در باره‌ی این‌که آیا حضرت خدیجه(س)، قبل از ازدواج با پیامبر اسلام(ص)، ازدواج دیگری داشته‌اند، در منابع اسلامی دو نظریّه وجود دارد:

الف. عده‌ای از مورّخان بر این عقیده‌اند که اول زنى که پیامبر اکرم(ص) با او ازدواج نمود خدیجه دختر خویلد بود، سن شریف رسول خدا(ص) در هنگام ازدواج، 25 سال و بنابر مشهور سن حضرت خدیجه حدود 40 سال بوده است؛ بنابراین پانزده سال با رسول خدا(ص) اختلاف سنی داشته‌اند. همسران قبلی حضرت خدیجه، دو نفر به نام‌های عتیق بن عایذ مخزومى و بعد از او ابو هاله اسدى بوده است که ثمره‌ی ازدواج با همسر اول دختری بوده و از همسر دوم، پسری به نام هند داشته است که بعد از ازدواج رسول خدا(ص) با خدیجه(س)، پیامبر(ص) سرپرستی هند را به عهده گرفت.

گفتنی است؛ برخی از مورّخان ‏سنین دیگری مانند 28،[1] و 35،[2] سالگی را سن ازدواج خدیجه(س) شمرده‌اند.

ب. اما به عقیده برخی دیگر از مورّخان، حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر(ص)، ازدواج دیگری نداشت. آنان می گویند آنچه این نظر را تأکید می نماید این است که در برخی کتاب ها تصریح شده است، رقیه و زینب دختران هاله خواهر خدیجه بوده اند.[3] برای اطلاع بیشتر در باره این موضوع، به کتاب های تاریخی که در این زمینه نوشته شده است مراجعه کنید.[4]

ج. همان‌طور که در پرسش آمده، از دیدگاه برخی مورّخان هنگامی‌که حضرت خدیجه(س)، حضرت فاطمه(س) را باردار شد پنج سال پس از بعثت نبوده و آن را بعید می‌شمارند؛ زیرا عمر حضرت خدیجه(س) در این زمان که 60 سال بود، امکان آبستنی به او نمی‌داد. اما این نظریّه به دلایلی صحیح نیست:

1. از لحاظ علمی هیچ مانعی ندارد که زنی در سن شصت سالگی وضع حمل نماید، به ویژه که خدیجه(س) از زنان قرشی بود که به سلامت جسمانی و دیر یائسگی شهرت دارند.

2. برای رفع امکان‌ناپذیری بارداری در چنین ‏سنینی، یادآور می‌شویم که قرآن کریم بعد از این‌که به همسر ابراهیم(ع)، ساره، بشارت ولادت اسحق و یعقوب فرزند اسحق(ع) را می‌دهد، از زبان وی‏ که از روی تعجب سخن می‌گفت، نقل می‌کند: «گفت: اى واى بر من! آیا من فرزند می‌آورم در حالی‌که پیر زنم، و این شوهرم پیر مردى است؟! این راستى چیز عجیبى است!».[5] بنابر این، می‌توان گفت تولد حضرت زهرا(س) از حضرت خدیجه در سن 60 سالگی به امر و اراده‌ی الهی بوده است، و روایاتی نیز هست که این احتمال را تأیید می‌کنند؛ مانند این‌که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هنگامى که به آسمان عروج کردم، جبرئیل دستم را گرفته وارد بهشت نمود و خرمایى بهشتى به من داد، پس خرما را خوردم و در اثر آن نطفه‌اى در بطن من پدیدار شد، هنگامی‌که به زمین بازگشتم، با خدیجه همبستر شدم و خدیجه به فاطمه حامله گردید، پس فاطمه حوریّه‌اى به شکل انسان است و من هرگاه مشتاق بوى بهشت می‌شوم، بوى دخترم فاطمه را استشمام می‌کنم».[6]

 

[1]. عماد الدین‏ عامری، یحیى بن ابى بکر، بهجة المحافل و بغیة الأماثل‏، ج 1، ص 48، دار الصادر، بیروت، بی‌تا.

[2]. ابن کثیر دمشقى، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 295، دار الفکر، بیروت،  1407ق؛ و ر.ک: عاملی، جعفر مرتضى‏، الصحیح من سیرة النبی الأعظم‏، ج 2، ص 115 و 116، دار الحدیث‏، قم، چاپ اول، 1426ق.

[3] ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 139، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ سوم، 1390ق؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج 22، ص 191، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان، 1404ق؛ إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 1، ص 510، مکتبه بنی هاشمی، تبریز، 1381ق؛ ابو على بلعمى، تاریخنامه طبرى‏، ج 2، ص 757، تهران‏، 1373ش.

[4] مانند: عربى، حسین على، تاریخ تحقیقى اسلام‏، ج 1، ص 281 - 284، مؤسسه امام خمینى، قم‏، 1383ش.‏

[5]. هود، 72.

[6]. شیخ صدوق، الأمالی، ص 461، کتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376ش.