نقش آمریکا در آینده سوریه

بی‌هیچ تردیدی سیاست‌های باراک اوباما در سوریه موفق نبود و او نتوانست خواسته‌ها و انتظاراتی را که سیاستمداران کشورش از او در این نقطه از خاورمیانه  داشتند، برآورده کند. اما دونالد ترامپ به منتقدان سیاست خارجی اوباما وعده داده است، امریکا را صاحب نقش فعال‌تری در سوریه کند. بااین حال مشخص نیست آیا رئیس جمهوری جدید امریکا می‌تواند اوضاع را بهتر کند یا اینکه برخی از گزینه‌هایی که مقامات امریکایی مطرح می‌کنند وضعیت را وخیم‌تر خواهد کرد.

طی ماه‌های اخیر داعش از بسیاری از مواضعش عقب‌نشینی کرده و متحمل حملات سنگینی شده است اما با  وجود این، تعداد کشتار در سوریه سال‌به‌سال بیشتر می‌شود به طوری که 450 هزار سوری از بین رفته‌ و بیش از 13 میلیون نفر بی‌خانمان شده‌اند. اما دولت بشار اسد قدرت بیشتری پیدا کرده و در مقابل اپوزیسیون این کشور با حمایت‌های داعش و گروه‌های وابسته به القاعده بیش از پیش به سمت رادیکالی‌شدن قدم برداشته است.

سوریه نفت زیادی ندارد، فاقد سلاح اتمی است و حتی قبل از آغاز جنگ داخلی هم تهدید نظامی جدی‌ای برای اسرائیل به حساب نمی‌آمد. ترامپ تاکنون نشان داده که برای کشتار عظیم این درگیری اهمیت زیادی قائل نمی‌شود و تحقیرهای تلویحی و صریح او از متحدانش بیانگر این است که لزوماً با نگرانی‌ها و ترس‌های آنها همدلی ندارد. تنها خطر تروریسمی که در سوریه ـ پایگاه اصلی داعش ـ برای ترامپ مهم است و وجود دارد، تهدیدی فوری‌ علیه منافع امریکا محسوب می‌شود. اوباما تلاش می‌کرد با سرزنش اسد و تمرکز بر تقویت نیروی نظامی علیه داعش با این چالش روبه‌رو شود. پیش‌بینی اقدامات و نقشه ترامپ در سوریه براساس فراخوان انتخاباتی او و نخستین قدم‌های دوران ریاست‌جمهوری‌اش کار مشکلی است. در واقع او تاکنون سیگنال‌های متناقضی ارسال کرده که قضاوت و پیش‌بینی را سخت می‌کند، هرچند اگر بخواهیم منصفانه بگوییم، چنین تناقض‌هایی مشکل رایج رئیس‌‌جمهوری‌های تازه ‌کار و حتی کارکشته تر‌ها است.

ترامپ در فراخوان انتخاباتی‌اش، مکرراً از جنگ‌های «احمقانه» بویژه جنگ عراق انتقاد می‌کرد و حمایت از متحدین را زیر سؤال می‌برد. او از اپوزیسیون سوری به عنوان یک آشفتگی نام برد و اعتدال اپوزیسیون‌هایی را که ادعای میانه‌روی دارند زیر سؤال برد. ترامپ روی مبارزه با داعش پافشاری می‌کرد و بر همکاری با روسیه که از رژیم بشار اسد حمایت می‌کند، اصرار می‌ورزید. اما در عین حال با ایران که از دولت دمشق حمایت می‌کند، مخالف است.  او با وجود همه این ادعاها، در اظهارات اخیرش ناگهان قول داد که «قطعاً مناطق امنی در سوریه ایجاد خواهد کرد» و دیگر هیچ نشانه‌ای نداد که منظورش چیست. ترامپ تاکنون نشان داده که میانه‌ای با حرکات انساندوستانه مانند ارسال کمک به مردم آسیب‌دیده از جنگ و پناه‌ دادن به مهاجرین ندارد.

