چرا صدا و سیما حریف ماهواره نمی شود؟
مسئله جایی بغرنج تر و حساس تر می شود که بین این مردم همیشه تحلیل گر و صدا و سیما شکاف و اختلفات گسترده ای به وجود بیاید.
 
باید برای صدا و سیما رقیب تراشید!
زمانی که جامعه تبدیل به بستری چندلایه و دارای سطوح متفاوت شد، حالت طبیعی و قابل انتظار ماجرا می شود این که هر موضوع کوچک و بزرگ و هر مسئله خرد و کلانی، در همین سطوح مختلف و به موازات همدیگر به نقد و تحلیل بنشیند و طبیعتا خروجی های متفاوتی هم به دست دهد. حالا در چنین جامعه ای تمام رفتارها و تک تک حرف های تمام چهره های تاثیرگذار جامعه، از مقامات عالی رتبه کشوری تا چهره های مشهور هنری یا اجتماعی می تواند تبدیل به بمب های کوچک و بزرگ خبری شود و تمام لایه ها و قشرهای جامعه شروع به تحلیل و نقد ماجرا کنند؛ البته نقدهایی با خروجی های متفاوت. حالا تصور کنید که از تمام این تحلیل ها و حرف ها و گفت و گوها، تنها آن چه مربوط به یک قشر و لایه خاص است، مجال بروز داشته باشد.
حال و روز مردم ایران در قبال آن چه رسانه ملی نام دارد، کم و بیش به همین شکل است. مردم غالبا ناراضی که خیلی از آن ها به اجبار مخاطب شبکه های مدام در حال افزایش یا کاهش سیمای جمهوری اسلامی ایران هستند. مسئله جایی بغرنج تر و حساس تر می شود که بین این مردم همیشه تحلیل گر و صدا و سیما که فراگیرترین رسانه کشور به حساب می آید، شکاف و اختلفات گسترده ای به وجود بیاید و بی راه حل باقی بماند. البته، در این مورد خاص، مدت هاست که کارشناسان حوزه ارتباطات و حتی جامعه شناسان و برخی از مسئولان، راه حلی بسیار ساده و مشخص ارایه داده اند؛ ایجاد تلویزیون های خصوصی و غیردولتی.
چرا
سال هاست که بحث اقبال گسترده مردم به ماهواره ها و شبکه های برون مرزی، در رده های مختلف سیاست گذاری نظام مورد بحث قرار گرفته است. از عالی رتبه ترین مقام های سیاسی کشور تا نمایندگان مجلس و کارشناسان حوزه های گوناگون، بارها و بارها در ادوار مختلف در این خصوص بحث کرده و راه کارهای متفاوتی ارائه کرده اند. از جمع آوری گسترده دیش های ماهواره و متوسل شدن به پارازیت های اخلال گر، تا تلاش برای ابجاد شبکه های جدید و ساخت برنامه های متنوع.
در مورد برخورد قهری با این رویکرد و اقبال مردم نتیجه به دست آمده ناگفته مشخص است. اما نکته دردناک ماجرا آن جاست که تلاش در جهت تغییر رویکرد صدا و سیما نیز نه در عمل و نه در نتیجه به فرجام دلخواه مسئولان و مردم نرسیده است. تغییرات پی در پی مسئولان صدا و سیما، آمارهای دل سردکننده از جذب مخاطب برنامه های تلویزیونی و حتی انتقادات به رویکرد سیاسی و اجتماعی صدا و سیما نیز همگی گواه این ماجرا هستند که سیاست گذاران کلان امر رسانه در مسیری دورتر از انتظارات مردم گام بر می دارند.
در این بین مدت هاست که جسته و گریخته بحث ایجاد تلویزیون های خصوصی و غیردولتی مورد بررسی قرار می گیرد. بحثی که ظاهرا از نگاه مسئولان دارای قدرت اجرایی غلط و از نظر مردمی که به شبکه های برون مرزی دسترسی داشته و تجربه تماشای ساختاری متفاوت از یک شبکه تلویزیونی داشته اند، بسیار دارای اهمیت است.
