

‌ولی در دوره‌های قبل که اصلاح‌طلبان شرکت جدی‌ای در انتخابات نداشتند، طبیعتا حامیان آنها هم تمام‌قد وارد نمی‌شدند. سقف رأی اصولگرایان همین‌قدر و حتی کمتر بود. می‌شود این‌گونه تقسیر کرد که اصولگرایان بیش از این در تهران رأیی ندارند. یعنی وقتی اصلاح‌طلبان جدی حاضر شوند دیگر فرقی ندارد که شما با چند فهرست بیایید. در هر صورت بازنده‌اید. این را قبول دارید؟

بله. ولی شما دارید الان دو حالت را مقایسه می‌کنید. شما می‌گویید سقف رأی اصولگرایان در تهران یک میلیون است، خب اگر دو گروه می‌شدیم که این سقف می‌شد ٥ هزار نفر. خیلی روشن است.

‌خیلی خب، من سؤال را به شکلی دیگر مطرح می‌کنم، یک تحلیلگر اصولگرا معتقد است که در اصولگرایان دو گروه ایجاد شده‌ است. یک گروهی که باج می‌گیرند و گروهی که باج می‌دهند. باجگیرها از باج‌دهندگان باج می‌گیرند و باج‌دهندگان چون آرام‌اند و روحیه باجگیری ندارند از ترس به‌هم‌خوردن ائتلاف و وحدت، باج می‌دهند که نتیجه‌اش می‌شود همین انتخابات تهران. این تحلیلگر معتقد است نباید از ترس وحدت به هر قیمتی امتیاز داد.

من پاسخ این سؤال شما را این‌طور می‌دهم که کمی تحمل کنید. ان‌شاءالله دهم خرداد معلوم می‌شود چه کسانی برده‌‌اند و چه کسانی باخته‌اند..

‌ولی ما انتظار داریم بالاخره شما تحلیلی از علت و چرایی ناکامی اصولگرایان در تهران ارائه کنید.

اشتباه می‌کنید. من پاسخ خودم را دادم. شما ممکن است بروید پاسخ من را نقد کنید. این یک چیز دیگری است. پاسخ من روشن است. ما به هر قیمتی نباید می‌گذاشتیم اصولگرایان در تهران دو فهرست بدهند.

‌به هر قیمتی؟

نه. تحلیلگر سیاسی براساس احتمال کار می‌کند نه یقین. روشن بود که با دو فهرست احتمال باخت بیشتر بود.‌ولی گفته می‌شود در این فضای تحلیلی، اطلاعات دیگری هم وجود داشته که می‌شده به آنها توجه کرد.مثل اینکه جامعه تهران به‌وی‍ژه به اشکال مختلف پیام داده بود که با تندروی مخالف است ولی اصولگرایان با فهرست خود، پیامی به جامعه تهران منتقل کردند که فهرست ما مساوی است با تندروی.

قبول دارید چنین پیامی به تهرانی‌ها داده‌اید؟

شاید اگر فهرست ما مثلا کمی معتدل‌تر بود، بهتر بود. ولی حتما اگر فهرست ما دوتا بود، بهتر نبود.

‌نمی‌شد یکی باشد و معتدل؟

نه. آن‌وقت حتما یک فهرست تندرو و یک فهرست معتدل باید درمی‌آمد.

‌یعنی آن دوستان تندرو به‌هیچ عنوان حاضر به کوتاه‌آمدن از سهم خود نبودند و حتما یک فهرست جدا می‌دادند؟

من عذر می‌خواهم. کوتاه‌آمدن تا حد صفرشدن هرگز رخ نمی‌دهد.

فارغ از این، به برخی اصولگرایان که در فهرست قرار نگرفتند، گفته شد انصراف دهید و انصراف دادند. اما برخی دیگر را چون می‌دانستید نه‌تنها انصراف نمی‌دهند بلکه احتمالا فهرست جداگانه می‌دهند در فهرست قرار دادید...

سؤال بعدی.

‌شما عضو کمیته هفت‌نفره تعیین نامزدهای آن فهرست بودید. چقدر در انتخاب آن ٣ نفر نقش داشتید؟ این فهرست در زبان‌ها به نام آقای حدادعادل رقم خورد. ایشان سخنگوی شورا و سرلیست بود و این تصور وجود دارد که نگاه ایشان غالب بود.

