چرا امام(ره) 17 شهریور را «یوم الله» نامیدند؟

بنیانگذار جمهوری اسلامی در نخستین سالگرد قیام خونین 17 شهریور در مدرسه فیضیه قم و در جمع مردم به سخنرانی پرداختند. ایشان در بخشی از این سخنرانی با اشاره به مفهوم «یوم الله» در قرآن کریم، چند روز را در تاریخ مبارزات مردم ایران برای برپایی جمهور اسلامی از جمله روز 17 شهریور 57 را «یوم الله» نامیدند. بخشی از بیانات حضرت امام را از نظر می گذرانید:

 

امر دومى که فرموده است خداى تبارک و تعالى به حضرت موسى: وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ اینها را متذکّر کن به «ایّام خدا». همه ایّام مال خداست؛ لکن بعضى از ایّام یک خصوصیتى دارد که براى آن خصوصیت «یوم اللَّه» مى شود. روزى که پیغمبر اکرم هجرت کردند به مدینه، این روز «یوم اللَّه» است. روزى که مکه را فتح کردند «یوم اللَّه» است. یومِ قدرت نمایى خداست که یک یتیم را که همه رَفضَش کرده بودند، نمى توانست زندگى بکند تو وطن خودش، تو خانه خودش، بعد از چندى فتح مکّه به دست او شد؛ و آن قُلْدُرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سیطره او واقع شد، و فرمود: أنتُمُ الطُّلَقَاء دیگر آزادتان کردم، بروید؛ این «یوم اللَّه» است. یوم خوارج، روزى که امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- شمشیر را کشید و این فاسدها را، این  غدّه هاى سرطانى را درو کرد، این هم «یوم اللَّه» بود. این مقدسهایى که پینه بسته بود پیشانیشان، لکن خدا را نمى شناختند، همینها بودند که کشتند امیر المؤمنین را! قیام کردند در مقابل امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- از لشکر خودش بودند، قیام کردند در مقابل او.

 

براى خاطر آن قضایایى که در صفین واقع شد و امام- علیه السلام- دید که اگر اینها باقى باشند فاسد مى کنند ملت را، تمامشان را کشت، الّا بعضى که فرار کردند؛ این «یوم اللَّه» بود. روزهایى که خداى تبارک و تعالى براى تنبیه ملتها یک چیزهایى را وارد مى کند، یک زلزله اى وارد مى کند، یک سیلى وارد مى کند، یک طوفانى وارد مى کند، که شلاق بزند به این مردم که آدم بشوید، اینها هم «یوم اللَّه» است. چیزهایى است که به خدا مربوط است.

 

از آن «یوم اللَّه» ها 15 خرداد بود. 15 خرداد هم از «ایام اللَّه» بود که یک ملت ایستاد در مقابل یک قدرت و کارى کرد که پنج ماه تقریباً حکومت نظامى شد. منتها قدرت نداشت ملت؛ باز اجتماع درست نشده بود، بیدار نشده بودند، شکست خوردند. نه شکست؛ به حسب ظاهر؛ و الّا از همان جا مبدأ پیروزى ملت است. 17 شهریور هم، که امروز ما اینجا مجتمع هستیم، آن 17 شهریور سال گذشته «مِنْ ایّام اللَّه» آن هم از ایام خدایى بود که یک ملت، زن و مردش، جوان و غیر جوانش، بایستند و خون بدهند براى احقاق حق. این روز خداست. 17 شهریور «مِنْ ایام اللَّه» است، باید متذکر باشید. باید یادآورى کنید این «ایّام اللَّه» را. چنانچه کردید، از یاد نباید برود این «ایّام اللَّه» براى اینکه این ایام اند که آدم سازند. این ایّام است که جوانهاى ما را از عشرتکده ها بیرون مى آورد به میدان جنگ مى برد. این ایّام الهى هست که ملت ما را بیدار مى کند، و بیدار کرد.

 

امر مى کند: ذَکِّرْهُمْ بِایّامِ اللَّه؛ «ایّام اللَّه» را در ذکر مردم وارد کن. یادتان نرود این ایام بزرگى که بر ملت ما گذشت، و «ایّام اللَّه» بود؛ مثل «15 خرداد»؛ مثل «17 شهریور». آن روزى که  این خبیث فرار کرد از «ایّام اللَّه» بود؛ که یک ملتى که هیچ نداشت یک قدرت را شکست، به طورى که نتوانست بماند. نه قدرت خودش، قدرت همه؛ دنیا ایستاده بود مقابل شما، من مطّلع بودم، دنیا ایستاده بود پشتیبان، پشتیبان خودش اول؛ پشتیبان وارث آن، که این شخص بختیار باشد، ثانیاً. ایستاده بودند دنبال او که نگهشان دارند. دو دستى امریکا چسبیده بود که شاه را نگه دارد. وقتى او فرار کرد، دودستى چسبیده بودند بختیار را نگه دارند. مى فرستادند پیش ما که این از ماست، این مال ماست! نوکر بودند اینها، و این را بعید ندانید که یک نفر را ده سال، پانزده سال، بیست سال، با یک صورتى نگه دارند؛ به یک صورت ملّى، صورت دروغى ملّى، صورت ملّى کاذب، نگه دارند براى یک روز که به دردشان مى خورد.

