رسانه ملی و حقوق مردم

صداوسیما باید نسبت به حقوق مردم با دقت و توجه به اقتضائات دهه سوم انقلاب وارد عمل بشود و اگر این صداوسیما براین اساس دوباره مهندسی نشود، دهه سوم انقلاب را از دست خواهیم داد و از دست دادن این دهه، از دست دادن خود انقلاب است.


صدا و سیما با داشتن ایستگاه ها و کانال های رادیویی و تلویزیونی کار سختی را در تامین برنامه های این ایستگاه ها و کانال ها برعهده دارد بستن دهان همیشه باز و معده فراخ این همه فرستنده، مطلبی است که واقعا مولدان بسیار پرکاری می طلبد؛ به خصوص که شما به دلایل اخلاقی و به اقتضای آنچه شرافت و فضیلت این ملت ایجاب می کند، از بسیاری جاذبه های اصلی رسانه ها در دنیای معاصر به الزام و التزام اخلاقی دستتان کوتاه است؛ یعنی به سراغ خشونت، سکس، مالیخولیا، لهو و لعب های افراطی، هتک حرمت افراد برای مضحکه، دمیدن در شعله ابتذال و تجمل، نباید بروید و این معنی اش آن است که در بازار رسانه ها که بازار کمیت است، شما باید با دستی خالی، دست به ریسک های بالا زنید و وارد یک رقابت نابرابر با رسانه های دنیا بشوید و افکار عمومی را از همه آن جاذبه های صوری منصرف کنید و متوجه کنید به جمال حقیقت که کار بسیار سخت و البته انبیایی است. آن وقت شدت تولید دو کلمه حرف حساب و قابل شنیدن به نحوی که گوش های مردم را زخمی نکند، کار بسیار کمرشکنی است. بنابراین، بنده با قدردانی و تشکر شروع می کنم. دلیل دیگر که شاید به نفع اهمیت کار شما عزیزان بشود اقامه کرد، اهمیت «افکار عمومی» است و اعتمادی که افکار عمومی به کسی یا نهادی می کنند که به دیگران نمی کنند و هرآن ممکن است جای آن دو نفر با هم عوض بشود. چون درست است که مردم گوش دارند، اما مردم گوش نیستند و ما هم می دانیم که خودمان نمی توانیم این طور تصور کنیم که بالاخره گوش های مردم بخواهیم یا نخواهیم باز است و کافی است که فضای خالی گوش اینها را پر کنیم، چون ممکن است مردم خیلی چیزها را بشنوند، اما گوش نکنند. اگر شنیدن غیرارادی است، گوش دادن و گوش کردن ارادی است.
اگر واقعا شما فکر می کنید ذهن، زبان و دل میلیون ها انسان در اختیار شماست، آیا می شود چنین ادعایی کرد که مستمعان منفعلند و متکلمان فاعل، یا اینکه قضیه این قدرها هم مکانیکی و قابل تحلیل نیست.
مخاطبان شما هر آینه ممکن است که رویشان را از شما برگردانند؛ یعنی گوششان را روی حرف بنده و شما ببندند، هرچند حرف حساب بشوند و گاهی به روی زید و عمرو این گوش را باز کنند، ولو حرف ناحساب بشنوند.
اگر به گوش و چشم مردم و فرصتی که به ما(رسانه) می دهند احترام نگذاریم، ممکن است پس بگیرند و آن کسانی که قدر این اعتماد را بیشتر بدانند و با این اعتماد عمومی بازیگوشی نکنند، آنها موفق اند. بنابراین باید آن شیوه های حرف زدن با مردم - به خصوص مردمی که چند میلیون نفر آنها را می توان جزو نخبگان شمرد و تحت تاثیر تربیت های امام(ره) و ارتقای سطح فرهنگ پس از انقلاب اسلامی قرار دارند - دائما ترمیم و جراحی بشود و دائم معماری بشود و ببینیم که کجای کار ما احیانا نشتی دارد که گاهی برخی حرف ها در فاصله دهان ما تا گوش مردم، مثل اینکه بخار می شود و به هوا می رود یا اینکه یخ می زند و وارد فاهمه آنها نمی شود. بازی کردن با اعتماد شنیداری و دیداری مردم از بازی کردن با دم شیر خطرناک تر است و این نکته ای است که مولدان در یک رسانه باید به آن توجه داشته باشند. جامعه اگر ببیند رسانه ای چند بار آژیر بی خودی می کشد، یا نسبت به یک خطر و یک فساد واقعی کم لطفی و کم اعتنایی می کند، یا فلان واقعیت را با ابعاد کاریکاتوری و غیرواقعی ارائه می دهد، آن جامعه ممکن است سامعه و باصره خودش را از رسانه و صاحبان رسانه پس بگیرد. ما با مردمی بسیار هوشیار مواجهیم. من فکر می کنم، حتی همین عوام ما، دارای یک قوه پنهانی غیرقابل پیش بینی هستند. یک شعور و هوش دسته جمعی، یک حس ششمی که از آن پنج حس دیگر بیشتر و دقیق تر کار می کند، ولو اینکه خیلی ها جدی اش نمی گیرند، درست سر وقت درک می کند و وارد عمل می شود و تصمیم می گیرد و غافلگیر می کند و اقبال و ادبارش، به نظر من، حساب شده است، ولو اینکه ما به آن بی توجه باشیم و گاهی چه بسا مستمع از متکلم داناتر است و گوینده که فکر می کند دارد حرف های خیلی مهمی پشت تریبون می زند، شنونده زیر لب به آن می خندد؛ اگر این اتفاق خدای ناکرده برای رسانه های ما بیفتد که بیننده و شنونده زیرلب به گوینده بخندد و او متوجه نشود و فکر کند که جدی به او گوش می کنند، بسیار خطرناک تر از جاهای دیگر و کشورها و رسانه های دیگر است. چون رسانه دینی یا رسانه منتسب به دین، تمام سرمایه اش اعتماد و ایمان مردم است. از میان قوای بشری، بیشترین تمرکز یک رسانه دینی در جامعه دینی به جای قوه غضبیه و قوه شهویه، باید به قوه عاقله و درک مردم و احساس آنها باشد.