با این حال، واکشن مثبت مردم به تغییر در شکل و ماهیت رسانه در ایران می تواند حامل این پیام باشد که فکرهای جدید و ساختاری غیردولتی می تواند اتفاقت بسیار مثبتی را رقم بزند.
در یک دهه گذشته، مردم با پدیده تلویزیون های فارسی زبان و محیط های رسانه ای تحت وب رو به رو شدند. اتفاقی که باعث شد نه تنها سلیقه بصری آن ها رشد قابل توجهی داشته باشد، بلکه به حجم انبوهی از اطلاعات و اخبار در گردش که ممکن است در صدا و سیمای خودمان منتشر نشود، دسترسی پیدا کنند. به همین خاطر رفته رفته سوگیری ها نسبت به عملکرد مسئولان و سیاست گذاری این سازمان افزایش پیدا کرد.
«تحریم تلویزیون» از طرف مخاطبان و قوت گرفت بخشی که با عنوان سینمای خانگی از آن یاد می شود، سیمای جمهوری اسلامی ایران را به گوشه رینگ رقابت رسانه ای فرستاد. از طرفی امروز با فراگیرشدن کانال های تلگرامی و رو به رو شدن با چند برنامه و شبکه اینترنتی مانند آپارات، مردم نه تنها گزینه های بیشتری برای تماشا دارند، بلکه هرکدام خودشان می توانند یک شبکه دار و برنامه ساز موفق به حساب بیایند.
کم نیستند کانال های تلگرامی که به پوشش اخبار، تحلیل های سیاسی و اجتماعی و حتی تولید محتوای سرگرمی می پردازند و مخاطب چند 10 هزار نفری دارند. درواقع آن چه گردش آزاد اطلاعات یا چندصدایی خوانده می شود، امروز در تلفن همراه تمام ما موجود است. آمارهای منتشرشده می گوید بیش از 45 میلیون نفر از کاربران تلگرام ایرانی اند.
از طرف دیگر صدا و سیما در چند سال اخیر نشان داد که به شدت احساس خطر کرده است. ایجاد شبکه های متعدد تلویزیونی که بعضا هم پوشانی و تکرار محتوا در آن ها به چشم می خورد، ایجاد شبکه های تخصصی مانند شبکه ورزش که باز هم بهترین و جذاب ترین برنامه هایش مشابه همان برنامه های شبکه سه سیماست، و مجددا ادغام و حذف تعدادی از شبکه های ایجادشده، همگی نشان از احساس خطر و البته سردرگمی سیما دارد.
چرا
بی انصافی نکنیم! در برخی از شبکه ها بودند برنامه سازان موفقی که توانستند تغییراتی در روند قهقهرایی سیما به وجود بیاورند و با اقبال مخاطبان رو به رو شوند. برنامه خندوانه در شبکه نسیم شاید موفق ترین آن ها در نزد مردم باشد. با یان همه سوال این جاست که این اقبال پیش آمده مربوط به شبکه تولید شده است یا برنامه ساز موفق و اتاق فکر مجموعه؟ احتمالا می گویید هر دو!
منظور از تمام این حرف ها این است که اگر تنها یک مدیر موفق و البته جسور در شبکه های ایجادشده وجودداشته باشد، و در هر شبکه ایجادشده تنها یک یا دو برنامه موفق به چشم بخورد، این مجموعه می توانند در کنار هم و به موازات سازمان دولتی صدا و سیما، شبکه ای خصوصی تاسیس کنند و در یک کلام همه چیز را در خود جای بدهند. شبکه ای که در بحث جذب تبلیغات و گردش مالی، در بحث در اختیار قرار دادن آنتن خود به افراد و افکار مختلف و البته در بحث بالابردن سلیقه و همراه کردن مخاطب، رقیب داخلی و موفق سازمان سیما به حساب بیاید.
