استاد محمد موسوی نوازنده برجسته نی و یکی از نوابغ در قید حیات موسیقی اصیل ایران است. همکاری او با بزرگان و طلایه‌داران موسیقی ایران همچون احمد عبادی، فرامرز پایور، جلیل شهناز، علی‌اصغر بهاری، غلامحسین بنان، پرویز یاحقی، اسدالله ملک و ... تنها بخشی از کارنامه پربار هنری او را تشکیل می‌دهد. او که بیش از نیم‌قرن سابقه نوزادگی ساز نی را دارد،‌ از معدود هنرمندان زنده موسیقی است که به راحتی می‌توان پیشوند «استاد» را به نام او اضافه کرد. درباره هنر استاد موسوی همین بس که وقتی اولین بار برای درس گرفتن نزد زنده‌یاد کسائی رفت، کسائی به او گفت «تو نیازی به آموزش نداری و می‌توانی خود کارت را با گوش دادن به رادیو دنبال کنی». او در گروه اساتید موسیقی ایران به همراهی فرامرز پایور، جلیل شهناز، علی‌اصغر بهاری و محمد اسماعیلی هم عضویت داشته و به همراه این گروه اجراهایی متعددی را روی صحنه برده است. همچنین او در آثاری مانند «نوا مرکب‌خوانی» و «سر عشق» با محمدرضا شجریان همکاری کرده‌است. موسوی همچنین آلبوم «دریغا» را در رثای ارتحال رهبر کبیر انقلاب در سال 68 منتشر کرد. اما این استاد که دهه هفتم عمر پربارش را می‌گذراند،‌ اخیرا با مشکلات و بی‌مهری‌های عدیده‌ای مواجه شده؛ به همین بهانه به سراغ او رفتیم تا از چند و چون معضلاتی که بر سر راه این استاد تمام موسیقی ایران قرار گرفته، بیشتر آگاه شویم:  

*استاد اگر موافق باشید بحثمان را از مصاحبه‌های اخیر شما آغاز کنیم. شما پس از مدت‌ها در رسانه‌ها حضور جدی داشتید و حرف‌هایی تند و انتقاد آمیز خطاب به برخی مسولان بیان کردید. پس از این مصاحبه‌ها با چه واکنش‌هایی از سوی مسولین وزارت ارشاد که مورد انتقاد شما قرار گرفتند، رو به رو شدید؟ آیا اصلا بعد از انتشار این مصاحبه‌ها اتفاقی افتاد؟

متاسفانه هیچ اتفاقی نیفتاد. بعد از مصاحبه اول من در روزنامۀ ایران که اتفاقا بخش عمده‌ای از حرفهایم هم سانسور شد، آقای مرادخانی (معاون امور هنری وزارت ارشاد) تماس گرفتند و پیامک زدند. من هم خطاب به ایشان گفتم: «حرفهایم را در روزنامه زدم، نه خدمت می‌رسم نه کار دیگری با شما دارم؛ خواهش می‌کنم فقط بگذارید به کار و زندگی خودمان برسیم» و نهایتا هم خداحافظی کردم. اما بعد از مصاحبه دوم من با روزنامه فرهیختگان آقای مرادخانی دوبار تلفن کردند که من پاسخ ندادم، جواب پیامک‌هایشان را هم ندادم تا این که در یکی از این پیام‌ها عنوان کردند که «کار فوریست و لطفا تماس بگیرید». بعد گفتند که «امشب با آقای جنّتی در یک مهمانی خصوصی افطاری هستیم و شما بیایید آنجا و حرفهایتان را بزنید». محل برگزاری این مهمانی هم در موزۀ موسیقی بود. از طریق موزه ماشین فرستادند و ما هم رفتیم. من حکم نشان درجه‌ یک هنری را هم برده بودم تا به وزیر پس بدهم اما آقای مرادخانی  گفتند «خواهش می‌کنم حکم را به آقای وزیر ندهید، در دوره ما هم نبوده است.» گفتم آقای مرادخانی دوره شما چیست؟ این را وزارتخانه به من داده؛ فرد در اینجا مهم نیست، شما امروز هستید و فردا نیستید. این حکم را آوردم و این سکه را نیز پس می‌دهم. گفتند «شما اجازه بدهید» گفتم خیر، آوردم آقای جنتی هم ببینند. خلاصه نگذاشت که این سکه و حکم را به آقای جنتی بدهم. گفتم پس این حکم را  به وزارتخانه برمی گردانم. به هر ترتیبب در مهمانی افطاری موزه موسیقی شرکت کردم و آقای جنتی آمدند و  احوالپرسی کردند و گفتند استاد من مصاحبه شما را خواندم.

