بگو مگوی انتخاباتی با یاد و نام هاشمی

 یکی از اولین پیامدهای درگذشت مرحوم هاشمی رفسنجانی، طرح بحث جایگزین برای وی بود. شاید منشأ این بحث، عملکرد هاشمی در فتنه 88 و نقش آفرینی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بود. منتجب نیا به تازگی درباره آخرین وضعیت سیاسی هاشمی گفت: هاشمی تا پیش از فتنه 88 شخصیتی فراجناحی بود و پس از آن در طرف اصلاح طلبان قرار گرفت.

هاشمی که منتجب نیا درست اما کلی توصیف کرد با ورود به جبهه انتخاباتی اصلاح طلبان در سال 92 و راضی ساختن آنها به کناره‌گیری عارف از دور رقابت به نفع روحانی، شکست آنها را به پیروزی مبدل کرد؛ این چنین بود که پس از درگذشت وی، بحث جایگزینی برای او مطرح شد و اندکی بعد این بحث به "نیاز به فردی برای رابطه با رهبری" تغییر کرد. این تغییر هم زمانی رخ داد که حسین مرعشی از اعضای کارگزاران با اشاره به ضرورت ارتباط اصلاح طلبان با رهبری گفت آقای هاشمی تا قبل از فوتش نقش حلقه وصل این جریان با مقام معظم رهبری بوده است.

پس از مرعشی افراد دیگری از اصلاح طلبان این ضرورت را تائید کردند؛ اما دیری نپایید که عباس عبدی از چهره‌های شاخص اصلاح طلبان؛ در پی رسانه‌ای شدن دیدار جهانگیری معاون اول رئیس جمهور با رهبر انقلاب در مصاحبه‌ای درباره ارتباط اصلاح طلبان با رهبری نظام گفت:‌به عقیده بنده‌ در گذشته آقای هاشمی بهتر از هر کس دیگری می‌توانست این نقش واسطه را ایفا کند ولی ایشان به هر دلیلی علاقه‌ای به این وصلت نداشت. اکنون نیز آقای روحانی و دولت در جایگاه مناسبی برای ایفای این نقش هستند." عبدالله نوری وزیر کشور دولت اصلاحات نیز در مصاحبه‌ای به نحوی حرف عبدی را تکرار کرد و گفت: "ایشان رابط کسی نبود."

اگر این سخنان کاملاً متناقض در وضعیت دیگری گفته می‌شد اهمیت چندانی نداشت؛ لکن بازگویی آن در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و در حالی که از درون مجموعه ائتلاف کرده در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 حرف‌های متفاوتی شنیده  می‌َشود؛ اهمیت ویژه‌ای دارد.

ائتلاف مذکور که تا این اواخر تقریباً فروپاشیده بود ولی به سبب نزدیک شدن به انتخابات و متزلزل بودن وضعیت هر یک در حالت تفرد، احساس خطر کرده و در وضعیتی اجباری و اکراهی به یکدیگر نزدیک شده‌اند؛ در سه گروه اصلی قابل دسته بندی هستند: 10 اعتدال و توسعه؛ 2- کارگزاران 3- اصلاح طلبان منهای کارگزاران؛ که گروه آخر درباره انتخابات پیش رو و نامزد احتمالی؛ با یکدیگر اختلافات جدی دارند.

هر سه گروه پیش گفته درگیر چند موضوع هستند:

1-نامزد انتخابات ریاست جمهوری 2- نامزدهای موازی یا پوششی 3- سهمی که در صورت پیروزی احتمالی در تشکیل دولت و مسائل پیرامونی به آنها تعلق می‌گیرد.

