روایت جالب خانم بازیگر از دوران ممنوع الکاریش

باران کوثری بازیگر زن سینمای ایران که امسال موفق شد بخاطر بازی در کوچه بی نام سیمرغ بلورین بهترین بازیگری زن را از آن خود کند در تازه ترین گفتگوی خود نکات جالب و خواندنی را درباره وضعیت سینمای ایران در سالهای اخیر، جشنواره سی و سوم و دوره ممنوع الکاریش بیان کرده است.

مسئول حراست گفت ممنوع الکاری اما من گفتم نامه اش را نشانم بده!

کوثری بیان می دارد: وسط اجرای نمایش هومن سیدی بودیم که من فهمیدم تهدید هایی وجود دارد. مثلا یکی دو تا از دوستان من که در حراست تئاتر شهر بودند بعد از پایان اجرا من را اسکورت می کردندبه پشت صحنه. گویا تهدید های شدیدی شده بود. تا اینکه از حراست مرکز هنرهای نمایش من را خواستند آقایی نشستند و گفتند من که شما را نمی شناسم . گفتم چه بد که شما مسئول جایی هستید که کسانی را که باید با آنها برخورد داشته باشید ، نمی شناسید. گفتند نامه ای آمده که شما نمی توانید روی صحنه بروید.گفتم می شود نامه را ببینم که گفتند من که به شما نامه نشان نمی دهم.من هم گفتم پس من هم می روم روی صحنه.

باران

به من اصرار کردند که بازیگری دیگر را جایگزین کنم

کوثری می افزاید: نامه را هم هیچوقت ندیدم ولی از من خواستند که از گروه بخواهم که یک بازیگر جایگزین من کنند که گروه قبول نکردند باز من را صدا کردند و با لحن تهدید آمیز گفتند حتما راضی شان کنید ، که اجرا متوقف نشود و حاشیه ای پیش نیاید. که من هم گفتم کاری از دست من بر نمی آید. ماجرا از اینجا شروع شد.

باران

سخت است واژه آقا را قبل از سجادپور استفاده کنم

باران کوثری درباره ممنوع الکاریش در سینما ادامه می دهد: در سینما می شنیدم که آدم ها می خواهند با من کار کنند ولی بعد زنگ می زدنند به من که به ما گفته اند نه. من هم زنگ میزدم آقای سجاد پور که سخت می توانم اسم آقا را قبل از اسم ایشان استفاده کنم و او می گفت : نه خانم این حرف ها چیست و کی گفته ولی باز یک کارگردان دیگر می گفت ما رفته ایم ارشاد و به ما گفته اند این کار را نکنید. بازی بدی با من راه انداختند...

در دو سال ممنوع الکاری، حامد بهداد خرجم را می داد

گویا کوثری در دو یالی که ممنوع الکار بوده وضعیت مالی نامساعی را هم تجربه کرده. خودش درباره آن دوره می گوید: دو سال سخت را به لحاظ اقتصادی پشت سر گذاشتیم . دیگر از دوستانم پول قرض می گرفتم .مثلا حامد بهداد تقریبا خرج مرا می داد و هی تماس می گرفتم که حامد من پول ندارم. سال ها بود که از پدر مادر پول نگرفته بودم و برایم سخت بود که دوباره استقلال مالی ام را از دست بدهم.