من همواره گفته‌ام که جمع‌بندی نظر هفت نفر این فهرست شد. همان وقت در کنفرانس خبری هم گفتم که اگر این فهرست هفت نفره را به تنهایی به دست هرکدام از این هفت نفر می‌دادید یک فهرست دیگری می‌شد.

‌ولی طبیعی است که ممکن است برخی نقش بیشتر و برخی نقش کمتری در تعیین این فهرست داشته‌اند.

من حاضرم حتی الان اسم ببرم از این هفت نفر که اگر فهرست دست هرکدام بود چه کسانی می‌ماندند و چه کسانی حذف می‌شدند. در کار جمعی تنازع وجود دارد. اگر هفت نفر روی نظر خود پافشاری کنند که کار پیش نمی‌رود.

‌یکسری نشانه و شاخص وجود دارد. مثلا جبهه پیروان خط امام و رهبری با ١٨ تشکل، که شما هم دبیر آن هستید، سهمی در حد سه یا نهایتا چهار نفر در فهرست داشت که برخی حتی می‌گویند همین سهم را هم نداشته است. اما مثلا جبهه پایداری یا جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی به‌تنهایی همین تعداد یا حتی بیشتر سهمیه داشتند. کار سیاسی یک‌سری متر و معیار دارد. با چه معیاری این همه تفاوت و تبعیض را می‌شود توجیه کرد؟

ما به سهم‌مان راضی بودیم، اگر شما راضی نبودید ما بودیم.

‌اما سخنگوی جبهه، آقای سجادی، مصاحبه کرد و گلایه داشت.

جبهه پیروان به سهمش راضی بود و بهتر از این نمی‌شد فهرست داد.

‌شما قبل از انتخابات چند بار مطرح کردید می‌خواهید فهرستی بدهید که برون‌داد آن اعتدال و منطق و عقل‌گرایی باشد. فکر می‌کنید خروجی فهرستتان چقدر به این ایده نزدیک بود؟

نزدیک شدیم. ما همیشه این تحلیل را داشته‌ایم. فرض بگیریم مجلس نهم یک‌سری کارهای تندروانه کرده است، ولی ما می‌گوییم اگر نبودیم آن وقت مجلس نهم چه می‌شد؟ می‌شد شبیه مجلس ششم شما که نه به خودش رحم می‌کرد نه به ما!

خود شما جاهایی مستقیم یا غیرمستقیم اتفاقا گفته‌اید نخ این تندروها پشت صحنه به دست شما بوده است.

در خدمتم.

شما معتقدید که این فهرست به آن فهرست معتدل و عقلانی مورد نظر شما نزدیک بود. فکر می‌کنید به جامعه تهران هم توانستید این پیام را منتقل کنید؟

نه. من این را نمی‌خواهم بگویم، عرضم این است نامزدهایی که این‌بار در تهران داشتیم، به صورت کمّی، اکثریتشان بیش از دوره قبل رأی آوردند.

‌یک علتش دوقطبی‌شدن فضا بود و اینکه حامیان دو جریان به میدان آمدند.

شما از کلیت فهرست صحبت می‌کنید، درحالی‌که باید دوز یا غلظت تندروی آن را سنجید. به نسبت مجلس نهم غلظت تندروی این فهرست خیلی کمتر بود، خودتان مقایسه کنید. بنابراین اگر شما ابزاری، دماسنجی چیزی دارید که بشود این فهرست را به صورت کمی اندازه‌گیری کرد، اما اینکه چرا فهرست تهران رأی نیاورد، بله دلایل مختلفی دارد؛ شاید تندروی برخی اعضا اثر داشت. فضای مجازی مهم بود که بسیار متحول شده بود.‌ اصولگراها هم می‌توانستند از این فضا استفاده کنند.بله، ولی ما از نتیجه انتخابات کل مجلس ناراضی نیستیم، نه اینکه اوج رضایت ما باشد. بله در انتخابات تهران شکست خوردیم، اما در مشهد صددرصد بردیم. در اصفهان ٥ -٥ شدیم. من نمی‌خواهم اینجا عدد بشمارم. می‌خواهم باز شما را به انتخابات هیأت‌رئیسه مجلس ارجاع بدهم.