همه گزینه‌های امریکا

امریکا به طور قطع در قبال سوریه گزینه‌های زیادی پیش روی خود دارد. یکی از گزینه‌ها این است که هیچ مداخله‌ای در سوریه صورت نگیرد یا دست‌کم تهاجمی‌تر از دوران اوباما، رفتار شود. اوباما همیشه در قبال اقدامات نظامی با نهایت احتیاط قدم برمی‌داشت و از گیر افتادن در باتلاقی شبیه آنچه امریکا پس از سال 2003 و بویژه درباره عراق در آن گرفتار شده بود، واهمه داشت. او در همان‌ حال که احتمالاً فرصت حضور مؤثر را از دست می‌داد، از در اخلاق و انسانیت وارد می‌شد و درباره درگیری صحبت می‌کرد. ترامپ نیز در چنین مخمصه مشابهی و چه بسا سخت‌تر از آن گرفتار است. برای ترامپ و بسیاری از آمریکایی‌ها جنگ عراق ثابت کرد، مداخله در خاورمیانه، پرهزینه، پیچیده و اغلب معکوس است.

مسأله تروریسم جدی است و ترامپ به عنوان کسی که در دوران تبلیغات انتخاباتی‌اش بر تأمین امنیت مردم کشورش تأکید کرده و قسم‌خورده، نمی‌تواند روی آن چشم ببندد. بنابراین ترامپ تلاش می‌کند تا با امتناع از جنگ‌های دیگر، تمام تمرکز نظامی کشورش را روی از بین بردن داعش بگذارد. مشکل اساسی در این میان این است که تروریسم و جنگ داخلی دارای قرابت بسیار زیادی هستند  و مبارزه با یکی و نادیده‌ گرفتن دیگری کار مشکلی است. داعش حیات خود را مرهون جنگ‌های داخلی است و از همین رو خود به ایجاد جنگ داخلی در عراق کمک کرد و هرچه شعله‌های آن شدت گرفت به اهدافش نزدیک‌تر شد. در ادامه نیز با توسعه جنگ داخلی سوریه، در این کشور هم جان گرفت.

با  حضور تروریسم در منطقه، جریان مهاجران نیز به احتمال زیاد ادامه خواهد یافت. همان‌طور که جنگ نیابتی هم تشدید خواهد شد. تمامی این‌ها تا زمانی که خطر تروریسم امریکا را تهدید نکند، برای ترامپ اهمیت زیادی ندارد و نمی‌تواند او را مجبور کند به فکر تطمیع و حمایت متحدانش بیفتد.

ترامپ اما راه دیگری نیز برای روبه‌روشدن با این بحران دارد. «بمباران آن‌ها» یکی از عبارات به‌یادماندنی او طی کارزار انتخاباتی‌اش بود. نیروی هوایی ایالات متحده، توانایی قابل‌توجهی در بمباران اهداف ثابت همچون ساختمان‌ها و اهداف متحرک بزرگ دارد. مثلاً  توپخانه و تجهیزات نفتی داعش می‌توانند اهداف مناسبی برای نیروی هوایی این کشور باشند. به علاوه آنکه، پس از یازده سپتامبر هواپیماهای بدون سرنشین در کشتن رهبران تروریستی مظنون نقش مهمی ایفا کردند. حتی اگر تروریست‌ها موفق شوند خودشان را پنهان کنند، پیشبرد عملیات تروریستی برایشان بسیار مشکل خواهد بود.

اما از آنجاکه نیروی هوایی محدودیت‌هایی دارد، امریکا برای رسیدن به بیشترین بهره‌وری باید در کنار نیروی هوایی از نیروی زمینی هم استفاده کند. همراه با نیروهای مؤثر زمینی، دشمن به راحتی نمی‌تواند فرار کند و مخفی شود. ضمن آنکه نیروهای زمینی می‌توانند به جاسوسی دشمن کمک کنند و راحت‌تر مورد هدف قرار بگیرند. اما از همه مهم‌تر این است که نیروهای زمینی می‌توانند موقعیت روی زمین را تغییر دهند، امنیت را فراهم کنند و به دولت محلی کمک کنند تا از ورود دوباره تروریسم ممانعت کند. بدون حضور ارتش‌های زمینی، یک بازیگر دیگر چه بسا بدتر از دشمن کنونی ممکن است وارد معرکه شود. اگر ترامپ می‌خواهد همانطور که وعده داده بود عمل کند و امنیت را در بالاترین سطوحش فراهم کند، نباید نیروی هوایی را کافی بداند.