*قبل از اینکه ادامه این روایت را بازگو کنید، توضیحی درباره نشان درجه یک هنری که شما قصد برگرداندن آن به وزارت ارشاد را داشتید، دهید. چرا این تصمیم را گرفتید؟

 این حکم درجه یک هنری است که برابر با دکترا است اما متاسفانه این حکم را به کسانی دادند که هیچ صلاحیتی ندارند. شاید هدف دوستان از اعطای این نشان به بنده این بود که می‌خواستند من را خراب و کوچک کنند. بعد از این اتفاق به مرادخانی گفتم آیا یادتان رفته است؟ سال 82 آثار (سه آلبوم) من را از طریق وزارت ارشاد به شرکت «ماهور» دادید؟ من بعد از این اتفاق حالم به حدی بد شد که سکته کردم و یک فنر دیگر هم در قلبم گذاشتند. من همان وقت آن‌قدر پیگیر این موضوع شدم تا از آقای مسجدجامعی (وزیر ارشاد وقت) حکم خلاف ارشاد را گرفتم که این وزارتخانه در واگذاری آثار من به «ماهور» تخلف کرده است. من نرفتم دادگستری شکایت کنم اما حکم را گرفتم. امروز هم همان وقایع به گونه‌ای دیگر تکرار می‌شود. آن موقع بحث مادیات بود که آثارم را فروختند، و امروز حیثیت هنری ام را زیر سؤال بردند.

مهمانی افطار موزه موسیقی. از چپ به راست: استاد محمد موسوی، علی جنتی، علی مرادخانی

 

*نهایتا هم شما تصمیم گرفتید که این حکم را به وزارت ارشاد برگردانید. مهمانی افطار موزه موسیقی را هم بهترین فرصت برای بازگرداندان حکم به دست شخص وزیر دانستید. واکنش وزیر به گفته‌های شما چه بود؟

بله، تصمیم گرفتم این حکم را برگردانم. آقای وزیر گفتند من مصاحبه شما را خواندم دستور می‌دهم که این کار پیگیری شود. اما یک ماه و خرده‌ای گذشته و پیگیری نشده؛ می‌خواهم ببینم آیا کسی که وزیر یا معاون وزیر است، نمی‌تواند یک تلفن کند و بگوید پرونده فلانی را بیاورید من ببینم؟ این موضوع بیش از یک یا دو ساعت بیشتر وقت می‌برد؟  چون می‌دانند نتیجه‌ای از این کار درنمی‌آید، ما را می‌دوانند. من هم که حوصلۀ این کارها را ندارم، و این مصاحبه‌ای هم که می‌کنم مصاحبه آخر من است. می‌خواهم بگویم آقای جنتی قبلاً سال 82 این کارها را با من کردند، آثارم را به شرکت ماهور دادند و 60-50 میلیون به من ضرر زدند، یک فنر هم در قلبمان رفته و 8 میلیون به بیمارستان داده‌ایم و الان هم با موقعیت هنری من بازی می‌کنند، در جریان باشید، ما می‌خواهیم این را بگوییم. البته طلبی هم از ارشاد نداریم، این 350 هزار تومان را به کسی بدهند که مستحق است.

*جریان حقوی 350 هزارتومانی چیست؟ همان حقوقی که موسسه هنرمندان پیشکسوت (وابسته به وزارت ارشاد) به برخی از هنرمندان بالای 60 سال می‌دهد؟

 200 هزارتومان طرح تکریم است که به اساتیدی که سنشان از 60 سال به بالا می‌رسد، ماهی 200 هزارتومان به آنها می‌دهند. آن 150هزار تومان هم برای موسسه پیشکسوتان است که جمعاً 350 هزار تومان می‌شود. 350 هزارتومان برای استاد بزرگ موسیقی این مملکت چه کار می‌کند؟ البته این 200 هزار تومان ناقابل را هم طی این سال‌ها به حساب نریختند! به آقای مرادخانی هم گفتم که 2 میلیون و شصت هزارتومان حقوق بازنشستگی من است؛ همین مبلغ برای آدمی مثل من زیاد هم هست. من نیاز به پول ندارم، شما با موقعیت هنری من بازی کردید، اعصاب مرا خراب کردید، من الان می‌توانم اعتراض کنم و از حیثیت هنری خود دفاع کنم.

*این 150 هزارتومان برایتان واریز شده است؟

بله این یک مورد انجام شده اما من دست به آن نزدم و گفتم برمی‌گردانم، در حدّ 3 میلیون و خرده‌ای هست که چک کردم و پرینت گرفتم و دست به آن نزدم. خجالت آور است، مملکتی که اینقدر غنی هست این وضعیت هنرمندش است.