‌برخی از اصولگرایان معتقدند رأی‌گیری در تهران سلبی بوده است؛ یعنی اگر به فهرست اصلاح‌طلبان رأی داده شده برای این بوده که فهرست اصولگرایان رأی نیاورد. جالب است این تحلیل؛ یعنی باز برمی‌گردیم سر همان تحلیل قبلی. چرا به نظر شما باید برخی از آرای ریخته‌شده به سبد اصلاح‌طلبان سلبی باشد؟ یعنی مردم از ترس آمدن اصولگرایان به اصلاح‌طلبان رأی داده باشند.

بله یکی از بحث‌هایی که حضرت آقا مطرح کرد و شاید برای نخستین‌بار هم بود، این بود که حتی کسانی که من را قبول ندارند یا ولی فقیه را قبول ندارند پای صندوق بیایند و حقشان را از صندوق رأی بگیرند. شما حتما به عنوان یک کنشگر سیاسی باید به نکات مثبت این انتخابات بیشتر توجه کنید. یکی از این نکات مثبت، لیستی رأی‌دادن مردم بود که ما آن را یک قدم به جلو می‌دانیم. نفر شصتم انتخابات تهران٦٦ هزار رأی داشت درحالی‌که نفر شصت‌ویکم که فردی غیر لیستی بود ٧ هزار رأی آورده بود. یکدفعه یک سقوط آزاد. با اینکه افراد مشهوری هم بینشان بود. همه ما حتی آنهایی که سال ٨٨ اشتباهات اساسی کردند باور کردند که حقشان را باید پای صندوق‌های رأی بگیرند. این رشد بسیار خوبی برای کشور است و همه باید استقبال کنیم. نکته دیگر اینکه در تهران مردم به این جمع‌بندی رسیدند که به معرِف‌هابیشتر اعتماد کردند تا معرَف‌ها. به امضاها بیشتر اعتماد کردند تا به اسامی افراد. افرادی در تهران رأی آوردند که خود شما هم قبول دارید احتمالا افراد انگشت‌شماری آنها را می‌شناسند، ولی مردم به اعتماد امضایی که پای آن فهرست بود به آنها رأی داده‌اند.

این نشان می‌دهد ما در کشور افرادی داریم که جزء سرمایه‌های اجتماعی یا نمادین ما هستند و باید آنها را حفظ کرد.

بله. خیلی نقطه مثبتی است، باید به عنوان یک سرمایه اجتماعی به آن نگاه کرد. از این نظر انتخابات تهران خیلی خوب بود. باوجود اینکه ما شکست خوردیم، ولی به یاد داشته باشید چهره‌های سرشناس اصلاح‌طلب که از شهرستان نامزد شدند رأی نیاوردند درحالی‌که اگر تهران بودند؛ در فهرست قرار می‌گرفتند و شاید رأی می‌آوردند. مثل آقای دکتر راه‌چمنی که از سبزوار نامزد شد. من دوستش می‌دارم، کلی هم زحمت کشید و رأی نیاورد درحالی‌که او اگر از تهران نامزده شده بود حتما رأی می‌آورد. یا برعکس برخی به من می‌گفتند گفته شده باهنر از ترس اینکه رأی نیاورد ثبت‌نام نکرده است.

‌ البته اگر هم ثبت‌نام کرده بودید پیش‌بینی آن دوستان درست از آب درمی‌آمد و رأی نمی‌آوردید.

بله اگر از تهران ثبت‌نام کرده بودم رأی نمی‌آوردم. دکتر زاهدی که از کرمان رأی آورد از قبل به من می‌گفت تو از کرمان نامزد بشو من انصراف می‌دهم و رئیس ستاد انتخاباتت می‌شوم. ایشان خیلی به من محبت دارد، خودش هم می‌داند و بقیه هم می‌دانند که من از کرمان رأی دارم؛ یعنی اگر قرار بود بیایم مجلس، این‌قدرها متوجه می‌شدم. من تصمیم گرفته بودم مجلس نیایم، ولی مقصودم این است که بلدم کارگردانی بکنم.

‌یعنی معتقدید انتخابات تهران را خوب کارگردانی کردید؟

من باز شما را به دهم خرداد ارجاع می‌دهم. ببینم هیأت‌رئیسه چه از کار درمی‌آید. نتیجه انتخابات آن است.

‌چرا فکر می‌کنید اصلاح‌طلبان آمده‌‌اند که حتما ریاست مجلس را از آن خود کنند. شاید خیلی هم با ریاست آقای لاریجانی بر مجلس مشکل نداشته باشند.

