پدری که عامل تجاوز به دخترش را کشته بود، اعدام می شود

 رسیدگی به این پرونده ازشهریور سال 93 وهمزمان با ناپدید شدن پسرجوانی به نام مجتبی دردستورکار مأموران آگاهی تهران قرارگرفت تا اینکه پس از چند روز جست‌و‌جو، جنازه این جوان را در حالی پیدا کردند که بشدت سوخته بود.

 

درادامه تحقیقات جنایی، کارآگاهان با ردیابی‌های تخصصی موفق به دستگیری مردی به نام محمد شدند که او نیز در بازجویی به قتل اعتراف کرد. متهم، بهمن پارسال در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربان‌زاده و با حضور دو مستشار تشکیل جلسه داد که ابتدا مادر قربانی برای قاتل حکم قصاص خواست سپس متهم پای میزمحاکمه ایستاد.

 

او ضمن اقرارصریح به قتل گفت: «من پسر جوان را کشتم تا بچه دیگری قربانی نشود چراکه او به دخترم تجاوزکرده بود.»
متهم به قتل درادامه اظهارداشت: «من با یک وانت نیسان به شهرستان‌های اطراف تهران سبزی می‌بردم به همین خاطر بیشتر وقتم را در جاده‌ها می‌گذراندم، یک روز که از اراک به خانه برمی گشتم متوجه شدم دخترم «دنیا» ناراحت است. وقتی علتش را پرسیدم سکوت کرد تا اینکه او را در آغوش گرفتم و خواستم علت ناراحتی‌اش را برایم بگوید. او هم گفت دو روز پیش بقال محله‌مان -مجتبی- او را به دخمه‌ای در پشت مغازه‌اش برده و آزار و اذیتش کرده است.

البته دخترم همان روز ماجرا را به مادرش گفته بود اما همسرم از ترسش در این‌باره چیزی به من نگفته بود تا اینکه من از شهرستان به تهران آمدم.
با اطلاع ازاین موضوع احساس کردم دنیا روی سرم خراب شده است. دو شبانه روز نخوابیدم و فقط درباره این موضوع فکر کردم تا اینکه از برادرم که صاحب یک تعمیرگاه است و با مجتبی دوست بود، خواستم او را به بهانه آوردن بادکنک و وسایل تزئینی برای برگزاری جشن تولد دخترم به تعمیرگاهش بکشاند. وقتی مجتبی به تعمیرگاه آمد برادرم را از مغازه به بیرون فرستادم و مجتبی را به زیرزمین تعمیرگاه بردم.

من از مجتبی پرسیدم چرا دست به چنین کاری زده است، اما او جواب قانع‌کننده‌ای نداد. حتی عذرخواهی هم نکرد و یکدفعه با مشت ضربه‌ای به صورتم کوبید تا از دستم خلاص شود و بیرون برود، اما من گردنش را گرفتم و او را کف زیرزمین خواباندم. چند قرص خواب‌آور که از قبل تهیه کرده بودم داخل یک لیوان ریختم و با زور به او خوراندم تا بی‌حال شد. بعد هم او را با دستانم خفه کردم. جسدش را داخل صندوق عقب ماشین‌اش جاسازی کردم و به بیابان‌های ری بردم و همانجا به آتش کشیدم.در آن شرایط به دلیل اینکه نمی‌خواستم همسر و فرزندانم را تنها بگذارم وبه خاطر اینکه وانتم را هم قسطی خریده بودم و می‌خواستم کار کنم و اقساط آن را بپردازم، چاره‌ای جز پنهان کردن راز قتل نداشتم. اما می‌خواستم مدتی بعد خودم را معرفی کنم ولی چند روز بعد از قتل پلیس مرا بازداشت کرد.

من با قانون آشنایی نداشتم و فکر می‌کردم اگر شکایت کنم چندین ماه طول می‌کشد تا شکایتم به نتیجه برسد. مجتبی قبل از این ماجرا هم به چند دختر و پسر آزار رسانده بود. حتی این موضوع را دوستان مجتبی در بازپرسی مطرح کردند.حالا هم از کشتن مجتبی پشیمان نیستم اما در زندان فهمیدم که بهتر بود خودم دست به کار نمی‌شدم و آن را به دست قانون می‌سپردم  ولی بازهم می‌گویم من مجتبی را کشتم تا دختربچه دیگری قربانی نشود.این متهم درباره وضعیت دخترش نیز به قضات گفت:« دخترم به افسردگی مبتلا شده و همسرم هر هفته او را نزد روانپزشک می‌برد. این چهارمین روانپزشکی است که همسرم برای معالجه دخترم انتخاب کرده است. دخترم شب‌ها کابوس می‌بیند.»در پایان محاکمه، این متهم با رأی قضات به قصاص محکوم شد که صبح دیروز این حکم از سوی قضات شعبه32 دیوانعالی کشور تأیید شد.