*کارآیی این نشان درجه یک هنری دقیقا چیست؟ آیا فردی که به او این نشان اهدا می‌شود، از مزایای خاصی بهره‌مند می‌شود؟

خیر. هیچ مزایا و کارآیی ندارد، فقط الکی به هم آقای دکتر می‌گویند! بعد هم یک سری افراد می‌آیند و می‌گویند من دکترای موسیقی هستم. کسی هم نیست که بگوید کدام دکترای موسیقی؟ شما که قبلا تحصیلات ششم ابتدایی داشتید! از طرفی اعطای بی‌سرو صدای این حکم است این شائبه را ایجاد کرد که اگر افراد با صلاحیتی این حکم را دریافت کرده بودند اینطور یواشکی نمی‌بردند و حکم را به او بدهند. نمونه‌های زیادی از افراد بی‌صلاحیتی که این نشان را دریافت کرده‌اند وجود دارد،‌ مثلا فردی این نشان را دریافت کرده که یک آلبوم رسمی یا حتی یک جلسه ضبط خصوصی هم نداشته است. اینها برای چه حکم گرفته‌اند؟ مگر هنر پارتی‌بردار است؟ مگر هنر رفاقت ‌بردار است که ما از سر آشنایی دوستی و رفاقت این حکم را به این و آن می‌دهیم؟ اینها می‌خواستند مرا کوچک کنند و حیثت هنری من را زیر سوال ببرند. من خودم می‌دانم چه افرادی این حکم را گرفتند، اگر حرف مرا قبول ندارید فکر نمی‌کنم تحقیق درباره این موضوع کار سختی باشد. اصلا اگر موارد مشکوکی در اعطای این نشان -که معادل دکترا هم هست- به هنرمندان نیست، چرا لیست کسانی که تا کنون این نشان را دریافت کرده‌اند را منتشر نمی‌کنید؟ آیا این حق مردم نیست که بدانند کدام یک از هنرمندانشان نشان درجه یک هنری دارند؟

*استاد موسوی شورایی که صلاحیت افراد برای اعطای نشان درجه یک هنری را تایید می‌کنند،‌ متشکل از خود هنرمندان است.

بله کاملا درست است. اما شما می‌دانید امروز در شوراهای موسیقی کشور چه کسانی حضور دارند. کلا چند اسم در این شوراها تکرار می‌شود. یعنی چند نفر هستند که در تمامی شوراهای مرتبط به موسیقی حضور دارند. من حتی این موضوع را به برخی از اعضای این شوراها گفتم. من به آنها  صراحتا گفتم که چرا از این اتاق به آن اتاق و از این میز به آن میز می‌روید و در چندین شورا همزمان حضور دارید؟ چه کاره هستید که آبرو و حیثیت هنرمندان را می‌برید و بجای همه آنها تصمیم می‌گیرد؟ بعد هم که از این سوالات می‌پرسیم، سعی می‌کنند ماستمالی کنند و از در رفاقت وارد شوند. اما کدام رفاقت؟ 70 سال از عمر من رفته است، 60 سال برای موسیقی این مملکت زحمت کشیده‌ام، 3 هزار ساعت نوار زدم که 250 ساعتش با شجریان است. اینها که مفت به دست نیامده، عمر من است، شرافت هنری من است که اینها زیر سؤال بردند.

*در حال حاضر حکم شما چه شد؟ شما پس ندادید و هنوز هم...

خیر، این حکم پس داده شده است. 5 میلیون هم آقای مرادخانی علی‌الحساب به حساب من ریخت که قبول نکردم و حکم را دادم و پول را هم پس دادم. من نیازی ندارم که ایشان بگویند «5 میلیون برای خودتان است، این را بگیرید تا بقیه‌اش را به شما بدهیم.» این حرفها کدام است؟ من می‌گویم چرا قانون را رعایت نمی‌کنید؟ اگر هم نمی‌کنید، با ما کاری نداشته باشید، بروید هر کاری می‌خواهید بکنید، چرا اسم مرا لکه‌دار می‌کنید؟ همه رفتاری‌هایی که در معاونت هنری ارشاد می‌گذرد نمایش گونه است. مگر آقای روحانی وقتی می‌خواستند در انتخابات باشند نگفتند سفیر آواز ایران نباید از مملکت قهر کند و برود؟ اما انتخابات که تمام شد هیچ حرفی از آقای شجریان زده نشد. الآن هم که دارید می‌بینید. وقتی حال ایشان اینطور است، مجوز نوار می‌دهند. این حرفها کدام است؟ این سیاه‌بازی‌ها کدام است؟ مجوز نوار کدام است؟ آقای شجریان احتیاج به مجوز نوار دارد؟ این همه نوار بیرون داده است. این نمایشنامه‌ها باید تمام شود.