اگر کسی دستش به چیزی نرسد، ممکن است بگوید بد است. من برای آقای دکتر عارف احترام زیادی قائلم. ایشان همه توانش را برای ریاست مجلس گذاشته است. ایشان تردید ندارد که رئیس ‌شود. اشکال ندارد. من هم می‌گویم به ایشان که امیدوار باشد.

‌فکر نمی‌کنید یکی از علت‌هایی که شما با این فهرست وارد رقابت شدید، این بود که تصور کردید چون اصلاح‌طلبان شاخص رد صلاحیت شده‌‌اند، پس رقیب قدری جلویتان نیست و قطعا رأی می‌آورید؟ برای همین خیلی به انتقاداتی که به فهرستتان شد، توجهی نکردید.

این هم می‌تواند یک عامل باشد.

‌تحلیل ما این است؛ با نتیجه‌ای که انتخابات تهران داشت، شاید نوبت بازیگری آقای حدادعادل در جمع اصولگرایان تا مدتی به پایان برسد و با توجه به اینکه نخستین نشست خبری بعد از انتخابات را در سال گذشته، شما برگزار کردید، باید از این به بعد شاهد پررنگ‌شدن نقش و حضور شما در جریان اصولگرایی باشیم. در آن نشست خبری هم شما از راه‌اندازی یک حزب فراگیر اصولگرایی خبر دادید. البته حرف جدیدی نبود. بعد از انتخابات ٩٢ هم این را گفته بودید. به نظر می‌رسد بعد از هر شکست، شما این ایده را مطرح می‌کنید اما در حد همان حرف باقی می‌ماند. این بار چقدر جدی هستید.آیا قرار است آقای باهنر در نقش رهبر یک حزب قوی اصولگرا ایفای نقش کند؟ چنین برنامه‌ای دارید؟

من که همواره گفته‌ام نبود حزب قوی شناسنامه‌دار یکی از نقاط ضعف نظام مردم‌سالاری دینی است و یکی از آرزوهای من است که دو، سه حزب قوی داشته باشیم. من حتی به رقبایم هم بارها گفته‌ام. حتی با یکی از این آقایانی که در حصر خانگی است صحبت می‌کردم. می‌گفتم شما تلاش کنید یک حزب اصلاح‌طلبی راه بیندازید، ما هم تلاش می‌کنیم حزب اصولگرایی راه بیندازیم.

حالا درباره اصلاح‌طلبان گفته می‌شود که گاهی موانع بیرونی، مانع است. اما اصولگرایان چرا نمی‌توانند حزب فراگیر درست کنند؟

بالاخره کسی که می‌خواهد کنشگری سیاسی کند، باید چارچوب‌ها را رعایت کند. با کار حزبی نمی‌شود به رقابت با نظام رفت. ما رقیب قدرتمند را به رقیب ضعیف شکست‌خورده ترجیح می‌دهیم. البته برخی زمینه‌هایش هنوز فراهم نیست. در اصولگرایی هم دلایل متعددی دارد. شاید یکی از دلایلش این است که خودی‌ها هنوز نتوانسته‌‌اند به یک جمع‌بندی برسند.

بازیگری شما چقدر جدی‌تر می‌شود؟

سعی می‌کنم یک قدم جریان اصولگرایی را به پیش ببرم. کمااینکه من فکر می‌کنم انتخابات این دوره منهای اینکه چه حزبی برد و چه حزبی نبرد، در تهران یک انتخابات رشدیافته نسبت به دوره‌های قبل بود. دوره‌های قبل مردم به طور متوسط به ١١ نفر رأی می‌دادند اما این‌بار به طور متوسط به ٢٩ نفر رأی دادند. در مقابل هم باید افرادی که وارد مجلس شده‌‌اند، در کنش‌هایشان به احزاب و جریان‌هایی که آنها را وارد مجلس کرده‌‌اند وفادار بمانند درحالی‌که گاهی می‌بینیم این‌طور نیست و افراد مدعی می‌شوند که مستقل‌اند. رؤسای جمهوری ما هم این‌طور بودند. گویا عرفی و اخلاقی، حزبی‌‌بودن مذموم شده است. درحالی‌که در یک نظام مردم‌سالاری دینی، حزبی‌بودن باید ممدوح باشد. اگر یک نفر در مجلس بگوید من مستقل هستم و گوش به حرف کسی نمی‌دهم، مثل کسی است که در شهر بگوید من هیچ قبیله و خانواده‌ای ندارم. اینکه افتخار نیست. او باید بگوید من اتاق فکر، حامی، عقبه و پشتیبان دارم. اگر بخواهیم کشور را حزبی اداره کنیم، حتی برخی مواد قانون اساسی هم باید اصلاح شود.