صداوسیما باید نسبت به حقوق مردم با دقت و توجه به اقتضائات دهه سوم انقلاب وارد عمل بشود و اگر این صداوسیما براین اساس دوباره مهندسی نشود، دهه سوم انقلاب را از دست خواهیم داد و از دست دادن این دهه، از دست دادن خود انقلاب است. تفکیک مشکلات معیشتی و حقوق مردم، حقوق مادی مردم و حقوقی که شریعت برای مردم در جامعه لحاظ کرده، تفکیک اینها از دین و دغدغه دینی برادران و خواهران، این خودش عین سکولاریزم است. متأسفانه، این سکولاریزم عملی را ما خودمان با حسن ظن و حسن نیت ترویج می کنیم. از یک طرف با سکولاریزم نظری مبارزه می کنیم و از طرف دیگر به سکولاریزم عملی در جامعه و در خود رسانه صداوسیما میدان می دهیم؛ یعنی خودمان به خودمان پشت پا می زنیم، با دست خودمان می زنیم پشت سر خودمان و بعد برمی گردیم خیلی جدی می پرسیم کی بود؟ خب، خودمان بودیم؛ یعنی بسیاری از این مشکلات ریشه اش، ریشه ای است که خودمان نشاء کرده ایم و ما باید حساسیت دینی را نسبت به مشکلات اجتناب ناپذیر مردم نشان بدهیم، والا تفکیک دین از زندگی را خودمان دامن می زنیم، بعد هم می گوییم اسمش را نیاورید، خودش را بیاورید. ما اگر با تفکیک نظری بین دین و دنیا مبارزه می کنیم، برای این است که می ترسیم این نظر به عمل تبدیل بشود. اگر زیر لوای دین تبدیل شد، آن وقت بزرگ ترین اقدام برای ریشه کنی نظام دینی و دین لااقل در درازمدت برداشته شده است. اگر رسانه های ما و صدا و سیما نسبت به وقوع خارجی این تفکیک حساس نباشند، نسبت به روال معیشت و اقتصاد و حقوق مردم و سیاست خارجی و قضاوت، دستگاه قضایی، دستگاه های اجرایی و وزارتخانه ها در این کشور حساس نباشند، معنای آن این است که تن به این تفکیک داده اند. نظام ما نظامی صالح است و بحمدالله انسان های صالحی در بسیاری از مسندهایش تکیه زده اند. باید در همین رسانه روشن شود که شارع مقدس برای مردم حقوقی شرعی در نظر گرفته است، بدون تأمین این حقوقشان در عالم طبیعت و جامعه، اکثرا مردم دستشان از همان کمالات معنوی کوتاه خواهد شد. بخش اندکی از مردم اند که شما حقوق شان را بدهید یا ندهید، به تکلیفشان عمل می کنند. در فقر و غنا آنها صادقانه می توانند بگویند وجهت وجهی للذی فطرالسموات والارض. صدا و سیمای دینی اگر نسبت به حقوق شرعی مردم در جامعه حساس نباشد، نمی تواند فرهنگ را در جامعه منتشر بکند. اصلی ترین راه حفظ دین و حکومت دینی تأکید بر عدالت دینی است. ما فکر نکنیم می شود نشست، دائم به شبهه جواب داد و کاری به عدالت نداشت و به نظام های حکومتی کاری نداشت، چون بسیاری از این سؤالات و شبهه ها، ریشه نظری ندارند. نمی شود با زبان علی[ع] حرف بزنیم و به زندگی های عبدالرحمان بن عوفی در این جامعه دامن بزنیم و تن بدهیم و بعد بگوییم دین را هم حفظ بکنیم و معنویت را هم ابقا بکنیم. معنویت اسلام معنویت مسیحی و بودایی نیست. عرفان اسلام عرفان کارلوس کاستاندا نیست، عرفان سرخپوستی نیست، عرفان اشرافی و روشنفکری و قهوه خانه ای نیست که نسبت به فقر و اشرافیت علی السویه باشد، و به حقوق و تکالیف مردم از نوع سیاسی، اقتصادی و حقوقی جامعه بی تفاوت باشد. اسلام برخلاف بودیسم و مسیحیت با سکولاریزم قابل جمع نیست. اقتصاد اسلام با اقتصاد لیبرال سرمایه داری تفاوت دارد. قضاوت اسلامی با قضاوت غیرشرعی باید