*استاد از آخرین اجرای شما چندین سال می‌گذرد. طی این مدت اقدامی برای دریافت مجوز یا برگزاری کنسرت نکردید؟

چند سال پیش یک سالن کوچک در زیرزمین وزارت کشور به ما دادند که یک سالن کنفرانس بود و 700-600 نفر بیشتر جا می‌گرفت و یک برنامه اجرا کردیم. در این کنسرت دقیقاً 18 میلیون و هفتصد هزار تومان خرج من بود و 22 میلیون تومان درآمدم. یعنی 4-3 میلیون با اعضای گروه و... درآمدم بود. یعنی در کار کنسرت ما هم چیزی در نمی‌آید. دلیلش را عرض می‌کنم: برای اینکه با خواننده کار نمی‌کنم و برنامۀ موزیک خودم را دارم ولی بلیتم را ارزان می‌گذارم، بلیت را 30 هزارتومان، 20 هزارتومان و 15 هزار تومان گذاشته بودم. الان شما بلیت کنسرت‌ها را می‌بینید آدمهایی که زیاد هم سرشناس نیستند بلیتشان 80-70 هزار تومان است. اما من این فشار را به مردم نمی‌آورم، هدف کار هنری است که مردم ببینند این ساز الهی چقدر زیبایی دارد.

*اقدامی برای برگزاری کنسرت در تالار وحدت انجام نداید؟

هر وقت ما می‌خواستیم در تالار وحدت کنسرت بدهیم می‌گفتند تالار وحدت را اجاره دادیم و وقت پر است و.... اما امروز شاهد هستیم که در تالار وحدت سانس‌های پر شمار به موسیقی پاپ اختصاص می‌یابد. این تالار وحدت سمبل است برای اساتید و آدمهایی که مهمند و به نوعی آبروی مملکت است. اما این سالن را هم با بهره‌برداری‌های غیر استاندارد خراب کردند. بعد هم که از میان موسیقی پاپ وقتی برای اجرای ما در تالار وحدت رسید، گفتند «9 میلیون تومان اجاره است، از شما 7 میلیون می‌گیریم». من هم گفتم من درآمد آنچنانی ندارم، بلیتم را در اختیار شما می‌گذارم، قیمتش را ببینید، خرج و مخارج را هم ببینید. ما دنبال درآمد و پول نیامدیم که شما به من می‌گویید 9 میلیون تومان است و با تخفیف به شما 7 میلیون اجاره می‌دهیم. مگر درآمد من از یک اجرا چقدر است؟ من که می‌خواهم بلیتم را 30، 20 و 15 هزارتومان بفروشم که فشار روی مردم نیاید. اصلاً دیگر زده شده‌ام، بعد هم هنرمندی که نه عشق داشته باشد و نه انگیزه داشته باشد کم‌کم از بین می‌رود. ما تنها در خانه نشستیم، امروز شما کنار من هستید، روزهای دیگر تنها هستم. آدم اجتماعی هم نیستم که دوستان بیایند و بروند، ابداً، و تنها هستم و این انزوا فشار می‌آورد. ما هنرمان را برای چه می‌خواهیم؟ برای مردم است. ما به عشق مردم زنده‌ایم، وگرنه درآمدی که نداریم. بله ممکن است برای برخی خواننده‌ها که برنامه اجرا می‌کنند 200 میلیون، 100 میلیون درآمد داشته باشند، ولی ما که بدون خواننده هستیم درآمدی نیست و فقط عشق هنری و کار هنری است.

*چرا با شرکت‌های خصوصی کنسرت‌گذار و موسسات هنری همکاری نکردید؟ حتی به سراغ اسپانسر و جذب حامی مالی هم نرفتید.

ابداً، خیلی‌ها گفتند اما من اسپانسر نمی‌خواهم و از این کار بدم می‌آید که هنرمند اسپانسر داشته باشد.

و سخن پایانی

چیزی از عمر ما هم نمانده است. من حالم از نمایش‌ها و سیاه‌بازی‌های ارشاد به هم می‌خورد. به همین خاطر هم هست دوست دارم این را بگویم که روزی که از دنیا رفتم جنازۀ من از مقابل تالار وحدت تشییع نشود و در گورستان هنرمندان هم به خاک سپرده نشوم.