در جریان اصولگرایی اراده‌ای برای چنین تغییر و خواسته‌ای هست؟ مثلا درخواست تغییر برخی مواد قانون اساسی.

هنوز اراده فراگیری ایجاد نشده است.

من دوست داشتم در آخر این گفت‌وگو بیشتر به شخصیت سیاسی شما بپردازیم. گفته می‌شود محمدرضا باهنر بازیگر زبردستی در سیاست است. این قابلیت را دارد که نقش سیالی در جریان اصولگرایی داشته باشد و بین تمامی طیف‌ها بچرخد و تأثیرگذار باشد. هیچ‌وقت به احمدی‌نژاد رأی ندادید. سال ٨٤ و ٨٨ به آقای لاریجانی و رضایی رأی دادید درحالی‌که به‌شدت در همان سال‌های اول حامی سفت و سخت آقای احمدی‌نژاد بودید.

زمانی عوام جامعه تحلیلی دارند و منتظرند جمله‌ای از من بشنوند و تحلیل کنند، اشکالی ندارد اما کنشگران سیاسی نه. در سال ٨٤ من رئیس ستاد انتخاباتی دکتر لاریجانی بودم. در مرحله دوم هم جبهه پیروان خط امام بیانیه داد که از میان دو نامزد، موضع‌گیری نداریم و طرفداران ما به اختیار خودشان می‌توانند عمل کنند. بعد هم که آقای احمدی‌نژاد رأی آورد طبیعی بود که چون عضو جامعه اسلامی مهندسین بود، از او حمایت می‌کردیم. من الان هم توصیه‌ام به مجلس دهم این است که باید به دولت در انجام و حل مشکلات مردم با همه توان کمک کرد. ما به همه وزرای آقای خاتمی رأی دادیم درحالی‌که به چند نفر از وزرای آقای احمدی‌نژاد رأی ندادیم. کنشگر سیاسی نباید بگوید که ما طرفدار صددرصد احمدی‌نژاد بودیم. اولین اختلاف ما و احمدی‌نژاد بر سر نخستین بودجه او رخ داد.

ولی نام شما به عنوان حامی این بودجه انبساطی ثبت شده است.

خیر. اگر قرار باشد روند حرکت‌های باهنر را از ابتدا تا انتهای دولت احمدی‌نژاد روی منحنی بکشید، من به شما کدها را می‌دهم. من نمی‌گویم در عالم سیاست اشتباه نداشتم، داشتم اما در هر نقطه شکستگی منحنی من یک استدلال قوی وجود دارد. اتفاقا اولین اختلاف من با احمدی‌نژاد بر سر نخستین بودجه او بود تا جایی که کار به دفتر آقا کشید. درحالی‌که من عکس آن را به شما می‌گویم. نخستین بودجه‌ای که آقای خاتمی به مجلس داد، از بدشانسی آقای خاتمی، رئیس کمیسیون تلفیق مجلس پنجم من بودم. با ترس و لرز هم لایحه را دادند. بودجه را بررسی کردیم و مجلس کمک کرد و تصویب شد و به دولت ابلاغ کردیم. اتفاق عجیبی افتاد. شب در منزل نشسته بودم، داشتم تلویزیون نگاه می‌کردم. سخنگوی دولت آن زمان آقای مهاجرانی بود. آمد در قاب تلویزیون از مجلس تشکر کرد و گفت قانون تصویبی مجلس از لایحه ما قوی‌تر است. اتفاق مهمی که آن شب افتاد این بود که گفت ما به‌ویژه از آقای مهندس باهنر رئیس کمیسیون تلفیق تشکر می‌کنیم. از رئیس مجلس هم تشکر نکرد، از من تشکر کرد. من جا خوردم. در خبر عمومی اسم من را آورد، در‌حالی‌که بالاخره قانون بودجه را مجلس تصویب کرده بود. من بلافاصله به مهاجرانی زنگ زدم. گفتم من را دست انداختی؟ گفت آقای باهنر مصوبه دولت بود که از تو تشکر کنم. بحث‌های حاکمیتی را نباید با بحث‌های سیاسی مخلوط کرد درحالی‌که رقابت‌های ما هم جدی بود و بعدا آقای مهاجرانی را استیضاح کردیم.