راه دیگری که در زمان ریاست‌جمهوری اوباما چندان به آن توجهی نمی‌شد، همکاری با روسیه است. این همکاری می‌تواند با به اشتراک‌ گذاشتن اطلاعات با مسکو آغاز شود و با عملیات‌ بمباران و همکاری‌های نظامی ادامه پیدا کند. یا آنکه در مرحله‌ای خفیف‌تر، امریکا با قطع حمایت‌ها از اپوزیسیون بشار اسد می‌تواند همدلی‌اش را به روسیه نشان دهد.

از طرف دیگر نزدیک‌شدن به روسیه برای جنگ علیه داعش می‌تواند به تشدید مشکلات منطقه‌ای امریکا منجر شود، زیرا از نظر تئوری ایجاد یک منطقه امن به این معنی است که منطقه‌ای طراحی شود، نیروهای نظامی زمینی و هوایی از امریکا و متحدانش در آن مستقر شوند و به غیرنظامیان کمک کنند. اما سختی‌های آن تصمیم‌گیری بر سر میزان مسئولیت‌پذیری، انتخاب استفاده از نیروهای کشورها و فرمان‌دادن به آنها را شامل می‌شود. از آن مهم‌تر اگر اساس ایجاد این منطقه ضدیت با نیروهای مخالف اسد و داعش باشد، هر دو آنها این منطقه را مورد هدف قرار می‌دهند بنابراین تدابیر امنیتی در این منطقه باید شدیدتر شود و برای تأمین حفاظت از مردم، حضور پلیس را چشمگیرتر کرد.

ترامپ بارها بر این نکته تأکید کرد که «سوریه در اختیار کامل ایران و روسیه است» و بنابراین مدعی شد برای حل این بحران امریکا چاره‌ای جز همکاری با ایران و روسیه ندارد. به گفته او «بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه و متحدانش روسیه و ایران، تنها مشارکت کننده‌های بالقوه امریکا در جنگ سوریه برای مقابله با گروه تروریستی داعش هستند».

البته بسیاری از مشاوران رئیس جمهوری امریکا معتقدند که برای مداخله نظامی یا حضور دیپلماتیک، سختی‌های همکاری با روسیه و سوریه بسیار زیاد است اما آن طور که پیداست، ترامپ تلاش می‌کند این سختی‌ها را نادیده بگیرد و تنش‌ها را از کاخ سفید دور کند.

 اینکه آیا حضور ایالات متحده در سوریه می‌تواند مؤثر باشد یا خیر، هنوز پاسخی ندارد. ترامپ فکر مردم امریکا را خوب می‌خواند؛ مردمی که می‌گویند: ما نمی‌خواهیم هزینه و وقت دولتمان صرف مداخله در خاورمیانه شود، از طرف دیگر دوست نداریم خاورمیانه تبدیل به پلتفرمی برای انجام عملیات‌ تروریستی در خاک امریکا شود. واضح است تصمیم ترامپ در سرنوشت سوریه هرچه که باشد، مخالفینی خواهد داشت و همین چالش پیش روی او را بیشتر و وظیفه‌اش در قبال خاورمیانه را نسبت به دولت اوباما سخت‌تر می‌کند.

در طرف مقابل پوتین نیز دلایل خوبی برای همکاری جدی با رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا دارد. جنگ در سوریه هزینه زیاد برای طرفین جنگ نیابتی داشته است. همچنان معلوم نیست که این جنگ چه مدتی ادامه می‌یابد و اینکه آیا نتیجه در آن رضایتبخش می‌شود یا خیر، چون پیروزی به معنای تضعیف کامل داعش و سایر گروه‌های جهادی و گروه‌های زیرمجموعه آن‌هاست. پیروزی با توجه به شعب مختلف گروه‌های شبه نظامی و گروه‌های کوچک دیگر کار آسانی نیست. بویژه باید باز هم روی ادامه حملات تروریستی حساب کرد. با توجه به این نکته، روسیه باید چنانکه ایالات متحده امریکا در عراق بود به طور دائمی به حیث یک قدرت محافظ  قبول تعهد کند.