یکی از عوامل مهمی که می‌تواند وزن گروه‌های سه گانه را در تعیین وضعیت سه موضوع مذکور سنگین‌تر و نظر آنها را نافذتر کند؛ سرمایه جناحی آنها است. عباس عبدی از وضعیت اصلاح طلبان منهای کارگزاران که خود از اعضای برجسته آن است؛ آگاه می‌باشد و می‌داند این اصلاح طلبان در نزد نظام و مردم جایگاهی ندارند و از قضا بخش اصلی فتنه 88 متوجه آنها است و حتی نقل جهانگیری از رهبر معظم انقلاب که فرمودند اصلاح طلبان می‌توانند فعالیت سیاسی داشته باشند؛ شامل این گروه نمی‌شود و این برداشت از موضع اخیر معظم له درباره "آشتی ملی" قابل فهم است؛ بنابراین جناح وی در ائتلاف مذکور در موضع ضعف جدی قرار دارد و چون فاقد پشتوانه و سرمایه امتیاز آور است؛ برای این که عرصه را راحت به رقیبش در ائتلاف؛ یعنی کارگزاران وا نگذارد؛ ادعای امتیاز آور: "اکنون نیز آقای روحانی و دولت در جایگاه مناسبی برای ایفای این نقش هستند." را مطرح ساخت تا در ائتلاف به اعتدال و توسعه که قوی‌ترین گروه به نظر می‌رسد نزدیک‌تر شود؛‌ غافل از آنکه، ایفای نقش واسطه در این مسئله بیش از آنکه معطوف به جایگاه حقوقی باشد در گرو شأن و منزلت حقیقی است؛‌ مقوله‌ای که درباره مرحوم هاشمی کامل صدق می‌کرد.

مرعشی هم با معرفی کردن مرحوم هاشمی به عنوان حلقه وصل میان اصلاح طلبان و رهبر معظم انقلاب؛ تلاش کرده برای کارگزاران سرمایه آفرینی کند؛ اما این موضوع را پنهان نگه داشته که حد واسطه‌گری هاشمی برای اصلاح طلبان تا نقطه تماس با خطوط قرمزی بود که رهبر معظم انقلاب برای فتنه‌گران اصلاح طلب ترسیم کرده بودند و هاشمی هم می‌دانست، نمی‌تواند از این خطوط قرمز عبور کند و این نکته دقیقی است که طی هفت سال پس از فتنه مشاهده شد. در این بازه زمانی نه مواضع رهبری درباره فتنه گران تغییر کرد و نه تغییری در وضع فتنه گران مشاهده شد.

در بحبوحه بحث جایگیزینی هاشمی، عبدی گفت لازم است اصلاح طلبان روی پای خود بایستند و در تمنای اخیر هم آقای روحانی و دولت را در جایگاه مناسبی برای ایفای نقش واسطه‌گری با رهبری می‌داند؛‌ معنای این دو مفهوم متعارض این است که عبدی و جریان سیاسی متبوعش از وضعیت طفیلی که فتنه 88 برای آنها ایجاد کرده تا آنجا که برای بازگشت حاشیه‌ای باید از یکسو دست نیاز به ائتلاف دراز کنند و از سوی دیگر درون ائتلاف بجنگند، سخت ناراضی هستند و راه نجات را در حضور پررنگ‌تر در صحنه‌های سیاسی می‌بینند که نمای بیشتر و پررنگ‌تری از آنها در جامعه بازتاب می‌دهد که در رأس آن ریاست جمهوری و دولت قرار دارد؛‌ اما پرسش اساسی این است که آنها در انتخابات پیش رو چه برگ با ارزش‌تری از عارف انتخابات 92 دارند تا نظر روحانی را جلب کنند. در نبود هاشمی و سرمایه اعتنا، آنها نمی‌توانند از روحانی و کارگزاران انتظار مهربانی داشته باشند؛ شاید خود به این مهم رسیده باشند که امید و انرژی‌شان را متوجه انتخابات شوراها کرده‌اند.

کارگزارانی‌ها اگر هاشمی را ندارند، در تنگنای اصلاح طلبان نیز نیستند؛ پس هنوز می‌توانند همراه با ائتلاف، با روحانی و اعتدال و توسعه و حتی اصلاح طلبان منهای کارگزاران به چانه زنی‌های بیشتر بیندیشند با وجود جهانگیری در دولت و دیدار اخیر وی با رهبر معظم انقلاب کارگزارانی‌ها خود را در موقعیت تحول می‌بینند، یا در سهم یا در رأس.