طبق سند چشم انداز 1404، جمهوری اسلامی ایران قرار است در منطقه خاورمیانه سرآمد کشورهای به حساب بیاید. توسعه و موفقیتی که رسانه های سالم و باکیفیت می توانند به آن تسریع ببخشند و البته خودشان یکی از ملا های آن باشند. تقریبا تمامی کشورهای منطقه سال هاست که رسانه و صدا و سیمایشان را خصوصی کرده اند.
یعنی به موازات شبکه های دولتی، شبکه های خصوصی با قدرت هرچه تمام تر و طبیعتا با رعایت قوانین هر کشور درجریانند. حتی افغانستان و فلسطین به عنوان کشورهایی که قربانی جنایات جنگی به حساب می آیند، توانستند با ایجاد تلویزیون های خصوصی اقدام به تغییر نگاه های بین المللی کنند.
درواقع آنچه که سال هاست به عنوان خصوصی سازی، نخبه پروری و آزادی بیان تحت قوانین ملی مورد بحث قرار می گیرد، همه و همه می توانند در صنعت تلویزیون و شبکه داری نمود پیدا کنند.
مثال ساده و ملموس ماجرا می شود وجود مطبوعات در ایران و جهان. طیف های مختلف سیاسی و اجتماعی می توانند تحت لوای یک قانون مشترک به تولید محتوا و پوشش اخبار و وقایع جامعه بپردازند. هیچ وقت هیچ دکه ای فقط یک روزنامه و یک فکر را تبلیغ نمی کند. اتفاقی که در صدا و سیمای فعلی نمی افتد و کار به جایی می رسد که پسوند «ملی» این سازمان دستخوش طنزنویسی ها می شود.
با ایجاد تلویزیون های خصوصی حداقل اتفاق ممکن این است که اگر صحبت های شخصیت ها و مسئولان مختلف در شبکه ای پخش نشد یا به صورت جهت دار منتشر شد، مدیر دیگر در آن شبکه دیگری می تواند آن را به صورت کامل به گوش مردم برساند. اگر هنرمندی منع قانونی برای فعالیت نداشت، در لابی های درون سازمانی یک شبکه یا یک تیم تولیدی محو نمی شود.
بحث های مالی و حق پخشی که فدراسیون های ورزشی مدت هاست بر سر آن با صدا و سیما مشکل دارند، به راحتی در این ایجاد رقابت حل می شود. از طرفی ایجاد شبکه های جدید با رویکرد کاملا حرفه ای و تخصصی، نه تنها در راستای خصوصی سازی و صرفه جویی هزینه هاست، بلکه می تواند موقعیت های شغلی متعددی ایجاد کند.
چرا
با این همه، امروز ما مانده ایم و صدا و سیمایی که با تغییرات و عزل و نصب های پی در پی، هنوز که هنوز است، خیال می کند اگر خبر و ماجرایی را پوشش ندهد، می تواند از انتشار آن در سطح جامعه جلوگیری کند. درواقع حتی اگر خوش بینانه نگاه کنیم و بگوییم محال است چنین تصوری داشته باشید، می شود این طور بیان کرد که به آن چه قرار است خوراک مخاطب باشد، اهمیت چندانی نمی دهند.
اقبال گسترده و مثبت مردم به تجربه نرم افزارها و محیط های اینترنتی و هم چنین شبکه ها و برنامه های خصوصی در محیط وب، به خوبی آمادگی و انتظار مردم برای اجرایی شدن این بحث را نشان می دهد. در چنین رقابتی، صدا و سیما بیشتر و بهتر از همه مردم می داند که نمی تواند به روند سابق خود ادامه بدهد. باید دید که آیا با وجود این نیاز و انتظار اجتماعی، گروهی و افرادی هستند که سنگ بنای چنین تحولی در جامعه را بنا نهند یا خیر.