تفاوت داشته باشد. نظام ما هر جا از دین فاصله گرفته به همان میزان آسیب زده و آسیب پذیر شده است و رسانه ها باید این نقاط را پیدا کنند. دین را اوراق نکنیم، به خصوص در صدا و سیما، هر تکه را دست یک جمع، یک جریان بدهیم و بدوند حلوا حلوا کنند و و یک مغازه برایش باز بکنند. اگر مثله کردن انسان حرام است، مثله کردن اسلام به مراتب حرام تر است. صدا و سیمای دینی، باید دین را به همان میزان اولویت بندی کند که خود دین راجع به احکام و معارف و ارزش هایش کرده. با همان تناسب، دین را در جامعه مطرح کند و حساسیت نشان دهد.
حق الناس از مقدس ترین حوزه های فقهی در شریعت است و فقهای ما بیشترین حساسیت را به حق الناس یعنی حقوق بشر داشته اند؛ چه حقوق معنوی بشر که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «شهید متعالی ترین انسان است که همه چیز خود را در یک لحظه به خاطر حقیقت معامله می کند، اما اگر حق الناس بر ذمه اش باشد، همه معاصی او بخشیده می شود، اما حق الناس بخشیده نمی شود». آن قدر فقه سنتی و شریعت ما روی آن حساس است. رسانه دینی ما نمی تواند روی آنها حساس نباشد.
نظام دینی بدون عدالت دینی یک نظام لائیک است با نام دین. این خطری است که در دهه سوم و چهارم این انقلاب را تهدید می کند و این یک خطر بالفعل است.
صدا و سیما باید برای مقابله با تلاش هایی که برای پایان بخشیدن به انقلاب و فراموشاندن شیوه عدل علی[ع] در این جامعه و ارتجاع اجتماعی به پارادایم های قبل از انقلاب دارد صورت می گیرد و توجیه روشنفکران نیز می شود، اقدام کند.
این مسئله در رأس وظایف صدا و سیماست که حاکمان و تصمیم گیران جامعه اقتصادی، سیاسی، فرهنگ قضایی، و همه اینها را باید در معرض نقد و سؤال مردم بیاورد، منتها براساس موازین شرعی و دینی نه با ادبیات لائیک. با ادبیات دینی باید بیایند به مسئولیت شرعی شان جواب دهند. صدا و سیما مسئول ماست. اصلا شما هیچ مسئولیت نه شرعی و نه قانونی در این مورد ندارید که توجیه کنید خطای زید و عمرو را. شما مسئول دین مردم هستید و دین مردم را فدای زید و عمرو نکنید. توجیه هر اتفاق که در این جامعه می افتد به نام دین و به نام حکومت دینی و از زبان یک رسانه دینی، به نظر من، بهترین راه برای دین زدایی است؛ یعنی سریع ترین راه برای سکولاریزه کردن حکومت. این راه است که کم کم افکار عمومی به این نتیجه برسند که ظاهرا باید بین اصلاحات یا دین یا حکومت دینی، یکی را انتخاب بکنند. صدا و سیما باید به جامعه تفهیم کند که مردم حقوق و وظایف شرعی و دینی دارند و همین طور مسئولان و این رابطه متقابلی بین مردم و مسئولان است و باید رعایت شود و هر کس از این موازین شریعت تخلف کرد، باید نهی از منکر بشود؛ هرکس می خواهد باشد. هیچ دلیل و هیچ انگیزه شرعی برای محافظه کاری نداریم. صدا و سیمای ما برای محافظه کاری در این قبیل قلمروها هیچ حجت شرعی ندارد. نظام هم با آن مخالف است؛ یعنی رهبری فرزانه انقلاب. هر کس از راه دور و نزدیک با ایشان و با افکار ایشان آشنا باشد، می داند که اصلا طرز فکر ایشان اینجوری نیست که سیم خارداری کشیده شود و مفاسدی اگر وجود دارد اینها توجیه شود. اینها باید به طور شفاف در صدا و سیما عرضه و اصلاح شود.


* سخنرانی حسن رحیم پور ازغدی در جمع مسئولان و کارمندان صدا و سیما