 

ممکن است بیست سال یک کسى تو مسجد نماز بخواند و عرض مى کنم که عبادت به جا بیاورد که یک روز براى آنها کار بکند! این ممکن است. و ممکن است یک نفر آدم ده بیست سال ادّعاى صداقت بکند و ملیّت بکند و فحش هم بدهد به خارجیها، مقاله هم بنویسد به ضد آنها، تا در دل مردم درست جاگیر بشود، براى یک روز. آن یک روز، آن روزى بود که وقتى او رفت او جایش باشد براى حفظ منافع اجنبیها. هیچ بعید شما ندانید اینها را. چنانچه شد و واقع شد و دیدید و به ما مى گفتند که زود است؛ شما حالا نروید زود است، حالا حالا شما به ایران نروید. مى خواستند جمع و جور کنند قدرت خودشان را و آشفتگیها را تمام کنند که دیگر امکان رفتن نباشد، آن هم یکى از «ایّام اللَّه» بود.

 

و یکى از ایام بزرگ خداى تبارک و تعالى آن شبى بود که کودتا کردند اینها. آن شبى که ما تهران بودیم و روز هم اعلام حکومت نظامى شد که روز هم کسى بیرون نیاید و آن شب،- بعدها به ما اطلاع دادند- اینها آن شب بنا داشتند که تمام سران قوم، هر کس گوشش مى جُنبید بِکُشند و تصفیه کنند تا تمام بشود کار، خدا نخواست، آن قیام ملت و آن قیام نورانى ملت، ملت متعهد که بعدش که اینها قیام کردند، نیروهاى آن طرف هم به  این طرف ملحق شدند، هِى ملحق شدند، یک مسئله اى بود که الهى بود و «مِن ایام اللَّه» بود.

 

 این را از یاد نبرید که تمام چیزها را جمع کردند و تمام کیْدها را درست کردند براى اینکه در یک شب بریزند کودتا کنند و همه اشخاصى که احتمال مى رود یک کارى از آنها بیاید همه را از بین ببرند، ملت را باز برگردانند به آن حال اوّل، خدا نخواست. این یکى از «ایّام اللَّه» بود که شما ملت شریف نورانى با قلبهاى پُر از ایمان نترسیدید و آن روز ریختید به خیابانها، با اینکه اعلام حکومت نظامى بود، ریختید به خیابانها، و خنثى  شد آن چیزى که آنها مى خواستند. مى خواستند خیابانها خلوت بشود، تانکها را بیاورند همه جا مستقر بکنند، و شب مشغول آن جنایت بشوند. خداى تبارک و تعالى به دادِ این ملت رسید. و آن روز یکى از ایام اللَّه بزرگ است. همه قدرتها دنبال اینها بودند. همه قدرتها، نه فقط قدرت ابرقدرت؛ دیگران هم بودند.

 

آنهایى که به نرخ روز کارهایشان را مى کنند؛ نان به نرخ روز مى خورند. همه آن روز پشتیبانى مى کردند، مع ذلک خداى تبارک و تعالى به شما مرحمت فرمود، شما را بر این قدرتهاى بزرگ پیروز کرد و دست اجانب را از مملکت شما کوتاه کرد. و ان شاء اللَّه تا آخر کوتاه است. این ایام یادتان باشد؛ از یادتان نبرید. این ایام بزرگ الهى که از «ایّام اللَّه» است اینها را یادتان باشد.

 

 

یادتان نرود که ما یک 15 خرداد داشتیم، 15 خرداد مبدأ نهضت اسلامى ایران است. یادتان نرود که ما یک 17 شهریور داشتیم. 17 شهریور از «ایّام اللَّه» است. و باید یادمان نرود این را. آن قدر شهید دادیم و آن قدر خون دادیم ما آن روز و در مقابل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب. قیام کردند ملت ما و خونشان ریخته شد، لکن پیروز شدیم. مبدأ پیروزى و همه روزهایى که نمى توانیم ما بشمریم. این روزهایى که آنها با کمال شقاوت حمله مى کردند و شما با کمال شجاعت زن و مردتان مى ایستادید در مقابلشان. یک کسى که براى من نقل کرد گفت من خودم دیدم که یک بچه ده دوازده ساله- یک همچو چیزى- سوار موتورسیکلت بود و رفت طرف تانک! تانک هم او را زیر گرفت از بین برد. اما یک همچو روحیه پیدا شده بود که بچه دوازده ساله هم حمله به تانک مى کند، با دست خالى و هیچى. شماها هم با دست خالى یک [شاهنشاهى ] 2500 ساله  و یک جنایتکاران 2500 ساله را که اگر مطالعه بکند کسى تاریخ را، در اینها شاید یک نفر هم پیدا نشود که جنایتکار نباشد، منتها کم و زیاد داشتند. آنها هم که به آنها «جنّت مکان» مى گویند آنها هم جنایتکار بودند! آنها هم.

 

 پسر برومند خودش را کور کرد، براى اینکه مبادا یک وقتى قدرت نمایى بکند! آنها هم آن طور بودند. لکن جنایت اصیل، آن کسى که اصیل در جنایت بود، این پسر بود. پدر به این اصالت نبود! براى این [که ] هم ارث برده بود، و هم خودش بود! آن که اصیل بود در جنایت، آن که همه چیز ما را به اسم «تمدن بزرگ» عقب نگه داشت، آن که اسلام عزیز ما را با اسم اسلام مى خواست محو بکند، آن که مفاخر ما را از بین مى خواست ببرد، تاریخ بزرگ ما را مى خواست به هم بزند، که از همه اصالتش بیشتر در جنایت بود، این شخصى بود که حالا معلوم نیست کجاها دارد سرگردان مى گردد.